کلاغ یکی از باهوش ترین پرندگان است زیرا بزرگ ترین مغز را در بین پرندگان دارد.
رفتار کلاغ نشان از باهوش بودن و به کار بردن فکر در این پرنده دارد.
برای مثال کلاغ دانه هایی را که دارد در زیر خاک ذخیره می کند. این پرنده گاه انباری می سازد ولی دانه های خود را در آنجا پنهان نمی کند بلکه احتمالاً برای گمراه کردن سایرین این عمل را انجام می دهد.
خداوند متعال در قرآن به کلاغ اشاره نموده است. در سوره مائده آیه 31 می فرماید:
«فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ؛ پس خدا زاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند[قابیل] گفت وای بر من آیا عاجزم که مثل این زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم پس از[زمره] پشیمانان گردید.»
بسیاری از حیوانات به طور غریزی دارای یک معلوماتی هستند که بشر در طول تاریخ از آنها الهام گرفته ودر مسیر زندگی به کار بسته است.
ماجرایی که در قرآن بیان شده از این قرار است که بعد از کشته شدن هابیل به دست قابیل، خداوند کلاغی را مأمور می سازد تا چگونگی دفن جسد را به قابیل بیاموزد.
به این گونه از زمان حضرت آدم خداوند به وسیله کلاغ به انسان یاد داده که مرده بایستی درزیر خاک دفن شود زیرا دچار گندیدگی شده و متعفن می شود وسپس در طول زمان علم ثابت کرد که در اثر تجزیه شدن، در هوا پراکنده شده و تولید بیماری می کند .
از امام رضا علیه السلام هم به نقل از پدران بزرگوارشان از علی علیه السلام، نقل شده است که فرمودند پیامبر فرموده است: «تعلموا من الغراب خصالا ثلاثة استتاره بالسفاد و بکوره فی طلب الرزق و حذره»
از کلاغ سه خصلت را یاد بگیرید:
1. در هنگام نزدیکی با جفتش پنهان می شود.
2. در طلب روزی سحر خیز است.
3. از دشمن بر حذر است.[1]
پی نوشت:
[1] . عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 257.
به نقل از پایگاه حوزه
معاویه عده ای از صحابه و تابعین دروغگو را با پول خریده بود تا آنها بر ضد امام علی (ع)، حدیث جعل کنند، مانند ابوهریره، عمروعاص و مغیره بن شعبه از صحابه، و مانند عروه بن زبیر از تابعین.
ابوهریره بعد از شهادت علی (ع) به کوفه آمده بود، و با طرفندهای عجیبی،(با حمایت از قدرت معاویه) مطالبی را که با شأن علی (ع) نامناسب بود، می بافت و به پیامبر(ص) نسبت می داد، شبها کنار باب الکنده مسجد کوفه می نشست و عده ای را با اراجیف خود منحرف می کرد.
شبی یکی از جوانان غیور و آگاه کوفه در جلسه او شرکت کرد، پس از شنیدن گفتار بی اساس او، خطاب به او گفت: تو را به خدا سوگند می دهم آیا شنیده ای که رسول خدا در مورد علی (ع) این دعا را کرد:
اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه:
خدایا دوست بدار، کسی را که علی (ع) را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که علی (ع) را دشمن دارد.
ابوهریره (دید نمی تواند این حدیث روشن و قاطع را رد کند) گفت: اللهم نعم: خدا را گواه می گیرم آری شنیده ام.
جوان غیور گفت: بنابرین، خدا را گواه می گیرم که تو دشمن علی (ع) را دوست می داری و دوست علی (ع) را دشمن داری (پس مشمول نفرین رسول خداص هستی)، سپس آن جوان بر خاست و با کمال بی اعتنائی آن جلسه را ترک نمود.
داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی
به نقل از پایگاه اندیشه قم
مردى به امام حسن علیه السلام گفت : من از شیعیان شما هستم .
امام علیه السلام فرمود: اى بنده خدا اگر مطیع امر و نهى ما هستى راست مى گوئى و اگر این گونه نیستى با ادعاى مقام بلند تشیع که از آن بهره مند نیستى برگناهان خود نیفزا و نگو من از شیعیان شما هستم .
بلکه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیکى و بسوى نیکى هستى .
نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم مؤ لف :محمد رضا اکبرى
شخصى به امیر المؤ منین علیه السلام گفت : فلانى بسیار گناه مى کند اما در عین حال از شیعیان شماست .
امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: یک یا دو دروغ در نامه اعمال تو نوشته شد.
اگر بسیار گناه مى کند و ما را دوست دارد و دشمن دشمنان ماست، یک دورغ گفتى زیرا او دوستدار ما است نه شیعه ما. در حالى که تو گفتى او شیعه ماست .
(شیعه که اهل گناه نیست ).
نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم مؤ لف :محمد رضا اکبرى
1. ایمان
دوستى باید بر اساس ایمان باشد. قرآن مى فرماید: إِنَّ کَثِیراً مِّنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ «سوره ص/ 24» در حقیقت بسیارى از شریکان به یکدیگر ستم روا مى دارند، مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند.
على علیه السلام فرمود: من اعانَکَ عَلى صلاح دینِک فهو الرفیقُ الشفیق «غررالحکم، ص 424» دوست آن کسى است که تو را در راه دینت یارى دهد.
2. تقوا
الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ «زخرف/ 67» در آن روز دوستان، بعضى دشمن بعضى دیگرند، مگر پرهیزگاران.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: اطلُبْ مُؤاخاتَ الاتقیاءِ وَ لَو فى ظُلُمات الارضِ و ان افنَیتَ عُمرَک فى طَلَبِهم «یادداشتهاى استاد مطهرى، ج 4، ص 117» به دنبال دوستان با تقوا باش؛ ولو در تاریکى هاى زمین باشد و اگر چه عمرت را در این راه فنا کنى.
3. بازدارنده از بدى ها
على علیه السلام مى فرماید: علیک بِمُؤاخاةِ مَن حَذَّرک «غررالحکم، ص 482» با کسى دوستى کنید که شما را از بدى ها بر حذر دارد. على علیه السلام فرمود: صَدیقُک مَن نَهاک «غررالحکم، ص 457» دوست تو کسى است که تو را از بدیها باز دارد.
راه و رسم دوستى، ص: 30
همسان بودن
اساس ایجاد دوستى میان دو فرد سن، عقل، جنسیت و ... است. گاهى دو نفر انسان یکدیگر را جذب مى کنند و دلشان مى خواهد با یکدیگر دوست شوند.
این رمزى دارد رمزش سنخیت است. اگر بین این دو تا مشابهتى نباشد همدیگر را جذب نمىکنند. مثنوى مى گوید:
حکیمى زاغى را دید که با لک لک طرح دوستى ریخته با هم مىنشینند و با هم پرواز مىکنند. دو مرغ از دو نوع؛ زاغ نه قیافهاش و نه رنگش با لکلک شباهتى ندارد. تعجب کرد که زاغ با لک لک چرا؟ نزدیک آنها رفت و دقت کرد، دید هر دو تا لنگند.
آن حکیمى گفت دیدم هم تکى در بیابان زاغ را با لکلکى
در عجب ماندم بجستم حالشان تا چه قدر مشترک یابم نشان
چون شدم نزدیک و من حیران و دنگ خود بدیدم هر دوان بودند لنگ
این یک پایى بودن، دو نوع حیوان بیگانه را با هم انس داد. انسانها نیز هیچ گاه بدون جهت با یکدیگر رفیق نمىشوند. کما اینکه هیچ وقت بى جهت با یکدیگر دشمن نمى شوند. «مجموعه آثار استاد، ج 16، ص 235.»
على علیه السلام فرمود:الصّاحِب کَالرُّقعَةِ فى الثوب فَاتَّخِذهُ مُشاکِلا «شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید، ج 20، ص 309.»
دوست همانند وصله جامه است پس آن را هم شکل و هم سان با خودت برگزین.
راه و رسم دوستى، ص: 29و 28