در مکتب انسان ساز اسلام، پاکدامنی از ارزش های والای انسانی به حساب می آید و در مقابل، بی عفّتی و بی بندوباری جنسی محکوم شده است.
اسلام نخست با راهنمایی و هدایت،مسائل جنسی و شهوانی را کنترل و تعدیل می کند، مسلمانان را به عفاف و پاکدامنی فرا می خواند، سپس با تدابیر حکمت آمیز و اصولی زمینه های انحراف را از میان بر می دارد. هم به پیروان خویش دستور می دهد، بی عفتی نکنند و هم از آنان می خواهد که اسباب لغزش و گناه دیگران را فراهم نسازند.
چشم چرانی، اولین قدم انحراف
گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات و فساد جنسی «چشم چرانی» و نگاه به نامحرم است. نگاههای آلوده، تخم شهوت را در دل بارور ساخته، صاحبش را به فتنه و انحراف مبتلا می کند.
حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«اَلنَّظرَهُ بَعْدَ النًّظرَهِ تَزرِعُ فی الْقَلبِ الشَّهْوَهَ وَ کَفی بِها لِصاحِبِها فِتْنَه»[1]
چشم چرانی، تخم شهوت را در دل می کارد و چنین کاری برای نگاه کننده کافی است که منشأ فتنه گردد.
نگاه کردن به ناموس دیگران،خواست شیطان است. چشمی که تیرهای آلوده نگاه را به نامحرمان پرتاب می کند، محل کمین شیطان است.شیطان از کمان چشم های او ناموس دیگران را نشانه می گیرد.
پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«النَّظَرُ سَهمٌ مَسْموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبلیسَ...»[2]
نگاه (به نامحرم) تیز زهرآلودی از تیرهای شیطانی است....
امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود:
«الْعُیونُ مَصائِدُ الشَّیطانَ»[3]
چشمها، کیمنگاه های شیطان است.
پس باید مراقب چشمان خویش باشیم، تا شیطان از آن برای تخریب ایمان ما و ناموس مردم استفاده نکند.
سفارش قرآن به چشم پوشی از نامحرم
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
جوانی از انصار، در مدینه با زنی برخورد کرد. در آن زمان، مقنعه زن ها تا پشت گوششان را می پوشاند (گوشها، گردن و صورت حجاب نداشت) جوان به آن زن خیره شد و چشم از او بر نداشت تا عبور کرد.
همین طور که با نگاه به پشت سرش آن زن را تعقیب می کرد، وارد کوچه تنگی شد در این هنگام صورتش به استخوانی که از دیوار بیرون زده بود برخورد و شکافت. وقتی آن زن رفت، جوان به خود آمد و دید خون از صورتش جاری است.
با خود گفت: به خدا سوگند! نزد رسول خدا می روم و این ماجرا را با او در میان می گذارم.
جوان نزد پیامبر رفت. حضرت پرسید این چه وضعی است؟ او جریان را نقل کرد.در این هنگام جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد؛[4]
قُل لِلمؤمِنینَ یغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ یَحفَظُوا فُرٌجَهُمْ ذلِکَ اَزْکی لَهٌم اِنًَّ اللهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعونَ»[5]
به مؤمنان بگو چشمان خود را فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند،این برای آنها پاکیزه تر است و خدا به آنچه می کنند، آگاه است.
و پس از آن فرمود:
«وَ قُلْ لِلْمؤمِناتِ یَغْضُضنَمِنْ اَبْصارِهنَّ وَ یَحفَظنَ فُروجَهُنًّ...»[6]
به زنان با ایمان بگو چشمانشان را (از نامحرم) فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند.
پس خواست قرآن رعایت عفت عمومی برای زن و مرد است و این کار ضروری و واجب شمرده شده است:
نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذّت و چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دستها، اگر با قصد لذّت باشد، حرام است، بلکه احتیاط واجب آن است که بدون قصد لذت هم نگاه نکنند و نیز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام است.»[7]
ارزش چشمان پاک
هر یک از اعضای بدن مؤمن نسبت به عبادت پروردگار متعال وظیفه خاصی بر عهده دارد که اگر بدان وظیفه عمل کرد، ارزشمند است.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ درباره مواظبت و حفاظت از چشمها فرمود:
«لَیْسَ فِی الْبَدَنِ شَیءٌ اَقَلَّ شٌکراً مِنَ الْعَیْنِ فَلا تُعطوها سٌؤلَها فَتَشْغَلکُم عَنْ ذِکْرِ اللهِ عَزَّ وَجَل»[8]
ش:9658 2622 م چیزی در بدن کم سپاستر از چشم نیست، خواسته اش را ندهید که شما را از یاد خدا باز می دارد.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ چشمان با ارزش را این گونه توصیف می کند:
«کُلُّ عَیْنٍ باکِیَهٌ یَومَ القِیامَهِ اِلّا ثَلاًًثَهُ اَعیُنٍ: عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشیَهِ اللهِ وَ عَیْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللهِ وَ عَیْنٌ باتَت ساهِرَه فی سبیلِ الله»[9]
همه چشمها روز قیامت گریانند جز سه چشم: چشمی که از ترس خدا بگرید، چشمی که از نامحرم فرونهاده شود، چشمی که در راه خدا (و پاسداری از کیان اسلام) شب زنده دار باشد.
چشمی که به نگاه حرام آلوده نگردد، سبب برکات زیر می گردد:
1 . دیدن شگفتیها: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«غُضُّوا اَبْصارَکُم تَرَوْنَ الْعَجائِبَ»[10]
چشمهایتان را (از نامحرم) بپوشانید تا عجایب و شگفتیها را ببینید.
2 . راحتی قلب: امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود:
«مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ»[11]
آنکه از نامحرم چشم خود را فرو نهاد، قلبش را راحت کرده است.
3 . نیک خویی:همچنین آن حضرت فرمود:
«مَن غُضَّتْ اَطرافُهُ حَسَنَتْ اَوصافُهُ»[12]
کسی که نگهاه هایش کنترل شود، صفاتش نیکو گردد.
4 . پاداش الهی: امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«مَنْ نَظَرَ اِلی امْرأَهٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ اِلیَ السَّماءِ اَوْ غَمَضَ بَصَرَهُ لَمْ یَرْتَدَّ اِلَیْهِ بَصَرُهُ حَتّی یُزَوَّجَهُ اللهُ مِنَ الْحُورِ العینِِ»[13]
هر کسی زنی را ببیند و (بلافاصله) دیده اش را به آسمان بدوزد یا چشم فرو بندد، چشم باز نگرداند مگر خداوند حوریان بهشتی را به عقد او در آورد.
5 . چشیدن شیرینی ایمان: پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مَسموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبْلیسَ فَمَنْ تَرَکَها خَوْفاً مِنَ اللهِ اَعطاهُ اللهُ ایماناً یَجِد حَلاوَتَهُ فی قَلْبِهِِ»[14]
نگاه (به نامحرم) تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است و هر کس آن را از ترس خدا ترک کند، خداوند چنان ایمانی به او عطا کند که شیرینی اش را در دل خویش احساس کند.
قرآن و زیباترین داستان
قرآن کریم برای عبرت و راهنمایی مردم، داستانهای گوناگونی را نقل کرده که میان همه آنها از داستان حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ به عنوان «احسن القصص» یا زیباترین داستان یاد شده است. در این داستان حضرت یوسف از زشت ترین عمل که «خیانت به ناموس دیگران»است پرهیز کرده، با فراهم بودن تمام مقدمات با توجه به حضور و قدرت الهی، شهوت خود را کنترل کرده و از نامحرم چشم پوشیده است و این کاری بزرگ است که تنها با کمک ایمان به پروردگار انجامپذیر است.
قرآن مجید حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را به عنوان قهرمان میدان «عفاف» مطرح می کند تا جوانان مسلمان که در پی قهرمان یابی و الگوپذیری هستند، از یوسف ـ علیه السلام ـ که شجاعترین مرد روزگار بود پیروی کنند؛ چرا که حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«اَشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبُ هَواهُ»[15]
شجاع ترین مردم کسی است که بر خواهش نفسانی اش چیره شود.
نکته شایان توجه در داستان حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ استمداد از خدای سبحان و پناه بردن به قدرت سرمدی اوست که هیچ چیز جز ایمان به پروردگار نمی تواند جلوی نفس سرکش و غریزه نیرومند شهوت را بگیرد.
از امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ سؤال کردند:
«بما یستعان علی غمض بصر؟»
به کمک چه چیزی می توان چشم از نامحرم پوشید؟
پاسخ داد:
«بالخَمُودِ تَحْتَ السُّلطانِ الْمُطَّلَعِ عَلی سَتْرِکَ»[16]
با خاموش کردن آتش شهوت، زیر نظر قدرتمندی که بر مخفیگاهت آگاه است.
عفت در برابر عفت
نکته ظریف دیگری که در مسأله «ناموس»نهفته است و روایات نیز آن را تأیید کرده اند این است که به هر دستی بدهی به همان دست پس می گیری، چنان که فرموده اند:
«کَما تُدینُ تُدانُ»[17]
آن طور که جزا دهی جزا بینی.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«در زمان حضرت موسی ـ علیه السلام ـ مردی با زنی زنا کرد وقتی به خانه خویش آمد، مردی را با زن خود دید، آن مرد را نزد حضرت موسی آورد و از او شکایت کرد. در آن لحظه جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: هر کس به ناموس
دیگران تجاوز کند به ناموسش تجاوز کنند. حضرت موسی به آن دو فرمود: با عفت باشید تا ناموستان محفوظ بماند.»[18]
بنابراین، مؤمن با غیرت هرگز به ناموس دیگران نگاه حرام نمی کند، چرا که نمی خواهد کسی به ناموسش نظر بد داشته باشد.
هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان
شخصی از امام صادق ـ علیه السلام ـ پرسید: آیا نگاه کردن به پشت سر زنهایی که عبور می کنند جایز است؟ حضرت پاسخ داد: اگر به ناموس شما این گونه نگاه کنند، خوشنود می شوید؟! آنگاه فرمود: برای مردم همان را بخواهید که برای خود می خواهید.[19]
خلوت با نامحرم
«اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتی باشند که کسی در آنجا نباشد در حالی که دیگری هم نتواند وارد شود چنانچه بترسند که به حرام بیفتند، باید از آنجا بیرون بروند.»[20]
یکی دیگر از راههای پیشگیری از انحراف این است که مؤمن با نامحرم در جای خلوت اجتماع نکند، چرا که دور از چشم مردم، زمینه لغزش و انحراف فراوان است.
پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ و الیَوْمِ الاخِرِ فَلا یَبیتَ فی مَوْضِعٍ تُسمَعُ نَفَسُ امْرأَهٍ لَیْسَتْ لَهُ بِمَحرَمٍ»[21]
آن که به خدا و روز جزا ایمان دارد نباید در جایی بخوابد که صدای نفس زن نامحرم شنیده می شود.
[1] . روضه المتقین، ج 9،ص 434.
[2] . بحارالانوار، ج 104، ص 38.
[3] . همان، ج 77، ص 294.
[4] . فروع کافی، ج 5، ص 521.
[5] . نور (24)، آیه 30.
[6] . نور (24)، آیه 31.
[7] . رساله حضرت امام خمینی (قدس سره)، مسأله 2440،انتشارات اسلامی.
[8] . بحارالانوار، ج 101، ص 35.
[9] . بحارالانوار، ج 101، ص 35.
[10] . همان، ص 41.
[11] . شرح غررالحکم، آمدی،ج 5، ص 449.
[12] . میزان الحکمه، ج 10، ص 7.
[13] . بحارالانوار، ج 101، ص 37.
[14] . بحارالانوار، ج 101، ص 38.
[15] . نهج الفصاحه، پاینده، حدیث 299، ص 58.
[16] . بحارالانوار، ج 101، ص 411.
[17] . فروع کافی،ج 5، ص 553.
[18] . همان.
[19] . مستدرک الوسائل، ج 2، ص 555.
[20] . رساله توضیح المسائل امام خمینی(ره)، مسأله 2452.
[21] . بحارالانوار، ج 101، ص 50.
علی اصغر الهامی نیا ـ اخلاق اسلامی، ص 70
به نقل از سایت اندیشه قم
شخصى به نام همّام نزد امیرالمؤمنین آمد و گفت:
آقا جان عاشقان خدا چه کسانى هستند؟
امام این آیه کوتاه قرآن را خواند:
إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّ الَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ نحل (16): 128
بى تردید خدا با کسانى است که پرهیزکارى پیشه کرده اند و آنان که [واقعاً] نیکوکارند.
...
پرسید: على جان من نمى توانم قانع شوم،
درباره عاشقان حق آن چه را در دل دارى، برایم بگو....فرمود:
سؤال کننده، بیشتر از این از من نخواه براى تو حرف بزنم، همین یک آیه را بخوان، ببین و بفهم.
گفت: من نمى روم، بگو.
امیرالمؤمنین هم فرمود: عاشقان خدا حدود نود علامت دارند،
سپس شروع کرد به شمردن،
به علامت نود که رسید- شاید هم بیشتر بوده- خدا امضایش را از روى روح این عاشق سؤال کننده برداشت، نعره اى زد و جان داد.
شخصى گفت: على جان به گونه اى حرف مى زدى که نمیرد، تو او را کُشتى.
فرمود: نه، من او را نکشتم، امضاى خدا روى روح او تا این دقیقه بود، این امضا به واسطه زبان من برداشته شد، دیگر روح در این قفس نمى توانست بماند، شکست و رفت.
خودش مى گفت: «و اللَّهُ لَأبْنُ أبی طالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ»
؛ واللَّه قسم براى در آغوش گرفتن مرگ، پسر ابى طالب از طفلى که گرسنه است و سینه مادر را به دهان مى گذارد، عاشقتر است و براى او لذیذتر است.
«الدُّنیا سِجْنُ المؤمِنِ»
، ما در این جا زندانى هستیم، خودِ دنیا یک زندان است، بدن یک زندان است، خوراکى ها یک زندان است، پوشاکى ها یک زندان است.
نفس، ص: 404
شهید آیت الله سید حسن مدرس ، نابغه جهاد و افشاگری بر ضد ظلم و ستم ،
و قهرمان شجاعت و شهامت ، در ماه رمضان 1356 قمری در تبعیدگاه خود، کاشمر،
توسط مزدوران رضاخان ، مسموم و به شهادت رسید، در حالی که حدود 70 سال داشت ،
قبر شریفش در کاشمر (از شهرهای خراسان) مزار مسلمین است .
گفتنیها و حکایات در رابطه با این مرد بزرگ ، بسیار است ، از جمله اینکه :
در پشت صفحه اول قرآنی که از او به یادگار مانده ، و نزد نوه اش نگهداری می شود،
به خط خود، خطاب به دخترش چنین نوشته :
ای فاطمه بیگم ! تو را به سه مطلب ، توصیه می کنم :
1) نماز و قرآن را بخوان
2)برای پدر و مادرت دعا کن
3) در زندگی قناعت داشته باش .
یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزد بشنو ار در سخنم بهره جسمانی نیست
داستان دوستان/محمد محمدی اشتهاردی
غریزه جنسی یکی از غرایز نیرومند، حساس و زندگی ساز انسان است، که در حیات روانی و جسمانی او تأثیرات بسزایی دارد. این امانت الهی در وجود انسان، همچون لبه تیز چاقو دارای وظایف دو بعدی است، که هم می تواند وسیله ارتقاء و تعالی انسان باشد؛ و هم می تواند تنزل و فرومایگی او را فراهم سازد. لذا اگر پرورش صحیح و عاقلانه داشته باشد، و ارضاء آن بر مبنای اعتدال و تعالیم الهی و در مجرای فطرت باشد، زندگی را قرین خوشی و آسایش می گرداند. از همین رو، دین مقدس اسلام دستور به کنترل و تعدیل امیال غریزی انسان داده است؛ امروزه نیز دانشمندان و روانشناسان سرتاسر جهان آن را اساس کار خود قرار داده و می گویند: مراتب شدت و ضعف این امیال منجر به اختلال در اعمال حیاتی و مانع سلامت جسمی و روانی می شود.
رمز غلبه بر فشارهای جنسی
غریزه جنسی با بلوغ بیدار می شود و تقریباً همه جوان ها تحت فشار این غریزه هستند و بسیاری از آنها شرایط ازدواج را ندارند. اساساً جوان با طوفان و بحران و شکوفا شدن خواسته ها و غرایز خویش تعریف می شود. و این از حکمت های الهی است که جوان با نیروی اراده و اختیار خویش بر امیال نفسانی و شهواتی خویش غلبه کرده و به رشد و بالندگی دست یابد.
ترک عصیان، در جوانی، شیوه پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار
افراد با تقوی و خود ساخته ای که اینک معلم اخلاق هستند و به مقامات معنوی رسیده اند، از ابتدا و به صورت فطری خود ساخته نبودند، در آنها نیز نیازها و تمایلات بسیاری وجود داشته و جاذبه ها و عوامل تحریک کننده بیرونی آنها را به سوی خود فرا می خوانده است. از اینکه تقوای حضرت یوسف را نداریم، نگران نباشیم، با «همت بلند» و «اراده قاطع» ما هم می توانیم بذر تقوی و عفاف را در وجود خویش بپاشیم. پس راه غیرممکنی نیست، دیگران توانسته اند، ما هم یقیناً می توانیم در ابتدا شاید، مجاهده و مبارزه با نفس و به دست آوردن ملکه عفت و تقوی قدری دشوار به نظر آید؛ اما وقتی در این راه گام برداریم و از خداوند طلب یاری نماییم قطعاً خداوند ما را با امدادهای غیبی خود، در این راه یاری و هدایت خواهد کرد. و این وعده الهی است که می فرماید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و إن الله لمع المحسنین؛ آنان که در راه ما جدیت و تلاش وکوشش به خرج می دهند، راه های خود را به آنها ارائه می دهیم، و خداوند با نیکوکاران است.»[1]
اصل اولیه کنترل غریزه جنسی:
عفت جنسی
در این میان اسلام همه و به خصوص جوانانی که شرایط ازدواج کردن را ندارند، به یک سجیه مهم و صفت عالی اخلاقی یعنی عفاف و پاکدامنی دعوت می کند. «و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحاً؛ کسانی که قدرت و وضعیت مساعد برای ازدواج ندارند، باید عفت و خویشتنداری پیشه کنند.»[2] ملکه عفت آدمی را در اعمال تمایلات جنسی کنترل و تعدیل می کند و انسان را از پلیدی و طغیان شهوت مصون می دارد. در لغت می خوانیم: «عفت، حصول حالتی برای نفس است که در سایه آن شهوت بر آدمی غالب نمی شود.» دیگر فواید و آثار عفت عبارتند از: حفظ والایی و وقار آدمی، پیشگیری از وسوسه ها و تحریک ها، پیشگیری از آشفتگی فکر و داشتن کانونی گرم و سعادتمند در خانواده ها.[3]
شیوه های عملی کنترل فشارهای جنسی
1. تقویت ایمان و پرورش معنویت و تقوی؛ بی شک یکی از دست آوردهای بزرگ ایمان واقعی و عبادات، مهار کردن غرایز سرکش و تسلط بر هوی و تمایلات غیرمشروع است.[4] «انّ الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر»[5] با شرکت در مجالس مذهبی و توسل به ائمه اطهار و خواندن دعا و تلاوت قرآن و به وسیله نماز با حضور قلب، با خدا ارتباط معنوی برقرار کنید.
2. هفته ای یکی دو روز، روزه مستحبی بگیرید؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حدیثی پس از ترغیب جوانان به ازدواج می فرماید: «هر کس ازدواج برایش مقدور نبود، بسیار روزه بگیرد؛ زیرا که روزه از نیروی شهوت می کاهد.»[6]
3. حفظ و تقویت کرامت و عزت نفس؛ انسان اگر به گوهر روح و نفس خود توجه داشته باشد، هیچ گاه دنبال گناه و شهوت نمی رود. امام علی- علیه السّلام- می فرماید: «آن کس که واجد بزرگواری و کرامت نفس باشد. تمایلات شهوانیش در نظر او خوار می نماید.»[7] گاندی می گوید: «تمدن غربی اگر غربیان را مبتلا به خوردن مشروب و توجه به مسایل جنسی نموده است به خاطر این است که غربی به جای (خویشتن جویی) در پی نسیان و هدر ساختن خویش است».
4. دوری از نگاه های مسموم و مناظر تحریک آمیز؛ هیچ عضوی در بدن به اندازه چشم از عالم خارج متأثر نمی شود، و ارتباط بسیار عجیب و پیچیده ای بین مشاهدات و افکار، خیالات و حالات روانی انسان وجود دارد.[8] و خداوند این قدرت را به انسان داده است که اگر اراده کند، با فرو انداختن و غض چشم و توجه نکردن به دختران محیط اطراف، به کنترل خود بپردازد.
5. از فکر و ترسیم صحنه های محرک در ذهن و خیال پرهیز کنید.
6. تقویت اراده؛ با تلقین به نفس و مثبت گرایی عدم پراکنده کاری، سرو سامان دادن کارهای نیمه تمام، مدیریت زمان، الگوگیری از افراد با اراده، ورزش، اراده خود را تقویت کنید و هر لحظه به خود بگویید: من می توانم، چون اراده دارم.[9]
7. اعتماد به نفس داشته باشید و برای کسب آن، توکل به خدا داشته باشید؛ صبور و بردبار باشید؛ با امید و با نشاط باشید، استقامت داشته باشید؛ هیچ وقت نترسید؛[10] و بدانید که خدا قدرت مقابله با گناه و شهوت را در وجود انسان قرار داده است.
8. هیچ وقت بی کار نباشید و اوقات فراغت خود را به تفریحات سالم و مطالعه و کارهای فکری بپردازید.
9. ورزش؛ هر روز به منظور تقویت جسم و تخلیه انرژی خود مقداری ورزش کنید.
10. در خوردن مواد غذایی پرکالری و محرک مثل پیاز، فلفل، خرما، تخم مرغ و .... به حداقل لازم اکتفا کنید.
11. محرک های ناهنجار بصری، شنیداری، تخیلی جنسی اطراف مثل فیلم، عکس و.... را حذف کرده و هیچ وقت به موسیقی تحریک کننده گوش ندهید. بر قوه تخیل خود با مطالعه، ذکر خدا، انصراف توجه و افکار مثبت جایگزین و کارهای هنری و خلاقانه و .... مدیریت داشته باشید.
12. در انتخاب دوستان دقت کافی را به عمل آورید.
13. اگر مرتکب گناهی شده اید توبه کنید و بدانید که خدا توبه کننده گان را دوست دارد. برخی افراد چون از این امر بی اطلاع اند لحظه به لحظه با سیاست «آب که از سرگذشت چه یک نی چه صد نی» در مرداب گناه فرو می روند.
برای مطالعه بیشتر به کتب ذیل مراجعه گردد:
1. کنترل رابطه جنسی، احمد مطهری، دفتر تبلیغات اسلامی، 1360.
2. آنچه یک جوان باید بداند؟ رضا فرهادیان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1374.
3. اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، مرتضی مطهری، تهران، صدرا، 1368.
4. دنیای نوجوان، دکتر محمدرضا شرفی، نشر تربیت.
[1] . عنکبوت/69.
[2] . نور/ 33.
[3] . قائمی، علی، مرزها و روابط پسران و دختران، تهران، سازمان ملی جوانان،1381 ص144؛ و فلسفی، محمد تقی، کودک از نظر وراثت و تربیت، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، 1342، ج2، ص360.
[4] . قاسمی، حمید محمد، اخلاق جنسی در دیدگاه اسلام، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص191.
[5] . عنکبوت/45.
[6] . مستدرک الوسائل، ج2، ص531.
[7] . نهج البلاغه، (فیض الاسلام)، ص1283.
[8] . اخلاق جنسی از دیدگاه اسلام، همان، ص 196.
[9] . لیندن فیلد، گیل، اعتماد به نفس برتر، ترجمه حمید و نگار اصغری پور، تهران، جوانه رشد، 1382، ص102.
[10] . همان، ص 163.
به نقل از سایت اندیشه قم
کلاغ یکی از باهوش ترین پرندگان است زیرا بزرگ ترین مغز را در بین پرندگان دارد.
رفتار کلاغ نشان از باهوش بودن و به کار بردن فکر در این پرنده دارد.
برای مثال کلاغ دانه هایی را که دارد در زیر خاک ذخیره می کند. این پرنده گاه انباری می سازد ولی دانه های خود را در آنجا پنهان نمی کند بلکه احتمالاً برای گمراه کردن سایرین این عمل را انجام می دهد.
خداوند متعال در قرآن به کلاغ اشاره نموده است. در سوره مائده آیه 31 می فرماید:
«فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ؛ پس خدا زاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند[قابیل] گفت وای بر من آیا عاجزم که مثل این زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم پس از[زمره] پشیمانان گردید.»
بسیاری از حیوانات به طور غریزی دارای یک معلوماتی هستند که بشر در طول تاریخ از آنها الهام گرفته ودر مسیر زندگی به کار بسته است.
ماجرایی که در قرآن بیان شده از این قرار است که بعد از کشته شدن هابیل به دست قابیل، خداوند کلاغی را مأمور می سازد تا چگونگی دفن جسد را به قابیل بیاموزد.
به این گونه از زمان حضرت آدم خداوند به وسیله کلاغ به انسان یاد داده که مرده بایستی درزیر خاک دفن شود زیرا دچار گندیدگی شده و متعفن می شود وسپس در طول زمان علم ثابت کرد که در اثر تجزیه شدن، در هوا پراکنده شده و تولید بیماری می کند .
از امام رضا علیه السلام هم به نقل از پدران بزرگوارشان از علی علیه السلام، نقل شده است که فرمودند پیامبر فرموده است: «تعلموا من الغراب خصالا ثلاثة استتاره بالسفاد و بکوره فی طلب الرزق و حذره»
از کلاغ سه خصلت را یاد بگیرید:
1. در هنگام نزدیکی با جفتش پنهان می شود.
2. در طلب روزی سحر خیز است.
3. از دشمن بر حذر است.[1]
پی نوشت:
[1] . عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 257.
به نقل از پایگاه حوزه
منظور از درست بودن عمل، اثر بخش بودن عمل است و مراد از اثر بخشى این است که انسان را به خداوند نزدیک کند، زیرا هدف کلى دین و انسان در زندگى قرب به خداوند است. بنابراین هر عملى که بتواند انسان را به خداوند نزدیک کند، عملى است که به طور قطع مورد رضا و پذیرش خداوند واقع شده است.
معیار کلى این است که اعمال فرد مؤمن بر طبق معیارهاى برگرفته از قرآن و سنت معصومین (ع) باشد و اعتبار هر عملى که از انسان سر مى زند در هماهنگى با این معیار است. اگر فردى معیارهاى لازم براى اعمال را بشناسد و در هماهنگى اعمال خود با آن معیارها بکوشد، باید امیدوار باشد عملش درست و مورد رضاى خداوند است.
به صورت اجمالى مى توان گفت: شرایط درستى اعمال و اثر بخش بودن آن عبارت است از:
نحوه تحصیل رضایت اللهى:
از نگاه آموزه هاى اخلاقى اسلام مورد رضایت الهى واقع شدن اعمال انسان برآیند رعایت دو چیز است:
1 حسن فعلى: به معناى صحیح انجام شدن عمل است به گونه اى که خود عمل مطابق شریعت باشد و صلاحیت نزدیک ساختن انسان به خداوند را داشته باشد، زیرا عمل باطل شرعى به هر مقدار که با انگیزه تقرب انجام شود، توان نزدیک ساختن و بالا بردن انسان را ندارد.
2 حسن فاعلى: به معناى اینکه عمل به اقتضاى ایمان و با انگیزه الهى و قصد قربت انجام شود. قرآن مىفرماید: مَن عَملَ صالحا من ذَکرٍ أَوْ أُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاهً طیّبه: هر کسى کار شایسته کند چه مرد و چه زن، در صورتى که مؤمن باشد، قطعا او را با زندگى پاکیزهاى حیات مىبخشیم، (سوره نحل، آیه 97). یعنى در رسیدن به حیات طیّب فقط دو چیز نقش دارند: یکى، (حُسن فعلى) یعنى خود عمل صالح باشد (انجام صحیح اعمال) و دیگرى «حُسن فاعلى» یعنى مؤمن بودن و نیت داشتن و براى خدا انجام دادن کار. البته با استفاده از روایات، نیت و انگیزه عمل مهمترین رکن قبولى و درستى اعمال است که در نهایت به رضایت اللهى ختم مى شود.
رضایت خداوند تعالى مراتبى دارد که رتبه هاى آن وابسته به عبودیت و درجات بندگى بندگان نسبت به خداى سبحان مى باشد، هر درجه اى از عبودیت رضایت متناسب با آن درجه را به همراه دارد. بهترین معیار و ملاک، یک چیز به نظر مى رسد: انجام وظایف شرعى: هر آن کس در این وادى کماً و کیفاً بیشتر موفق شد بیشتر تحصیل رضاى الهى نموده است. زیرا با هر چه دقیق تر انجام دادن وظایف شرعى، بیشتر دستورات خداى سبحان را لباس عمل پوشانده ایم و هر چه بیشتر دستورات خداوند عملى گردد، بیشتر رضایت خداى سبحان تحصیل شده است.
مراد از وظایف شرعى اساسى ترین و مهم ترین آن است یعنى انجام واجبات و ترک محرمات. در همین باب است این حدیث شریف: عن ابى حمزه الثمالى قال: قال على بن الحسین (ع): (من عمل بما افترض الله علیهم، فهو من خیر الناس امام سجاد (ع) مى فرمایند هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نماید، او از بهترین مردم مى باشد. بحارالانوار، ج، 71 ص 195 (. و واضح است کسى که با انجام واجبات و ترک محرمات بهترین مردم شده باشد از منظر خداى سبحان و ائمه هدى (ع) پسندیده ترین مردم است. اگر در این وادى کسى موفق شد حتى این وسوسه قلبى، که شاید خدا و ائمه هدى (ع) از من راضى نباشند را از خود دور کند، صفاى دل خویش را حفظ کرده چرا که آدم بى صفا مورد رضایت حق تعالى نیست. بنابراین با انجام هر چه دقیق تر واجبات و ترک محرمات باید رضایت بیشترى را تحصیل کرد و آن وسوسه قلبى را از دل زدود.
عملى که مورد قبول و رضایت خداوند است داراى نشانه هایى است مثل:
1 هرگاه انسان موفق به عمل نیکى شود، انجام این عمل خود زمینه ساز انجام اعمال خیر و نیک دیگرى مى گردد که در اصطلاح به آن توفیق مى گویند، یعنى هر عمل خیرى توفیق اعمال خیر دیگرى را نصیب انسان مى کند. پس اگر عمل خیرى انجام مى دهید نشان توفیق شما در انجام خیرات است.
2 حالت خوش معنوى و احساس صفا و معنویت و رغبت و میل به عبادت و دعا و کشش درونى و باطنى به سوى کارهاى خیر و صالح از نشانه هاى دیگر قبولى اعمال و کسب رضا و خشنودى الهى است.
3 همچنین در مورد مخفى بودن موجبات خشنودى خداوند در روایتى از امام على (ع) نقل شده است که خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است خشنودى خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ طاعتى را کوچک نشمارید زیرا بسا که آن طاعت با خشنودى خدا همراه باشد و تو بى خبر باشى- براى کسب رضایت الهى هر کار خیر و پسندیده را انجام دهید و لو کوچک باشد زیرا احتمال دارد رضایت الهى با او کسب شود.
4 سه چیز است که بنده را به خشنودى خدا مى رساند: استغفار زیاد، فروتنى و صدقه دادن زیاد.
امام على (ع) مى فرماید: هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرمانى کرده باشد لذا با راحتى بدن و تأمین خواسته هاى جسمانى و پیروى از خواهشها، رضایت خداوند تأمین نمى شود. بنابراین استغفار زیاد، صدقه دادن زیاد و انجام هر اعمال خیر و مخالفت با هوا و هوسها سبب رضایت خداوند مى شود. در نتیجه راضى و تسلیم بودن در برابر قضاى الهى ولو بر خلاف میل انسان باشد خشنودى خدا را در پى دارد.
5 روایت شده است که موسى (ع) گفت: پروردگارا مرا از نشانه ناخشنودى خود از بنده ات خبر ده خداى تعالى به او وحى فرمود: هر گاه دیدى که من بنده ام را براى طاعت خود آماده و از معصیتم روى گردان مى کنم این نشانه خشنودى من است.
6 در روایتى از پیامبر اسلام (ص) آمده است: نشانه خشنودى خداوند از خلقش ارزانى نرخها و دادگرى فرمانروایشان است و نشانه خشم خدا بر خلقش، ستمگرى فرمانروایشان و گرانى نرخهاست.
7 و نیز آمده است که نشانه خشنودى خداى سبحان از بنده، خرسندى اوست به آنچه خداى سبحان به سود و زیان او مقدم فرموده است. امام على (ع) مى فرماید: اگر بنده راضى به مقدرات الهى بود نشانه رضایت خداوند است.
8 در کلامى از امام على (ع) آمده است: خشنودى خداى سبحان قرین طاعت اوست. و در یک کلام اگر انسان دربست تسلیم خدا باشد و مطیع محض او، در این صورت خدا از او راضى است.
ثمره رضایت اللهى:
نکته دیگر آن است که مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتى است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان مى بخشد و این رضوان فرا تر از باغ هاى بهشت و نعمت هاى جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر.
هیچ کس نمى تواند آن لذت معنوى و احساس روحانى اى را که یک انسان به خاطر توجه خداوند و رضایت و خشنودى او به دست آورده است را توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم اسماعیل (ع) را با صفت (مرضى) توصیف نموده است. (وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا مریم/ 55) و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است اصولاً نعمتى از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضى و خشنود باشد به همین دلیل در بعضى از آیات بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را براى بندگان خاص خدا بیان مى کند در پایان مى گوید: رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (مائده/ 119) خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگارى بزرگى است.
و این آیه نشان مى دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است (رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار) زیرا ممکن است انسان غرق عالى ترین نعمتها باشد ولى هنگامى که احساس کند مولى و معبود و محبوب او از او ناراضى است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ مى گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولى به آنچه دارد راضى و قانع نباشد بدیهى است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتى مرموزى دائما او را آزار و شکنجه مى دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهى است از او مى گیرد- علاوه بر این هنگامى که خدا از کسى خشنود باشد هر چه بخواهد به او مى دهد و هنگامى که هر چه خواست، به او داد او نیز خشنود مى شود.
رابطه نیت خیر و رضایت اللهى:
در بسیارى از روایات آمده است: که نیت از خود عمل بهتر است زیرا به عمل ارزش مى دهد و در حقیقت بار ارزشى و اثر گذارى عمل را نیت به عهده دارد. حتما بسیار شنیده اید که (نیت المومن خیر من عمله). نیت مومن از عملش بهتر است زیرا همین که نیت کرد به خدا نزدیک شود در نفسش نورى از قرب الهى پیدا مى شود و نزدیکى صورت مى گیرد و حتى گاهى موفق به عمل هم نمى شود ولى همان نیت اثر خود را مى گذارد اگر چه اگر موفق به عمل هم بشود نور بیشترى حاصل خواهد شد.
البته ناگفته نماند کسى که براى رسیدن به بهشت و نجات از آتش جهنم اعمال صالح را انجام مى دهد در حقیقت به خدا و معاد ایمان دارد و در حقیقت براى نزدیکى به خدا این کارها را انجام مى دهد و مرتبه اى از نیت قرب هم همین است، ولى کسى که تنها براى خوشنودى خدا و جلب محبت الهى و از روى عشق، خداوند را عبادت مى کند در مرتبه اى فراتر قرار دارد و ارزش نیت او افزون تر خواهد بود.
نیّت جان عمل است. اینکه مىگویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا مىآورم) قربه إلى الله). بلکه نیت یعنى قصد یعنى مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنى است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید، با پرستش هستى به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خداى متعال نزدیک گردد. ما در درجه اول با نیت به خدا نزدیک مى شویم و در درجه بعد با عمل.
نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحى است که به سمت خدا پرواز مى کند همان نیتى که از عمل برتر است. از این رو گفتهاند خداى سبحان را با نیّت هاى صادق مسئلت کنید. صحت عبادت مشروط به نیّت است که بدون آن عمل باطل خواهد بود و چون نیّت داراى درجاتى است، خود صحت هم مراتب دارد.
از آن جا که مواقف مهم روز قیامت عبارت است از آتش، بهشت و رضوان و از طرفى نفس انسان داراى سه حالت شهوت، غضب و عقل کمال طلب است، لذا عبادت هم سه قسم و عبادتکنندگان نیز به سه گروه تقسیم مىشوند: گروهى خداى سبحان را به جهت ترس از جهنم و آتش عبادت مىکنند که این عبادت بردگان است. گروه دیگر، خدا را براى رسیدن به بهشت و نعمتهاى آن عبادت مىکنند این عبادت بازرگانان و تجّار است. و گروه سوم خدا را فقط براى محبت و دوستى نسبت به آن ذات متعالى عبادت مىکنند این بالاترین مرتبه عبادت است که از آن به عبادت احرار تعبیر شده است. (نهج البلاغه، حکمت 237)
همه این عبادتها صحیح است ولى مراتب ثواب و پاداش آن یکسان نیست. پس نیت که همان قصد قربت است، جان و روح عمل بوده و از خود عمل بالاتر و مهمتر است چون حیات و زندگى عمل به نیت بستگى دارد. و پاداش اعمال، براساس نوع نیت و قصد انسان، مراتبى گوناگون دارد. (آیه الله جوادى آملى، حکمت عبادات)
البته باید توجه داشت اولیاى خاص خداوند و بندگان مقرّب و برجسته او در عین حال که تمام سعى و کوشش خود را در انجام اعمال خیر و نیک و عمل به وظایف شرعى و الهى خود دارند ولى همواره از خداوند ترسان و بیمناکند و مى ترسند عمل آنها مورد قبول خداوند قرار نگیرد. این حال ویژه آنها است و از معرفت عمیق وجامع آنها سرچشمه مى گیرد و به معناى کوتاهى در انجام وظیفه و یا بدگمانى به خداوند و سوء ظن به او و یا تردید در عدالت او نمى باشد، بلکه وقتى انسان عظمت خداوند متعال را بشناسد و نسبت به قدرت و علم و وجود بى کران و غیرمتناهى او شناخت پیدا کرد و از طرفى به کوچکى وحقارت و ضعف و نادانى خود پى برد، اعمال خود را ناقص و ناچیز مى داند و به همین جهت اولیاى خداوند و پیشوایان معصوم (ع) به ما آموخته اند که هرگز دلگرم و دلخوش به اعمال خود نباشید و بر آنها تکیه نکنید، بلکه به فضل و لطف و رحمت الهى امیدوار باشید.
اگر خداوند بخواهد با عدالت خود اعمال ما را بررسى کند و مورد سنجش قرار دهد، امیدى براى قبولى عمل براى کسى باقى نمى ماند، زیرا اغلب درجه خلوص نیت ها و اعمال ما کم است، ولى با توجه به فضل و لطف خداوند و تکیه بر آن جاى امیدوارى براى قبولى اعمال همواره وجود دارد. برگرفته از نرم افزار پرسمان3
یکی از صلحاء معاصرین در کتاب روح و ریحان که مجموعهای مانند کشکول است از یکی از ائمه جماعت دارالسلطنه تبریز نقل فرمود که گفت:
روزی مذاکره تفسیر صافی با شرح بیضاوی که شیخ بهائی علیه الرحمه - نوشته است، به میان آمد، من تفسیر صافی را بر شرح شیخ بهائی ترجیح دادم و گفتم: مرحوم شیخ در این شرح، عبارت پردازی و قافیه سازی را بسیار اعمال فرمودهاند.
همان شب در عالم رؤیا دیدم که به من گفتند: شیخ بهائی در میان این حجره است، با خود گفتم خوب است که بروم و ایشان را زیارت نمایم، چون وارد حجره شدم دیدم شخصی است ضعیف اندام، و باریک قامت، و عمامه کوچکی بر سرش بسته، سلام کردم، جواب سلام مرا داد. شیخ سر خود را پائین انداخت، من فهمیدم که از آن حرف روز گذشته من درباره شرحش بر بیضاوی، از من مکدّر و ملول است.
خواست شیخ بهائی را به حرف بیاورم تا بلکه رفع ناراحتی او شود، عرض کردم: حضرت شیخ عرضی دارم، همان طور که سرش را پائین انداخته بود، فرمود: چه چیز است، عرض کردم: یک مطلبی است که نسبت به شما دادهاند، آیا صحیح است یا آنکه صوفیه آن را به شما بستهاند.
فرمود: چه مطلبی!
عرض کردم: گویا شما فرمودهاید که یک ماه مبارک رمضان غذای من منحصر به کلام الله مجید بود.
همان نحو که شیخ بهائی سرش پائین بود، فرمود: بلی صحیح است من گفتهام.
عرض کردم: جناب شیخ، اطباء گفتهاند که اگر آدمی سه شبانه روز غذا و طعامی نخورد، میمیرد؛ همین که این حرف را زدم شیخ بهائی سر خود را بلند کرد و فرمود: آدم نمیمیرد.
به نقل از پایگاه اندیشه قم
فضیل عیاض در ابتدای جوانی یکی از راهزنان و سارقان و غارتگران و دزدان و بدکاران و هرزهگران و عیاشان مشهور زمان خود بود که هر کس اسم او را میشنید، لرزه به اندامش میافتاد که در آن زمان حتّی سلطان و خلیفه وقت هارون الرشید هم از دست او ناراحت بود و ترس داشت.
روزی از روزها سوار بر اسب آمد کنار نهری ایستاد تا اسبش آب بخورد که ناگهان چشمش به دختر بسیار زیبائی افتاد که مشک خود را به دوش گرفته و میخواست کنار نهر بیاید و آب بردارد.
عشق و محبّت آن دختر به قلبش رخنه کرد و چشم از آن دختر برنداشت تا وقتی که دختر مشک را پُر از آب کرد و راه خود را گرفت و رفت، به نوکران و بادمجان دورقاب چینهایش دستور داردتا او را تعقیب کرده و بعد به پدر و مادر دختر خبر دهند که دختر را شب آماده کرده و خانه را خلوت نموده زیرا فضیل، راغب آن زیبارو شده، نوکران فضیل پس از تعقیب آن دختر، به در خانه ایشان رسیدند و در خانه را زدند و گفتههای فضیل را به آنها ابلاغ نمودند.
تا این خبر به گوش پدر و مادر دختر رسید بسیار ناراحت و متوحّش و لرزان گردیدند و چون چارهای نداشتند یک عده از پیران و ریش سفیدان شهر را دعوت کردند و با آنها مشورت نمودند که چه کنیم؟
آنها گفتند: بیا و دخترت را فدای یک شهر کن، زیرا اگر فضیل به مقصود خود نرسد، همه این شهر را به غارت برده و همه چیز را به آتش میکشد، پدر و مادر از روی ناچاری دختر را مهیا کرده و خانه را خلوت نمودند.
شب هنگام، فضیل وارد شهر شد و قلّاب و کمند انداخت، از بالای دیوار پشت بام به روی بامهای دیگر رفت و تا به خانه دختر رسید همین که خواست وارد منزل معشوقه خود گردد، یک وقت صدائی شنید، خوب که گوش داد، شنید صدای قرآن میآید و یکی قرآن میخواند، توجّه خود را به این آیه جلب کرد. «أَ لَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ».
آیا وقت آن نرسیده که قلوب مؤمنین به ذکر خدا خاضع و خاشع گردد. (دیگر دست از گناه بردارند و به یاد خدا باشند) این آیه چنان در او اثر کرد که زندگیش را بیکباره دگرگون ساخت و از نیمه راه برگشت و از دیوار فرود آمد و با کمال اخلاص و صفای دل گفت: پروردگارا، آری نزدیک شده، هنگام خضوع و خشوع و از همانجا جرقه نور خدا دل او را روشن کرد و با خدا رابطه برقرار نمود. انشاء الله که جرقههای نور الهی دلهای ما را نیز روشن و منّور کند.
به نقل از پایگاه اندیشه قم
امام علی(ع):
بر مردم روزگارى بیاید که از قرآن جز نشانى و از اسلام جز نامى نماند.
در آن روزگار، مسجدهایشان از حیث بنا آباد است و از جهت رستگارى ویران .
ساکنان و آباد کنندگانش ، از بدترین مردم روى زمین خواهند بود.
فتنه ها از آنجا بیرون آید و خطاکاریها در پناه آنها ماءوا گیرد.
هر که خواهد از آن فتنه ها کنارى گیرد، بگیرندش و به میان فتنه اش افکنند.
و هر که خود را واپس دارد به سوى فتنه هایش رانند.
خداى تعالى فرماید سوگند به خودم که بر ایشان فتنه اى برگمارم ، آنسان ، که مردم بردبار را در آن حیران گذارم و خداوند چنین خواهد کرد.
از خداوند مى خواهیم که از لغزش و غفلت ما درگذرد.
حکمت شماره : 361 نهج البلاغه
ترجمه عبدالحمید آیتی
مردى بر روى قبرى خیمه اى زد و نمى دانست در جائى که خیمه زده قبر است . پس شروع به قرآن خواندن نمود و سوره تبارک الّذى بیده الملک را شروع به تلاوت فرمود.
ناگهان صداى عجیبى شنید که ندا در داد این سوره مُنجیه یعنى نجات دهنده است . پس این جریان را به آقا رسول اکرم (ص) رساند. حضرت فرمود: در آنجائى که نشسته بودى قبر بود، وقتى این سوره را خواندى چون روى قبر او بود او را از عذاب رهانیدند.
و این سوره نجات دهنده است از عذاب قبر، یکى از چیزهائى که باعث نجات انسان است ، قرآن خواندن بر سر قبر على الخصوص سوره تبارک الّذى بِیَدِه الملک که میّت در حال عذاب را نجات مى دهد. و این دعا هم از حضرت رسول (ص) وارد گردیده که هر کس آن را بخواند حق تعالى عذاب قبر را از او بر مى دارد تا روزى که صور دمیده شود.
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَّمدٍ اَنْ لاتُعَذِّبَ هذَا اْلمَیِتَ
نام کتاب : زبده القصص
مؤ لف : على میرخلف زاده