سفارش تبلیغ
صبا ویژن


مرحوم آیت الله کوهستانی می فرمود:

گاهی از اوقات که مادرم عصبانی می شد و از روی عصبانیت حرف تندی می زد ، من به پاس احترام وی زود محیط منزل را ترک می کردم نکند که در مقابل ایشان موضع گیری کنم و احترامش را نگه ندارم.

هنگامی که مادر پیرش برای رفع حوایج خود نیاز به کمک داشت ، یاریش می داد.

و در این باره نقل شده است که معظم له شبی مشغول غذا دادن به مادرش بود که مقداری از غذا روی لباس مادرش ریخت ، لذا خیلی عصبانی و ناراحت شد و از روی ناراحتی سخنی گفت که سبب آزردگی خاطر ایشان گردید.

معظم له بی درنگ برخاست و زود اتاق را ترک کرد و پس از لحظاتی بار دیگر خدمت مادر رسید و سلام کرد و با کمال خون سردی و آرامش گفت :ننه جان می خواهی لباست را عوض کنم ؟ !

گویا اصلاً هیچ اتفاقی نیفتاده است .






تاریخ : شنبه 93/1/23 | 7:26 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مقدمه:
دغدغه های دختران در ازدواج، قابل درک و منطقی است و نباید با دیده اغماض چشم بر روی آن پوشید و توجهی بر حل این مشکل نکرد. در جامعه و فرهنگ کنونی ما به هر دلیلی شرایط ازدواج برخی از دختران فراهم نمی شود و آنها مجبورند چشم به در خانه دوخته و منتظر بماند تا کسی به خواستگاری شان بیاید. در برخی موارد هم زمان انتظار به حدی می شود که دیگر کار از کار گذشته و سن دختر بالا می رود. آنها در شکایت هایشان از این مشکل به برخی عوامل زیر اشاره می کنند:
الف) عدم زیبایی ظاهری
ب) فقر و نداری خانوادگی
ج) کم سوادی و طبقه پایین فرهنگی
د) موقعیت و منزلت پایین خانواده در جامعه و احیاناً بی اعتباری و بد نامی پدر یا مادر
ه) از دست دادن فرصت های مناسب، به علل های مختلف چون:
1- ادامه تحصیل
2- ترس از شکست در ازدواج
3- دست و پا گیر بودن ازدواج وترس از محدود شدن آزادی
4. سختگیری والدین در امر موافقت با ازدواج
5. وجود دختران قبلی در خانواده

آماده نبودن خانواده و آداب و رسوم سنگین ازدواج
و) و ... .

علل و ریشه های مشکل و پیشگیری از آنها
به هر حال این یک مشکل جدّی و دامنگیر در جامعه ما است، که باید ریشه‌یابی و مشکل گشایی کرد. در نگاه اوّل، علّت اصلی مشکلات این است که جامعه ما، هنوز از اسلام ناب محمّدی فاصله زیادی دارد. دریغا! که هنوز چهره اسلام، در بسیاری از مسائل پشت پرده مانده است. و پرده‌های جهل، خرافات و آداب و رسوم جاهلی جلوی خورشید درخشان اسلام را گرفته است. اگر در ازدواج، اسلام معیار و ملاک بود، اکثر یا همه این مشکلات وجود نداشت. مگر نشنیده‌ایم که پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در یک جلسه و در عرض چند دقیقه، تمام مراحل یک ازدواج از قبیل: خواستگاری، تعیین مهریه، خواندن عقد و ... را اجرا فرمود و دست زن و شوهر را به هم داده و روانه منزلشان می‌کردند؟!

علت های مهم دیگر:
1. از علل و ریشه‌های دیگر این مشکل، خود ما و خانواده‌های ما هستند، چرا که اگر از همان زمان و در سن مناسب ازدواج به فکر بودیم، دیگر بعد از این‌که کار از کار گذشت و سن بالا رفت، دچار مشکل نمی‌شدیم.
راه چاره: واقعیّت این است که خود دختر و خانواده‌اش باید در امر ازدواج و انتخاب همسر سهیم باشند. در تاریخ صدر اسلام نقل شده است کسانی که دختران دم بخت داشتند، در حضور پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و در مسجد به صورت علنی برای عموم مطرح می‌کردند و هیچ گونه عیب و ایرادی هم نداشت. شاید امروزه دیگر نتوان به صورت علنی مطرح کرد، امّا می‌توان به صورت غیر مستقیم و با راهکارهایی مسئله را بیان کرد. مثلاً از فردی متدیّن و رازدار خواست که مسأله را به فرد مورد نظر و به شکل غیر مستقیم بیان نماید.
2. تعلل و ایده آل گرایی برخی خانواده ها و خصوصاً خود دختران باعث می شود تا موقعیت ها را از دست بدهند. بعضی مواقع افکاری مانند: «شاید خواستگار مناسبتر و خوبتر و ایده آل برایم بیاید!»، «شاید خواستگاری از طبقه بالا و فرهنگی، پولدار و با تحصیلات بالا برایم بیاید!» و ... باعث می شود که خواستگار کنونی را که تا حدودی با شرایط همخوانی دارد، رد کند.
راه چاره: باید خود دختر و خانواده اش، واقعیت گرا باشند. خود را آن گونه که هست قبول کند و فردی را که معیارها و شرایط اصلی ازدواج را دارد و تقریباً شبیه خود و از طبقه خود است، به خواستگاری او آمده، رد نکند.

اکنون چه باید کرد؟
1. اوّل این‌که در جامعه فرهنگ سازی کرده و دستورات اصیل اسلامی عملی شود. باید سطح توقعات پایین آورده شود و شرایط ازدواج سخت گرفته نشود.
2. دوّم این‌که تک تک ما باید ایمان خود را تقویت کنیم، چرا که اگر کسی ایمانش قوی باشد و به امدادهای الهی ـ که خود خداوند وعده داده است ـ امیدوار و اطمینان داشته باشد، دیگر از ازدواج به علّت فقر کناره‌گیری نمی‌کند. چرا که خود خداوند فرموده است که:«وَ أنْکِحُوا الْایامی مِنْکُمْ ... إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِم اللهُ مِن فَضْلِهِ؛ جوانان بدون همسر را همسر دهید ... اگر فقیر باشند خداوند به فضل و رحمت خود، آنان را غنی و بی‌نیاز می‌کند.»[1] و پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در تأیید این آیه می‌فرماید: «کسی که ازدواجش را از ترس فقر و ناداری ترک کند همانا به خداوند گمان بد برده است».[2] این فقط وعده نیست؛ چرا که در زندگی روزمره، افراد بسیار زیادی را که فقیر بودند و بعد از ازدواج از لطف الهیع تمکّن مالی پیدا کرده‌اند، را می‌بینیم.
3. اقدام بزرگترها و افراد خیّر، برای آشنایی دختر و پسر و همسریابی آنها و کمک خداپسندانه در این راه:
یکی از بهترین عبادات و کارهایی که موجب خشنودی خداوند می‌شود و در سعادت دنیا و آخرت انسان نقش دارد، «وساطت در امر ازدواج و فراهم کردن مقدّمات و اسباب تشکیل خانواده جوانان» ‌است.[3] چرا که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: «... خداوند به کسی که برای ازدواج دیگران اقدام نماید، برای هر قدمی که بردارد و هر کلمه‌ای که بگوید، اجر و ثواب عبادت یک سال که روزها روزه‌دار باشد و شب‌ها نماز بخواند، به او عطا می‌فرماید».[4]
پس لازم است افرادی در این راه خیر، قدم در راه اقدامات خداپسندانه بردارند و هیچ ترسی به دل خود راه ندهند. البته در بعضی شهرها از جمله قم، مؤسساتی بدین منظور تأسیس شده است که اقدامات خوب و خداپسندانه‌ای در زمینه مشاوره و آموزش شیوه‌های همسرداری و خانه‌داری و کمک در همسریابی و آشنایی دختر و پسر دارند. مثل مؤسسه خیریه الزهراء (س) قم[5]» که این مؤسسه شعبه‌هایی در برخی از شهرستان‌ها دارد و علاوه بر آن، در امر کمک جهیزیّه و خدمات مالی برای افرادی که توانایی مالی کمتری دارند هم قدم‌های شایانی برمی‌دارد.

راهکارها و توصیه‌های عملی بعد از بروز مشکل:
1. امید به لطف و گشایش‌های الهی داشته باشید و در این راه از دعا و نذر و نیاز به درگاه الهی دریغ نفرمایید.
2. توسّل به ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ داشته باشید و آنها را واسطه قرار دهید، چه بسا کسانی که حاجاتشان را در امر ازدواج، از حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ گرفته‌اند.
3. تلاش بیشتر و روزافزون برای شکوفایی استعدادها و توانایی‌های خود و یادگیری فنون و هنرهای مختلف و پر کردن اوقات فراغت داشته باشید. دخترانی که شایستگی های لازم در زمینه های اخلاقی، اجتماعی، مهارت های زندگی و امتیازات ویژه دیگر در جامعه کسب می کنند، نسبت به دیگر دختران خواهان بیشتری دارند.
4. نیکو کردن اخلاق حسنه و خوش برخورد بودن در محیط اطراف به خصوص در خانه سعی کنید با کمال متانت و گذشت و فداکاری رفتار کرده، به آنها کمک نمایید.
5. صبور و بردبار بودن؛ چرا که صبر و شکیبایی کلید معنویات و گشایش‌های نعمت‌ها و الطاف الهی است.
6. توجّه به ضعف‌ها و خصلت‌های ناپسند خود و رفع آنها؛ چه بسا به دلیل وجود یک صفت بد یا یک رذیله اخلاقی و رفتاری در ما، خداوند نعمتی و یا لطفی را از ما دور کند.
7. توجه نکردن به حرف و حدیث های مردم و برخورد کردن با آنها به صورت سعه صدر و گذشت از آنها با کمال بزرگواری.
8. حضور در جمع ها با شرکت کردن در مجالس مذهبی- فرهنگی- هنری و ... و نشان دادن توانمندی های و کمالات روحی و اخلاقی خود.
9. سفارش مستقیم یا غیر مستقیم به یک مؤسسه یا افراد دلسوز و مورد اعتماد.
10. توجه به این مطلب که دنیا به آخر نرسیده و اساساً هدف اصلی و نهایی زندگی که ازدواج کردن نیست. با ازدواج نکردن نیز می توان با آن اهداف متعالی دست یافت.
11. اگر سن خیلی بالا رفته و احساس می شود که دیگر خواستگار ازدواج نکرده به سراغش نمی آید، بهترین گزینه این است که به یک مرد زن از دست داده ولی مناسب و متدین جواب بلی بدهد.
12. در نظر داشته باشید که در جامعه هستند جوانان مناسبی که به هر دلیلی مثل شما هنوز هم ازدواج نکرده اند و دنبال مورد مناسبند.

حرف آخر این که: توجه به امتحانات و آزمایش های الهی داشته باشیم که مبادا با بی صبری، اجر خود را از دست داده و مشکلات را بیشتر نماییم ضمن اینکه خداوند متعال کسانی را که به هر جهت اسباب و امکانات ازدواجشان فراهم نشده و نتوانسته‌اند ازدواج کنند، دستور داده که تقوی و پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز گرداند. «وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتّی یُغْنِیَهُم اللهُ مِنْ فَضْلِهِ»[6]. پس آنچه که در زندگی در درجه اول اهمیّت دارد، بندگی و اطاعت خداوند و حفظ پاکدامنی و عفّت است.
منابع کمکی:
1. تشکیل خانواده در اسلام، دکتر علی قائمی، انتشارات امیری، 1373.
2. انتخاب همسر، ابراهیم امینی، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372.
3. همسران، زندگی الگوی بالندگی، احمد لقمانی، انتشارات عطر سعادت، 1380.


[1] . نور/32.
[2] . حرّ عاملی، محمدحسن، وسائل الشیعه، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1384 هـ.ق، ج14، ص24.
[3] . مظاهری، علی اکبر، جوانان و انتخاب همسر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، ص 96.
[4] . وسائل الشیعه، همان، ج14، ص 27.
[5] . نشانی: قم، خیابان 19 دی (باجک)، روبروی مخابرات، پلاک 183، تلفن 7713130 و 7727850 ـ 0251.
[6] . نور/33

به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : پنج شنبه 93/1/21 | 5:8 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

فضیل عیاض در ابتدای جوانی یکی از راهزنان و سارقان و غارتگران و دزدان و بدکاران و هرزه‎گران و عیاشان مشهور زمان خود بود که هر کس اسم او را می‎شنید، لرزه به اندامش می‎افتاد که در آن زمان حتّی سلطان و خلیفه‌ وقت هارون الرشید هم از دست او ناراحت بود و ترس داشت.
روزی از روزها سوار بر اسب آمد کنار نهری ایستاد تا اسبش آب بخورد که ناگهان چشمش به دختر بسیار زیبائی افتاد که مشک خود را به دوش گرفته و می‎خواست کنار نهر بیاید و آب بردارد.
عشق و محبّت آن دختر به قلبش رخنه کرد و چشم از آن دختر برنداشت تا وقتی که دختر مشک را پُر از آب کرد و راه خود را گرفت و رفت، به نوکران و بادمجان دورقاب چین‎هایش دستور داردتا او را تعقیب کرده و بعد به پدر و مادر دختر خبر دهند که دختر را شب آماده کرده و خانه را خلوت نموده زیرا فضیل، راغب آن زیبارو شده، نوکران فضیل پس از تعقیب آن دختر، به در خانه‌ ایشان رسیدند و در خانه را زدند و گفته‎های فضیل را به آنها ابلاغ نمودند.
تا این خبر به گوش پدر و مادر دختر رسید بسیار ناراحت و متوحّش و لرزان گردیدند و چون چاره‎ای نداشتند یک عده از پیران و ریش سفیدان شهر را دعوت کردند و با آنها مشورت نمودند که چه کنیم؟
آنها گفتند: بیا و دخترت را فدای یک شهر کن، زیرا اگر فضیل به مقصود خود نرسد، همه این شهر را به غارت برده و همه چیز را به آتش می‎کشد، پدر و مادر از روی ناچاری دختر را مهیا کرده و خانه را خلوت نمودند.
شب هنگام، فضیل وارد شهر شد و قلّاب و کمند انداخت، از بالای دیوار پشت بام به روی بامهای دیگر رفت و تا به خانه‌ دختر رسید همین که خواست وارد منزل معشوقه خود گردد، یک وقت صدائی شنید، خوب که گوش داد، شنید صدای قرآن می‎آید و یکی قرآن می‎خواند، توجّه خود را به این آیه جلب کرد. «أَ لَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ».
آیا وقت آن نرسیده که قلوب مؤمنین به ذکر خدا خاضع و خاشع گردد. (دیگر دست از گناه بردارند و به یاد خدا باشند) این آیه چنان در او اثر کرد که زندگیش را بیکباره دگرگون ساخت و از نیمه راه برگشت و از دیوار فرود آمد و با کمال اخلاص و صفای دل گفت: پروردگارا، آری نزدیک شده، هنگام خضوع و خشوع و از همانجا جرقه نور خدا دل او را روشن کرد و با خدا رابطه برقرار نمود. انشاء‌ الله که جرقه‎های نور الهی دلهای ما را نیز روشن و منّور کند.

به نقل از پایگاه اندیشه قم






تاریخ : شنبه 92/11/26 | 3:50 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

 امام علی (ع) به مردى که در حضور او استغفر الله گفته بود، فرمود:

مادرت در عزایت بگرید، آیا مى دانى استغفار چیست استغفار درجه بلند مرتبگان است و آن را شش شرط است ، نخست پشیمانى برگذشته . دوم ، عزم بر ترک بازگشت به طور همیشه . سوم ، اینکه حقوق مردم را ادا کنى تا با خداى عارى از هر گناهى دیدار نمایى . چهارم ، هر واجبى را که بر عهده تو بوده و انجامش نداده اى ، به جاى آورى . پنجم ، آنکه گوشتى را که در گناه بر پیکرت روییده ، در غمها و اندوهان آب کنى تا پوستت به استخوانت بچسبد و میان پوست و استخوان گوشت تازه بروید. ششم ، جسم خود را رنج طاعت بچشانى ، همچنان ، که بر او حلاوت معصیت چشانده بودى . در این هنگام بگوى استغفر الله .

حکمت 409

ترجمه عبدالحمید آیتی






تاریخ : دوشنبه 92/11/21 | 10:58 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مالک‏ بن دینار مى‏ گوید: سفر حج کردم. جماعتى را در عرفات دیدم، به خود گفتم: اى کاش مى‏ دانستم حج کدام یک از اینها قبول است تا او را تهنیت بگویم و کدام حج مردود است تا او را تعزیت دهم. در خواب دیدم گوینده ‏اى مى‏ گوید: خداوند، همه این جماعت را به نعمت مغفرت معزّز فرمود مگر محمدبن هارون بلخى را که حج او مردود است. زمانى که صبح شد، به نزد اهالى خراسان آمدم و از آنها احوال محمدبن هارون بلخى را پرسیدم. گفتند: آن مرد عابد و زاهد است، او را باید در خرابه‏ هاى مکّه بیابى. بعد از گردش زیاد، او را در خرابه ‏اى دیدم که دست در گردن بسته و زنجیر در پایش بود و در حالت نماز بود. همین که مرا دید، پرسید: تو کیستى؟ گفتم: مالک‏بن دینار. گفت: خواب دیده‏ اى؟ گفتم: آرى. گفت: هر سال، مرد صالحى مثل تو در خصوص من خواب مى‏ بیند.

گفتم: سبب این امر چیست؟ گفت: من شراب مى ‏خوردم، مادرم هم مانع من مى‏ شد. روزى با حالت مستى او را اذیت فراوان کردم و ... پس از آنى که از مستى خارج شدم، همسرم مرا با خبر کرد که به چنین کار بدى دست زده‏ ام. آن دست خود را بریدم و پایم را به زنجیر بستم و هر سال حج مى‏ کنم و دعا و استغاثه مى ‏نمایم و مى ‏گویم: «اى کاشف همّ و غم! شفا ببخش همّ و غم مرا و راضى فرما مادر مرا تا جرم و تقصیر مرا عفو کند». این قدر بدان که بعدا از عمل خود دست کشیدم و 26 غلام و کنیز آزاد کردم و ...

گفتم: اى‏ مرد، نزدیک‏ بود با این‏ عملت تمام روى‏ زمین را بسوزانى.

مالک مى ‏گوید: همان شب حضرت رسول (ص) را در خواب دیدم، فرمود: اى مالک! مردم را از رحمت خداى تعالى محروم نگردان، دانسته باش که خداى تعالى به حال محمدبن هارون توجه کرد و دعاى او را مستجاب کرد و گناهانش را بخشید. او را خبر نما که سه روز از روزهاى دنیا در میان آتش مى ‏ماند، خداوند دل مادر را به وى مایل مى ‏کند و به ترّحم مى ‏آورد تا مادرش او را حلال مى‏ کند و مادر و فرزند هر دو با هم داخل بهشت مى‏ شوند.

مالک مى‏ گوید: من آمدم و خواب خود را براى او نقل کردم. همین که این مژده را شنید، روح از بدنش مفارقت کرد. من او را غسل دادم و کفن نمودم و بر جنازه او نماز خواندم و دفنش نمودم.

میعاد نور ؛ ص229   به نقل از: رنگارنگ، ج 2، ص 43.






تاریخ : شنبه 92/10/28 | 1:41 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.