سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وقتى نادرشاه به حکومت رسید، عراق در دست حکومت عثمانى بود. نادرشاه سپاهى تهیه نمود و به عراق حمله کرد و آن را از چنگ عثمانى ها بیرون آورد. آنگاه تصمیم گرفت براى زیارت على (ع ) به نجف برود.
وقتى مى خواست وارد حرم شود، کورى را دید که در صحن حرم نشسته و گدایى مى کند. به او گفت : چند سال است در این جا هستى ؟ کور گفت : بیست سال . نادر گفت : بیست سال است در این جا هستى و هنوز بینایى چشمانت را از امیرالمؤمنین نگرفته اى ؟ من به حرم مى روم و بر مى گردم ، اگر هنوز بینایى ات را نگرفته باشى تو را مى کشم . شاه به حرم رفت و گدا از ترس او، شروع به دعا و ناله و زارى کرد و از على (ع ) درخواست کرد چشمانش را به او باز دهد.
وقتى نادرشاه از حرم بیرون آمد، دید که مرد، بینایى اش را به برکت توسل به على (ع ) به دست آورده است .

نام کتاب : عاقبت بخیران عالم ج 1
نویسنده : على محمد عبداللهى






تاریخ : شنبه 92/11/5 | 10:3 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.