امام صادق علیه السلام فرمودند :
«ما من عمل أفضل یوم الجمعة من الصلاة علی محمّد و أهل بیته».
هیچ عملی در روز جمعه،
برتر از صلوات بر محمد و آل محمد
صلی الله علیه و آله نیست.
(وسائل الشیعه،ج 7،ص 380؛روضةالواعظین،ص 392؛بحارالانوار،ج 56،ص 27،ح 8)
«عَنْ أَبی عَبْداللّه علیه السلام :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ علیه السلام :
صَلاتُکمْ عَلَی إِجَابَةٌ لِدُعَائِکمْ وَ زَکاةٌ لأَعْمَالِکمْ».
ازامام صادق علیه السلام روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
صلوات فرستادن شما برمن باعث رواشدن حاجت های شماست وخدا را از شما راضی کرده و اعمال شما را پاکیزه می گرداند.
( أمالی طوسی،ص 215،ح 375؛وسائل الشیعه،ج 7،ص 96،ح 8837؛بحارالانوار،ج 91،ص 54،ح 22)
امام جعفر صادق علیه السلام از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نقل می کند :
«ارْفَعُوا أَصْوَاتَکمْ بِالصَّلاةِ عَلَی فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ».
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
صلوات ها را با صدای بلند ادا نمایید، زیرا موجب از بین رفتن نفاق می گردد.
(اصول کافی،ج 2،ص 494،ح 3؛وسائل الشیعه،ج 7،ص 192،ح 9088؛ثواب الاعمال،ص 159؛بحارالانوار،ج 91،ص 59،ح 41)
«عن الصادق علیه السلام قال:
مَا اجْتَمَعَ فِی مَجْلِسٍ قَوْمٌ لَمْ یذْکرُوا اللّه عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یذْکرُونَا إِلاّ کانَ ذَلِک الَْمجْلِسُ حَسْرَةً عَلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ».
امام صادق علیه السلام فرمودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
در هر مجلسی که ذکر خدا و یاد خدا نباشد و صلوات بر من فرستاده نشود، آن مجلس برای اهلش، مایه حسرت و وبال خواهد بود.
(اصول کافی،ج 4،ص 254،باب من یجب من ذکراللّه ،عزوجل فی کل مجلس،حدیث اول؛وسائل الشیعه،ج 7،ص 198،ح 9104)
در زمان امام صادق(علیه السلام) شخصى مدّعى بود که قادر است از اشیایى که دیگران پنهان کرده اند، خبر دهد.
مردم برای سرگرمى و تفریح، از راههاى مختلف وى را امتحان کردند و او برخلاف انتظار حاضران، به خوبى از پس امتحانات برآمد.
خبر به امام صادق(علیه السلام) رسید.
حضرت دست خود را مشت کردند و از او پرسیدند: در دست من چیست؟
او بعد از لحظاتى تأمل و تفکر، با حالت تحیّر به امام خیره شد.
امام پرسید: چرا جواب نمى دهى؟
گفت: جواب را مى دانم؛ ولى در تعجبّم شما از کجا آن را آورده اید!
آن شخص ادامه داد: در تمام کره زمین، همه چیز مسیر طبیعى خود را مى پیماید؛ فقط در یک جزیره، مرغى دو عدد تخم گذاشته که یکى از آنها مفقود شده؛ آنچه در دست توست، باید همان تخم باشد!
حضرت او را تصدیق کردند.
آنگاه از او پرسیدند: چگونه به اینجا رسیدى؟
جواب داد: «با مخالفت با هواى نفس؛ هر چه دلم خواست، خلافش را انجام دادم».
حضرت از او خواست که مسلمان شود.
جواب داد: دوست ندارم.
امام فرمود: «مگر قرار نبود با هواى نفست مخالفت کنى؟ تو طبق عهد خودت، الآن باید مسلمان شوى؛ چون دوست ندارى مسلمان شوى.»
او که هم به قدرت معنوى امام پى برد و هم در مقابل استدلال امام، پاسخى نداشت، مسلمان شد.
چندی نگذشت که قدرت روحى خود را از دست داد.
به سراغ امام آمد و زبان به شکوه گشود: «قبلاً که مسلمان نبودم این قدرت را داشتم و الآن که خدا را پذیرفتم، قدرتم را از دست داده ام! این چه دینى است؟!»
امام فرمود: تاکنون متحمّل زحمتى شده بودى و خداوند در همین عالم، مزد زحمت تو را مى داد و بعد از دریافت مزد، طلبى از خدا نداشتى؛ چون با خدا بیگانه بودى.
هنری نیست که صبح تا شب از گاو و گوسفند گم شده مردم خبر دهی و بدین کار تعجّب آنها را برانگیزی.
از حالا، آنچه را عمل مى کنى، خداوند براى جایى که به آن نیازمندى، ذخیره مى کند و آنچه قبلاً داشتى، براى رسیدن به سعادت ابدى، سودى به تو نمى رساند.
(مصباح یزدى، عرفان اسلامی، ص 241)
حمزه شریفی دوست
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
رسول خدا صلی الله علیه وآله در موارد فراوان و به مناسبت هاى مختلف فرموده است:
سلمان از خاندان ما اهل بیت است. (1)
در توضیح این روایت شریف به روایت دیگری از فضل بن عیسى هاشمى اشاره می کنیم که مى گوید:
با پدرم به حضور امام جعفر صادق علیه السلام وارد شدیم، پدرم خطاب به امام گفت: آیا «سلمان منّا اهل البیت» سخن رسول خداست؟
امام صادق علیه السلام پاسخ داد: آرى.
پدرم گفت: منظور این است، که سلمان از فرزندان «عبدالمطلب» است؟!
امام علیه السلام فرمود: سلمان منا اهل البیت.
پدرم گفت: یعنى، سلمان از فرزندان«ابوطالب» است؟!
حضرت باز فرمود: منا اهل البیت.
پدرم ادامه داد: من معناى این سخن را نمى فهمم!
آنگاه امام صادق علیه السلام فرمود: اى عیسى! این را بدان، که سلمان از اهل بیت ماست، بعد با دست به سینه خود اشاره کرد (و در حالى که مىخواست بفهماند، ایمان و ارزشهاى انسانى و نیز تفکر و تعقل در سینه قرار دارد) ادامه داد:
اینطور که تو فکر مىکنى نیست، بلکه توجه داشته باش، که خداوند طینت و سرشت ما را از «علیین» و عناصر برتر بهشتى آفریده، و خلقت شیعیان ما را از عناصر مرحله بعد از آن قرار داده است.
بنابراین، شیعیان هم از ما هستند، و بالاخره این را بدان، که سلمان از «لقمان حکیم» مقام بلندترى را دارد.(2)
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:
هر کس به سلمان جفا کند، به من جفا کرده، هر کس او را بیازارد مرا آزرده، هر کس او را از خویش دور کند مرا از خویش دور کرده، و هر کس به او نزدیک شود به من نزدیک شده است. (3)
جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: اى محمّد! بهشت به سه تن از اصحابت اشتیاق دارد: على و عمّار و سلمان. (4)
خدا مرا امر کرده به دوست داشتن چهار نفر. سوال شد: یا رسول الله آن چهار نفر چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: اولین آنها، علی علیه السلام است و سپس سلمان و ابوذر و مقداد، و خداوند مرا امر کرد که آنها را دوست داشته باشم و حضرت حق به من فرموده است که من هم آنها را دوست می دارم. (5)
علم و دانش سلمان، از علم و دانش من است و در قلب او علمى است که مى تواند از وقایع و حوادث آینده آگاه گردد. (6)
همچنین جابر بن عبدالله انصارى از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که ایشان فرمودند:
براى هر امتى محدّثى هست و محدّث امت مسلمان، سلمان فارسى مى باشد.
سؤال شد: محدّث چه کسى است؟
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: محدّث کسى است که آنچه را مردم به آن نیاز دارند، از عالم غیب به آنان اطلاع مى دهد.
سؤال شد: ایناطلاع یافتن چگونه صورت مىگیرد اى رسول خدا ؟
ایشان فرمودند: محدّث از علم و دانش من فرا مىگیرد و در قلب خود انباشته مى سازد، و به بسیارى از مسایلى که واقع مى شود آگاه مى گردد. (7)
از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نقل شده است که:
خداوند مرا مخصوص کرده است به علم اول و آخر و ظاهر و باطن و پنهان و آشکارا... و خداوند تبارک و تعالی مرا امر کرد که سلمان را مطلع کنم از علم بلایا و منایا و علم انصار و فصل الخطاب. (8)
همچنین در روایتی دیگر از امیرمومنان علی علیه السلام که در آن احوال یاران رسول خدا را بیان می کند، نقل شده است که وقتی به نام سلمان می رسد چنین می فرماید:
به به، سلمان از ما اهل بیت است، شما کجا مانند سلمان را می یابید که او همانند لقمان حکیم است که علم اول و آخر را می داند و دریایی است که پایان ندارد. (9)
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که رسول اکرم صلی الله علیه وآله بر شانه ی سلمان دست می زدند و می فرمودند:
اگر دین در ثریا بود سلمان و مردانی از سرزمین او، به آن دست می یافتند. (10)
همچنین حضرت صادق علیه السلام در روایتی دیگر نقل می کنند که رسول خدا صلی الله علیه وآله به سلمان مى فرمود:
اى سلمان! تو خزینه علم ما و معدن سرّ ما و کانون امر و نهى ما، و تربیت کننده اهل ایمان به آداب ما هستى. به خدا سوگند، تو دروازه علم ما هستى و در وجود تو علم تاویل و تنزیل و باطن و اسرار نهفته است، و بالاخره در ظاهر و باطن و زندگى خود و پس از آن عنصر مبارک و مقدس مى باشى. (11)
امام صادق علیه السلام فرمود:
روزی در محضر حضرت سجاد علیه اسلام صحبت از تقیه شد. حضرت سجاد فرمودند:
به خدا قسم اگر اباذر می دانست که در قلب سلمان چه می گذرد او را می کشت. این در حالی بود که خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله در میان سلمان و اباذر عقد اخوت خوانده بود.
بعد حضرت فرمودند: همانا علم علما بسیار سخت است که حتی هیچ نبی مرسلی و هیچ ملک مقربی نمی تواند آن را حمل کند مگر عبدی که خداوند قلب او را برای ایمان امتحان کرده باشد و سلمان از علما بود زیرا که از ما اهل بیت بود به خاطر همین نسبت او از علما بود. (12)
شخصی از امام صادق علیه السلام سوال کرد: یابن رسول الله شما چقدر از سلمان فارسی سخن می گویید؟ حضرت فرمودند: نگویید سلمان فارسی، بلکه بگویید سلمان محمدی .
حضرت فرمودند: می دانید چرا از او زیاد یاد می کنیم؟ جواب داد نه یابن رسول الله. حضرت فرمودند:
به خاطر اینکه که در سلمان سه خصلت وجود داشت:
اول اینکه، سلمان هوای امیرالمومنین را بر هوای نفس خودش ترجیح می داد.
دوم اینکه، فقرا را دوست می داشت و هیچ گاه آنان را بر ثروتمندان ترجیح نداد.
و سوم، علم و علما را دوست می داشت،
و سلمان عبد صالح خدا و تسلیم شده ی امر خدا بود و هیچ گاه به خدا شرک نورزید. (13)
امام صادق علیه السلام فرمود:
سلمان اسم اعظم را می دانست و محدّث بود و از متوسمین (هوشیاران، عمیق اندیشان) و خداوند مَلکی را مبعوث کرده بود که در گوش وی تمامی قضایا را به او تعلیم دهد. (14)
پی نوشت ها:
1) بحارالانوار، ج 22، صص 326 و 330 و 331; اسدالغابه، ج 2، ص 331; کنزالعمال، ج 11، ص 690; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 36.
2) بحارالانوار، ج 22، ص 331; بصائر الدرجات، ص 6.
3) الاختصاص، ص 216.
4) کنزالعمّال، ج 11، ص 344 ؛ امالى شیخ مفید ، ص 303.
5) الخصال، ج1، ص 253.
6) رجال کشى، ص 8; نفس الرحمن، ص 269.
7) نفس الرحمن، ص 269.
8) الاختصاص، ص 221.
9) سفینه البحار ، ج 2، ص107.
10) همان، ص 707.
11) نفسالرحمن، ص 217
12) اصول کافی، ج 1، ص 401.
13) امالی شیخ طوسی، ص 133.
14) الاختصاص، ص 341.
به نقل از سایت تبیان
اول: از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده که:
هرکه در هرجمعه سوره نساء بخواند، ایمن شود از فشار قبر.
دوم: روایت شده که:
هرکه مداومت کند به خواندن سوره «زخرف» حقّتعالى او را ایمن گرداند در قبرش از جانوران زمین و از فشار قبر.
سوم: روایت شده که:
هرکه سوره «ن و القلم» را در فریضه یا نافله بخواند، حق تعالى او را پناه دهد از فشار قبر.
چهارم: از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که:
هرکه بمیرد مابین زوال روز پنج شنبه تا زوال روز جمعه، حقتعالى او را پناه دهد از فشار قبر.
پنجم: از حضرت امام رضا علیه السّلام منقول است که فرمود:
بر شما باد به نماز شب، نیست بندهاى که برخیزد آخر شب و بجا آورد هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت وتر، و استغفار کند در قنوت وتر هفتاد مرتبه، مگر آنکه پناه داده شود از عذاب قبر و از عذاب جهنّم، و طولانى شود عمرش و گشاده شود معیشتش.
ششم: از حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مروى است:
هرکه بخواند أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ را در وقت خواب، نگاه داشته شود از عذاب قبر.
هفتم: آنکه بخواند در هرروزى ده مرتبه «اعددت لکلّ هول لا اله الّا اللّه (تا آخر) و این دعا گذشت در عقبه سکرات موت.
هشتم: آنکه دفن شود در نجف اشرف،
زیرا که از خواصّ آن تربت شریف آن است که ساقط مى شود عذاب قبر و حساب منکر و نکیر از کسى که در آن مدفون شود.
نهم: از چیزهایى که نافع است براى رفع عذاب قبر، گذاشتن جریدتین یعنى دو چوب تر است با میّت. و روایت شده که برطرف مى شود عذاب از میّت مادامى که آن چوب تر است.
و نیز روایت شده که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم گذشتند بر قبرى که عذاب مى کردند صاحب آن را.
پس حضرت طلبیدند جریده (یعنى شاخ درختى که برگش را کنده بودند) و به دو نصف کرد، نصفى را نزد سر میّت فرو کرد و نصف دیگر را نزد پاها.
و نیز نافع است آب پاشیدن بر قبر، چه آنکه وارد شده عذاب برداشته مى شود از میّت مادامى که نم و ترى در خاک قبر باشد.
دهم: آنکه روز اوّل رجب ده رکعت نماز کند در هررکعت یک مرتبه حمد و سه مرتبه توحید بخواند تا محفوظ بماند از فتنه قبر و عذاب روز قیامت. و در شب اوّل رجب بعد از نماز مغرب بیست رکعت به حمد و توحید خواندن، براى رفع عذاب قبر نافع است.
یازدهم: آنکه چهار روز از ماه رجب روزه بگیرد،
و همچنین است روزه گرفتن دوازده روز از شعبان.
دوازدهم: از چیزهائى که باعث نجات است از عذاب قبر خواندن سوره (تبارک الملک) است بالاى قبر میّت؛ چنانکه «قطب راوندى» از ابن عبّاس نقل کرده که:
مردى خیمه اى زد روبه روى قبرى ندانست که آن، قبر است؛ پس خواند سوره «تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ» را.
پس شنید صیحه زننده اى که گفت: این سوره منجیه(رهائى بخش، نجات دهنده.) است.
پس این مطلب را به حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم عرض کرد. آن حضرت فرمود: آن سوره نجات دهنده است از عذاب قبر.
و «شیخ کلینى» از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود: سوره ملک مانعه است، منع مى کند از عذاب قبر.
سیزدهم: از دعوات راوندى نقل شده که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هرکه بگوید نزد قبر میّتى وقتى که دفن شود، سه مرتبه «اللّهمّ انّى اسألک بحقّ محمّد و آل محمّد ان لا تعذّب هذا المیّت» حقّتعالى بردارد از او عذاب را تا روزى که دمیده شود در صور.
چهاردهم: شیخ طوسى در مصباح متهجّد روایت کرده از حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که:
هرکه در شب جمعه دو رکعت نماز کند، بخواند در هررکعت «حمد» و پانزده مرتبه «اذا زلزلت» حقتعالى ایمن گرداند او را از عذاب قبر و از هولهاى روز قیامت.
پانزدهم: و نیز از براى رفع عذاب قبر نافع است، سى رکعت نماز کردن در شب نیمه رجب؛ در هررکعت حمد یک مرتبه و توحید ده مرتبه،
و همچنین است در شب شانزدهم و شب هفدهم رجب، و نیز آنکه در شب اوّل شعبان صد رکعت نماز کند به حمد و توحید و چون از نماز فارغ شود پنجاه مرتبه توحید بخواند
و آنکه در شب بیست و چهارم شعبان دو رکعت نماز کند و بخواند در هررکعت حمد یک مرتبه و إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ ده مرتبه،
و براى روز نیمه رجب [نماز] پنجاه رکعتى [در هررکعت] به حمد و توحید و فلق و ناس وارد است که براى رفع عذاب قبر نیز نافع است مانند صد رکعت نماز شب عاشورا.
منازل الآخره( سرنوشت انسان هنگام مرگ و بعد از آن )، ص: 37الی39
شیخ کلینى از ابو بصیر روایت کرده که گفت: داخل شد «امّ خالد معبدیّه» بر حضرت صادق علیه السّلام و من در خدمت آن حضرت بودم، عرض کرد فداى تو شوم همانا مرا فرو مى گیرد قرقره و صداها در شکم، و معالجه کردند طبیب هاى عراق مرا به آشامیدن «نبیذ» که یک قسم از شراب است با قاووت، و من از خوردن آن توقّف کردم و دانستم کراهت شما را از آن، پس دوست داشتم که از خود شما سؤال کنم از بابت آن.
آن حضرت فرمود: چه مانع شد تو را از خوردن آن؟
گفت: من در دین خود قلاده «آنچه بر گردن آویزان کنند، گلوبند.» طاعت تو را به گردن افکنده ام تا روز قیامت بگویم:جعفر بن محمّد علیه السّلام مرا امر کرد و مرا نهى کرد.
حضرت رو کرد به ابى بصیر و فرمود: اى ابا محمّد! آیا گوش نمى دهى به حرف این زن و مسائل او؟
پس فرمود به آن زن: نه به خدا اذن نمى دهم تو را در خوردن یک قطره از آن، همانا پشیمان خواهى شد از خوردن آن، وقتى که برسد جانت به اینجا و اشاره کرد به حنجره اش و سه دفعه فرمود این را، پس فرمود: آیا فهمیدى چه گفتم؟
ماخذ: منازل الآخره، ص: 28
امام صادق علیه السلام فرمود:
پیرمرد عابدى در میان بنى اسرائیل در زمانهاى قبل به عبادت و راز و نیاز با خدا، معروف بود.
روزى در وسط هاى نماز دو کودکى را در کنار خود دید که خروسى را گرفته اند و پرهاى او را مى کنند.
او توجه به کار کودکان نکرد و به عبادت خود ادامه داد (و با اینکه مى بایست آنها را از این کار ظالمانه نهى کند، چیزى به آنها نگفت ).
خداوند بر او غضب کرد، و به زمین فرمان داد تا او را در کام خود فرو برد، زمین او را زنده در خود فرو برد، و او در اعماق زمین همچنان و همیشه فرو مى رود.
و این است نتیجه شوم ترک نهى از منکر و سرنوشت پر ازعذاب عابد جاهلى که به عبادت خشک ادامه داد، و مسائل فرعى را بر مسائل اصلى مقدم مى داشت .
ماخذ: داستان دوستان-محمدی اشتهاردی جلد: 1 صفحه: 68
امام صادق علیه السّلام فرمود : مردی نزدپدرم آمد.
پدرم به اوگفت: آیاازدواج کرده ای وهمسرداری؟
آن مردگفت: نه!
پدرم به اوگفت:
من هیچ دوست نمی دارم که تمام دنیا متعلّق به من باشد ویک شب را بدون زن و همسربه صبح برسانم.
سپس فرمود:
دورکعت نمازی که شخص ازدواج کرده می خواند ازعبادات شب و روز مرد عزب(بدون زن) ارزشمندتراست.
آنگاه هفت درهم به آن مرد داد
و فرمود : با این پول همسری بگیر وازدواج کن
وبدان که پیغمبرخدا (ص) فرمودند:
همسراختیارکنید تا روزی شما زیاد شود.
ماخذ: ترجمه محجّه- شمس الدین- صفحه: 36