شرح حدیث توسط حضرت آیتالله العظمی خامنهای:
من مواعظ علی بن الحسین (علیه السلام):
وقال له رجلٌ: إنّی لاحبّک فی اللّه حبّاً شدیداً، فنکس علیه السلام ثمّ قال:
الّلهم إنّی اعوذبک ان اُحَبّ فیک وانت لی مبغض
ثمّ قال له: احبّک للذی تحبّنی فیه.
(تحف العقول صفحه 282)
نکته اساسی که در این بیان وجود دارد
و درس بزرگی برای ماست،
توجه فوری به خطری است که
در برابر چنین پدیده ای
(محبوب بودن نزد مردم به خاطر خدا)
انسان را تهدید می کند.
لذا وقتی آن مرد به حضرت عرض می کند که
شما را برای خدا دوست دارم،
نمی فرمایند:
از تو متشکرم،
یا خدا را بر این محبوبیت سپاس می گویم،
بلکه می فرمایند:
«پروردگارا پناه به تو می برم
از اینکه مردم مرا به خاطر تو دوست داشته باشند
ولی تو مرا دشمن داشته باشی»
و این خطر بزرگی است برای ما،
نکند که مردم فکرکنند ما مخلصانه برای خدا کارمی کنیم
و در راه او قدم می زنیم
اما حقیقتاً ما این طور نباشیم و ظاهر و باطنمان یکی نباشد
و یا با اعمال خود موجبات غضب الهی را در خود به وجود آورده باشیم
و در این صورت است که مردم به خاطر خدا ما را دوست دارند ولی خداوند - نعوذ باللّه - دشمن ما می باشد .
http://farhangi.tahzib-howzeh.ir.به نقل از
محدّثین و مورّخین در کتاب هاى مختلف آورده اند:
آن هنگامى که حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه و سلامه علیه به سرزمین کربلا وارد شد، چند روزى پس از آن ، یکى از یاران خود را با پیامى به سوى عمر بن سعد فرستاد که :
با تو صحبتى دارم ، امشب در میان دو لشکر همدیگر را ملاقات کنیم .
به همین منظور عمر بن سعد به همراه بیست اسب سوار
و همچنین امام حسین علیه السّلام نیز به همان ترتیب از لشکرگاه خود خارج شدند
و چون به محلّ ملاقات یکدیگر رسیدند.
پس امام حسین علیه السّلام همراهان خود را قدرى عقب نگه داشت ، مگر برادرش حضرت ابوالفضل و پسرش علىّ اکبر را؛
و همچنین عمر بن سعد همراهان خود را به جز پسرش و یکى از غلامانش را عقب راند.
و چون کنار یکدیگر آمدند،
امام علیه السّلام بعد از صحبت ها و مذاکراتى به عمر بن سعد خطاب کرد
و ضمن نصیحت هائى فرمود:
واى بر تو! آیا از عذاب خداوند در روز قیامت نمى هراسى ؟
آیا با من که از هر جهت مرا مى شناسى ، جنگ مى کنى ؟!
این چه کارى است که انجام مى دهى ؟
اگر همراه من باشى
و آن ها را که دشمنان من و خدا و رسولش هستند رها کنى ،
همانا در پیشگاه خداوند متعال مقرّب خواهى شد.
عمر بن سعد در پاسخ ، به آن حضرت چنین گفت :
مى ترسم خانه ام را خراب کنند؛ و زندگى و اموالم را به غارت ببرند.
امام علیه السّلام فرمود:
من بهتر از آن را برایت تضمین مى کنم .
عمر گفت : بر خانواده و بچّه هایم مى ترسم که به آن ها آسیبى برسد.
حضرت فرمود:
من سلامتى آن ها را نیز تضمین مى نمایم .
در این لحظه عمر بن سعد ساکت ماند و دیگر جوابى نداد.
امام حسین علیه السّلام روى مبارک خود را از او برگرداند
و فرمود:
اى عمر! تو را چه شده است ؟!
خدا تو را بکشد؛
و مورد مغفرت و رحمت خویش قرارت ندهد.
سوگند به خداوند، امیدوارم که از گندم عراق نخورى .
عمر در کمال بى حرمتى اظهار داشت :
جو، عوض گندم خواهد بود؛
و سپس برخاستند و از یکدیگر جدا گشتند
و هر کدام با همراهان خود به محلّ خود بازگشتند.
(بحارالا نوار: ج 44، ص 388، خصائص الحسینیّه : ص 184، مقتل خوارزمى : ج 1، ص 254، حلیة الابرار: ج 3، ص 184، ح 4، مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 55، س 4.)
برگرفته از کتاب : چهل داستان و چهل حدیث از امام حسین (ع )
مؤ لف : عبداللّه صالحى
چند حدیث زیبا و ناب
از امام حسین علیه السلام
پاداش سلام
امام حسین (ع):
سلام هفتاد حسنه دارد، شصت و نُه حسنه از آنِ سلام کننده و یکی از آن جوابگو است.
بحارالانوار، ج78،ص120
عذر بدتر از گناه
امام حسین (ع):
جمعی نزد آن حضرت از عذرخواهی عبدالله بن عمرو بن عاص از شرکت در جنگ صفین یاد می کردند که حضرت فرمود: چه بسا گناهی که از عذرطلبی آن نیکوتر است.
بحار الانوار، ج78 ، ص128
بدی کردن و پوزش خواستن
امام حسین (ع):
کاری مکن که از آن پوزش بخواهی زیرا مؤمن نه بد میکند و نه عذر می طلبد، و منافق هر روز بد میکند و عذر می خواهد.
تحف العقول،ص248
رسیدن به آرزوها
امام حسین (ع):
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش میرسد و زودتر به آنچه میترسد گرفتار میشود .
بحارالانوار، ج78،ص120
حاجات مردم
امام حسین (ع):
آگاه باشید که یکی از نعمتهای الهی بر شما حاجات و نیازهای مردم به شما است، پس از این نعمتها بیزار نشوید که برمیگردند و به جایی دیگر میروند.
بحارالانوار، ج78،ص121
دوست و دشمن
امام حسین (ع):
کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد میکند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید میکند.
بحارالانوار، ج78،ص128
عزّت و آبرو
امام سجاد علیه السلام ... فرمود:....
و حق آن کس که در علم تو را راهبرى نموده این است که
او را بزرگ شمارى
و جایگاه نشستنش را نیک سامان دهى
و خوب به سخنانش گوش فرا دهى
و رو به او داشته باشى
و صدایت را بلندتر از صداى او نکنى
و به کسى که از او پرسش مى کند پاسخ نگویى تا خود او پاسخش را دهد،
در مجلس درس او با کسى سخن نگویى
و در نزد او غیبت هیچ کس را نکنى ،
اگر در نزد تو از بدى اش گویند از او دفاع کنى
و عیبهایش را بپوشانى
و فضیلت هایش را آشکار سازى
و با دشمن او نشست و برخاست نداشته باشى
و با دوستدار او دشمنى نکنى
پس اگر چنین کنى فرشتگان الهى به نفع تو گواهى دهند
که تو خواهان دانشى و علم را به خاطر خدا آموخته اى نه به خاطر مردم .
نام کتاب : جهاد با نفس نام مؤ لف : شیخ حر عاملى قدس سره مترجم : على افراسیابى.
1-... حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام...فرمودند:
خداوند عزّ و جلّ موجودى را مبغوض تر از احمق نیافریده
زیرا محبوب ترین اشیاء که عقل باشد را از او گرفته است.
2-...از حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که فرمود:
دوست هر کس عقلش بوده و دشمنش جهلش مى باشد.
علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج1، ص: 355
ابو بصیر گفت: به امام جعفر صادق علیه السّلام عرض کردم:
فدایت شوم، [صفات] شیعیانت را برایم وصف فرما. حضرت فرمود:
شیعه ما کسى است که:
صدایش از گوشش نمى گذرد
و دشمنى اش از بدنش به دیگرى تجاوز نمى کند.
بارش را به دوش دیگرى نمى اندازد
و اگر از گرسنگى هم بمیرد،
از غیر برادران دینى اش چیزى نمى خواهد.
شیعه ما کسى است که:
همچون سگ پارس نمى کند
و همچون کلاغ طمع نمى ورزد.
شیعه ما،
سبک بار زندگى مى کند
و هر زمان در جایى مأوا مى گیرد.
شیعیان ما کسانى هستند که:
در اموالشان، حقّ مشخّصى براى دیگران قرار مى دهند،
با یک دیگر مواسات مى کنند،
هنگام مرگ، بى تابى نمى کنند
و در قبرهایشان به زیارت یک دیگر مى روند.
ابا بصیر گفت: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:
فدایت شوم، اینان را کجا بجویم؟
فرمود: در اطراف زمین و بین بازارها،
آن گونه اند که خداى بزرگ در کتابش [در باره آنها] فرموده است:
«در برابر مؤمنین فروتن
و در مقابل کافران سرفرازند».
صفات الشیعة / ترجمه توحیدى، ص: 59
حسن خزّاز گفت:
از امام رضا علیه السّلام شنیدم که فرمود:
بعضى از کسانى که ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند،
ضررشان براى شیعیان ما از دجّال بیشتر است.
حسن گفت:
عرض کردم: اى پسر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به چه علّت؟
فرمود:
به خاطر دوستى شان با دشمنان ما
و دشمنى شان با دوستان ما.
و هر گاه چنین شود، حقّ و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود.
صفات الشیعة / ترجمه توحیدى، ص: 37
روزى امام باقر علیه السّلام به آنان که در محضرش بودند فرمود:
مردانگى چیست؟
آنان هر یک اظهار نظرى کردند؛ آنگاه امام علیه السّلام فرمود:
مردانگى آن است که:
زیاده نخواهى که خوار گردى
و اظهار فقر ننمایى که تهیدست گردى
و بخل نورزى که دشنام شنوى
و نابخردى نکنى که دشمن یابى؛
پس آنگاه از امام علیه السّلام پرسیده شد که چه کسى بر این کار تواناست؟
پس آن حضرت علیه السّلام فرمود:
آن کس که دوست دارد چون مردمک در چشم
و همانند مشک در عطرها و بسان خلیفه روزگار شما باشد.
تحف العقول / ترجمه حسن زاده، ص: 519
حمّاد بن عمرو از امام صادق (ع) و او از پدرش از على بن ابى طالب (ع) نقل مى کند که پیامبر (ص) در وصیتى به او فرمود:
یا على! هشت نفرند که اگر مورد اهانت واقع شوند،
کسى را جز خود سرزنش نکنند:
کسى که ناخوانده به مهمانى رود،
و کسى که به صاحب خانه فرمان دهد،
و کسى که از دشمنانش طلب خیر کند
و کسى که از افراد لئیم بخشش بخواهد،
و کسى که به سرّى که میان دو نفر است وارد شود در حالى که آنها او را وارد نکرده اند،
و کسى که سلطان را سبک بشمارد،
و کسى که در مجلسى بنشیند که اهل آن نیست،
و کسى که سخنى به کسى گوید که از او نمى شنود.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 119