سکونى از امام صادق (ع) و او از پدرانش نقل مى کند
که على (ع) از پیامبر خدا (ص) نقل مى کند که فرمود:
دو غریب است که باید آنها را تحمل کنید:
کلمه حکمت آمیزى از یک نادان، آن را قبول کنید
و کلمه نابخردانه اى از حکیم، آن را ببخشایید.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 59
مسکونى از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
چقدر خوب است هدیه دادن پیش از احتیاج
(پیش از آنکه طرف محتاج شود به او هدیه بدهى)
و فرمود: هدیه بدهید تا همدیگر را دوست داشته باشید،
همانا هدیه کینه ها را از میان مى برد.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 49
اسماعیل بن ابى زیاد از امام صادق (ع) و او از پدرانش نقل مى کند که پیامبر خدا (ص) فرمود:
آگاه باشید که بدترین امت من کسانى هستند که از ترس شرّشان به آنها احترام مى شود.
آگاه باشید کسى که مردم از ترس شرّ او به او احترام کنند، از من نیست.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 31
اسماعیل بن مسلم سکونى از امام صادق (ع) و او از پدرانش نقل مى کند که پیامبر خدا (ص) فرمود:
بالاتر از هر نیکى یک نیکى وجود دارد تا هنگامى که شخص در راه خدا کشته شود
و چون در راه خدا کشته شد، دیگر بالاتر از آن نیکى وجود ندارد
و بالاتر از هر بدى به والدین، یک بدى وجود دارد تا هنگامى که شخصى یکى از والدینش را بکشد
و چون یکى از آنها را کشت بالاتر از آن بدى وجود ندارد.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 23
امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش از جدّ ارجمندش نقل مى کند که فرمود:
آنگاه که کار ابو بکر بالا گرفت و مردم با او بیعت کرده و با على (ع) آن گونه رفتار نمودند، ابو بکر همواره نسبت به على (ع) روى خوش نشان مى داد ولى از حضرتش گرفتگى مى دید، این رفتار بر ابو بکر سنگین بود.
از این رو دوست داشت که با حضرتش دیدار کرده و از نظر او آگاه گردد و از این که مردم دور او گرد هم آمده و کار امّت را بدو سپردند از او عذر خواهى کند و کم علاقگى و بى اعتنایى خود را نسبت به خلافت ابراز کند.
به همین جهت در هنگام بى خبرى نزد حضرتش آمده و از او اجازه ملاقات خصوصى خواست و آنگاه گفت:
مغیره از امام صادق (ع) و او از پدر و جدّش نقل مى کند که فرمود: مسخ شده ها از بنى آدم سیزده گروهند که از آنهاست: میمون، و خوک، و خفّاش، و سوسمار، و خرس، و فیل، و کرم سیاه، و مار ماهى، و عقرب، و سهیل، و خارپشت، و زهره و عنکبوت.
امّا میمون ها گروهى از بنى اسرائیل بودند که در کنار دریا زندگى مى کردند و روز شنبه از حدّ خود تجاوز مى کردند و ماهى ها را صید مى کردند (در حالى که خدا آنها را از این کار نهى کرده بود) پس خداوند آنها را به صورت میمون درآورد.
و امّا خوکها گروهى از بنى اسرائیل بودند که حضرت عیسى (ع) به آنان نفرین کرد و خداوند آنها را به صورت خوک درآورد.
و امّا خفّاش، زنى بود که دایه خود را جادو کرد و خداوند او را به صورت خفّاش درآورد.
و امّا سوسمار، عرب بادیه نشینى بود هر کس از کنار او مى گذشت او را مى کشت، خداوند او را به صورت سوسمار درآورد.
و امّا خرس مردى بود که از حجّاج دزدى مى کرد، خداوند او را به صورت خرس درآورد.
و امّا فیل، مردى بود که چارپایان را وطى مى کرد و خداوند او را به صورت فیل درآورد،
و امّا کرم سیاه، مردى بود که همواره زنا مى کرد و چیزى را رها نمى ساخت و خداوند او را به صورت کرم سیاه درآورد.
و امّا مار ماهى، مرد سخن چینى بود و خداوند او را به صورت مار ماهى درآورد.
و امّا عقرب، مرد عیبجویى بود که خداوند او را به صورت عقرب درآورد.
و امّا سهیل، مردى غشّار (مأمور گمرک) بود و باج و خراج مى گرفت و خداوند او را به صورت سهیل درآورد.
و امّا زهره، زنى بود که هاروت و ماروت را فریب داد، پس خداوند او را مسخ کرد.
و امّا عنکبوت، زنى بد اخلاقى بود که شوهرش را نافرمانى مى کرد و از او روى گردان بود، پس خداوند او را به صورت عنکبوت درآورد.
و امّا خارپشت، مرد بد اخلاقى بود که خداوند او را به صورت خارپشت درآورد.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 251
ابان بن عثمان نقل مى کند که مردى نزد امام صادق (ع) آمد و گفت:
پدر و مادرم فداى تو باد! مرا موعظه کن،
فرمود:
اگر خداوند به روزى تو متکفّل است، پس اهتمام تو براى چیست؟
و اگر روزى قسمت شده است، حرص براى چیست؟
و اگر حساب حق است، پس جمع کردن براى چیست؟
و اگر جایگزین کردن خداوند حق است، پس بخل براى چیست؟
و اگر عذاب آتش جهنم حق است گناه براى چیست؟
و اگر مرگ حق است شادى براى چیست؟
و اگر عرضه شدن به خداوند حق است مکر و حیله براى چیست؟
و اگر عبور از پل صراط حق است خودبینى براى چیست؟
و اگر هر چیز بر اساس قضا و قدر الهى است اندوه براى چیست؟
و اگر دنیا فانى است اطمینان به آن براى چیست؟
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 179
جعفر بن خالد از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
نشاط در ده چیز است:
راه رفتن
و سوارکارى
و فرو رفتن در آب
و نگاه کردن در سبزى
و خوردن
و آشامیدن
و نگاه کردن به زن زیبا
و جماع
و مسواک کردن
و همصحبتى با مردان.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 169
ابن ابى عمیر از شخصى و او از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
خربزه را بخورید که در آن ده خصلت جمع است:
آن چربى زمین است
و در آن مرض و ناراحتى وجود ندارد
و آن هم غذا و هم نوشیدنى است
و آن میوه
و ریحان
و اشنان
و خورشت است
و آن بر قوّه شهوت مى افزاید
و مثانه را شستشو مى دهد
و ادرار را زیاد مى کند.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 167
ضریس از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
خداوند شهوت را ده جزء قرار داده است، نه جزء آن در زنها و یک جزء آن در مردهاست، و اگر نبود که خداوند اجزاء حیا را به اندازه اجزاء شهوت در آنها قرار داده است، براى هر مردى نه زن مى آویخت.
احمد بن محمد و دیگران با اسناد خود از امام صادق (ع) نقل مى کنند که فرمود:
حیا ده جزء دارد، نه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان است، وقتى دوشیزه اى حیض دید یک جزء از حیاى او مى رود و وقتى ازدواج کرد جزء دیگرى مى رود و چون بکارت او رفت جزء دیگرى مى رود و چون بچه به دنیا آورد جزء دیگرى مى رود و پنج جزء مى ماند و اگر زنا کند تمام حیاى او مى رود و اگر هفت داشته باشد پنج جزء مى ماند.
مسعدة بن صدقه از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
همانا خداوند براى یک زن، شکیبایى ده مرد را قرار داده و چون حامله شد، نیروى صبر ده مرد دیگر هم به او اضافه مى شود.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 161