ابوعلى سینا هنوز به سن بیست سال نرسیده بود
که علوم زمان خود را فرا گرفت
و در علوم الهى و طبیعى و ریاضى و دینى زمان خود سرآمد عصر شد.
روزى به مجلس درس ابوعلى بن مسکویه،
دانشمند معروف آن زمان، حاضر شد.
با کمال غرور گردویى را به جلو ابن مسکویه افکند
و گفت:
«مساحت سطح این را تعیین کن.».
ابن مسکویه جزوه هایى از یک کتاب که در علم اخلاق و تربیت نوشته بود
(کتاب طهارة الاعراق) به جلو ابن سینا گذاشت
و گفت:
«تو نخست اخلاق خود را اصلاح کن تا من مساحت سطح گردو را تعیین کنم.
تو به اصلاح اخلاق خود محتاجترى
از من به تعیین مساحت سطح این گردو.».
بوعلى از این گفتار شرمسار شد
و این جمله راهنماى اخلاقى او در همه عمر قرار گرفت.
مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج18، ص: 236
سیر و سلوک الی الله در کلام امام صادق (ع)
روایت عنوان بصری یکی از دستور العمل های بسیار مهمّ وجود مقدس امام صادق (ع) است که در بردارنده نکاتی نغز و بدیع در تهذیب نفس است که جهت استفاده تمامی پیروان مکتب نورانی ائمه دین صادر فرموده اند.
و بسیاری از عرفا ، علما و بزرگان اخلاق اهتمام خاصی به این روایت شریف داشته اند ،
از جمله مرحوم آیت الله العظمی سید میرزا علی قاضی طباطبایی (ره)
به ارادتمندان و شاگردان خود دستور می دادند که آن را بنویسند و عمل کنند و کراراً می فرمودند :
(( باید آن را در جیب خود داشته باشید و هفته ای یکی دو بار آن را مطالعه کنید ))
و شاگردان خود را بدون التزام به مضمون این روایت نمی پذیرفتند.
ذیلاً متن و ترجمه این روایت شریف را برای بهره مندی تمامی مشتاقان سلوک الی الله ذکر می کنیم.
مرحوم علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار
{ چاپ بیروت ، جلد 1 صفحه 224 ، کتاب العلم ، باب 7 ، آداب طلب العلم و احکامه }
می فرماید :
می گویم :
به خط استادمان ؛ بهاء الدین عاملی شیخ بهاء (ره) روایتی را با این مضمون یافتم :
ادامه مطلب...
غیبت آن است که،
چیزی درباره کسی گفته شود که،
اگر به گوش وی برسد،
خوشش نیاید،
خواه آن گفته راجع به نقص و کاستی در بدن
یا دراخلاق (خلق خوی)
یا در گفتارها
و یا در رفتارهای مربوط به دین
یا دنیای او باشد،
بلکه حتی اگر مربوط به کاستیهایی درلباس یا خانه یا مرکب وی باشد.
گناهان زبان بر دوگونهاند:
نخست
گناهانی که بیشتر تباهی و پریشانی اخلاقی برای خود گناهکار دارند؛
اگرچه به لحاظ اجتماعی نیز تباهی آورند،
اما تباهی و پریشانی اخلاقی آنها بیشتر است؛
مانند سخنانِ گزافآلود و اغراق آمیز و سخنانی که برای خودنمایی و ریاکاری بر زبان جاری میشود.
دوم
گناهانی که افزون بر تباهی اخلاقی، که برای شخص گناهکار دارند،
مفاسد مهم و پریشانیهای مهیب اجتماعی نیز دارند و رواج و رونق بازار آنها جامعه را به زیانهایی جبران ناپذیر گرفتار میکند؛
مانند دروغ، سخنچینی، تملّق و چربزبانی و فتنهانگیزی.
بدگویی پشت سر دیگران نیز از این نوع است که در زبان دین و ادبیات شریعت، «غیبت» نامیده شده است.
مرحوم حجةالاسلام فلسفی میفرمود:
در قبل از انقلاب در یکی از شهرستانهایی که شیعه و سنّی در کنار یکدیگر زندگی میکردند سخنرانی داشتم.
دیدم در آن شهرستان فحشا و منکرات زیاد است
و این بر اثر نبودن مجالس موعظه و امر به معروف و نهی از منکر است.
یک روز که علمای اهل سنّت به دیدنم آمده بودند،
آنان را مورد عتاب قرار دادم که چرا شما علمای عامّه، امر به معروف نمیکنید
و مجالس موعظه ندارید؟
پس از پایان سخنانم یکی از علمای سنّی برخاست و اجازه خواست که پاسخ مرا بدهد.
به او اجازه دادم.
آن عالم سنّی گفت «آقای فلسفی»!
خدا سایهی امام حسین علیهالسلام را از سر شما علمای شیعه کم نکند،
چون ما حسین علیهالسلام نداریم
و مجلس روضه نداریم.
امام حسین علیهالسلام،
یک محبوبیتی به شما علمای شیعه داده است که تا نام او را میبرید
و صحبت روضهی امام حسین ع میشود،
همه اقشار گرد شما جمع میشوند
و شما در زیر سایهی خیمه عزای حسینی،
هم به مردم اخلاق میآموزید،
هم معارف را بیان میکنید
و هم تبیین احکام میکنید
و شیعیان به برکت عزای امام حسین ع تربیت میشوند
و این رمز موفقیّت روحانیت شیعه است،
مرحوم فلسفی میفرمودند:
من برخاستم و او را بوسیدم و به او گفتم؛
خوب فهمیدی،
رمز محبوبیت و موفقیّت شیعه، امام حسین ع است.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
مواعظ پیغمبر (ص)
خوشا به حال آن که:
ترس از خدا،
از ترس مردمان بازش دارد.
خوشا به حال آن که:
کسبش پاک، باطنش شایسته،
ظاهرش نیکو و اخلاقش روبراه باشد.
خوشا به حال آن که:
ما زاد مالش را بخش کند
و ما زاد سخنش را نگه دارد.
خوشا به حال آن که:
براى خداوند عزیز تواضع کند،
بدون اعراض از سنت من، از حلال بگذرد،
از لذتها بدون تحریم صرف نظر کند،
بدون انحراف از سنت از زر و زیور دنیا چشم بپوشد
و پس از من از نیکان خاندانم پیروى کند.
با فقها و حکما مجالست نماید
و بر تهیدستان ترحم کند.
خوشا به حال آن که:
مالى را از حلال به چنگ آرد و در حلال صرف کند
و بر مسکینان احسان و عطا نماید،
از متکبران فخرفروش
و شیفتگان دنیا
و بدعتگذاران در دین
و منحرفان از سنت من کناره گیرد.
خوشا به حال آن که:
اخلاقش با مردم خوش باشد،
آنان را در مشکلات یارى دهد
و شر خود را از آنها باز گرداند.
تحف العقول / ترجمه جنتى، متن، ص: 59
ام سلمه به پیامبر خدا (ص) گفت:
پدر و مادرم فداى تو باد، زنى که دو بار شوهر کرده و آنها از دنیا رفته اند و به بهشت داخل شده اند، این زن با کدام یک از آنها خواهد بود؟
فرمود: اى ام سلمه:
هر کدام که اخلاق نیکویى داشته باشد و با خانواده خود رفتار نیکویى داشته باشد. اى ام سلمه!
کسى که اخلاق نیکو داشته باشد خیر دنیا و آخرت را برده است.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 73
عبد الله بن مسکان از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
همانا خداوند پیامبرش را به اخلاق نیکو اختصاص داد،
خودتان را آزمایش کنید، اگر آنها در شما باشد خدا را سپاس گویید و از او بخواهید در شما افزون کند، پس آنها را ده تا بیان کرد:
یقین
و قناعت
و صبر
و شکر
و خشنودى(به آنچه از خدا مى رسد)
و حسن خلق
و سخاوت
و غیرت
و شجاعت
و مردانگى.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 149
عبد الله بن احمد طائى از پدرش از امام رضا (ع)
و او از پدرانش از على (ع) نقل مى کند که پیامبر خدا (ص) فرمود:
بر شما باد کشمش که:
آن صفرا را باز مى کند
و بلغم را از بین مى برد
و رگ را محکم مى کند
و خستگى ها را برطرف مى سازد
و اخلاق را نیکو مى کند
و نفس را پاک مى کند
و غصه را از بین مى برد.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 11
داستان ملا محمد صالح مازندرانی:
او که از خانواده ی تهی دستی بود، از مازندران به اصفهان سفر کرد و تحصیلات خود را در این شهر آغاز کرد.
بعد از گذراندن تحصیلات مقدماتی، به درس علّامه محمّد تقی مجلسی( متوفی 1070 قمری) راه یافت.
در مجلسِ درسِ علّامه محمّد تقی مجلسی چنان ترقّی کرد، که همتای علمای بزرگ شد و در اندک زمانی بر اغلب آن ها فایق آمد.
محمّد تقی مجلسی نیز نسبت به او علاقه ی بسیاری پیدا کرد و در مسایل علمی به نظرات او تکیه می کرد.
مدّتی گذشت؛ تا این که علّامه ی مجلسی دریافت که محمّد صالح تمایل به ازدواج دارد.
خود، این موضوع را با او در میان گذاشت و از او اجازه خواست تا همسری برایش انتخاب کند.
عرق شرم، بر پیشانی محمّد صالح نشست.
با خجالت به استاد جواب مثبت داد.
استاد به خانه رفت و دختر فاضله اش، آمنه بیگم، را که در آن زمان در حد کمالِ علمی بود را به نزد خود فراخواند.
به او گفت:
« همسری برایت در نظر گرفته ام که در نهایت فقر ولی در منتهای فضل و کمال و شایستگی است.
البته این امر به رضایت تو بستگی دارد».
آن بانوی صالحه پاسخ داد:
« فقر بر مردان عیب نیست».
و بدین گونه رضایت خود را اعلام کرد. سرانجام مراسمِ ازدواج برگزار شد.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
یکی از سالکین، عالم بزرگ و عارف ربانی ملامحمد تقی مجلسی ـ رضوان الله علیه ـ می باشد. او می نویسد:
آنچه این بنده از دوران ریاضت و خودسازی دریافته ام مربوط است به زمانی که به مطالعة تفسیر اشتغال داشتم.
شبی در بین خواب و بیداری حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را مشاهده کردم، با خود گفتم شایسته است در کمالات و اخلاق آن حضرت خوب دقت کنم.
هر چه بیشتر دقت کردم عظمت و نورانیت آن جناب گسترده تر می شد، بطوریکه نورش همه جا را فرا گرفت.
در این هنگام بیدار شدم (بخود آمدم) به من الهام شد که خُلق رسول خدا قرآن می باشد، باید در قرآن بیندیشم.
پس هرچه بیشتر در آیه ای دقت می کردم حقائق بیشتری نصیبم می شد، تا اینکه یک دفعه حقائق و معارف فراوانی بر قلبم فرود آمد.
پس در هر آیه ای که تدبر می کردم چنین موهبتی بر من عطا می شد.
البته تصدیق این مطلب برای کسی که به چنین توفیقی دست نیافته دشوار بلکه عادةً غیر ممکن است. لیکن مقصود من راهنمایی و ارشاد برادران فی الله می باشد.
دستور ریاضت و خودسازی عبارت از این است که:
سخنان بی فایده بلکه از غیر ذکر خدا خودداری کند.
استفادة از مأکولات و مشروبات و لباسهای لذتبخش و منکوحات و منازل زیبا و راحت را ترک کند. (و به مقدار ضرورت اکتفا نماید).
از معاشرت با غیر اولیاء خدا دوری جوید.
از خواب زیاد اجتناب نماید و ذکر خدا را با مراقبت کامل ادامه دهد.
اولیاء خدا تداوم بر ذکر «یا حی یا قیوم، یا من لا له الا انت» را تجربه کرده و نتیجه گرفته اند.
من نیز همین ذکر را تجربه نمودم، لیکن ذکر من غالباً «یا الله» است، با خارج ساختن غیر خدا از قلب و با توجه کامل به جانب خدای متعال.
البته آنچه بسیار مهم است ذکر خدا با مراقبت کامل می باشد، و سایر امور به پایه ذکر نمی رسد.
اگر این عمل تا مدت چهل شبانه روز ادامه یابد درهایی از انوار حکمت و معرفت و محبت بر سالک گشوده می شود.
آنگاه به مقام فناء فی الله و بقاء بالله ترقی می کند.
به نقل از : http://www.andisheqom.com