نقل مى کنند: شخصى از دنیا رفت ، بستگان او، یک نفر قارى قرآن را اجیر کردند، که مدتى ، سر قبر او قرآن بخواند، قارى مشغول قرائت قرآن بر سر قبر او گردید.
تا اینکه بعد از چند روز یکى از وابستگان، آن شخص را در عالم خواب دید و از او احوال پرسى کرد، او در جواب گفت : تقاضا دارم بگوئید این قارى قرآن بر سر قبر من ، دیگر قرآن نخواند، زىرا وقتى که قرآن مى خواند، به هر آیه اى (مثلاً آیه خمس ، زکات ، حج ، امر به معروف و نهى از منکر و...) مى رسد که من به دستور آن آیه عمل نکرده ام ، مرا عذاب مى نمایند!!
نگارنده گوید: در احادیث آمده که امامان فرمودند:
رب تالى القرآن و القرآن یلعنه ((چه بسیار افرادى هستند که تلاوت قرآن مى کنند، ولى قرآن آنها را لعنت مى کند)).
نام کتاب : داستان دوستان ج 1
تالیف : محمد محمدى اشتهاردى
عبدالملک بن مروان (پنجمین خلیفه اموى ) قبل از آنکه بر مسند خلافت بنشیند، همواره در مسجد بود، و با قرآن و دعا سر و کار داشت ، به گونه اى که او را ((حمامة المسجد)) (کبوتر مسجد) مى نامیدند، وقتى که پس از مرگ پدرش ، خلافت به او رسید، در مسجد مشغول قرائت قرآن بود، خبر مقام خلافت را به او دادند، او قرآن را به دست گرفت و به آن خطاب کرد و گفت : سلام علیک هذا فراق بینى و بینک : ((خداحافظ، اکنون زمان جدائى بین من و تو است )).
غرور سلطنت آنچنان او را مسخ و غافل کرد که شراب مى خورد، و یکى از استاندارانش ، ((حجاج )) بود که دهها و صدها هزار نفر مسلمان را کشت ، خودش مى گفت : من قبل از سلطنت از کشتن مورچه اى مضایقه داشتم ولى اکنون حجاج براى من نوشته که صدها نفر را کشته ام ، ولى این خبر در من هیچ اثر نمى کند، و روزى یکى از دانشمندان زمان (بنام زهرى ) به او گفت : شنیده ام شراب مى نوشى گفت : ((آرى ، خون مردم را نیز مى نوشم )).
نام کتاب : داستان دوستان ج 1
تالیف : محمد محمدى اشتهاردى
«از دانشمندی پرسیدند: کسی که قرآن می خواند و نمی داند که چه می خواند، آیا هیچ اثری دارد؟
گفت: کسی که دارو می خورد و نمی داند که چه می خورد، اثر می کند؛ چگونه قرآن اثر نکند، بلکه بسیار اثر می کند!؟ پس چگونه خواهد بود، اگر بداند که چه می خواند».
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه
1.) ترجیح خدا بر همه محبوب هاى دیگر
2.) اطاعت و تسلیم محض محبوب شدن
3.) پیروى از شریعت ناب محمدى صلّى اللّه علیه و آله
4.) دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا
5.) حاکمیت عقل و اخلاق بر همه امور
6.) عشق به لقاى ربّ
7.) یاد خدا و محبوب
8.) آرامش و قرار با انس و حشر با محبوب
9.) عشق به قرآن و عترت طاهره علیهم السّلام
10.) عبودیت در برابر پروردگار
(ر ک). بقره، 165؛ توبه، 24؛ هود، 113؛ عنکبوت، 4؛ زمر، 3؛ شورى، 6- 9.
منبع: سر سلوک ترجمه و شرح رسالة الولایة، ص: 303
امام زین العابدین علیه السلام همدم قرآن کریم و سخت عاشق تلاوت آن بود و چنان لذّتى از آن مى برد که هیچ لذّتى به پاى آن نمى رسید و مى فرمود: «لو مات ما بین المشرق و المغرب لما استوحشت بعد أن یکون القرآن معی.» « بحار الانوار: 46/ 107.» «اگر آنچه بین مشرق و مغرب است از میان برود، پس از آن که قرآن با من باشد بیمى به خود راه نخواهم داد.»
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام ج2 ص : 49
1. ایمان
دوستى باید بر اساس ایمان باشد. قرآن مى فرماید: إِنَّ کَثِیراً مِّنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ «سوره ص/ 24» در حقیقت بسیارى از شریکان به یکدیگر ستم روا مى دارند، مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند.
على علیه السلام فرمود: من اعانَکَ عَلى صلاح دینِک فهو الرفیقُ الشفیق «غررالحکم، ص 424» دوست آن کسى است که تو را در راه دینت یارى دهد.
2. تقوا
الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ «زخرف/ 67» در آن روز دوستان، بعضى دشمن بعضى دیگرند، مگر پرهیزگاران.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: اطلُبْ مُؤاخاتَ الاتقیاءِ وَ لَو فى ظُلُمات الارضِ و ان افنَیتَ عُمرَک فى طَلَبِهم «یادداشتهاى استاد مطهرى، ج 4، ص 117» به دنبال دوستان با تقوا باش؛ ولو در تاریکى هاى زمین باشد و اگر چه عمرت را در این راه فنا کنى.
3. بازدارنده از بدى ها
على علیه السلام مى فرماید: علیک بِمُؤاخاةِ مَن حَذَّرک «غررالحکم، ص 482» با کسى دوستى کنید که شما را از بدى ها بر حذر دارد. على علیه السلام فرمود: صَدیقُک مَن نَهاک «غررالحکم، ص 457» دوست تو کسى است که تو را از بدیها باز دارد.
راه و رسم دوستى، ص: 30
زنی به حضور پیامبر(ص) آمد و گفت: مرا به ازدواج کسی درآور. پیامبر(ص) به حاضران فرمود: چه کسی حاضر است با این زن ازدواج کند؟ مردی برخاست و گفت: من حاضرم. پیامبر(ص) به او فرمود: چه مقدار مهریّه می دهی؟ او گفت: چیزی ندارم. پیامبر(ص) فرمود: آیا چیزی از قرآن را می دانی؟ او گفت: آری. پیامبر(ص) فرمود: «این زن را به ازدواج تو درآوردم، در برابر آنچه که قرآن می دانی، که به او بیاموزی و همین مهریّه او باشد.»
(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر کس سوره ى توحید را یک مرتبه بخواند، گویا یک سوم قرآن را خوانده است و هر کس دو مرتبه بخواند، گویا دو سوم قرآن و هرکس سه مرتبه بخواند، گویا تمام قرآن را قرائت کرده است؛ قال رسول اللّه: «من قرأ قل هو اللّه أحد مرّة فکانّما قرأ ثلث القران و من قرأها مرّتین فکانّما قرأ ثلثى القران و من قرأها ثلاث مرآت فکأنّما قرأ القران کلّه».
« نور الثقلین/ ج 5/ ص 702 »
آنگاه در حدیث دیگرى، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله محبت به على علیه السلام را به سوره ى توحید تشبیه کرد و فرمود: اى على! مَثَل تو مانند سوره ى توحید است، هر کس تو را تنها در قلب دوست بدارد، گویا یک سوم قرآن را قرائت کرده و هر کس تو را به قلب دوست بدارد و از نظر زبانى کمک کند، گویا دو سوم قرآن و هرکس تو را به قلب دوست بدارد و از نظر زبان و دست کمک کند، گویا تمام قرآن را قرائت کرده است؛ قال رسول اللّه: «یا على! مثلک مثل قل هو اللّه أحد، من أحبّک بقلبه فکأنّما قرأ ثلث القرآن و من أحبّک بقلبه و أعانک بلسانه فکأنّما قرأ ثلثى القرآن و من أحبّک بقلبه و أعانک بلسانه و نصرک بیده فکانما قرأ القرآن کلّه».
« نور الثّقلین/ ج 5/ ص 701»
به نقل از کتاب هزار و یک نکته از قرآن کریم جلد(1)، ص: 193
در کتاب مناقب ابن شهرآشوب آمده است که: «گفته شده عبدالرحمان سلمى به یکى از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره حمد را آموزش داد. وقتى آن کودک سوره حمد را براى امام علیه السلام خواند، وى به آموزگارش هزار دینار و هزار حلّه بخشید و دهانش را پر از درّ کرد و وقتى در این باره به امام علیه السلام اعتراض شد، فرمود: اینها کجا به پاى تعلیم وى می رسد!»
مرحوم طبرسى در احتجاج از هشام بن حکم، دانشمند معروفى که از شاگردان امام صادق علیه السلام بود مى گوید که: ابن ابى العوجاء، و ابوشاکر دیصانى، و عبدالملک بصرى، و ابن مقفع- که همگى از ملاحده و افراد بى ایمان بودند- کنار خانه کعبه جمع شده و اعمال حاجیان را به باد مسخره مى گرفتند و بر قرآن طعنه مى زدند.
ابن ابى العوجاء گفت: بیایید هر کدام از ما یک چهارم قرآن را نقض کنیم (و چیزى همانند آن بیاوریم) و میعاد ما سال آینده در همین جا خواهد بود در حالى که تمام قرآن را نقض کرده ایم؛ زیرا نقض قرآن سبب ابطال نبوّت محمّد صلى الله علیه و آله، و ابطال نبوّت او ابطال اسلام، و اثبات حقانیت ادعاى ما است. آنها بر این مسأله توافق کردند و پراکنده شدند.
در سال آینده در همان روز در کنار خانه کعبه اجتماع کردند، ابن ابى العوجاء لب به سخن گشود و گفت: از آن روز که من از شما جدا شدم در این آیه فکر مى کردم: فَلَمَّا اسْتَیْئَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیّاً: «هنگامى که (برادران یوسف) از او مأیوس شدند، به کنارى رفتند و با هم به نجوى پرداختند. سوره یوسف، آیه 80.» دیدم آن قدر فصیح و پر معنا است که نمى توانم چیزى را به آن بیفزایم و پیوسته این آیه فکر مرا از غیر آن به خود مشغول داشت.
عبدالملک گفت: من نیز از آن وقت که جدا شدم در این آیه مى اندیشیدم:
یَاأَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوْ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ یَسْلُبْهُمْ الذُّبَابُ شَیْئاً لَایَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ: «اى مردم! مَثَلى زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانى را که غیر از خدا مى خوانید (و پرستش مى کنید)، هرگزنمى توانند مگسى بیافرینند، هر چند براى این کار دست به دست هم دهند؛ و هرگاه مگس چیزى از آنها برباید، نمى توانند آن را بازپس گیرند. هم طلب کننده ناتوان است، و هم طلب شونده (هم عابدان، و هم معبودان) سوره حج، آیه 73.».
من خود را عاجز دیدم که همانند آن بیاورم.
و ابوشاکر گفت: از آن زمان که از شما جدا شدم در این آیه مى اندیشیدم: لَوْکَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا: « (در حالى که) اگر در آسمان و زمین، جز خداوند یگانه، خدایان دیگرى بود، نظام جهان به هم مى خورد» سوره انبیاء، آیه 22. و خود را قادر ندیدم که همانند آن را بیاورم!
و ابن مقفع افزود: «اى قوم! این قرآن از جنس کلام بشر نیست؛ چرا که از آن لحظه که از شما جدا شدم در این آیه مى اندیشیدم: وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِى مَاءَکِ وَیَا سَمَاءُ أَقْلِعِى وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِىَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِىِّ وَقِیلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ: «و گفته شد:" اى زمین، آبت را فروبر! و اى آسمان، (از بارش) خوددارى کن!" و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتى) بر (دامنه کوه) جودى، پهلو گرفت؛ و (در این هنگام) گفته شد: دور باد گروه ستمکاران" (از رحمت خدا!) سوره هود، آیه 44.»
و من خود را از آوردن همانند آن عاجز دیدم.
هشام بن حکم مى گوید: در این اثناء جعفر بن محمد الصادق علیه السلام از کنار آنها گذشت و این آیه را تلاوت فرمود: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَایَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً: «بگو: اگر انس و جن دست به دست هم دهند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند (در این کار) پشتیبان یکدیگر باشند." سوره اسراء، آیه 88.».
در این هنگام آن چهار نفر به یکدیگر نگاه کردند و گفتند: «اگر اسلام حقیقتى داشته باشد و حتى محمد صلى الله علیه و آله کسى جز جعفر بن محمد علیه السلام نخواهد بود، به خدا سوگند! ما هرگز او را نمى بینیم مگر اینکه ابهت او ما را فرا مى گیرد، و از هیبتش مو بر تن ما راست مى شود»؛ این را گفتند و با اعتراف به ناتوانى خود پراکنده شدند.
پیام قرآن، ج8، ص:92 تا 95