سفارش تبلیغ
صبا ویژن




 فصـل اول:

جایگاه مهرورزی در اسلام

نشان خردمندی

             1

حضرت علی علیه السلام فرمود:

اوّل و سرآغاز عقل، دوستی کردن است.

(زیرا مصالح دنیوی و اخروی انسان در گرو دوستی کردن با دیگران است).

 نصف دین

             2

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

دوستی و مهرورزی (با مردم) نیمی از دین است.

 بهترین کارها


ادامه
ادامه مطلب...




تاریخ : یکشنبه 94/8/17 | 1:45 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

قرآن کریم :
عاشِروهُنَّ بِالْمَعْروفِ فَاِنْ کَرِهْتُموهُنَّ فَعَسى اَنْ تَـکْرَهوا شَیْئا وَ یَجْعَلَ اللّه‏ُ فیهِ خَیْرا کَثیرا؛ سوره نساء، آیه 19

با زنان به شایستگى رفتار کنید،

و اگر آنها به جهتى ناخوشایندتان بودند

اظهار نکنید چه بسا چیزها که ناپسند شماست،

حال آن‏که خداوند در آن،

خیر فراوانى براى شما قرار داده است.

    1- پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :
هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه دیدار کند،

باید ازدواج نماید.

وسائل الشیعه، ج 20، ص 18، ح 24912

2- پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :

بهترین ازدواج آسان‏ترین آن است.

نهج الفصاحه ، ح 1507

3- پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :

هر کس دختر گرامیش را به ازدواج مردى گنه‏ کار درآورد،

در حقیقت نسل خود راضایع کرده است.

مکارم الاخلاق، ص 204

4- پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :
از سبزه در زباله‏ دانى دورى کنید! گفتند:

اى رسول خدا سبزه در زباله ‏دانى چیست؟

فرمودند: زن زیبا در خانواده بد.

کافى، ج 5، ص 332، ح 4

5- امام على علیه‏ السلام :
مهریّه ‏هاى زنان را سنگین نگیرید،

که باعث کدورت و دشمنى مى‏ شود.

مکارم الاخلاق، ص 237
ادامه مطلب...




تاریخ : دوشنبه 93/12/4 | 6:50 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

حسن خزّاز گفت:

از امام رضا علیه السّلام شنیدم که فرمود:

بعضى از کسانى که ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند،

ضررشان براى شیعیان ما از دجّال بیشتر است.

حسن گفت:

عرض کردم: اى پسر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به چه علّت؟

فرمود:

به خاطر دوستى ‏شان با دشمنان ما

و دشمنى‏ شان با دوستان ما.

و هر گاه چنین شود، حقّ و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود.

صفات الشیعة / ترجمه توحیدى، ص: 37







تاریخ : دوشنبه 93/6/24 | 11:40 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

احادیث امام جواد (ع), احادیثی از امام محمد تقی(ع)

قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - : ثَلاثُ خِصال تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِی الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِی الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلی قَلْب سَلیم.
«کشف الغمّه، ج 2، ص 349»
امام جواد - علیه السلام - فرمود:

سه خصلت جلب محبّت می کند:

انصاف در معاشرت با مردم،

همدردی در مشکلات آن ها،

همراه و همدم شدن با معنویات.

***********احادیث امام جواد (ع)***********

قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - : التَّوْبَةُ عَلی أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لایَعُودَ.
«ارشاد القلوب دیلمی، ص 160»
امام جواد - علیه السلام - فرمود:

شرایط پذیرش توبه چهار چیز است:

پشیمانی قلبی،

استغفار با زبان،

جبران کردن گناه ـ نسبت به همان گناه حقّ الله و یا حقّ النّاس ـ،

تصمیم جدّی بر این که دیگر مرتکب آن گناه نشود.

ادامه مطلب...




تاریخ : شنبه 93/3/31 | 3:10 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : خانواده ، همسر و فرزند (2)






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 10:24 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در جمع صحابه خود فرمود:

«ألا و تقرّبوا إلی اللّه بالطاعات یجزل لکم المثوبات، و قصّروا أعمارکم فی الدنیا بالتعرّض لأعداء اللّه فی الجهاد لتنالوا طول أعمار الآخرة فی النعیم الدائم الخالد، و ابذلوا أموالکم فی الحقوق اللازمة لیطول غناوءکم فی الجنّة.

فقام ناس فقالوا:

یا رسول اللّه نحن ضعفاء الأبدان قلیلو الأموال لا نفی بمجاهدة الأعداء و لا تفضل أموالنا عن نفقات العیالات، فماذا نصنع؟

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : ألا فلیکن صدقاتکم من قلوبکم و ألسنتکم.

قالوا: کیف یکون ذلک یا رسول اللّه ؟ قال صلی الله علیه و آله :

أمّا القلوب فتقطعونها علی حبّ اللّه و حبّ محمّد رسول اللّه و حبّ علی ولی اللّه و وصی رسول اللّه و حبّ المنتجبین للقیام بدین اللّه و حبّ شیعتهم و محبّیهم و حبّ إخوانکم الموءمنین و الکفّ عن اعتقادات العداوات و الشحناء و البغضاء.

و أما الألسنة فتطلقونها بذکر الله تعالی بماهو أهله والصلاة علی نبیه محمّد وآله الطیبین فإنّ اللّه تعالی یبلّغکم أفضل الدرجات وینیلکم به المراتب العالیات».


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

ای مردم! با اطاعت خدا، به خدا نزدیک شوید تا این که خداوند شما را به خیر برساند.

اسارت های خود را در دنیا کم کنید و متعرض دشمنان خدا شوید و در جنگ شرکت کنید تا اعمال شما در قیامت زیاد شود و از مال های خودتان در حقوق لازم انفاق کنید.
در این حال، مردم بلند شدند و عرض کردند:

«ای رسول خدا! بدن ما ضعیف است و مال و منالی هم نداریم که بذل و بخشش کنیم، پس چه کنیم؟»

حضرت فرمودند: «صدقات قلبی و زبانی بدهید.»

باز مردم سؤال نمودند: «چگونه صدقه بدهیم؟»

حضرت فرمودند: صدقات قلبی، این است که قلبتان را با محبت خدا و محمد، رسول خدا و علی، ولی خدا، و همه کسانی که برای قیام در راه دین خداوند انتخاب شده اند (ائمه معصومین علیهم السلام ) و محبت شیعه آن ها و کسانی که از دوست داران شیعیان هستند را در دلتان ایجاد کنید.

اما صدقات زبان، این است که مشغول به ذکر خداوند باشید و صلوات بر محمد و آلش بفرستید، زیرا خداوند شما را به واسطه این اعمال به بهترین درجات می رساند.

( تفسیرالامام العسکری علیه السلام،ص 447 و 448؛مدینةالمعاجز،ج 1،ص 455؛بحارالانوار،ج 9،ص 325)






تاریخ : پنج شنبه 93/3/8 | 6:50 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مناقب و فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علی ابن ابیطالب که در کتب اهل سنت نقل شده است بیشترازآن است که بتوان همه را ذکرنمود، لذادر این مقال کوتاه به چند موضوع اشاره کرده و روایاتی را به عنوان نمونه از میان انبوه روایات ذکر می‎کنیم :

1.کثرت فضایل آن حضرت:
عمربن خطاب می گوید: روزی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: هیچ جوینده ای چیزی نخواهد یافت که مانند برتری و فضل علی ابن ابیطالب باشد چه او طالبان هدایت رابه سوی حق هدایت نموده و از هلاکت دور می سازدو آن را که به هلاکت افتاده باز می گرداند.[1]
احمدبن حنبل، رئیس مذهب حنبلی گوید: در مورد هیچ یک از اصحاب رسول خدا آن قدر فضیلت نقل نشده که در مورد علی نقل شده است.[2]

2. انتخاب آن حضرت توسط خداوند:
روزی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب به فاطمة زهرا (س) فرمود: آیا نمی دانی که خداوند بر تمام اهل زمین نظر کرد و پدرت را به نبوت برگزیدو سپس نظری دیگر نمود وعلی را انتخاب نمود و به من فرمان داد تا تو را به ازدواج او در آورم و وصی خودم قرارش بدهم؟ [3]

3.علی چونان قبله که مقتدای همه است:
حاکم نیشابوری می گوید: اخباری که در مورد تولد یافتن علی بن ابی طالب در داخل کعبه است،آنقدر زیاد است که به حدّ تواتر (یقین آور) رسیده است.[4]
ابن اثیر آورده، روزی پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله - به علی بن ابیطالب فرمود: یا علی ، تو به منزلة کعبه هستی ، همه باید به سویت بیایند و تو به سوی کسی نمی روی.[5]

4. اولین مسلمان و مؤمن:
متقی هندی نقل کرده، عمربن خطاب می گفت: هیچ گاه به علی بد نگوئید چه از رسول خداـ صلّی الله علیه و آله ـ در بارة او فضائلی شنیدیم که اگر یکی از آن فضائل را داشتم برایم باارزش تر از تمامی چیزهایی است که آفتاب بر آنها می تابدچه نزد رسول خدا بودم که دست به شانة علی گذاشت فرمود: تو اولین کسی هستی که اسلام آوردی و اولین کسی هستی که ایمان آوردی و تو نسبت به من بمنزله هارون نسبت به موسی هستی.[6]
5. جنگ پیامبر با دشمنان علی علیه السّلام:
ابن ماجه و ترمذی در کتاب صحیح خود، که معتبرترین کتب اهل سنت می باشد آورده اند که رسول خدا خطاب به علی و فاطمه و حسن و حسین فرمود: من در جنگم با کسی که با شما جنگ کند و در صلح و دوستی هستم با کسی که با شما در صلح و دوستی است.[7]

6. محبت علی علیه السّلام و ارزش معنوی آن در پیش خدا و رسول:
ترمذی می گوید: رسول خدا در حالی که دست حسن و حسین را گرفته بود به مردم گفت: هر کس مرا و این دو را ، و پدر و مادر اینها را دوست بداردروز قیامت با من و در درجه من خواهد بود.[8]
عبد الله بن مسعود از صحابه پیامبر می گوید: رسول اکرم(ص) می فرمود: به تمام کسانی که به نبوت من ایمان آورده اند وصیت می کنم به ولایت علی علیه السّلام، چه هر کس او را دوست بدارد و مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است، و هر کس او را دشمن بداردمرا دشمن داشته و هر کس مرا دشمن بداردخدا را دشمن داشته است.[9]
حذیفه یمانی نقل کرد که پیامبر(ص) فرمود: هر کس که می خواهد زندگی و مرگی چون زندگی و مرگ من داشته باشد و در جنت عدن ساکن گردد باید بعد از من علی و دوستان او را دوست بداردو به امامان بعد از من که همه از عترت من هستند اقتدا کند.[10]
بغدادی نقل کرده که عایشه می گوید: رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: یا علی، همین ترا بس که دوستدارتو موقع مرگ حسرتی نداردو در قبرش وحشتی و در قیامت فزعی.[11]
و همان عالم سنی آورده است که از رسول خداـ صلّی الله علیه و آله ـ پرسیدند: آیا برای آتش دوزخ و عبور از آن جوازی هست؟ فرمود: آری و آن محبت علی است.[12]

7. علم علی ـ علیه السّلام ـ
ابن عبدالبّر سنّی مذهب به نقل عبدالله بن عباس گفته است که اگر علم را ده قسمت کنیم بخدا قسم 9 قسمت مخصوص علی است و در یک قسمت دیگر هم او با دیگر انسانها شریک است.[13]
و آورده اند که روزی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حالیکه دست علی را گرفته بود فرمود: این امیر نیکان عالم و قاتل ناپاکان است.... و بعد با صدای بلند فرمود: من شهر علمم و علی درب آن شهر، هر کس می خواهدوارد شهر علم گردد باید از در آن در آید.[14]

8. ولایت علی ـ علیه السّلام ـ
خطیب بغدادی آورده است که ابوهریره می گفت: هر کس روز هجدهم ذیحجه را روزه بگیرد ثواب شصت ماه روزه را می‎برد و این روز غدیر است که رسول خدا دست علی بن ابیطالب را گرفت فرمود: آیا من ولی مومنین نبودم؟ گفتند: بلی یا رسول الله. پس فرمود: هرکه من مولای او بودم علی مولای اوست، سپس عمربن خطاب به علی گفت: مبارک یا علی که مولای من و مولای هر مسلمانی شدی. پس آیة شریفه الیوم اکملت لکم دینکم نازل گردید.[15]

9. عمربن خطاب و مراجعات و نیازش به علی ـ علیه السّلام ـ :
احمدبن حنبل در کتاب المسند: از معتبرترین کتابها نزد اهل سنت، آورده است که عمربن خطاب می گفت: اگر علی نبود، عمر هلاک می شد (در تمامی مسائل درمانده می گردید.[16] و نیز عمر بار دیگر گفته است: ای ابوالحسن، خداوند مرا در میان قومی زنده نگذارد که تو در میان آنان نباشی.[17]
ابن سعد از علمای تسنن می گوید: عمربن خطاب همواره می گفت پناه می برم به خداوند از مشکلی که پیش آید و ابوالحسن علی (در بین ما) نباشد.[18] و امثال این سخنان زیاد است که عمربن خطاب موقع درمانده شدن در حل مشکلات سراغ حضرت می آمد و پاسخ می گرفت و چنین اعترافاتی می کرد.

10. نزول آیه تطهیر در شأن محمد وآل محمد و لزوم صلوات بر آنان
حدیث معروف کساء که در آن پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مولی علی ـ علیه السّلام ـ و فاطمه (س) و امام حسن و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ را در زیر عبای خود گرفته و می فرماید: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا[19] که بر اساس آن مشخصات اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و آل محمد علیهم السّلام معلوم می گردد،که ایشان واجب الاطاعت خواهند بود واین روایت در بسیاری از کتب اهل سنت آمده است .
بخاری در صحیح خود که از کتب معتبر اهل سنت است آورده که از رسول خدا پرسیدند چگونه بر تو صلوات بفرستیم ، فرمود: بگوئید اللهم صلِّ علی محّمد و آل محّمدکما صلّیت علی آل ابراهیم[20] و آورده اند که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: بر من صلوات تبراء (به معنای بریده) نفرستید، پرسیدند: صلوات تبراء چیست؟ فرمود: اینکه بگوئید اللهم صل علی محمد. بلکه باید بگوئید اللهم صل علی محمد و آل محمد.[21]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- نگاه هدایت شدم، تألیف دکتر تیجانی

2-المراجعات ، تألیف سید عبدالحسین شرف الدین
3- مناقب خوارزمی
4- علی از نگاه دانشوران ؛


پی نوشت ها:
[1] . حافظ ابو جعفر احمد (محب طبری) ، ریاض النضره، چاپ اول، مصر ، اتحاد مصری، ج2، ص214.

[2] . حافظ ابو عبد الله نیشابوری، مستدرک الصحیحین ، حیدر آباد کن (هند) ، دایره المعارف نظامیه، 1324هـ ق،‌ج3،ص107.
[3] . متقی هندی، کنزالعمال، حیدر آبادکن (هند) ، دایرة المعارف نظامیه، 1312هـ ق، ج6، ص153.و نظیر این حدیث را می توان در در مچمع الزوائد هیثمی ،اسدالغابة اثر ابن اثیر و مستدرک الصحیحین اثر حاکم نیشابوری که همگی از دانشمندان اهل سنت اند ، مشاهده نمود .
[4] . حاکم نیشابوری، پیشین، ج3، ص483.
[5] . عزالدین ابن الاثیر، اسد الغابه، مصر، وهبیّه،‌1285، هـ ، ق. ح3 ، ص31، مناوی در کنوز الحقائیق
[6] . متقی هندی، پیشین، ص395، و مثل آن را: ترمذی در الصحیح، حاکم نیشابوری در مستدرک، نسایی در خصائص و دیگران.
[7] . محمد بن عیسی ترمذی، الصحیح ، مصر، بولاق، 1292، ه،ق، ج2، ص301 ابن ماجه در الصحیح ،ابن اثیر در اسد الغابه ،حاکم در مستدرک
[8] . همان و ، ابن حجر در تهذیب التهذیب ،خطیب بغدادیدر تاریخ بغداد ،متقی هندی در کنزالعمال.
[9] . حافظ ابوبکر خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مصر، سعادت، 1349،هـ ، ق، ج13، ص32، و دیگر علمای اهل سنت مثل ابن اثیر در اسد الغابه، ابن حجر در الاصابه، متقی هندی در کنزالعمال.
[10] . ابو نعیم اصفهانی،‌حلیله الاولیاء‌،‌مصر، سعادت ، 1351،‌ه،‌ق،‌ج1، ص86، متقی هندی کنزالعمال
[11] . ابن حجر عسقلانی، الاصابه، مصر، 1853، م، ج3، قسم اول، ص20، و مناوی در کنوز الحقایق، محب طبری در ریاض النضره، هیثمی در مجمع.
[12] . حافظ ابوبکر خطیبب بغدادی، پیشین، ج4، ص194، ج3، ص161.
[13] . ابن عبدالبر، الاستیعاب، حیدر آباد هند، دایره المعارف نظامیه، 1336، هـ ،ق،ج2، ص462.
[14] . هیثمی شهاب الدین ،‌ صواعق المحرقه، مصر، میمنه، 1314 ه، ق، ص73، مناوی در کنزالحقائق، خطیب در تاریخ بغداد
[15] . خطیب بغدادی، پیشین، ج6، ص290، و با عبارتی دیگر: سیوطی در درّالمنثور، شیخ واحدی در اسباب النزول، امام محمدرازی در مفتاح الغیب(تفسیرکبیر فخر رازی)، مناوی در فیض القدیر.
[16] . امام احمد ‎بن ‎حنبل، مسند حنبل، مصر، میمنه، 1313ه، ق، ج1، ص140، و بخاری در الصحیح ، دارقطنی در سنن، ابن حجردر فتح الباری، بیهقی در السنن، ابن عبدالبردر الاستیعاب و دیگران.
[17] . متقی هندی، پیشین، ج3، ص35حاکم نیشابوری در مسترک الصحیحین .
[18] . ابن سعدواقدی، طبقات الکبری، بریل لیدن، 1322، ج2، ص102 ابن اثیر در اسد الغابه ،عسقلانی در تهذیب التهذیب
[19] . احمدبن حنبل،‌پیشین، ج6، ص323 سیوطی در در المنثور ، ترمذی در الصحیح
[20] . بخاری،‌الصحیح، مصر، مطبعه الخیریه، 1320، باب صلوات علی النبی.احمد حنبل در المسند ، ابو داوود در الصحیح
[21] . هیثمی شهاب الدین ، پیشین، ص87.
به نقل از سایت اندیشه قم
مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات







تاریخ : سه شنبه 93/2/23 | 11:26 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

منظور از درست بودن عمل، اثر بخش بودن عمل است و مراد از اثر بخشى این است که انسان را به خداوند نزدیک کند، زیرا هدف کلى دین و انسان در زندگى قرب به خداوند است. بنابراین هر عملى که بتواند انسان را به خداوند نزدیک کند، عملى است که به طور قطع مورد رضا و پذیرش خداوند واقع شده است.
معیار کلى این است که اعمال فرد مؤمن بر طبق معیارهاى برگرفته از قرآن و سنت معصومین (ع) باشد و اعتبار هر عملى که از انسان سر مى زند در هماهنگى با این معیار است. اگر فردى معیارهاى لازم براى اعمال را بشناسد و در هماهنگى اعمال خود با آن معیارها بکوشد، باید امیدوار باشد عملش درست و مورد رضاى خداوند است.
به صورت اجمالى مى توان گفت: شرایط درستى اعمال و اثر بخش بودن آن عبارت است از:

الف) نیت خالص، ب) تقوا یعنى انجام واجبات و پرهیز از گناهان، ج) همراهى عمل با ایمان یقینى، د) رعایت شرایط صحت شرعى عمل، ه) محبت و پیروى از سنت و سیره اهل بیت (ع).

نحوه تحصیل رضایت اللهى:
از نگاه آموزه هاى اخلاقى اسلام مورد رضایت الهى واقع شدن اعمال انسان برآیند رعایت دو چیز است:
1 حسن فعلى: به معناى صحیح انجام شدن عمل است به گونه اى که خود عمل مطابق شریعت باشد و صلاحیت نزدیک ساختن انسان به خداوند را داشته باشد، زیرا عمل باطل شرعى به هر مقدار که با انگیزه تقرب انجام شود، توان نزدیک ساختن و بالا بردن انسان را ندارد.
2 حسن فاعلى: به معناى اینکه عمل به اقتضاى ایمان و با انگیزه الهى و قصد قربت انجام شود. قرآن مى‏فرماید: مَن عَملَ صالحا من ذَکرٍ أَوْ أُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاهً طیّبه: هر کسى کار شایسته کند چه مرد و چه زن، در صورتى که مؤمن باشد، قطعا او را با زندگى پاکیزه‏اى حیات مى‏بخشیم، (سوره نحل، آیه 97). یعنى در رسیدن به حیات طیّب فقط دو چیز نقش دارند: یکى، (حُسن فعلى) یعنى خود عمل صالح باشد (انجام صحیح اعمال) و دیگرى «حُسن فاعلى» یعنى مؤمن بودن و نیت داشتن و براى خدا انجام دادن کار. البته با استفاده از روایات، نیت و انگیزه عمل مهمترین رکن قبولى و درستى اعمال است که در نهایت به رضایت اللهى ختم مى شود.
رضایت خداوند تعالى مراتبى دارد که رتبه هاى آن وابسته به عبودیت و درجات بندگى بندگان نسبت به خداى سبحان مى باشد، هر درجه اى از عبودیت رضایت متناسب با آن درجه را به همراه دارد. بهترین معیار و ملاک، یک چیز به نظر مى رسد: انجام وظایف شرعى: هر آن کس در این وادى کماً و کیفاً بیشتر موفق شد بیشتر تحصیل رضاى الهى نموده است. زیرا با هر چه دقیق تر انجام دادن وظایف شرعى، بیشتر دستورات خداى سبحان را لباس عمل پوشانده ایم و هر چه بیشتر دستورات خداوند عملى گردد، بیشتر رضایت خداى سبحان تحصیل شده است.
مراد از وظایف شرعى اساسى ترین و مهم ترین آن است یعنى انجام واجبات و ترک محرمات. در همین باب است این حدیث شریف: عن ابى حمزه الثمالى قال: قال على بن الحسین (ع): (من عمل بما افترض الله علیهم، فهو من خیر الناس امام سجاد (ع) مى فرمایند هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نماید، او از بهترین مردم مى باشد. بحارالانوار، ج، 71 ص 195 (. و واضح است کسى که با انجام واجبات و ترک محرمات بهترین مردم شده باشد از منظر خداى سبحان و ائمه هدى (ع) پسندیده ترین مردم است. اگر در این وادى کسى موفق شد حتى این وسوسه قلبى، که شاید خدا و ائمه هدى (ع) از من راضى نباشند را از خود دور کند، صفاى دل خویش را حفظ کرده چرا که آدم بى صفا مورد رضایت حق تعالى نیست. بنابراین با انجام هر چه دقیق تر واجبات و ترک محرمات باید رضایت بیشترى را تحصیل کرد و آن وسوسه قلبى را از دل زدود.
عملى که مورد قبول و رضایت خداوند است داراى نشانه هایى است مثل:
1 هرگاه انسان موفق به عمل نیکى شود، انجام این عمل خود زمینه ساز انجام اعمال خیر و نیک دیگرى مى گردد که در اصطلاح به آن توفیق مى گویند، یعنى هر عمل خیرى توفیق اعمال خیر دیگرى را نصیب انسان مى کند. پس اگر عمل خیرى انجام مى دهید نشان توفیق شما در انجام خیرات است.
2 حالت خوش معنوى و احساس صفا و معنویت و رغبت و میل به عبادت و دعا و کشش درونى و باطنى به سوى کارهاى خیر و صالح از نشانه هاى دیگر قبولى اعمال و کسب رضا و خشنودى الهى است.
3 همچنین در مورد مخفى بودن موجبات خشنودى خداوند در روایتى از امام على (ع) نقل شده است که خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است خشنودى خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ طاعتى را کوچک نشمارید زیرا بسا که آن طاعت با خشنودى خدا همراه باشد و تو بى خبر باشى- براى کسب رضایت الهى هر کار خیر و پسندیده را انجام دهید و لو کوچک باشد زیرا احتمال دارد رضایت الهى با او کسب شود.
4 سه چیز است که بنده را به خشنودى خدا مى رساند: استغفار زیاد، فروتنى و صدقه دادن زیاد.
امام على (ع) مى فرماید: هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرمانى کرده باشد لذا با راحتى بدن و تأمین خواسته هاى جسمانى و پیروى از خواهشها، رضایت خداوند تأمین نمى شود. بنابراین استغفار زیاد، صدقه دادن زیاد و انجام هر اعمال خیر و مخالفت با هوا و هوسها سبب رضایت خداوند مى شود. در نتیجه راضى و تسلیم بودن در برابر قضاى الهى ولو بر خلاف میل انسان باشد خشنودى خدا را در پى دارد.
5 روایت شده است که موسى (ع) گفت: پروردگارا مرا از نشانه ناخشنودى خود از بنده ات خبر ده خداى تعالى به او وحى فرمود: هر گاه دیدى که من بنده ام را براى طاعت خود آماده و از معصیتم روى گردان مى کنم این نشانه خشنودى من است.
6 در روایتى از پیامبر اسلام (ص) آمده است: نشانه خشنودى خداوند از خلقش ارزانى نرخها و دادگرى فرمانروایشان است و نشانه خشم خدا بر خلقش، ستمگرى فرمانروایشان و گرانى نرخهاست.
7 و نیز آمده است که نشانه خشنودى خداى سبحان از بنده، خرسندى اوست به آنچه خداى سبحان به سود و زیان او مقدم فرموده است. امام على (ع) مى فرماید: اگر بنده راضى به مقدرات الهى بود نشانه رضایت خداوند است.
8 در کلامى از امام على (ع) آمده است: خشنودى خداى سبحان قرین طاعت اوست. و در یک کلام اگر انسان دربست تسلیم خدا باشد و مطیع محض او، در این صورت خدا از او راضى است.
ثمره رضایت اللهى:
نکته دیگر آن است که مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتى است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان مى بخشد و این رضوان فرا تر از باغ هاى بهشت و نعمت هاى جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر.
هیچ کس نمى تواند آن لذت معنوى و احساس روحانى اى را که یک انسان به خاطر توجه خداوند و رضایت و خشنودى او به دست آورده است را توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم اسماعیل (ع) را با صفت (مرضى) توصیف نموده است. (وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا مریم/ 55) و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است اصولاً نعمتى از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضى و خشنود باشد به همین دلیل در بعضى از آیات بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را براى بندگان خاص خدا بیان مى کند در پایان مى گوید: رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (مائده/ 119) خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگارى بزرگى است.
و این آیه نشان مى دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است (رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار) زیرا ممکن است انسان غرق عالى ترین نعمتها باشد ولى هنگامى که احساس کند مولى و معبود و محبوب او از او ناراضى است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ مى گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولى به آنچه دارد راضى و قانع نباشد بدیهى است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتى مرموزى دائما او را آزار و شکنجه مى دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهى است از او مى گیرد- علاوه بر این هنگامى که خدا از کسى خشنود باشد هر چه بخواهد به او مى دهد و هنگامى که هر چه خواست، به او داد او نیز خشنود مى شود.
رابطه نیت خیر و رضایت اللهى:
در بسیارى از روایات آمده است: که نیت از خود عمل بهتر است زیرا به عمل ارزش مى دهد و در حقیقت بار ارزشى و اثر گذارى عمل را نیت به عهده دارد. حتما بسیار شنیده اید که (نیت المومن خیر من عمله). نیت مومن از عملش بهتر است زیرا همین که نیت کرد به خدا نزدیک شود در نفسش نورى از قرب الهى پیدا مى شود و نزدیکى صورت مى گیرد و حتى گاهى موفق به عمل هم نمى شود ولى همان نیت اثر خود را مى گذارد اگر چه اگر موفق به عمل هم بشود نور بیشترى حاصل خواهد شد.
البته ناگفته نماند کسى که براى رسیدن به بهشت و نجات از آتش جهنم اعمال صالح را انجام مى دهد در حقیقت به خدا و معاد ایمان دارد و در حقیقت براى نزدیکى به خدا این کارها را انجام مى دهد و مرتبه اى از نیت قرب هم همین است، ولى کسى که تنها براى خوشنودى خدا و جلب محبت الهى و از روى عشق، خداوند را عبادت مى کند در مرتبه اى فراتر قرار دارد و ارزش نیت او افزون تر خواهد بود.
نیّت جان عمل است. اینکه مى‏گویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا مى‏آورم) قربه إلى الله). بلکه نیت یعنى قصد یعنى مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنى است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید، با پرستش هستى به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خداى متعال نزدیک گردد. ما در درجه اول با نیت به خدا نزدیک مى شویم و در درجه بعد با عمل.
نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحى است که به سمت خدا پرواز مى کند همان نیتى که از عمل برتر است. از این رو گفته‏اند خداى سبحان را با نیّت هاى صادق مسئلت کنید. صحت عبادت مشروط به نیّت است که بدون آن عمل باطل خواهد بود و چون نیّت داراى درجاتى است، خود صحت هم مراتب دارد.
از آن جا که مواقف مهم روز قیامت عبارت است از آتش، بهشت و رضوان و از طرفى نفس انسان داراى سه حالت شهوت، غضب و عقل کمال طلب است، لذا عبادت هم سه قسم و عبادت‏کنندگان نیز به سه گروه تقسیم مى‏شوند: گروهى خداى سبحان را به جهت ترس از جهنم و آتش عبادت مى‏کنند که این عبادت بردگان است. گروه دیگر، خدا را براى رسیدن به بهشت و نعمتهاى آن عبادت مى‏کنند این عبادت بازرگانان و تجّار است. و گروه سوم خدا را فقط براى محبت و دوستى نسبت به آن ذات متعالى عبادت مى‏کنند این بالاترین مرتبه عبادت است که از آن به عبادت احرار تعبیر شده است. (نهج البلاغه، حکمت 237)
همه این عبادتها صحیح است ولى مراتب ثواب و پاداش آن یکسان نیست. پس نیت که همان قصد قربت است، جان و روح عمل بوده و از خود عمل بالاتر و مهمتر است چون حیات و زندگى عمل به نیت بستگى دارد. و پاداش اعمال، براساس نوع نیت و قصد انسان، مراتبى گوناگون دارد. (آیه الله جوادى آملى، حکمت عبادات)
البته باید توجه داشت اولیاى خاص خداوند و بندگان مقرّب و برجسته او در عین حال که تمام سعى و کوشش خود را در انجام اعمال خیر و نیک و عمل به وظایف شرعى و الهى خود دارند ولى همواره از خداوند ترسان و بیمناکند و مى ترسند عمل آنها مورد قبول خداوند قرار نگیرد. این حال ویژه آنها است و از معرفت عمیق وجامع آنها سرچشمه مى گیرد و به معناى کوتاهى در انجام وظیفه و یا بدگمانى به خداوند و سوء ظن به او و یا تردید در عدالت او نمى باشد، بلکه وقتى انسان عظمت خداوند متعال را بشناسد و نسبت به قدرت و علم و وجود بى کران و غیرمتناهى او شناخت پیدا کرد و از طرفى به کوچکى وحقارت و ضعف و نادانى خود پى برد، اعمال خود را ناقص و ناچیز مى داند و به همین جهت اولیاى خداوند و پیشوایان معصوم (ع) به ما آموخته اند که هرگز دلگرم و دلخوش به اعمال خود نباشید و بر آنها تکیه نکنید، بلکه به فضل و لطف و رحمت الهى امیدوار باشید.
اگر خداوند بخواهد با عدالت خود اعمال ما را بررسى کند و مورد سنجش قرار دهد، امیدى براى قبولى عمل براى کسى باقى نمى ماند، زیرا اغلب درجه خلوص نیت ها و اعمال ما کم است، ولى با توجه به فضل و لطف خداوند و تکیه بر آن جاى امیدوارى براى قبولى اعمال همواره وجود دارد. برگرفته از نرم افزار پرسمان3






تاریخ : شنبه 92/12/3 | 9:50 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

در کتاب کافی از نوح بن شعیب و محمد بن الحسن روایت شده است که ابن ابی العوجاء از هشام بن حکم پرسید مگر خدا حکیم نیست؟ هشام گفت: بله، خداوند احکم الحاکمین است.ابن ابی العوجاء گفت: به من خبر ده از آیه:
«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً»نساءآیه 3
«ازدواج کنید با آنچه که خوش آید شما را از زنان دو و سه و چهار و اگر بترسیدکه عدالت را پیشه خود نکنید پس یکی را به ازدواج خود در آورید».
مگر این حکم قرآن نیست؟ هشام گفت: بله، ابن ابی العوجاء گفت: پس به من خبر ده از آیه:
«وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَینَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَهِ»نساء آیه 129
«و هرگز نمی‌توانید بین زنانتان عدالت را رعایت نمایید اگر چه بسیار علاقه به رعایت اعتدال علاقه داشته باشید...»
کدام حکیم به این گونه سخن می‌گوید؟ هشام جوابی نداشت. از همین رو به مدینه نزد حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ آمد و ماجرای خود را باز گفت. حضرت فرمود: اینکه خدا می‌فرماید:
«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ...»
مقصود عدالت در نفقه خرج زن است و اینکه می‌فرماید:
«وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا...»
مقصودعدالت در محبت است. چون هشام این جواب را به ابن ابی العوجاء رسانید، وی گفت: به خدا این جواب از خودت نیست. 


به نقل از پایگاه اندیشه قم






تاریخ : شنبه 92/11/26 | 4:13 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

فضیل عیاض در ابتدای جوانی یکی از راهزنان و سارقان و غارتگران و دزدان و بدکاران و هرزه‎گران و عیاشان مشهور زمان خود بود که هر کس اسم او را می‎شنید، لرزه به اندامش می‎افتاد که در آن زمان حتّی سلطان و خلیفه‌ وقت هارون الرشید هم از دست او ناراحت بود و ترس داشت.
روزی از روزها سوار بر اسب آمد کنار نهری ایستاد تا اسبش آب بخورد که ناگهان چشمش به دختر بسیار زیبائی افتاد که مشک خود را به دوش گرفته و می‎خواست کنار نهر بیاید و آب بردارد.
عشق و محبّت آن دختر به قلبش رخنه کرد و چشم از آن دختر برنداشت تا وقتی که دختر مشک را پُر از آب کرد و راه خود را گرفت و رفت، به نوکران و بادمجان دورقاب چین‎هایش دستور داردتا او را تعقیب کرده و بعد به پدر و مادر دختر خبر دهند که دختر را شب آماده کرده و خانه را خلوت نموده زیرا فضیل، راغب آن زیبارو شده، نوکران فضیل پس از تعقیب آن دختر، به در خانه‌ ایشان رسیدند و در خانه را زدند و گفته‎های فضیل را به آنها ابلاغ نمودند.
تا این خبر به گوش پدر و مادر دختر رسید بسیار ناراحت و متوحّش و لرزان گردیدند و چون چاره‎ای نداشتند یک عده از پیران و ریش سفیدان شهر را دعوت کردند و با آنها مشورت نمودند که چه کنیم؟
آنها گفتند: بیا و دخترت را فدای یک شهر کن، زیرا اگر فضیل به مقصود خود نرسد، همه این شهر را به غارت برده و همه چیز را به آتش می‎کشد، پدر و مادر از روی ناچاری دختر را مهیا کرده و خانه را خلوت نمودند.
شب هنگام، فضیل وارد شهر شد و قلّاب و کمند انداخت، از بالای دیوار پشت بام به روی بامهای دیگر رفت و تا به خانه‌ دختر رسید همین که خواست وارد منزل معشوقه خود گردد، یک وقت صدائی شنید، خوب که گوش داد، شنید صدای قرآن می‎آید و یکی قرآن می‎خواند، توجّه خود را به این آیه جلب کرد. «أَ لَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ».
آیا وقت آن نرسیده که قلوب مؤمنین به ذکر خدا خاضع و خاشع گردد. (دیگر دست از گناه بردارند و به یاد خدا باشند) این آیه چنان در او اثر کرد که زندگیش را بیکباره دگرگون ساخت و از نیمه راه برگشت و از دیوار فرود آمد و با کمال اخلاص و صفای دل گفت: پروردگارا، آری نزدیک شده، هنگام خضوع و خشوع و از همانجا جرقه نور خدا دل او را روشن کرد و با خدا رابطه برقرار نمود. انشاء‌ الله که جرقه‎های نور الهی دلهای ما را نیز روشن و منّور کند.

به نقل از پایگاه اندیشه قم






تاریخ : شنبه 92/11/26 | 3:50 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.