صفوان بن یحیى از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
ابلیس گفت: پنج چیز است که من در آنها حیله اى ندارم
ولى بقیه مردم در دست من هستند:
کسى که از روى صدق نسبت به خدا پناه برد و در تمام کارهایش به او توکّل کند،
و کسى که تسبیح گفتن او در شب و روز زیاد باشد،
و کسى که به برادر مؤمن خود همان را بپسندد که بر خود مى پسندد،
و کسى که به هنگام رسیدن مصیبت خود را نبازد،
و کسى که به آنچه خدا به او داده راضى باشد و غم روزى نخورد.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 417
ابو خالد سجستانى از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
پنج خصلت است که هر کس یکى از آنها را نداشته باشد، بهره زیادى در وجود او نیست:
اول وفا،
دوم تدبیر،
سوم حیا،
چهارم حسن خلق
و پنجم که جامع این خصلتهاست، آزادگى.
و فرمود: پنج خصلت است که هر کس یکى از آنها را نداشته باشد، زندگى او ناقص و عقل او زایل و دل او مشغول است: اول صحت بدن
و دوم امنیت
و سوم وسعت روزى
و چهارمى دوست موافق.
گفتم: دوست موافق کیست؟ فرمود: همسر شایسته و فرزند صالح و رفیق صالح
و پنجمى که جامع همه این خصلتهاست، آسودگى است.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 415
سلام بر پیامبر رحمت و بر همه نیکان هر روزگار
یزید بن خالد بورى از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
دوستى حدودى دارد و این حدود در هر کس نباشد،او را دوست کامل مشمارو در هر کس نباشد او را به دوستى نسبت مده:
اول اینکه آشکار و نهانش با تو یکى باشد،
دوم اینکه آراستگى تو را آراستگى خود و عیب تو را عیب خود بداند،
سوم اینکه مال و مقام، حال او را تغییر ندهد،
و چهارم اینکه آنچه در توان دارد از تو مضایقه نکند،
و پنجم اینکه تو را به هنگام مصیبتها رها نکند.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 403
طاوس یمانى مى گوید:
از على بن الحسین (ع) شنیدم که فرمود:
نشانه هاى مؤمن پنج چیز است،
گفتم: آنها کدامند؟
فرمود:
خداترسى در خلوت،
و صدقه دادن در حال تنگدستى،
و شکیبایى در مصیبت،
و بردبارى در حال غضب،
و راستگویى در حال ترس.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 393
یک روز علماء نجف دور هم جمع شده بودند
و میگفتند این همه عالم و وارستگان 313 نفر نمیشوند که امام زمان بیاید.
با تفحص و رأیزنی 10 نفر را و از بین این 10 نفر یک نفر را انتخاب کردند
و گفتند تو از همه ما بهتری،
40 شب جمعه به مسجد سهله برو و متوسل به آقا بشو و بگو هنوز 313 نفر مهیا نشدند که شما ظهور کنید؟
او هم 40 شب جمعه یا 4شنبه متوسل به آقا شد.
شب آخر ناامید از اینکه به محضر حضرت شرفیاب نشد، نزدیک سحر خوابش بُرد.
در عالم خواب دید که شب دامادی او است و میخواهد وارد حجله شود.
همینکه داخل اتاق عروس شد دید در میزنند، گفت کیست؟
گفتند آقا امام زمان (عج) فرمودند به محضرش شرفیاب شوید.
مرد گفت به آقا بفرمایید امشب شب دامادی من است کمی صبر کنند.
دفعه دوم در زدند.
گفت به آقا بگویید مگر متوجه نیستند شب دامادی یعنی چه؟
زن گرفتیم! دفعه سوّم در را محکمتر زدند
بیادبی کرد و گفت به آقا بگویید عجب دستپاچهاند،
کارم تمام شود میآییم دیگر.
از خواب بلند شد دو دستی به سرش زد.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
پیرمردی بود هشتاد ساله و زشت، بینی بزرگ با لبهای برگشته،
با این احوال در سن پیری ازدواج کرد،
از عروس پرسیدند راضی هستی؟
گفت: خیلی،
هم من به او احترام میگذارم هم او به من،
گفتند: چطور؟
گفت: من به او احترام میگذارم چون احترام بزرگتر واجب است،
او به من احترام میگذارد چون من از او زیباترم!
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
داستان ملا محمد صالح مازندرانی:
او که از خانواده ی تهی دستی بود، از مازندران به اصفهان سفر کرد و تحصیلات خود را در این شهر آغاز کرد.
بعد از گذراندن تحصیلات مقدماتی، به درس علّامه محمّد تقی مجلسی( متوفی 1070 قمری) راه یافت.
در مجلسِ درسِ علّامه محمّد تقی مجلسی چنان ترقّی کرد، که همتای علمای بزرگ شد و در اندک زمانی بر اغلب آن ها فایق آمد.
محمّد تقی مجلسی نیز نسبت به او علاقه ی بسیاری پیدا کرد و در مسایل علمی به نظرات او تکیه می کرد.
مدّتی گذشت؛ تا این که علّامه ی مجلسی دریافت که محمّد صالح تمایل به ازدواج دارد.
خود، این موضوع را با او در میان گذاشت و از او اجازه خواست تا همسری برایش انتخاب کند.
عرق شرم، بر پیشانی محمّد صالح نشست.
با خجالت به استاد جواب مثبت داد.
استاد به خانه رفت و دختر فاضله اش، آمنه بیگم، را که در آن زمان در حد کمالِ علمی بود را به نزد خود فراخواند.
به او گفت:
« همسری برایت در نظر گرفته ام که در نهایت فقر ولی در منتهای فضل و کمال و شایستگی است.
البته این امر به رضایت تو بستگی دارد».
آن بانوی صالحه پاسخ داد:
« فقر بر مردان عیب نیست».
و بدین گونه رضایت خود را اعلام کرد. سرانجام مراسمِ ازدواج برگزار شد.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
خدا لعنت کند مردى را که غیرت ندارد «1».
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
خداى متعال بینى شخص بى غیرت را به خاک مى مالد «2».
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
قلب مردى که غیرتمندى از خود نشان نمى دهد وارونه است «3» «4».
__________________________________________________
پاورقی:
(1)- قال أمیرالمؤمنین علیه السلام: لعن اللَّه من لا یغار
(المحاسن ج 1 ص 205).
(2)- قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: أرغم اللَّه أنف من لا یغار
(من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 281 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 509).
قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: جدع اللَّه أنف من لا یغار
(الکافی ج 5 ص 536 و من لا یحضره الفقیه ج 5 ص 536 و المحاسن ج 1 ص 205 و مشکاة الأنوار ج 2 ص 128 و 129).
(3)- یعنى از فطرت خود دور شده و حقایق را- آنچنان که هست- درک نمى کند.
(4)- قال أمیرالمؤمنین علیه السلام: من لا یغار. فإنّه منکوس القلب
(المحاسن ج 1 ص 204 و مشکارة الأنوار ج 2 ص 128).
قال الإمام الصادق علیه السلام: إذا لم یغر الرجل. فهو منکوس القلب
(الکافی ج 5 ص 536).
به نقل از کتاب: مردان رحمت شده و مردان نفرین شده، ص: 265
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
سزاوار نیست که مردى با زن نامحرمى در جائى خلوت نماید.
زیرا هنگامى که مردى با زن نامحرمى در مکانى خلوت کند.
شیطان، سوّمین نفر آنها خواهد بود «*».
__________________________________________________
(*)- قال أمیرالمؤمنین علیه السلام: لا یخلونّ رجل بإمرأة.
فما من رجل خلا بإمرأة إلّاکان الشیطان ثالثهما (دعائم الإسلام ج 2 ص 214).
قال أمیرالمؤمنین علیه السلام: ما من رجل خلا بإمرأة إلّاکان الشیطان ثالثهما (مستدرک الوسائل ج 14 ص 265).
قال الإمام الصادق علیه السلام: إنّ الرجل و المرأة إذا خلیا- فی بیت- کان ثالثهما الشیطان (من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 160).
قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: لا یخلونّ رجل بإمرأة. فإنّ ثالثهما شیطان (مستدرک الوسائل ج 14 ص 266).
به نقل از کتاب: مردان رحمت شده و مردان نفرین شده، ص: 212