زاذان گوید: با قنبر به نزد على (ع) رفتیم. قنبر گفت: یا امیر المؤمنین برخیز که براى شما گنجینه اى نهفته ام. على (ع) گفت: چه گنجینه اى؟ گفت: با من بیایید. على (ع) برخاست و با او به خانه رفت. دو جوال پر از جامهاى زر و سیم بود. گفت: یا امیر المؤمنین شما را عادت بر این است که هر چه هست به میان مردم تقسیم مى کنید و من اینها را براى شما اندوخته ام. على (ع) گفت: اگر آتشى فراوان به خانه من مى افکندى خوشتر از این مى داشتم. پس شمشیر خود بر کشید و بر آن جوالها زد. جامها به اطراف پراکنده شد در حالى که از هر یک نیمى یا ثلثى بریده شده بود. پس فرمان داد که آنها را تقسیم کنند و تقسیم کردند و على این شعر را خواندن گرفت:
هذا جناى و خیاره فیه *** اذ کل جان یده الى فیه
اى سیم سپید، دیگرى جز مرا بفریب و اى طلاى زرد دیگرى جز مرا بفریب.
الغارات / ترجمه آیتى ص34
بازدید امروز: 229
بازدید دیروز: 38
کل بازدیدها: 808214