امام صادق علیه السلام فرمود:
زنى در کعبه طواف مى کرد و مردى هم پشت سر آن زن مى رفت .
آن زن دست خود را بلند کرده بود که آن مرد دستش را به روى بازوى آن زن گذاشت ؛
خداوند دست آن مرد را به بازوى آن زن چسبانید.
مردم جمع شدند حتى قطع رفت و آمد شد.
کسى را به نزد امیر مکه فرستادند و جریان را گفتند.
او علما را حاضر نمود،
و مردم هم جمع شده بودند که چه حکم و عملى نسبت به این خیانت و واقعه کنند،
متحیر شدند!
امیر مکه گفت :
آیا از خانواده پیامبر صلى الله علیه و آله کسى هست ؟
گفتند:
بلى حسین بن على علیه السلام اینجاست .
شب امیر مکه حضرت را خواستند و حکم را از حضرتش پرسیدند.
حضرت اول رو به کعبه نمود و دستهایش را بلند کرد و مدتى مکث فرمود:
و بعد دعا کردند.
سپس آمدند دست آن مرد به قدرت امامت از بازوى آن زن جدا نمودند.
امیر مکه گفت :
اى حسین علیه السلام آیا حدى نزنم ؟
گفت : نه .
صاحب کتاب گوید:
این احسانى بود که حضرت نسبت به این ساربان کرد
اما همین ساربان در عوض خوبى و احسان حضرت
در تاریکى شب یازدهم به خاطر گرفتن بند شلوار امام دست حضرت را قطع کرد.
نام کتاب : یکصد موضوع 500 داستان مؤ لف : سید على اکبر صداقت
(رهنماى سعادت 1/36 - شجره طوبى ص 422.)
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود:
از دانشمندان کسانى هستند که دوست دارند علمشان را ذخیره کنند و مردم از آنان بهره مند نشوند، اینان در طبقه اول آتشند،
و بعضى از دانشمندان وقتى به آنها موعظه شود آن را قبول نمى کند و چون خود او موعظه کند خشنونت نشان مى دهد، اینان در طبقه دوم آتشند،
و بعضى از دانشمندان علم را نزد ثروتمندان مى برند و نزد فقیران نمى برند، اینان در طبقه سوم آتشند،
و بعضى از دانشمندان در علم خود شیوه جباران و سلاطین را پیش گرفته اند که اگر چیزى از سخن آنان رد شود و یا در باره آنان قصورى رخ دهد خشم مى گیرند، اینان در طبقه چهارم آتشند،
و بعضى از دانشمندان احادیث یهود و نصارى را طلب مى کنند تا با آن دانش خود را افزایش دهند، اینان در طبقه پنجم آتشند،
و بعضى از دانشمندان خود را در معرض فتوا قرار مى دهند و مى گویند: از من بپرسید، در حالى که شاید یک سخن را درک نکنند و خداوند کسانى را که خود را به تکلف انداخته اند دوست ندارد، اینان در طبقه ششم آتشند،
و بعضى از دانشمندان علم خود را سرمایه شخصیت و عقل قرار مى دهند (تا مردم آنان را مهم بدانند) اینان در طبقه هفتم آتشند.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 25
یک روز علماء نجف دور هم جمع شده بودند
و میگفتند این همه عالم و وارستگان 313 نفر نمیشوند که امام زمان بیاید.
با تفحص و رأیزنی 10 نفر را و از بین این 10 نفر یک نفر را انتخاب کردند
و گفتند تو از همه ما بهتری،
40 شب جمعه به مسجد سهله برو و متوسل به آقا بشو و بگو هنوز 313 نفر مهیا نشدند که شما ظهور کنید؟
او هم 40 شب جمعه یا 4شنبه متوسل به آقا شد.
شب آخر ناامید از اینکه به محضر حضرت شرفیاب نشد، نزدیک سحر خوابش بُرد.
در عالم خواب دید که شب دامادی او است و میخواهد وارد حجله شود.
همینکه داخل اتاق عروس شد دید در میزنند، گفت کیست؟
گفتند آقا امام زمان (عج) فرمودند به محضرش شرفیاب شوید.
مرد گفت به آقا بفرمایید امشب شب دامادی من است کمی صبر کنند.
دفعه دوم در زدند.
گفت به آقا بگویید مگر متوجه نیستند شب دامادی یعنی چه؟
زن گرفتیم! دفعه سوّم در را محکمتر زدند
بیادبی کرد و گفت به آقا بگویید عجب دستپاچهاند،
کارم تمام شود میآییم دیگر.
از خواب بلند شد دو دستی به سرش زد.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
نام های دیگر : محمد حجت - محمد حسینی کوه کمره ای
قرن : قرن14
آثار : جامع الاحادیث و اصول - حاشیه بر کفایة الاصول - کتاب الصلوة - لوامع الآثار الضروریة - مستدرک المستدرکات - کتاب الوقف - رساله استصحاب - کتاب البیع
سید محمد در ماه شعبان 1310 هجری قمری در تبریز متولد شد و در دامان پر مهر مادر رشد کرد و بزرگ شد. پدران سید محمد همه از سادات اصیل و شریف روستای کوه کمره بوده اند کوه کمر در قسمت شمال آذربایجان شرقی در منطقه ارس باران واقع شده است و سادات آن منتسب به سادات حسینی و از شرافت و بزرگواری بسیار زیادی برخوردارند و به گفته آیة الله مرعشی نجفی سادات کوه کمر به خصوص سادات حسینی آن که آیت الله حجت از آن هاست ... به صحت نسب و شرافت حسب و رعایت شدت و در هر عصری مورد توجه عامه و خاصه مردم بوده اند.(1)
دوران تحصیلات
پدر سید محمد حجت آقا سید علی که خود اهل فضل و دانش و کمالات معروف عصر خویش بود از دوران کودکی تربیت فرزندش را به عهده گرفت. در واقع نخستین مکتب درسی و محفل تربیتی سید محمد حجت محضر پر از صفا و معنویت پدر بود او در زادگاه خویش به جهت ذکاوت و هوش سرشار توانست در اندک زمان علاوه بر ادبیات معمول و مقدمات فقه و اصول با علوم عقلی و ریاضیات نیز آشنا شود. آقا سید محمد علاوه بر این علوم، در علم طب که معروف به طب قدیم بود وارد شد و آن را فراگرفت همچنین وی با علم فیزیک و شیمی نیز در همان دوران جوانی آشنا گردید.
چنانچه از گفته های خود آقای حجت بر می آید وی برای فراگیری برخی از کتب حوزه نزد استاد حاضر نشده است بلکه با مطالعه خویش توانسته حتی آن را تدریس کند. آقای رازی از زبان وی می گوید:
ادامه مطلب...
نام های دیگر : سعادت پرور تهرانی - پهلوانی تهرانی
قرن : معاصر
آثار : جمال آفتاب و آفتاب هر نظر - راز دل - پاسداران حریم عشق (کلمات عرفا) - نور هدایت - سرّ الإسراء - جلوه نور - فروغ شهادت - الشموس المضیئة فی الغیبة والظهور والرجعة - ثمرات حیات - پندنامه سعادت - رسائل عرفانی
آغاز علم آموزی
عالم ربّانى و عارف زاهد، حضرت آیت الله حاج شیخ على سعادت پرور (پهلوانى تهرانى) (قدّس سرّه)، در سال 1305ش مصادف با سالروز میلاد مولى الموحدین، امیر المؤمنین(علیه السلام) (1346ق)، در خانواده اى متدیّن متولد شدند. با توجه به نامناسب بودن فضاى تربیتى و اخلاقى مدارس جدید التأسیس آن زمان تهران، ایشان به مسجد امین الدوله رفته، خدمت مرحوم آقا میرزا ابوالقاسم مکتب دار، به فراگیرى کتب رایج آن دوران، همچون: فرائد الأدب، گلستان سعدى و... پرداختند. همچنین در همین مسجد، قرائت و تجوید قرآن و مقدارى از علم هندسه را فراگرفتند. افزون بر موارد یادشده، ادبیات عرب و کتابهاى: معالم، قوانین و لمعه را در محضر مرحوم آیت الله حاج شیخ على اکبر برهان(قدّس سرّه) آموختند.
ایشان در نوجوانى با عالم اخلاقى، مرحوم حاج شیخ محمدحسین زاهد(قدّس سرّه) ارتباط برقرار کرده، به حلقه دروس اخلاقى این عالم وارسته پیوستند و از همراهى ایشان بهره هاى اخلاقى و معنوى بسیارى بردند.
شوق زیارت
نام های دیگر : شیخ ابو صادق سلیم بن قیس هلالى عامرى کوفى
قرن : قرن 1
آثار : کتاب سلیم بن قیس
ولادت
شیخ ابو صادق، سلیم بن قیس هلالى عامرى کوفى، از خواص اصحاب امیر المؤمنین و امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین و امام باقر علیهم السلام است.
سلیم، دو سال قبل از هجرت به دنیا آمده و در نتیجه، هنگام شهادت پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم 12 سال داشته است.
او در 16 سالگى وارد مدینه شده و در ابتداى ورود با حوادث دردناکى روبرو شد.
مقام و منزلت ادامه مطلب...
نام های دیگر : بحرالعلوم طباطبایی - محمد مهدی طباطبایی نجفی - محمد مهدی سید بحرالعلوم - محمد مهدی طباطبایی
قرن : قرن13
آثار : المصابیح فی الفقه - الفوائد فی الاصول - مشکاة الهدایة - الدرة النجفیة - رسالة فی عصیر الزبیبی - شرح الوافیة - تحفة الکرام - مناسک حج - حاشیه بر کتاب شرایع - حاشیه بر کتاب «الذخیرة» سبزواری - الدرة البهیة فی نظم رؤوس المسائل الاصولیة - فوائد الرجالیة - دیوان شعر و رساله ای فارسی در شناخت خدا
جلوه نور
محمد مهدی، فرزند سید مرتضی طباطبایی بروجردی، از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام در یک خانواده روحانی و پرهیزگار، در شب جمعه از ماه شوال 1155 ق. / 1113 ش. در شهر کربلای معلی پا به عرصه هستی نهاد. ([1]) شبی که سید به دنیا آمد پدر وی در عالم خواب دید که امام رضا علیه السلام دستور دادند (محمد بن اسماعیل بن بزیع از اصحاب امام کاظم و امام رضا و امام جواد علیه السلام) شمعی برفراز بام سید مرتضی (منظور خود اوست) بر افروزد. وقتی محمد بن اسماعیل آن شمع را روشن کرد نوری از آن شمع به آسمان بالا رفت که نهایت نداشت. ([2]) پدر از آن رویای راستین بیدار می شود و همزمان خبر مولود تازه رسیده را به او می دهند.
در محضر اساتید ادامه مطلب...
«ولادت»
سیّد عبدالهادی شیرازی در سال 1305 هـ. ق. در شهر سامرای عراق دیده به جهان گشود. او در خاندانی مشهور به علم و فقاهت به دنیا آمد. پدر بزرگوارش آیةالله سید اسماعیل شیرازی بود.
آیةالله سید اسماعیل شیرازی پسر عمو و شاگرد خاص آیةالله میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای بزرگ)[1]و یارو مشاور خاص میرزا بود. مدارج کمال و مکارم علمی و اخلاقی او بر همه آشکار بود و. در جمع شاگردان میرزای بزرگ چنان درخشید که شایستگی جانشینی پس از وی را داشت. اما پیک مرگ مهلتش نداد و در زمان حیات میرزای شیرازی به سال 1305 هـ. ق. رحلت نمود. و سید عبدالهادی را که نوزاد بود تنها گذاشت.[2]
میرزای بزرگ شیرازی خود سرپرستی این نوزاد یتیم را به عهده گرفت و هفت سال در حق او پدری کرد اما به سال 1312 هـ. ق. میرزای بزرگ هم رحلت کرد و بار دیگر سید عبدالهادی پدری بزرگوار را از دست داد. بعد از آن، عالم بزرگوار سید میرزای علیآقا، فرزند میرازی شیرازی سرپرستی آقا سید عبدالهادی را به عهده گرفت. او سید عبدالهادی را بسیار دوست میداشت و به او بیش از فرزندان خویش، احسان و محبت مینمود.[3]
«حیات علمی» ادامه مطلب...