امام حسن علیه السلام گوید: یک شب جمعه مادرم را دیدم که در محراب عبادت ایستاد و همواره نماز مى گذارد و در رکوع و سجود بود تا شب به صبح رسید و شنیدم که براى زنان و مردان مومن با ذکر نام آنها دعا مى کند و هر چه بیشتر براى آنها از خداوند در خواست مى کند اما براى خود دعا نمى کند.
عرض کردم : مادر! چرا براى خود دعا نمى کنى همان گونه که براى دیگران دعا مى کنى ؟
فرمود: فرزندم اول همسایه بعد اهل خانه .

نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم    مؤ لف :محمد رضا اکبرى






تاریخ : دوشنبه 92/11/7 | 7:45 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

سهل بن حنیف از مسلمانان مخلص و از یاران با شهامت پیامبر (ص ) و على (ع ) بود، و در همه جنگهاى رسول خدا (ص ) شرکتى فعال داشت ، سیرت نیک و صورت زیباى او زبانزد مردم بود و براستى یک شاگرد راستین مکتب نوپاى اسلام بود.
نقل مى کنند: وى در یکى از جنگهاى ، همراه پیامبر (ص ) بود، به نهر آبى رسید، بدن خود را در آن نهر شستشو داد، چون از نظر جسمى ، زیبا و قامتى همچون ((سرو)) داشت.

یکى از انصار به آنجا آمد، با دیدن او، از زیبایى آفرینش در شگفتى فرو رفت ، و جمله اى که حکایت از این شگفتى مى کند، به زبان آورد.

طولى نکشید (که همین نظر زدن ) باعث بیمارى سهل بن حنیف شد، تب سخت او را فرا گرفت ، وى را به حضور پیامبر (ص ) آوردند، پیامبر (ص ) پس از احوالپرسى ، فرمود:
ما یمنع احدکم اذا راى من أ خیه ما یعجبه فى نفسه او فى ماله فلیبرک علیه ، فان العین حق .
: ((چه مى شود وقتى که در جسم یا مال برادرتان ، چیز جالبى یافتى ((بارک اللّه )) بگوئید؟ زیرا ((چشم زخم )) حق است )).
به این ترتیب ، سفارش نمود که در این گونه موارد، براى شخص مورد نظر دعا کنند.

نام کتاب : داستان دوستان ج 1
تالیف : محمد محمدى اشتهاردى






تاریخ : یکشنبه 92/11/6 | 6:43 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

وقتى نادرشاه به حکومت رسید، عراق در دست حکومت عثمانى بود. نادرشاه سپاهى تهیه نمود و به عراق حمله کرد و آن را از چنگ عثمانى ها بیرون آورد. آنگاه تصمیم گرفت براى زیارت على (ع ) به نجف برود.
وقتى مى خواست وارد حرم شود، کورى را دید که در صحن حرم نشسته و گدایى مى کند. به او گفت : چند سال است در این جا هستى ؟ کور گفت : بیست سال . نادر گفت : بیست سال است در این جا هستى و هنوز بینایى چشمانت را از امیرالمؤمنین نگرفته اى ؟ من به حرم مى روم و بر مى گردم ، اگر هنوز بینایى ات را نگرفته باشى تو را مى کشم . شاه به حرم رفت و گدا از ترس او، شروع به دعا و ناله و زارى کرد و از على (ع ) درخواست کرد چشمانش را به او باز دهد.
وقتى نادرشاه از حرم بیرون آمد، دید که مرد، بینایى اش را به برکت توسل به على (ع ) به دست آورده است .

نام کتاب : عاقبت بخیران عالم ج 1
نویسنده : على محمد عبداللهى






تاریخ : شنبه 92/11/5 | 10:3 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

«مردی گرد کعبه طواف می کرد و می گفت:

«اللّهم اَصْلِحْ اِخْوانی؛ الهی! تو برادران مرا نیک گردان و آنان را اصلاح فرما.»

به او گفتند: حال که به این مکان شریف رسیده ای، چرا خود را دعا نمی کنی؟

گفت: مرا یارانی است. اگر ایشان را در صلاح یابم، من به صلاح ایشان اصلاح شوم و اگر به فسادشان یابم، من به فساد ایشان مفسد شوم».

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه






تاریخ : سه شنبه 92/11/1 | 2:7 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

شخصی بود که دائماً دعا می کرد که خدایا هر چه گناه در عالم هست، بر دوش من بگذار!

به او گفتند: آیا نمی ترسی که چنین دعایی می کنی؟ شاید خداوند بگوید قبول، من هر چه گناه در عالم هست را بر دوش تو می گذارم، آن وقت چه می کنی؟

گفت: هیچ، به خدا می گویم: حال که همه ی گناهان را بر دوش من گذاشتی، بقیه را به بهشت بفرست و زمانی که خداوند همه را به بهشت فرستاد؛

به خدا می گویم: خدایا من هستم و تو، آیا می ارزد که به خاطر من هیچ کاره این همه تأسیسات و جهنّم و ملک عذاب وجود داشته باشد؟ ما را هم ببخش و خلاصم کن، تا راحت شوی.

(به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت)






تاریخ : دوشنبه 92/10/30 | 9:50 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

                                                   

دعا همان عبادت و مغز آن است الدعاء مخ العباده و آثار آن نیز همان آثار عبادت است.

بعضى از این آثار عبارت است از:

1- دعا روح استکبار و تکبر را مى‏ میراند 

2 - دعا استقلال نبخشیدن به اسباب عادى و التفات به مسبّب الاسباب است 

3- دعا و اعتقاد به آن، انسان را براى وصول به نتیجه امیدوار مى ‏سازد 

4- دعا، روح را تقویت و عزم را جزم مى ‏کند 

5- دعا آرامش‏ بخش مى‏ باشد 

6- در روایتى، دعا جزء قدر الهى و در سلسله اسباب وجودى تحقق یک چیز دانسته شده است از این رو چه بسا سرنوشت زندگى را رقم مى ‏زند.( (ر. ک: تفسیرالمیزان، ج 2، ص 41، آیه 186 بقره) ). این روایت نکته مهمى را به ما مى فهماند که دعا یک تلقین صرف نیست که با این تلقین، دعاکننده فقط نسبت به وصول نتیجه امیدوار شود، یا فقط یک آرامش توهّمى بگیرد بلکه تلقین واقعیتى است که مشکلات شدید را حل نموده و از اسباب عادى و طبیعى قوى‏تر عمل مى‏ کند. کسانى که خود این را تجربه کرده یا تجربه دیگران را دیده‏ اند، دعا را تلقین بى‏واقعیت نمى ‏بینند. گرچه خاصیت آن تلقینى را هم که روان‏شناسان در بعضى از مشکلات روانى سفارش کرده ‏اند دارا مى ‏باشد..

7- دعا انسان را با زمزمه‏ هاى اهل دل، مأنوس مى‏ کند و کم کم انسان را به سمت اهداف متعالى، سوق مى‏ دهد. 

(برگرفته  از نرم افزار پرسمان3)

 






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 8:53 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

عرب بیابانى که اهل یمن و در حالى که سوار بر شتر سرخ رنگى بود، خدمت پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله- رسید. و سلام و تحیّت خود را ابلاغ کرد. مردم گفتند: «این شتر را دزدیده است!». 

حضرت فرمود: بیّنه و شاهدى دارید. گفتند: «آرى یا رسول اللَّه!».

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- به على- علیه السّلام- فرمود: «اى على! اگر بیّنه ای آوردند، حق خدا را از او بگیر» اعرابى اندکى سرش را به زیر انداخت و آرام شد.

 سپس حضرت فرمود: «برخیز، یا اینکه دلیلى بر بی گناهى خود بیاور» در این هنگام، شتر به صدا در آمد و خطاب به پیغمبر- صلّى اللَّه علیه و آله- گفت: قسم به کسى که تو را به حق مبعوث کرده، این شخص مرا ندزدیده است و من مالکى غیر از او ندارم.

 پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله- فرمود: «چه گفتى که خدا شتر را براى گفتن بى‏ گناهى تو، به سخن آورد؟».

 عرب گفت: گفتم: «خدایا! نمى‏ شود با تو سخن گفت. و کسى نیست که تو را کمک کند و کسى نیست که در ربوبیت تو شریک باشد. تو پروردگار ما هستى‏ چنان که گفتى، و ما فوق گویندگان مى‏ باشى. از تو مسألت داریم که بر محمّد و آل محمّد- صلّى اللَّه علیه و آله- درود فرستى و بى‏ گناهى مرا آشکار سازى».

 آنگاه رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- فرمود: «قسم به خدایى که مرا مبعوث کرده، ملائکه را دیدم که سخن تو را می نوشتند. بدانید هر کس مثل این اعرابى گرفتار شد مانند او دعا کند و بر من زیاد درود بفرستد».

 ((جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص30))







تاریخ : شنبه 92/9/23 | 9:40 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

ابن عباس مى‏ گوید: زنى بچّه‏ اى را خدمت پیامبر آورد و گفت: یا رسول اللَّه! این بچّه دیوانه شده و هنگامى که ناهار یا شام مى‏ خوریم بر سر ما خاک مى ‏پاشد.

حضرت دست مبارکش را به سینه کودک کشید و دعا کرد. آن کودک هر چه خورده بود استفراغ کرد و چیز سیاهى از شکمش خارج شد و در همان حال خوب شد.

جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص35






تاریخ : شنبه 92/9/23 | 9:36 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

رسول خدا (ص) و رسیدگى به مشکلات مردم‏

پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله- در راهى مى‏رفت، زن مسلمانى به حضور حضرت آمد و گفت: یا رسول اللَّه! من همسر شخصى هستم که مانند زن مى‏باشد و حقوق شوهرى را ادا نمى‏کند.

حضرت فرمود: شوهرت را صدا کن تا اینجا بیاید. زن، شوهرش را صدا کرد و شوهرش آمد.

پیامبر به زن فرمود: «آیا او را دوست دارى؟» زن گفت: بلى.

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- براى آن دو دعا کرد و پیشانى زن را بر پیشانى مرد چسباند و دعا کرد و فرمود: «بار پروردگار! میان این دو الفت بینداز و آنها را به همدیگر دوست گردان».

سپس زن گفت: هیچ یک از کسانى که از قبل مى‏شناختم و یا از آن پس دیدم، و حتّى پدرم در نظر من محبوبتر از شوهرم نبودند.

پیامبر فرمود: «گواهى بده که من فرستاده خدا هستم».

جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص36






تاریخ : شنبه 92/9/23 | 9:33 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.