بامداد روزی، پیامبر (ص) از یکی از اصحابش به نام « زید» پرسید: چگونه صبح کرد؟
( کَیْفَ اَصْبَحْتَ و در بعضی از تواریخ، این گفتگو به حارثة بن سراقه نسبت داده شده است.)
زید در پاسخ گفت:« صبح کردم در حالی که بنده ای مؤمن هستم.»
پیامبر (ص) به او فرمود:« اگر قلب تو هم چون باغ خرّمی، از ایمان شکفته است، نشانه ی آن را برای ما بازگو.»
زید در پاسخ گفت: روزها را با تشنگی ( روزه) بسر می برم و شب ها را از عشق و سوز خدا، بیدار می مانم و این برنامه مرا از مرز زمان و روز و شب، فراتر برده و اکنون مانند عبور نوک نیزه از سپر، از جوّ زمان عبور کرده ام و به آن سوی طبیعت پا نهاده ام.
عرش را با عرشیان می بینم: بهشت هشتگانه و دوزخ هفتگانه را مشاهده می کنم.
من همه ی مردم را می شناسم و درمی یابم که بهشتی کیست و دوزخی کدام است و این دو گروه در نظرم هم چون مار و ماهی، کاملاً مشخص هستند…
و مشاهده ی من از مردم به گونه ای است که گویی هم اکنون، قیامت برپا شده و باطن انسان ها آشکار گشته است…
زید در این گفتگوی طولانی از پیامبر (ص) اجازه می خواهد که پرده ها را بالا بزند و اسرار درونش را که بر اثر ایمان و یقین بدست آورده است، آشکار سازد.
ولی پیامبر (ص) او را به آرامش و خاموشی دعوت می کند:
گفت هین درکش که اسبت گرم شد عکس حق، لایستحی زد شرم شد
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
چقدر عجیب است که چند ده دقیقه خلوت کردن با خدا طولانی و طاقت فرساست، ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال و یا دو ساعت فیلم دیدن به سرعت می گذرد!
و عجیب تر اینکه صد هزار تومــان کمک در راه خدا مبلغ بســیار هنگفتی است، اما وقتی که با همان مقدار پول به خرید می رویم کم به چشم می آید!
و باز چقدر عجیب است که وقتی مســابقه ورزشــی تیــم محبوبمان به وقت اضافــی می کشد، لذت می بریــم و از هیجــان در پوســت خود نمی گنجیم، اما وقتی مراســم دعا و نیایش طولانی می شود، شــکایت می کنیم و آزرده خاطر می شویم!
و عجیب است که خواندن یک صفحه و یا بخشــی از کتاب آسمانی سخت است، اما خواندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسان!
و چقدر تعجب آور است که شــایعات روزنامه ها و مجــلات را به راحتی باور می کنیم، اما سخنان خدا را به سختی باور می کنیم!
و دست آخر اینکه بسیار عجیب است که خیلی از مردم می خواهند بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدهند به بهشت بروند!
به نقل از پایگاه حوزه با تصرف
محمد و علی(ع)؛ پدران امت
قالَتْ(علیها السلام): أبَوا هِذِهِ الاْمَّهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلیٌّ، یُقْیمانِ أَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ أطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.
فرمود: حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) و علیّ(علیه السلام)، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروی کنند آن ها را از انحرافات دنیوی و عذاب همیشگی آخرت نجات می دهند; و از نعمت های متنوّع و وافر بهشتی بهره مندشان می سازند.
راه رهایی و نجات
قالَتْ(علیها السلام): مَنْ أصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.
فرمود: هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و برکات خود را برای او تقدیر می نماید.
سعادت حقیقی
قالَتْ(علیها السلام): إنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ أحَبَّ عَلیّاً فی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.
فرمود: همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگاری ها در دوستی علیّ(علیه السلام) در زمان حیات و پس از رحلتش خواهد بود.
راز و رمز ایمان
قالَتْ(علیها السلام): جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشّـِرْکِ، وَ الصَّلاهَ تَنْزیهاً لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاهَ تَزْکِیَهً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِی الرِّزقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلاْخْلاصِ، وَ الْحَّجَ تَشْییداً لِلدّینِ
فرمود: خداوند سبحان، ایمان و اعتقاد را برای طهارت از شرک و نجات از گمراهی ها و شقاوت ها قرار داد. و نماز را برای خضوع و فروتنی و پاکی از هر نوع تکّبر، مقرّر نمود. و زکات (و خمس) را برای تزکیه نفس و توسعه روزی تعیین نمود. و روزه را برای استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست. و حجّ را برای استحکام أساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.
راه حضور در بهشت برین الهی
قالَتْ(علیها السلام): مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ اَوْ عَلَیَّ ثَلاثَهَ أیّام أوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّهَ، قُلْتُ لَها: فی حَیاتِهِ وَ حَیاتِکِ؟ قالَتْ: نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا.
فرمود: هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند. راوی گوید: عرضه داشتم: آیا در زمان حیات و زنده بودن؟ فرمود: چه در زمان حیات ما باشد; و یا پس از مرگ.
نشانه عفت و پاکدامنی
قالَتْ(علیها السلام): إنّی قَدِاسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إنّهُ یُطْرَحُ عَلیَ الْمَرْئَهِ الثَّوبَ فَیَصِفُها لِمَنْ رَأی، فَلا تَحْمِلینی عَلی سَریر ظاهِر، اُسْتُرینی، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ.
در آخرین روزهای عمر پر برکتش ضمن وصیّتی به اسماء فرمود: من بسیار زشت و زننده می دانم که جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه ای روی بدنش تشییع می کنند. و افرادی اندام و حجم بدن او را مشاهده کرده و برای دیگران تعریف می نمایند. مرا بر تخت ـ و بلانکاردی ـ که اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده ـ بلکه مرا با پوشش کامل تشییع کن ـ ، خداوند تو را از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.
اوج حیا و عمق عفاف
قالَتْ(علیها السلام): … إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانی فَإنّی أراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح.
مرد نابینائی وارد منزل شد و حضرت زهراء(علیها السلام)پنهان گشت، وقتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) علّت آن را جویا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت: اگر آن نابینا مرا نمی بیند، من او را می بینم، دیگر آن که مرد، حسّاس است و بوی زن را استشمام می کند.
بهشت حقیقی انسان
قالَتْ(علیها السلام): الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّهَ تَحْتَ أقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّهَ.
فرمود: همیشه در خدمت مادر و پای بند او باش، چون بهشت زیر پای مادران است; و نتیجه آن نعمت های بهشتی خواهد بود.
کلید حضور در بهشت الهی
قالَتْ(علیها السلام): اَلْبُشْری فی وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّهَ، وَ بُشْری فی وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقی صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ.
فرمود: تبسّم و شادمانی در برابر مؤمن موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنی از عذاب خواهد بود.
تنها میراث در قیامت
قالَتْ(علیها السلام): یا أبَه، ذَکَرْتُ الْمَحْشَرَ وَوُقُوفَ النّاسِ عُراهً یَوْمَ الْقیامَهِ، وا سَوْأتاهُ یَوْمَئِذ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.
اظهار داشت: ای پدر، من به یاد روز قیامت افتادم که مردم چگونه در پیشگاه خداوند با حالت برهنه خواهند ایستاد ـ و فریاد رسی ندارد، جز اعمال و علاقه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام).
منابع:
تفسیر الإمام العسکری (علیه السلام): ص 330، ح 191، بحارالأنوار: ج 23، ص 259، ح 8?
تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورّام: ص 108 و 437، بحار: ج 67، ص 249، ح 25?
ریاحین الشّریعه: ج 1، ص 312، فاطمه الزّهراء (علیها السلام): ص 360
بحارالأنوار: ج 43، ص 185، ح 17?
تهذیب الأحکام: ج1، ص 429،
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 16، ص 211?
تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورّام: ص 108 و 437، بحار: ج 67، ص 249، ح 25?
کوکب الدّریّ: ج 1، ص 254?
بیت الأحزان: ص 113، کشف الغمّه: ج 2، ص
نقل از : خبرگزاری حوزه/
حدیثی از سلیمان بن اعمش روایت شده که او نقل کرد: در کوفه مرا همسایهای بود.
روزی به او گفتم:« چرا به زیارت قبر امام حسین(ع) نمیروی؟» گفت:« چون بدعت است و هر بدعتی موجب گمراهی است و گمراهی موجب دوزخ است.»
من چون این سخنان شنیدم از او روی برگردانیدم.
چون شب جمعه شد با خود گفتم. « صبح میروم و برخی از فضائل جناب امام حسین(ع) را برای همسایهام بیان کنم، بلکه از خواب بیدار شود.»
وقتیکه به خانه او رفتم، گفتند، او شب به زیارت کربلا رفت. من نیز به سرعت هر چه تمامتر به کربلا رفتم. وقتی به آنجا رسیدم دیدم که او در رکوع و سجود است در حالی که اصلا از عبادات خسته نمیشود.
به او گفتم: « تو که میگفتی زیارت امام حسین(ع) بدعت است. چرا به زیارت آمدهای؟ گفت: عزیز من، آن وقت که این حرف را میگفتم، قائل به امامت حضرت نبودم؛ تا اینکه شب گذشته(شب جمعه) در خواب دیدم که حضرت پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) و جمعی از پیامبران و برخی از امامان معصوم علیهم السّلام به زیارت آن حضرت آمدهاند و هودجی همراه ایشان بود.
پرسیدم که در این هودج کیست؟ گفتند: فاطمه زهرا(س) است که به زیارت فرزند خود امام حسین(ع) آمده است. من به نزدیک هودج رفتم، دیدم که از آن هودج، کاغذ پارههایی میریزد پرسیدم این رقعهها چیست؟ گفتند: اینها برات آزادی از عذاب خدای تعالی میباشد برای زائران قبر امام حسین(ع) در شب جمعه.
در این زمان هاتفی آواز داد که: ما و شیعیان ما در بلندترین درجه از درجات بهشت هستیم. پرسیدم: این جماعت کیستند که به زیارت آمدهاند؟
گفتند: حضرت پیغمبر(ص) با انبیاء و ائمه هدی. چون این واقعه را دیدم، برخواستم و به سرعت تمام به این محل آمدم و مشغول گریه وزاری و توبه شدم و با خود قرار گذاشتم که تا حیات من باقی باشد از این مکان شریف دوری نکنم.
سلیمان بن اعمش گوید: من نیز او را دعای خیر نمودم و چند روز با او به سر بردم؛ آنگاه از او مفارقت کرده، به منزل خود برگشتم.
( تحفه المجالس، ص 212)به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
مردى به همسرش گفت : نزد فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله برو و درباره من از او سوال کن که آیا من شیعه شما هستم یا خیر؟
همسرش نزد فاطمه علیها السلام رفت و از او سوال کرد.
حضرت فرمود: به او بگو:
ان کنت تعمل بما امر ناک وتنتهى عما زجرناک عنه فانت من شیعتنا و الا فلا.
اگر به آنچه تو را امر کردیم عمل مى کنى و از آنچه نهى کردیم پرهیز مى کنى تو از شیعیان ما هستى و گرنه شیعه ما نیستى .
زوجه آن مرد گوید: جواب فاطمه علیها السلام رابه شوهرم رساند.
او گفت : و اى بر من چه کسى از گناهان و خطاها بدور است ! پس من در این صورت براى همیشه در جهنم هستم زیرا هر کسى از شیعیان آنها نباشد همیشه درآتش جهنم است .
همسرش دوباره به خدمت فاطمه علیها السلام مى رسد و سخن شوهرش را به آن حضرت مى رساند.
فاطمه علیها السلام مى فرماید: به او بگو آنطور که گمان کردى نیست ، شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشت هستند.
و هر کس ما را دوست بدارد و دوستان ما را هم دوست بدارد و دشمن دشمنان ما باشد و با قلب و زبانش ایمان آورده است اگر مخالفت با امر و نهى ما کند شیعه ما نیست گرچه به بهشت مى رود اما بعد از آنکه بوسیله بلاها و سختى ها از گناهانشان پاک شوند یا با انواع سختى ها در عرصه هاى قیامت و یا ورود در طبقه بالاى جهنم که عذاب مى شوند پاک گردند آنگاه بخاطر محبتى که به ما دارند از جهنم نجاتشان مى دهیم و به نزد خود مى بریم .
نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم مؤ لف :محمد رضا اکبرى
در حالى که پیامبر صلى اللّه علیه و آله عازم میدان جنگ بود عربى به محضر او رسید و رکاب شترش را گرفت و گفت : یا رسول اللّه : علمى را به من بیاموز که سبب رفتنم به بهشت گردد.
حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند. ...
نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم
مؤ لف :محمد رضا اکبرى
امام صادق (ع ) فرمود: فرشته اى در حین عبور، دید مردى کنار در منزل کسى ایستاده است ، به او گفت : ((اى بنده خدا براى چه اینجا ایستاده اى ؟ آیا حاجتى به صاحب منزل دارى ؟ و یا صاحب منزل از خویشان توست ؟!)).
او در جواب گفت : ((صاحب منزل نه از خویشان من است و نه حاجتى به او دارم ، فقط برادر دینى من است ، و من براى انجام وظیفه پیوند اسلامى ، براى خدا آمده ام از او احوالى بپرسم و بر او سلام کنم )).
فرشته به او گفت : من از طرف خدا به سوى تو فرستاده شده ام ، خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرماید: تو به دیدار من آمده اى و تعهد و پیوند با مرا فراهم نمودى ، بهشت را براى تو واجب نمودم ، و تو را از خشم خویش بخشیدم و از آتش دوزخ پناه دادم .
آرى کسانى که به زیارت و دیدار همکیشان خود مى روند، اینها در حقیقت به زیارت خدا مى روند، و مشمول عالى ترین درجه عفو و لطف خدا هستند.
نام کتاب : داستان دوستان ج 1
تالیف : محمد محمدى اشتهاردى
شخصی بود که دائماً دعا می کرد که خدایا هر چه گناه در عالم هست، بر دوش من بگذار!
به او گفتند: آیا نمی ترسی که چنین دعایی می کنی؟ شاید خداوند بگوید قبول، من هر چه گناه در عالم هست را بر دوش تو می گذارم، آن وقت چه می کنی؟
گفت: هیچ، به خدا می گویم: حال که همه ی گناهان را بر دوش من گذاشتی، بقیه را به بهشت بفرست و زمانی که خداوند همه را به بهشت فرستاد؛
به خدا می گویم: خدایا من هستم و تو، آیا می ارزد که به خاطر من هیچ کاره این همه تأسیسات و جهنّم و ملک عذاب وجود داشته باشد؟ ما را هم ببخش و خلاصم کن، تا راحت شوی.
(به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت)
الف) آثار دنیایى:
1. زهد در دنیا
2. حرص در عمل صالح
3. پارسایى در دین
4. عبادت الهى که با شوق وافر همراه است
5. توبه قبل از مرگ
6. خلوت شب (سحرخیزى و شب زنده دارى)
7. ناامیدى از آنچه در دست مردم است
8. نگهدارى حریم دین خدا
9. بغض نسبت به دنیاى مذموم و اهل آن
10. بخشش و سخاوت.
ب) آثار اخروى:
1. دیوان عمل و کتاب عمل براى او گشوده نمى شود.
2. ترازوى عمل و میزانى براى او نصب نمى شود.
3. کتاب عملش به دست راستش داده مى شود.
4. برائت از آتش جهنم پاداش اوست.
5. سفیدرو نزد پروردگارش مى باشد.
6. از حلّه هاى بهشتى بر اندام او پوشانده مى شود.
7. شفیع واقع مى شود.
8. خداى سبحان با رحمت رحمانیه و رحیمیه به او مى نگرد.
9. از تاج هاى بهشت بر سر او گذاشته مى شود.
10. بدون حساب وارد بهشت مى شود.
سر سلوک ترجمه و شرح رسالة الولایة، ص: 310
امام حسین (ع) : هرکس زبانش راستگو باشد کردارش پاکیزه باشد و هرکس نیت خیر داشته باشد روزیش فراوان گردد و هرکس با زن و بچه اش خوشرفتار باشد عمرش طولانی شود.
ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 323
----------------------------------------------------------------
امام حسین (ع) : فقیران و تهی دستان مومنان چهل سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت می شوند ، امام (ع) برای درک بیشتر این موضوع مثالی را هم بیان فرمودند : مانند دو کشتی که از گمرک می گذرند ، مامور وصول گمرک به آن دو کشتی نگاه می کند و یکی از آنها را پر از بار می بیند و دستور می دهد آنرا نگه دارید.
ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 370