وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً [اسراء آیه 23]
و پروردگارت فرمان داده:
جز او را نپرستید!
و به پدر و مادر نیکى کنید!
هر گاه یکى از آن دو، یا هر دوى آنها،
نزد تو به سن پیرى رسند،
کمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن!
و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!
داستانک:
از امام باقر(علیه السلام) روایت است که
در بنی اسرائیل عابدی بود بنام جریح،
که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود.
روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت،
وی را بخواند، و او مادر را پاسخ نداد ـ
(در بعضی روایات آمده که اگر جریح فقیه می بود
می دانست که قطع نماز نافله و پاسخ مادر از نماز افضل بود) ـ
مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد،
و باز پاسخ نداد، تا سه بار.
در این بار مادر وی را نفرین کرد
و گفت:
از خدای بنی اسرائیل می خواهم که تو را به خود واگذارد
و یاریت نکند.
روز بعد زن بدکاره ای به کنار صومعه او آمده
و فرزندی را که در رحم داشت در آنجا وضع حمل کرد،
و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است.
در میان بنی اسرائیل شایع شد که
آن کس که مردمان را از زنا نهی می نمود
خود مرتکب زنا گشته است!
حاکم دستور داد وی را بدار کشند،
مادر بر سر و روی زنان،
به پای چوبه دار آمد.
جریح گفت ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است.
مردمان چون شنیدند گفتند:
ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟
جریج گفت:
کودک را حاضر کنید.
چون کودک بیاوردند،
از او پرسیدند: پدرت کیست؟
وی به زبان آمد و گفت:
فلان چوپان پدر من است،
و بدین گونه خداوند بر اثر توبه جریح وی را نجات داد،
و جریح سوگند یاد کرد که
از این پس از خدمت مادر جدا نگردد
[بحار الأنوار ، ج71، ص: 75 ]
در قرآن 4 بار ؛" و بالوالدین احسانا " آمده است ؛ که در تمام این موارد قبلش بحث پرستیدن خدا مطرح شده است
... لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً ...
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً ...
... أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً ...
وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا ...
خدا نکند پدر و مادری ؛
فرزندشان را نفرین کنند و یا از او راضی نباشند.
داستانک:
«زمخشری»،دانشمند بزرگ اهل سنت و صاحب تفسیر معروف «کشّاف»،
یک پای خود را در حادثه ای از دست داد.
او پس از ورود به بغداد و ملاقات با فقیه دامغانی ،
علت قطع شدن پایش را اینگونه شرح می دهد:
نفرین مادرم موجب پدید آمدن چنین گرفتاری است؛
زیرا من، در ایام کودکی،
گنجشکی را گرفتم و نخی به پایش بستم و پرهایش را کندم.
در این میان،
ناگهان پرنده از دستم فرار کرد و در اثر این کار پای چپش جدا شد.
مادرم وقتی از این ماجرا باخبر شد،
برآشفت و به من گفت:
خدا پای چپت را قطع کند،
همچنان که پای چپ این حیوان زبان بسته را جدا ساختی!
پس از مدتی از اسب افتادم و پای چپم شکست.
پزشکان چاره ای جز قطع پایم ندیدند .
و این در اثر نفرین مادر بود.
منبع :
کتاب عظمت یک نگاه صفحه 180 به نقل از کتاب مقام والدین در اسلام صفحه 125
http://www.manbarak.ir/
کنیزی پیش امام حسین(ع) آمد
و به ایشان یک شاخه گل هدیه داد.
دید یک شاخه گل کَنده شده است.
گفت: بفرمایید آقا جان! آقا امام حسین (ع) بلند شد
و اینقدر احترام به این کنیز گذاشت.
بعد فرمود: من تو را در راه خدا آزاد کردم.
کسانی آنجا بودند.
اعتراض کردند که آقا! شما به خاطر یک گل یک آدم آزاد می کنید؟
آن زمان برای آن آدم ثروت کلانی حساب می شد.
می فرمود: ما اهل بیت اینطور هستیم.
اهل بیت عجیب احترام می گذارند.
بگذارید انشاء الله روز قیامت فرا برسد
یا روز قیام آن کسی که منتظریم
بعد بیاید شما و کسانی که گریه کنان مادرش زهرا (س) بودید تحویل بگیرد.
و همه شما را شرمنده می کند.
آنقدر که فریادتان بلند شود و بگویید: آقا! ما که کاری نداریم.
آمدیم گوشه ی مجلس روضه برای آرامش دل خودمان نشستیم.
احترام به آدمها مقوله ی عجیبی در دین است.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
حاج آقا مسعود داماد محترمم از آیت الله حاج سید ابراهیم خسرو شاهی نقل کردند که
واسطه ای گفت مرحوم آقای شیخ مرتضی زاهد فرمودند:
یکی از علماء مشهد
در مسجد گوهرشاد در حال سجده از دنیا رفت
من شنیده بودم که
مرحوم میرزای شیرازی سه روز در حال سکرات بود
تا از دنیا رفت
این برای من مساله شد که چگونه می شود
یک امام جماعت
اینطور به راحتی در مکانی مقدس و در حال سجده جان دهد
ولی آن مرجع بزرگ سه روز طول بکشد
تا از دنیا برود
در خواب حضرت ولی عصر ارواحناه فداه را دیدم
ایشان چنین فرمودند
که برخی از بندگان خاص خدا مرگشان با اذن خودشان است
آن امام جماعت زود اذن داد
ولی میرزای شیرازی اذن نداد تا آمرزش مقلدین خود را گرفت.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
شخصى با هیجان و اضطراب
به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت:
«درباره من دعایى بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقى بدهد،
که خیلى فقیر و تنگدستم.».
امام:
«هرگز دعا نمى کنم.».
- چرا دعا نمى کنید؟!.
«براى اینکه خداوند راهى براى این کار معین کرده است.
خداوند امر کرده که روزى را پى جویى کنید و طلب نمایید.
اما تو مى خواهى در خانه خود بنشینى
و با دعا روزى را به خانه خود بکشانى!»
مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج18، ص: 198
قرآن کریم :
عاشِروهُنَّ بِالْمَعْروفِ فَاِنْ کَرِهْتُموهُنَّ فَعَسى اَنْ تَـکْرَهوا شَیْئا وَ یَجْعَلَ اللّهُ فیهِ خَیْرا کَثیرا؛ سوره نساء، آیه 19
با زنان به شایستگى رفتار کنید،
و اگر آنها به جهتى ناخوشایندتان بودند
اظهار نکنید چه بسا چیزها که ناپسند شماست،
حال آنکه خداوند در آن،
خیر فراوانى براى شما قرار داده است.
1- پیامبر صلى الله علیه و آله :
هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه دیدار کند،
باید ازدواج نماید.
وسائل الشیعه، ج 20، ص 18، ح 24912
2- پیامبر صلى الله علیه و آله :
بهترین ازدواج آسانترین آن است.
نهج الفصاحه ، ح 1507
3- پیامبر صلى الله علیه و آله :
هر کس دختر گرامیش را به ازدواج مردى گنه کار درآورد،
در حقیقت نسل خود راضایع کرده است.
مکارم الاخلاق، ص 204
4- پیامبر صلى الله علیه و آله :
از سبزه در زباله دانى دورى کنید! گفتند:
اى رسول خدا سبزه در زباله دانى چیست؟
فرمودند: زن زیبا در خانواده بد.
کافى، ج 5، ص 332، ح 4
5- امام على علیه السلام :
مهریّه هاى زنان را سنگین نگیرید،
که باعث کدورت و دشمنى مى شود.
مکارم الاخلاق، ص 237
ادامه مطلب...
از نظر قرآن کریم،
مخالفان و دشمنان انبیا چون خود را برتر و بالاتر از رهبران الهى مى دانستند،
هرگز حاضر نبودند از دستورات انبیا پیروى کنند
و این خودبینى و خودخواهى سرانجام آنها را هلاک ساخت و به دست نابودى سپرد.
مثلًا قارون مغرور به مال و ثروت است
و آن را مرهون تخصص و علم و دانش خود مى داند.
قرآن کریم مى فرماید:
...علایم غیرحتمى ...یک روایت، از امام صادق (ع) ...
در این روایت چنان روى علایم و مفاسد انگشت گذارده شده که گویى این پیشگویى،
مربوط به 13 یا 14 قرن پیش نیست،
بلکه مربوط به همین قرن است؛
و امروز که بسیارى از آنها را با چشم خود مىبینیم قبول مى کنیم که براستى معجزه آساست.
امام صادق (ع) به یکى از یاران خود فرمود:
1- هرگاه دیدى که: حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند.
2- و دیدى که: ظلم و ستم فراگیر شده است.
3- و دیدى که: قرآن فرسوده و بدعتهایى از روى هوا و هوس، در مفاهیم آن آمده است.
4- و دیدى که: دین خدا (عملا) توخالى شده، همانند ظرفى که آن را واژگون سازند!
5- و دیدى که: طرفداران و اهل باطل بر اهل حق پیشى گرفته اند.
ابان بن تغلب از امام صادق علیه السّلام نقل کرده که فرمود:
«همانا اول کسى که با قائم علیه السّلام بیعت مى کند
جبرئیل است ...».
طبرسى از ابى عبد اللّه علیه السّلام
نقل کرده که در حدیثى فرمود:
«... پس خداوند عزّ و جلّ جبرئیل را مى فرستد
تا نزد او آمده و سؤال کند،
به او مى گوید:
به چه چیزى دعوت مى کنى؟
قائم او را از ماهیت دعوت خبر مى دهد.
جبرئیل مى گوید:
پس من اوّل کسى هستم که با تو بیعت مى کنم.
آنگاه مى گوید:
کف دستت را بده، و آن را بر دست خود مسح مى کند ...».
« احتجاج، ص 431.» هنگامه ظهور، ص: 25
به نقل از نرم افزار مهدویت
امام رضا(ع) فرموده:
همانا امر شده است به وضو، تا آن که بنده پاک باشد،
به هنگامى که مى ایستد درمقابل خداوند جبار
و همچنین وقت مناجات نمودن.
(عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 104)
امام علی(ع) فرموده:
خداوند،
ایمان را براى پاکسازى انسانها از شرک واجب کرده است ،
و نماز را براى پاکسازى از کبر.
(نهج البلاغه ، کلمات قصار 252)
امام رضا(ع) علیه السلام:
– درباره حکمت وضو- :
براى این که بنده (خدا) وقتى براى مناجات با (خداوند) جبّار در برابر او مى ایستد ، پاک باشد .
فرمان او را اطاعت کرده باشد
و از آلودگىها و نجاست پاکیزه باشد ،
به علاوه این که وضو باعث از بین رفتن حالت کسالت
و زدودن خواب آلودگى
و پاک ساختن دل براى ایستادن در حضور (خداوند) جبّار مىشود .
علل الشرایع : 257 / 9
امام رضا علیه السلام می فرمایند:
خداوند تبارک و تعالى هیچ خوردنى و نوشیدنى را حلال نکرده است
مگر آنکه در آن سود و صلاحى بوده
و هیچ خوردنى و نوشیدنى را حرام ننموده،
مگر آنکه در آ ن زیان و نابودى و فسادى بوده است،
پس هر چیز سودمندى نیرو بخش جسم،
که باعث تقویت بدن است حلال شده است
و هر چیزى که قواى جسمانى را از بین ببرد
و یا موجب مرگ شود حرام است.
مستدرک الوسائل، ج 16، ص 333، ح 2 .
حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها – فرمودند:
خداوند متعال منع و نهی از شرابخواری را
جهت پاکی جامعه از زشتی ها
و جنایت ها;
و دوری از تهمت ها
و نسبت های ناروا را مانع از غضب
و نفرین قرار داد;
و دزدی نکردن،
موجب پاکی جامعه و پاکدامنی افراد می گردد.
ریاحین الشّریعة، ج 1، ص 312