سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هر نوع بیماری نیاز به درمان دارد و به حسب اهمیت و درجه شدت و ضعف آن، باید نوع درمان و کم وکیف آن نیز مشخص شود. بنابر این اگر گفته شود «خود ارضایی» امری است که پس از مدتی خود به خود، درمان می گردد و یا پس از ازدواج مشکل حل خواهد شد، تصور کاملاً باطلی است، زیرا علم و تجربه خلاف آن را ثابت کرده است.
نخستین گام برای درمان این عادت شوم، «اعتقاد و ایمان به قابل درمان بودن» آن و دوری از یأس و ناامیدی است، اما رسیدن به نتیجه و ایجاد هرگونه تغییر و دگرگونی نیازمند گذشت زمان، انتخاب راه صحیح و به کارگیری دقیق دستورهای درمانگر و مربی است. از این رو ترک عادت نامطلوب، در زمان کوتاه بدون راهنمایی کار آزموده و دلسوز، امکان ندارد.
از همه این ها مهم تر، «اراده و خواست فرد»، نقش کلیدی و محوری را ایفا می کند. درمان و چاره جویی باید منطبق بر خواست فرد باشد، زیرا تا وقتی که او نخواهد می توان با قاطعیت گفت که درمان نخواهد شد، بنابر این، بیمار اگر بخواهد می تواند بر بیماری اش غلبه کند و جمله معروف «خواستن توانستن است» عین حقیقت است. اراده همچون نهالی است که باید آن را پرورش داد تا به مرحله خودشکوفایی و ثمردهی برسد؛ به عبارت دیگر، اراده تقویت شدنی و پرورش یافتنی است و راه پرورش و تقویت آن این است که بر خلاف میل خود، اندک اندک به مقابله با این عادت شوم برخیزد تا پس از مدتی لذت توانستن را بچشد.
نکته حائز اهمیت آنکه علاوه بر قدرت اراده و کمک مربی و درمانگر، نیروی درونی فطرت نیز کمک کار انسان است. انحراف با فطرت سازگار نیست؛ به دیگر سخن، فطرت همچون سدی جلوی انحراف و طغیان را می گیرد. از این روست که جوان مبتلا در عمق وجودش نادم است و راهی به سوی پاکی و رهایی می جوید. این همان نیروی درونی فطرت است.
ما در بخش اول (آسیب شناسی خود ارضایی) به اندازه لازم اراده خفته را بیدار کردیم، زنگ بیدار باش را به صدا در آوردیم، انگیزه را دو چندان کردیم. چون بیان آثار سوء و آسیب های این عمل به طور قطع وجدانهای خفته را بیدار و دل های مشتاق به رهایی از چنگال دیو زشتی ها و پلیدی ها را به لرزه در می آورد. پس اکنون ای نوجوان عزیز و ای جوان برومند، نوبت توست که گام اول را در راه نجات خود برداری و نگذاری که این اراده بیدار شده ات به مرحله نهفتگی خویش باز گردد. اکنون زمان بیدار باش است، غفلت و سستی را از خود دور کن و بر شیطان نهیب بزن، و بدان که می توانی، حتماً می توانی!

توجه:
در دوران جوانی، انسان در هیچ زمینه ای تا این اندازه آسیب پذیر نیست، از این رو باید به اصل «پیشگیری» بسیار بیشتر از «درمان» توجه داشت.
راه های درمان
1ـ سعی کنید در مکان های خلوت و تنها نمانید، چون تنهایی خود، عامل مهمی برای تحریک به عمل خود ارضایی و زمینه ساز ارتکاب این عمل است. باز تکرار می کنیم، تنها نمانید.
با فرا رسیدن دوره نوجوانی من، مصیبت هایم نیز شروع شد، مادرم به محض اطلاع از نشانه های بلوغم، بنای خشونت و بدرفتاری را با من گذاشت و من روز به روز از او دورتر و متنفرتر شدم و به تنهایی پناه بردم تا این که در اثر تنهایی زیاد مبتلا به خود ارضایی شدم و هم اکنون چند سال است که به این بلیه گرفتارم. چه کنم؟
«نامه ای از دختر 18 ساله تهرانی»
2ـ همگام با تلاش برای رهایی از تنهایی به فکر برنامه ریزی برای گسترش ارتباطات سالم باشید. ارتباط سالم خود دو بعد دارد. در قدم اول باید از همراهی و رفت و آمد با کسانی که به این عمل زشت عادت کرده اند، اجتناب کنید، چون اکثر افراد مبتلا به این عادت زشت، از طریق رفاقت با افراد فاسد و مبتلا گرفتار شده اند. در قدم دوم افراد سالم و ناشایست را جایگزین افراد ناصالح نمایید.
برای کسب موفقیت در امر ارتباط سالم
- اگر کار یا مسئولیتی که توان انجام آن را دارید به شما پیشنهاد شد حتماً بپذیرید.
- در فعالیت های فوق برنامه انجمن های اسلامی و پایگاه های بسیج و امثال آن شرکت کنید. اگر دعوت به اردو شدید حتماً قبول کنید و یا خود رأساً اقدام نمایید.
- اگر پدر و مادر پیشنهاد مهمانی رفتن را به شما دادند حتماً پذیرا باشید؛ مگر این که یقین به وقوع امر نامطلوبی در میهمانی داشته باشید.
- استعدادهای هنری و غیره را که قبلاً داشته اید و اکنون رها نموده اید، مجدداً به کار گیرید؛ به خصوص فعالیت هایی که شبکه ارتباطی شما را گسترش می دهد، مثل آموزش یا تعلیم خطاطی، نقاشی، طراحی، گل دوزی، خیاطی و.... ورزش های دسته جمعی (ورزش های مورد علاقه تان)، کوه پیمایی و... را در برنامه روزانه یا هفتگی خود قرار دهید.
- در مجالس مذهبی و اجتماعات شرکت نمایید.
3ـ تلاش برای تقویت اراده از گام های مهم در امر بهبود است. نگویید اراده از ما سلب شده است. ممکن است اراده انسان ضعیف شود ولی هیچ گاه از بین نمی رود. نشانه این که هنوز اراده دارید این است که این عمل را در حضور دیگران و در هر شرایطی انجام نمی دهید.
برای تقویت اراده راه های زیادی پیشنهاد شده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
الف) تلقین به خود: مرتب به خود بگویید من می توانم این عمل را ترک کنم. هر چه اراده ضعیف تر باشد، نیازش به تلقین بیشتر است. دکتر «ویکتور پوشه» روان شناس فرانسوی می گوید:
«افراد مبتلا به عادت شوم هر روز به دفعات مختلف با تمرکز فکر به خود بگویند: من به خوبی قادرم این عادت بد را از خود دور کنم، من قادرم. تکرار این عبارت ساده اثر عجیبی در تقویت اراده و روحیه دارد».
پل ژاگو پیشنهاد می کند که:
«تلقین، قبل از خواب نیز مؤثر است».
ب) تلقین به دیگران یا شنیدن تلقین دیگران هم به همین اندازه در ترک این عمل مفید است.
ج) به پایان رساندن کارهای نیمه تمام هم، در تقویت اراده مؤثر است. سعی کنید هیچ کار نیمه تمامی را از خود به جای نگذارید.
د) تمرکز بخشیدن به فعالیت های گوناگون و پراکنده: تلاش کنید از کارهای متعدد و متنوع پرهیز نمایید چون موجب پراکندگی و به هم ریختگی انسجام فکر می شوند. به علاوه توان و نیروی انسان نیز هرز و تحلیل می رود. این ها خود عامل تضعیف اراده است.
هـ) نماز، سحر خیزی، کم خوری، دوری از هر نوع گناه و کلاً ترک خواسته های نفسانی نیز از عوامل بسیار مهم در تقویت اراده است.
4ـ افکار جنسی را که به ذهنتان خطور می کند بلافاصله با ذکر خدا و یاد آسیب های معنوی، جسمی، روانی و اجتماعی این عمل، از ذهن خود دوری نمایید.
5ـ تنبیه بدنی: یکی از راه های خنثی کردن این تحریکات آن است که خود را تنبیه نمایید؛ مثلاً کش نازکی را به مچ دست خود ببندید و هنگام تحریک آن را خوب بکشید و سپس رها کنید. این کار برای از بین بردن تحریک و ترک عمل حتماً مؤثر است.
6ـ راه دیگر خنثی نمودن تحریکات، گرفتن دوش آب سرد ـ البته اگر از سلامت جسمی برخوردارید ـ یا شستن اعضا با آب سرد است. می توانید هر صبح و شامگاه نیز اعضای تناسلی خود را با آب سرد بشویید.
7ـ اوقاع فراغت خود را با مطالعه، ورزش، زیارت، عبادت و سایر فعالیت های مثبت مثل گُل کاری، کمک به اهل خانه و کارهای دستی و پیاده روی در هوای آزاد مخصوصاً صبح گاه و... پر کنید. برای تخلیه انرژی زاید به طور منظم و زیاد ورزش کنید.
8ـ هیچ گاه در حمام کاملاً عریان نشوید و به اندام جنسی خود در آینه نگاه نکنید. برای نظافت موهای زائد بدن هرگز از تیغ و صابون استفاده نکنید بلکه از داروهای نظافت بهداشتی استفاده کنید. حتی الامکان با فاصله بیشتر موهای زائد بدن را ازاله کنید.
9ـ از نگاه کردن به مواضع جنسی و برجستگی های بدن دیگران (حتی از روی لباس) پرهیز نمایید.
10ـ به هنگام خواب سعی کنید شکم شما بیش از حد معمول پر نباشد و مثانه خود را حتماً تخلیه نمایید. از نوشیدن افراطی آب و سایر مایعات (به خصوص شب ها قبل از خواب) پرهیز کنید.
11ـ هرگز به رو نخوابید، سعی کنید به پشت یا روی دست راست بخوابید.
12ـ ایمان مذهبی خود را روز به روز تقویت نمایید و با توسل به ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ و خواندن دعاهای این بزرگواران از آن ها مدد طلبید. قرآن بخوانید؛ به خصوص سوره های معوذتین (قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق) را فراموش نکنید. در حد توان روزه های مستحبی بگیرید و روزه های قضا را جبران کنید.
13ـ از پوشیدن لباس های تنگ و چسبیده به بدن، اجتناب کنید.
14ـ از نگاه کردن به تصاویر و فیلم های تحریک کننده و لباس جنس مخالف، جداً پرهیز کنید.
15ـ از فکر کردن و تصور و تخیل جنس مخالف و مسائل جنسی خودداری کنید. همچنین از شنیدن و خواندن شوخی های جنسی پرهیز نمایید. از نشستن در جایی که زن نامحرم روی آن نشسته و هنوز گرم است، بر حذر باشید.
16ـ اگر دوست متأهلی دارید شب در منزل ایشان نخوابید.
17ـ از مشاهده اعمال، رفتار و گفتار زوج ها به خصوص زوج های جوان جداً دوری کنید.
18ـ از معاشرت و سخن گفتن و نگاه به جنس مخالف ـ حتی کودکان جذاب و خوش سیما ـ خود داری ورزید. هیچ گاه با نامحرم در یک اتاق یا یک محیط خلوت و لو به عنوان تعلیم و تعلم و خواندن دعا تنها نمانید.
19ـ از دوستی و معاشرت زیاد با افراد کم سن تر از خود پرهیز کنید.
20ـ خوردن غذاهای محرک و دارای کالری زیاد، مانند خرما، پیاز، فلفل و.... را به حداقل برسانید.
21ـ به بدی گناه و عواقب آن توجه کنید. به توصیه های دین اسلام برای ترک گناه عمل کنید.
22ـ اگر در اعضای جنسی خود، ناراحتی و بیماری ای مشاهده کردید فوراً به پزشک مراجعه کنید.
23ـ اگر صاحب شغل و حرفه ای نیستید، حتماً برای یافتن آن، اقدام سریع صورت دهید. چون کار سالم و مطابق ذوق، روح را پاکیزه و تصفیه می کند. بیکاری مایه همه فسادها و تباهی هاست. علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: شخص بیکار ملعون است.
24ـ از کردارهای قبلی خود توبه کنید و تصمیم جدی بر اصلاح بگیرید، که خداوند گناهان را می بخشد. توبه و اطمینان از قبول توبه بزرگ ترین عامل تقویت و دلگرمی برای آغاز حرکتی نو می باشد. گناه هر چه که باشد نباید احساس بی ارزشی و نومیدی به فرد دست دهد. بله! ناراحتی و عذاب وجدان دارد لکن به مفهوم پایان فرصت ها و انتهای راه و نابودی نیست. کسی که از صمیم دل رجوع کند، و تصمیم قاطع بر جبران لغزش بگیرد، محبوب درگاه خداست: «ان الله یحب التوابین». چه عاملی از این کارسازتر که شخص گنهکار احساس کند خداوند او را دوست می دارد و در نظر خداوند مثل گذشته است، انگار گناهی را مرتکب نشده است:
شخص توبه کننده همانند شخصی است که اصلاً گناه نکرده است.
توبه یعنی شروع زندگی پاک و سازنده و حرکت در نور و روشنایی. اگر شخص از گناه خویش می ترسد باید از بالاترین گناه که یأس و نومیدی است بترسد.
در خواب به جوانانی که احساس یأس و ناامیدی به سراغشان می آید ذکر دو روایت کافی به نظر می رسد:
رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید:
«هیچ چیز نزد خداوند محبوب تر از جوانی که از گناه توبه کرده و از او طلب آمرزش می کند نیست. توبه از گناه همیشه پسندیده است ولی در جوانی بهتر و پسندیده تر.»
امام علی ـ علیه السلام ـ هم فرموده است:
«به خداوند آن چنان امیدوار باش که اگر با گناهان تمام اهل زمین در پیشگاه او حاضر شوی، احساس کنی تو را می بخشد.»
ذکر این نکته مهم ضروری است که احساس گناه به طور مطلق مذموم نیست بلکه تا حدی که منجر به ترک عمل و جبران نارسایی شود لازم است. اما اگر این احساس، انسان را زمین گیر نماید و حرکت و تلاش و نشاط را از او سلب کند و جرأت بازگشت به خدا و زندگی سالم و متعادل را از وی بگیرد، چنین احساسی مذموم است و دین و عقل آن را محکوم می کند. جمع بین این دو حالت همان دستوری است که اسلام داده است: توبه و بازگشت.

چند توصیه دیگر
در پایان چند توصیه مهم را متذکر می شویم:
1ـ ارتباط با یک مربی و درمانگر کار آزموده را قطع نکنید. جهت درمان، از پیش خود، عملی را مرتکب یا عملی را ترک ننمایید.
بسیاری از نوجوانان با وجود انحرافات گوناگون، هنگامی که به مربی و درمانگر شایسته ای دست یافته اند به راحتی نجات پیدا کرده، زندگی پاک و سالمی را آغاز کرده اند.
2ـ به پیشرفت درمان خود توجه جدی داشته باشید و هر تعداد که از دفعاتِ خودارضایی شما کم می شود آن را در دفتر به صورت رمزی (که کسی متوجه نشود) یادداشت نمایید و مرتباً به این پیشرفت ها و یادداشت ها مراجعه و آن ها را مرور و بازخوانی کنید. در صورتی که از این بیماری به شدت رنج می برید و ترکش برای شما سخت است، نسبت به درمانِ کُند و تدریجی آن نگرانی نداشته باشید و باعث رها کردن برنامه درمان نگردد.
3ـ اگر وقت ازدواج شما رسیده است و امکانات آن فراهم است اقدام کنید.
4ـ بار دیگر متذکر می شویم که هر از چندی، آسیب ها را مطالعه و مرور کنید؛ به خصوص آسیب های معنوی.
اینک به پایان سخن رسیدیم. اما آغازی است برای تو ای خواننده این سطور، ای جوان ای پسر ای دختر! تو که در نگاه معصومانه ات برق امید می درخشد و قلب مالامال از نشاط و امیدت نوید فردایی روشن می دهد. به هوش باش که رندان و کینه توزان در کمین تو نشسته اند! به خود آی و با دلی چون دریا و قامتی همچون قله های سر به فلک کشیده از پیچ و خم حوادث و فراز و نشیب های روزگار بگذر. به خدای خود تکیه کن، به توانایی هایت بیندیش، تو همتا و همانندی نداری، تو یگانه ای.
سخن آخر.....
سخن توست ای جوان.....
حرف آخر را از تو باید شنید....
وه! چه شنیدنی است!
پروردگارا! تنها یاد توست که در اوج گرفتاری ها و سختی ها، مونس و تکیه گاه من است. تنها یاد توست که روح آشفته و پریشان مرا به ساحل امیدواری می رساند و آنگاه که با تو درد دل می کنم، آرام می شوم و احساس سبکی، بندبند وجودم را پر می کند.
ای خدای مهربان! من اکنون در کنج خلوت احساس نشسته ام و پنجره های امیدم را به سوی آفتاب رحمتت گشوده ام و دستانم را تا ارتفاع چیدن انوار مهر و لطفت بالا برده ام. می خواهم بار دیگر مرا به درگاهت بپذیری. روی نیاز بر خاک بندگی می نهم و تو را می خوانم.
چه زیباست بازگشت از بیراهه و گام نهادن در راه خوبی ها و روشنایی ها.
خدای من! اکنون با کوله باری از خطاها به درگاهت پناه آورده ام. آمده ام تا نماز عشق بخوانم و بار سنگین خطاهایم را بر زمین نهم و سبک بال به سویت پرواز کنم. بپذیر مرا! بپذیر! یا رب العالمین.

منابع کمکی:
1- خود ارضایی یا ارضای انحراف جنسی، مؤسسه فرهنگی اشراق، بابل: مبعث 1379.
2- بلوغ، دکتر احمد صبور اردوبادی.
3- تفسیر المیزان، مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی ـ قدس سره ـ.
4- تفسیر نمونه، حضرت آیت الله مکارم شیرازی.
5- جلوه های حکمت، سید اصغر ناظم زاده قمی.
6- خانواده و مسائل جنسی کودکان، دکتر علی قائمی.
7- دختران، دوستی ها و عبرتها، محمد علی کریمی نیا.
8- دنیای نوجوان، دکتر شرفی، انتشارات تربیت.
9- راهنمای پدران و مادران، محمد علی سادات.
10- مشکلات جنسی نسل جوان، آیت الله مکارم شیرازی.


به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : پنج شنبه 93/1/21 | 4:31 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

غریزه جنسی یکی از غرایز نیرومند، حساس و زندگی ساز انسان است، که در حیات روانی و جسمانی او تأثیرات بسزایی دارد. این امانت الهی در وجود انسان، همچون لبه تیز چاقو دارای وظایف دو بعدی است، که هم می تواند وسیله ارتقاء و تعالی انسان باشد؛ و هم می تواند تنزل و فرومایگی او را فراهم سازد. لذا اگر پرورش صحیح و عاقلانه داشته باشد، و ارضاء آن بر مبنای اعتدال و تعالیم الهی و در مجرای فطرت باشد، زندگی را قرین خوشی و آسایش می گرداند. از همین رو، دین مقدس اسلام دستور به کنترل و تعدیل امیال غریزی انسان داده است؛ امروزه نیز دانشمندان و روانشناسان سرتاسر جهان آن را اساس کار خود قرار داده و می گویند: مراتب شدت و ضعف این امیال منجر به اختلال در اعمال حیاتی و مانع سلامت جسمی و روانی می شود.
رمز غلبه بر فشارهای جنسی
غریزه جنسی با بلوغ بیدار می شود و تقریباً همه جوان ها تحت فشار این غریزه هستند و بسیاری از آنها شرایط ازدواج را ندارند. اساساً جوان با طوفان و بحران و شکوفا شدن خواسته ها و غرایز خویش تعریف می شود. و این از حکمت های الهی است که جوان با نیروی اراده و اختیار خویش بر امیال نفسانی و شهواتی خویش غلبه کرده و به رشد و بالندگی دست یابد.
ترک عصیان، در جوانی، شیوه پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار
افراد با تقوی و خود ساخته ای که اینک معلم اخلاق هستند و به مقامات معنوی رسیده اند، از ابتدا و به صورت فطری خود ساخته نبودند، در آنها نیز نیازها و تمایلات بسیاری وجود داشته و جاذبه ها و عوامل تحریک کننده بیرونی آنها را به سوی خود فرا می خوانده است. از اینکه تقوای حضرت یوسف را نداریم، نگران نباشیم، با «همت بلند» و «اراده قاطع» ما هم می توانیم بذر تقوی و عفاف را در وجود خویش بپاشیم. پس راه غیرممکنی نیست، دیگران توانسته اند، ما هم یقیناً می توانیم در ابتدا شاید، مجاهده و مبارزه با نفس و به دست آوردن ملکه عفت و تقوی قدری دشوار به نظر آید؛ اما وقتی در این راه گام برداریم و از خداوند طلب یاری نماییم قطعاً خداوند ما را با امدادهای غیبی خود، در این راه یاری و هدایت خواهد کرد. و این وعده الهی است که می فرماید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و إن الله لمع المحسنین؛ آنان که در راه ما جدیت و تلاش وکوشش به خرج می دهند، راه های خود را به آنها ارائه می دهیم، و خداوند با نیکوکاران است.»[1]
اصل اولیه کنترل غریزه جنسی:
عفت جنسی
در این میان اسلام همه و به خصوص جوانانی که شرایط ازدواج کردن را ندارند، به یک سجیه مهم و صفت عالی اخلاقی یعنی عفاف و پاکدامنی دعوت می کند. «و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحاً؛ کسانی که قدرت و وضعیت مساعد برای ازدواج ندارند، باید عفت و خویشتنداری پیشه کنند.»[2] ملکه عفت آدمی را در اعمال تمایلات جنسی کنترل و تعدیل می کند و انسان را از پلیدی و طغیان شهوت مصون می دارد. در لغت می خوانیم: «عفت، حصول حالتی برای نفس است که در سایه آن شهوت بر آدمی غالب نمی شود.» دیگر فواید و آثار عفت عبارتند از: حفظ والایی و وقار آدمی، پیشگیری از وسوسه ها و تحریک ها، پیشگیری از آشفتگی فکر و داشتن کانونی گرم و سعادتمند در خانواده ها.[3]
شیوه های عملی کنترل فشارهای جنسی
1. تقویت ایمان و پرورش معنویت و تقوی؛ بی شک یکی از دست آوردهای بزرگ ایمان واقعی و عبادات، مهار کردن غرایز سرکش و تسلط بر هوی و تمایلات غیرمشروع است.[4] «انّ الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر»[5] با شرکت در مجالس مذهبی و توسل به ائمه اطهار و خواندن دعا و تلاوت قرآن و به وسیله نماز با حضور قلب، با خدا ارتباط معنوی برقرار کنید.
2. هفته ای یکی دو روز، روزه مستحبی بگیرید؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حدیثی پس از ترغیب جوانان به ازدواج می فرماید: «هر کس ازدواج برایش مقدور نبود، بسیار روزه بگیرد؛ زیرا که روزه از نیروی شهوت می کاهد.»[6]
3. حفظ و تقویت کرامت و عزت نفس؛ انسان اگر به گوهر روح و نفس خود توجه داشته باشد، هیچ گاه دنبال گناه و شهوت نمی رود. امام علی- علیه السّلام- می فرماید: «آن کس که واجد بزرگواری و کرامت نفس باشد. تمایلات شهوانیش در نظر او خوار می نماید.»[7] گاندی می گوید: «تمدن غربی اگر غربیان را مبتلا به خوردن مشروب و توجه به مسایل جنسی نموده است به خاطر این است که غربی به جای (خویشتن جویی) در پی نسیان و هدر ساختن خویش است».
4. دوری از نگاه های مسموم و مناظر تحریک آمیز؛ هیچ عضوی در بدن به اندازه چشم از عالم خارج متأثر نمی شود، و ارتباط بسیار عجیب و پیچیده ای بین مشاهدات و افکار، خیالات و حالات روانی انسان وجود دارد.[8] و خداوند این قدرت را به انسان داده است که اگر اراده کند، با فرو انداختن و غض چشم و توجه نکردن به دختران محیط اطراف، به کنترل خود بپردازد.
5. از فکر و ترسیم صحنه های محرک در ذهن و خیال پرهیز کنید.
6. تقویت اراده؛ با تلقین به نفس و مثبت گرایی عدم پراکنده کاری، سرو سامان دادن کارهای نیمه تمام، مدیریت زمان، الگوگیری از افراد با اراده، ورزش، اراده خود را تقویت کنید و هر لحظه به خود بگویید: من می توانم، چون اراده دارم.[9]
7. اعتماد به نفس داشته باشید و برای کسب آن، توکل به خدا داشته باشید؛ صبور و بردبار باشید؛ با امید و با نشاط باشید، استقامت داشته باشید؛ هیچ وقت نترسید؛[10] و بدانید که خدا قدرت مقابله با گناه و شهوت را در وجود انسان قرار داده است.
8. هیچ وقت بی کار نباشید و اوقات فراغت خود را به تفریحات سالم و مطالعه و کارهای فکری بپردازید.
9. ورزش؛ هر روز به منظور تقویت جسم و تخلیه انرژی خود مقداری ورزش کنید.
10. در خوردن مواد غذایی پرکالری و محرک مثل پیاز، فلفل، خرما، تخم مرغ و .... به حداقل لازم اکتفا کنید.
11. محرک های ناهنجار بصری، شنیداری، تخیلی جنسی اطراف مثل فیلم، عکس و.... را حذف کرده و هیچ وقت به موسیقی تحریک کننده گوش ندهید. بر قوه تخیل خود با مطالعه، ذکر خدا، انصراف توجه و افکار مثبت جایگزین و کارهای هنری و خلاقانه و .... مدیریت داشته باشید.
12. در انتخاب دوستان دقت کافی را به عمل آورید.
13. اگر مرتکب گناهی شده اید توبه کنید و بدانید که خدا توبه کننده گان را دوست دارد. برخی افراد چون از این امر بی اطلاع اند لحظه به لحظه با سیاست «آب که از سرگذشت چه یک نی چه صد نی» در مرداب گناه فرو می روند.
برای مطالعه بیشتر به کتب ذیل مراجعه گردد:
1. کنترل رابطه جنسی، احمد مطهری، دفتر تبلیغات اسلامی، 1360.
2. آنچه یک جوان باید بداند؟ رضا فرهادیان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1374.
3. اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، مرتضی مطهری، تهران، صدرا، 1368.
4. دنیای نوجوان، دکتر محمدرضا شرفی، نشر تربیت.


[1] . عنکبوت/69.
[2] . نور/ 33.
[3] . قائمی، علی، مرزها و روابط پسران و دختران، تهران، سازمان ملی جوانان،1381 ص144؛ و فلسفی، محمد تقی، کودک از نظر وراثت و تربیت، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، 1342، ج2، ص360.
[4] . قاسمی، حمید محمد، اخلاق جنسی در دیدگاه اسلام، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص191.
[5] . عنکبوت/45.
[6] . مستدرک الوسائل، ج2، ص531.
[7] . نهج البلاغه، (فیض الاسلام)، ص1283.
[8] . اخلاق جنسی از دیدگاه اسلام، همان، ص 196.
[9] . لیندن فیلد، گیل، اعتماد به نفس برتر، ترجمه حمید و نگار اصغری پور، تهران، جوانه رشد، 1382، ص102.
[10] . همان، ص 163.


به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : پنج شنبه 93/1/21 | 4:21 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

2- تقسیم کار در خانه:

یکی از عوامل شادابی و تکامل خانواده تعیین حدود مسؤولیت افراد در خانواده است.

رسول خدا در اولین شب ازدواج علی (ع) و زهرا (س) کارهای آنان را به این شکل تقسیم نمود:

خمیر کردن آرد و پختن نان و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه (س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد غذایی را علی (ع) انجام دهد.

پس از آن بود که  حضرت زهرا (س) فرمود:

جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا (ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است،‌ بازداشت.

 3- فرمان پذیری و رعایت حق مدیریت شوهر در خانه:

البیت بیتک و المره زوجتک إفعل ما تشاء

علی جان! خانه، خانه توست و من همسر تو هستم، هر آنچه می خواهی انجام بده.

این پاسخ زهرای اطهر در جواب درخواست علی (علیه السلام) برای ورود عمر و ابوبکر به خانه و پس از ماجرای به آتش کشیدن در منزل و مصدوم شدن حضرت زهرا (س) است.

4- آرایش و زینت برای همسر

رسیدگی به وضع ظاهری به خاطر همسر از اصول زندگی یک زن و مرد مسلمان است و در زندگی علی (ع) و زهرا (س) نیز این اصل خود ر به خوبی نشان می دهد. نقل است پیامبر برای شب عروسی حضرت زهرا (س) دستور داد عطرهایی خوشبو تهیه کنند و زهرا (س) نیز در داخل خانه دائماً معطر بودند.

5- یاری رساندن به همسر

یا رسول الله هر دو دستم به علت آرد کردن گندم با آسیای دستی ورم کرده،‌زخم شده است.

دیشب را تا صبح به آرد کردن گندم مشغول بودم و علی نیز فرزندانم حسن وحسین را نگهداری می کرد.

و همین همراهی و دلجویی علی (ع) بود که زهرا (س) را در تحمل مصائب و مشکلات کارهای خانه یاری کرده و حتی تحمل زخم دست را هم بر او آسان می کرد. در آن سو هم هنگامی که علی (ع) از جهاد و جبهه جنگ برمی گشت، فاطمه (س) استقبال گرمی از او می کرد، شمشیر او را گرفته و می شست. در تمام فعالیتهای علی (ع) او را همراهی می کرد و نسبت به مسائل او و جامعه حساسیت نشان می داد و به این شکل با همراهی ، همفکری و رغبتی که در خود نشان می داد خستگیها و مرارتهای بیرون را از جسم و روح او دور می کرد.

به نقل از سایت امام علی(ع)(http://www.emamali.net)






تاریخ : یکشنبه 93/1/17 | 4:47 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

6- حاکمیت روح عاطفی و نگاههای محبت آمیز در خانه

شیرین ترین اوقات زندگی ، لحظاتی است که انسان چشم به معشوق خود می دوزد و او را می نگرد و عاشقانه با او صحبت می کند و نهایت عشق و عاطفه خود را در کلام و نگاه ابراز می دارد.

زندگانی علی (ع) و زهرا (س) پر است از این لحظات عاشقانه و شیرین.

علی (ع) می گوید:

((دائماً به او می نگریستم و از دلم غم و اندوه ها برطرف می شد.))

و فاطمه (س) خطاب به همسرش می گوید:

علی جان ! جانم فدای تو ! جان و روح من سپر بلای جان تو ! یا اباالحسن همواره با تو خواهم بود. چه در خیر و نیکی به سر ببری، چه در سختی ها و بلاها گرفتار شوی، همواره با تو خواهم بود.

و چه نیکو کلام خود را به اثبات رسانید و جان خویش را در طبق اخلاص نهاد و فدایی علی (ع) شد.

7- اهمیت دادن به تفریح، مزاح و شادی در روابط

اگر چه خانه علی و زهرا، کانون ساده زیستی،‌ زهد، ایثار، انفاق، جهاد، سیاست،‌ اندیشه، شجاعت و هزاران فضیلت دیگر بود و اگر چه آنها مظلوم ترین انسانهای عالم هستند و عمری پررنج و مصیبت داشتند !‌و لیکن زندگی آنان خالی از لحظات شیرین و دلپسند تفریح و شادی هم نبود.

چرا که علی (ع) و زهرا (س) هم انسانند و انسان هم به شادی و تفریح احتیاج دارد،‌اما از آنجا که علی و زهار در بالاترین مراتب انسانیت قرار دارند، تفریح و شادیشان هم متناسب با روح متکاملشان و به دور از هر گونه، افراط و تفریط است.

مروری بر چند نمونه زیبا از زندگی سراسر زیبای این بزرگواران مؤید مطالب فوق است :

- در شب عروسی شان، اگر چه زنان دف می زنند و سرودهای شاد می خوانند، اما فضای مجلس خالی از تکبیر و سرودهای معنوی هم نیست.

- در صحنه ای دیگر زهرا (س) را مشاهده می کنیم که در حضور علی (ع) با فرزندش حسین مشغول بازی کردن است و به او می فرماید :

انت شبیها بأبی                     لست شبیها بعلی

تو به پدر من پیامبر شبیهی و به پدرت علی شباهتی نداری

و این موجب خنده و تبسم حضرت علی (ع) می شود.

- در جای دیگری علی (ع) و زهرا (س) را مشاهده می کنیم که به اتفاق به صحرا رفته اند و به هنگام خوردن خرما و در قالب گفتگو و مفاخره ای شنیدنی، تفریحی شیرین و دلپسند دارند.

علی (ع) می فرماید: ای فاطمه ! رسول خدا ، مرا بیشتر از تو دوست می دارد.

و حضرت زهرا (س) پاسخ می گوید: از سخن تو تعجب می کنم ! آیا می شود پیامبر اکرم (ص) تو را بیش از من دوست داشته باشند، در حالیکه من میوه دل او و عضوی از پیکرش و شاخه ای از شاخسارش می باشم و غیر از من فرزندی ندارد.

پس از آن به نزد پیامبر رفتند و صحبتشان را در حضور پیامبر ادامه دادند، ابتدا فاطمه (س) پیش دستی کرده و عرض کرد:

ای رسول خدا ! کدام یک از ما دو نفر نزد تو محبوب تریم، من یا علی؟ رسول خدا (ص) فرمود:

تو به من محبوب تری و علی از تو برای من عزیزتر است !

و پس از آن باز هم علی (ع) است و زهرا (س) و مفاخره ای شیرین و شنیدنی :

علی (ع)   : آیا من به تو نگفتم که فرزند فاطمه باتقوایم؟

زهرا (س)  : من نیز دختر خدیجه کبرایم

علی (ع)  : من فخر کائناتم

زهرا (س)  : من دختر کسی هستم که نزد خدا آنچنان گرامی شد که گویی به فاصله دو کمان یا نزدیکتر نسبت به پرودگارش قرار گرفت.

علی (ع)  : خدمتگزارم جبرئیل است.

زهرا (س)  : خطبه ام را در آسمان، راحیل خوانده است و خدمتگرارانم گروههای فرشتگان یکی پس از دیگری هستند.

علی (ع)  : من در جایگاهی رفیع و بلند زاده شدم.

زهرا (س)  : من هم در مقام والا و بلند مرتبه به ازدواج و همسری تو در آمدم...

علی (ع)  : شیعیان من از دانشم می نگارند.

زهرا (س)  : ظرف دانش شیعیان من نیز از دریای علمم لبریز می شود.

علی (ع)  : من کسی هستم که خداوند اسم مرا از اسم خود مشتق ساخته، او عالی است و من علی.

زهرا (س)  : من نیز چنین ام، او فاطر است و من فاطمه.

و زندگی کوتاه علی (ع) و زهرا (س) پر است از این قطعات تاریخی و صحنه های زیبا و شنیدنی که نشانگر با نشاط و زیبا بودن زندگی ایشان است علیرغم تمام مشکلات و گرفتاریهای آنان.

به نقل از سایت امام علی(ع)(http://www.emamali.net)






تاریخ : یکشنبه 93/1/17 | 4:46 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

همسرداری در خانه علی علیه السلام

از آنجا که همسرداری امری است دو جانبه، در این بخش به جای همسرداری علی (ع) ، عنوان همسرداری در خانه علی (ع) انتخاب گردید لذا به چند اصل از اصول حاکم در همسرداری خانه علی (ع) و فاطمه زهرا (س) اشاره می گردد:

1- پرهیز از خواسته های مادی و تلاش در جهت جلب رضایت همسر:

- فاطمه جان! آیا غذایی داری تا از گرسنگی بیرون آیم؟

- دو روز است که در منزل غذای کافی نداریم آنچه بود به شما و فرزندانم حسن و حسین دادم و خود از غذای اندک موجود استفاده نکردیم.

- فاطمه جان ! چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال تهیه غذا بروم؟

حضرت زهرای اطهر، نگاه نجیبش را بر زمین انداخت و فرمود:

یا ابا الحسن ! انی لا ستحیی من الهی ان اکلف نفسک ما لا تقدر علیه

ای اباالحسن! من از خدایم شرم دارم که از تو چیزی درخواست نمایم که مقدورت نباشد.

و اینگونه خانه علی و زهرا، کانون مودت و محبت و رحمت می شود، و علیرغم وجود همه مشکلات و سختیها و مصائب که در زندگی مشترک علی (ع) و زهرا (س) بیش از هر خانه دیگر وجود داشت، به اعتراف خود امیرالمؤمنان نگاه به چهره همسر کردن باعث زدوده شدن هرگونه غم و اندوه می گردد:

((سوگند به خدا، من زهرا (س) را تا آن هنگام که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین و مجبور به کاری ننمودم، او نیز مرا خشمگین نکرد و هیچگاه موجب ناخشنودیمن نشد... من هر گاه به چهره زهرا (س) نگاه می کردم هرگونه غم و اندوه از من برطرف می شد...))

آری این خانه، خانه ای است که از مظاهر رفاه مادی در آن هیچ یافت نمی کنی و لیکن همجواری با همسر و شریک زندگی را مایه آرامش می یابی.

به نقل از سایت امام علی(ع)(http://www.emamali.net)






تاریخ : یکشنبه 93/1/17 | 4:43 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

حاضر جوابی حضرت علی علیه السلام

یکی از یهودیان، از روی غرض ورزی به امیر مؤ منان علی علیه السلام گفت: شما هنوز جنازه پیامبرتان را دفن نکرده بودید که درباره اش اختلاف نمودید!

حضرت علی علیه السلام در پاسخ فرمود: ما درباره وصی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اختلاف کردیم نه درباره خودش.

اما شما (اجداد شما) یهودیان، پس از آن که به همراه موسی علیه السلام از دریا گذشتید و فرعونیان غرق شدند، به پیامبر خود گفتید: برای ما معبودی (بتی) قرار بده، همان گونه که بت پرستان معبودانی از بت دارند.

موسی علیه السلام در جواب فرمود: شما جمعیتی نادان هستید.(1)

حاضر جوابی عقیل

روزی معاویه در مجلسی بود، که عقیل برادر حضرت علی علیه السلام نیز حضور داشت، به مردم گفت: آیا شما ابولهب را می شناسید؟ که خداوند سوره مسد را درباره او نازل کرده است؟ اهل شام گفتند: نه نمی شناسیم.

معاویه گفت: ابولهب عموی این شخص (اشاره به عقیل) است.

عقیل بی درنگ به مردم گفت: آیا شما زن ابولهب را که خداوند در قرآن در مورد او می فرماید: همسر او هیزم حمل می کرد و در گردنش ریسمانی از لیف خرما آویزان بود، می شناسید؟ مردم شام گفتند:نه.

عقیل گفت: این زن، عمه معاویه است، (زیرا نام او ام جمیل دختر حرب بن امیه، خواهر ابوسفیان بود) این پاسخ عقیل، معاویه را سر افکنده کرد و دیگر زبان بازی ننمود. (2)

حاضر جوابی مدرس

آورده اند که، آیه الله شهید مدرس در حاضر جوابی بی نظیر بود؛ از جمله نوشته اند: در یکی دو مورد که مدرس نسبت به فرمانفرما انتقاد کرده و ایراد گرفته بود، به مدرس پیغام داد. خواهش می کنم که حضرت آیه الله این قدر پا روی دم من نگذارند. مدرس جواب می دهد: به فرمانفرما بگویید، حدود دم حضرت والا باید معلوم شود، زیرا من هر کجا پا می گذارم دم حضرت والاست. (3)

حاضر جوابی داراب میرزا

مظفر الدین شاه قاجار از شاهزاده داراب میرزا، که ریش بلندی داشت، پرسید: آیا در زمان فتحعلی شاه به تو بیشتر خوش می گذشت یا در عهد سلطنت من؟

داراب میرزا گفت: قربان هیچکدام! برای این که در زمان فتحعلی شاه ریش دار می پسندیدند و من آن وقت بی ریش بودم و در زمان شما بی ریش می پسندند و من ریش به این بلندی دارم. (4)

حاضر جوابی فقیر در برابر توانگر

شخص فقیری وارد مجلسی شد و نزدیک توانگری نشست. توانگر که از نشستن او در نزدیکش ناراحت شده بود با ترش رویی خطاب به فقیر گفت: میان تو و خر چقدر فرق است؟ فقیر فورا گفت: یک وجب (اشاره به آن که فاصله اش با توانگر بیش از یک وجب نبود) توانگر از این جواب سکوت کرد و سر افکنده شد. (5)

حاضر جوابی طفل

یکی از حکما از طفلی پرسید: اگر به من بگویی که خدا کجا است، یک عدد پرتقال به تو می دهم. آن پسر در جواب گفت: من دو عدد پرتقال به شما می دهم، که بگویی خدا کجا نیست. (6)

حاضر جوابی حسن بن فضل

در مجلس یکی از خلفا جمعی از دانشمندان حضور داشتند، که حسن بن فضل وارد شد؛ همین که خواست شروع به سخن گفتن نماید، خلیفه وی را مورد عتاب قرار داد و گفت: ای بچه! تا بزرگ تر از تو در مجلس می باشد تو حرف مزن. فورا حسن بن فضل در جواب گفت: ای خلیفه، نه من از هدهد کوچک ترم و نه شما از حضرت سلیمان بزرگ ترید. مگر هدهد نبود که به سلیمان گفت: «احطت بما لم تحط: پی برده ام به چیزی که تو به آن پی نبرده ای!»(7)

حاضر جوابی توسن خان

روزی فتحعلی شاه به توسن خان ترکمن گفت: روزی که ریش تقسیم می کردند، تو کجا بودی که سهمت را بگیری. فورا توسن خان در جواب گفت: قربان در آن وقت به طلب عقل رفته بودم. (8)

حاضر جوابی شاگرد

معلم کمونیستی در سر کلاس درس، به بچه ها گفت: بچه ها مرا می بینید؟ همه گفتند: بلی، دوباره سؤ ال کرد: این میز و تابلو و... را می بینید؟ همه در پاسخ گفتند: بلی، معلم ادامه داد، حال بچه ها خدا را می بینید؟ گفتند: خیر. معلم گفت: پس حالا نتیجه می گیریم که خدایی وجود ندارد!

فورا یکی از شاگردان گفت: بچه ها شما تابلو را می بینید؟ گفتند: بلی، شاگرد دوباره سؤ ال کرد: بچه ها آقا معلم را می بینید؟ گفتند: بلی، شاگرد گفت: اما آخرین سؤ ال بچه ها عقل آقا معلم را هم می بینید؟ گفتند: خیر، شاگرد گفت: پس حالا که عقل معلم را نمی بینیم، نتیجه می گیریم که آقا معلم عقل ندارد!

حاضر جوابی کودک

روزی ابوحنیفه از محلی می گذشت، دید طفلی از جای گل آلودی راه می رود. او را صدا زد و گفت: بچه جان مواظب باش نلغزی، طفل بی درنگ در جواب گفت: لغزش من سهل است. تو مواظب خودت باش که نلغزی چون از لغزش تو پیروانت هم می لغزند. ابو حنیفه از هوش و زکاوت آن طفل تعجب کرد! (9)

حاضر جوابی مؤمن طاق

پس از شهادت امام صادق علیه السلام، یکی از مخالفان آن حضرت به مؤمن طاق که از شاگردان آن حضرت بود، به عنوان طعنه گفت: امام تو از دنیا رفت. مؤمن طاق فورا در پاسخ گفت: اما پیشوای تو (شیطان) تا قیامت زنده است. (10)

حاضر جوابی سبط بن جوزی

سبط بن جوزی مدت مدیدی در میان شیعه و سنی زندگی می کرد. هر کدام از طرفداران دو مذهب شیعه و سنی او را به خود نسبت می دادند. روزی برای روشن شدن این که او شیعه است یا سنی؟ در میان جمعی از او سؤال کردند، علی علیه السلام افضل است یا ابابکر؟ فورا گفت: «من کانت بنته فی بیته: کسی که دخترش در خانه اوست.»

کسی از پاسخ او نفهمید که او واقعا شیعه است یا سنی. زیرا هم دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه علی علیه السلام بوده و هم دختر ابوبکر در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله.

باز در مجلسی دیگر از او سؤ ال کردند که خلفای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چند نفر بودند؟

او با حالت عصبانیت جواب داد: چند بار بگویم؟! چهارتا، چهارتا، چهارتا. باز معلوم نشد او سنی است یا شیعه، چون سه بار تکرار کرده بود شیعیان فکر کردند که او با این تعبیر مقصودش خلفای دوازده گانه است که سه چهار تا می شود دوازده تا. و اهل سنت هم فکر کردند، او سنی است و چند بار تاکید کرده که خلفای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چهارتا هستند. (11)

حاضر جوابی بهلول

روزی وزیر دربار هارون الرشید به بهلول گفت: خوش به حال تو، زیرا خلیفه، تو را رئیس خوک ها و گرگ ها نموده است!

بهلول بی درنگ گفت: اکنون که تو از این مطلب آگاه شدی، اینک از طاعت و فرمان من خارج مشو. (12)

آیه الله حکیم و بن باز

مرحوم آیه الله العظمی سید محسن حکیم قدس سره که مرجع شیعیان و زعیم حوزه علمیه نجف بود، در سفری که به عربستان داشت، در جلسه ای با بن باز مفتی آن روز آن کشور (که نابینا بود) مواجه شد.

بن باز، ظاهرا به دیدن آقای حکیم رفته بود ولی در واقع قصد داشت با ایشان جدال کند و افکار وهابیگری خود را مطرح نماید.

در این جلسه، بن باز، از آیه الله حکیم پرسید: شما شیعیان چرا به ظواهر قرآن عمل نمی کنید؟ آیه الله حکیم در جواب گفتند: این دیدار جای چنین صحبت هایی نیست، بگذارید به احوال پرسی برگزار شود. بن باز، سماجت کرده و خواستار دریافت جواب شد. آیه الله حکیم، ناچار به بن باز گفتند: اگر قرار باشد به ظاهر قرآن تکیه کنیم و همان را معیار عمل به آن قرار دهیم، باید معتقد شویم که شما به جهنم خواهید رفت! بن باز، با تعجب پرسید چرا؟ آیه الله حکیم گفتند: چون قرآن می فرماید:  «و من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخره اعمی و اضل سبیلا: کسی که در این جهان از دیدن چهره حق نابینا باشد، در جهان آخرت هم نابینا و گمراه تر خواهد بود.»(13) و شما که از دو چشم نابینا هستید، طبق ظاهر این آیه باید در آخرت هم نابینا باشید و در زمره گمراهان که اهل جهنم اند، قرار بگیرید. بنابراین ظاهر بسیاری از آیات قرآن مقصود نیست!(14)

 

پی نوشت ها:

__________________________________________________________________________________

1. داستان ها و پندها، ص 137.
2. همان، ج 9، ص 88.
3. گلشن لطایف، ص 311.
4. کشکول طبسی، ج 1، ص 131.
5. همان.
6. کشکول مختار، ص 121.
7. مستطرف، ج 1، ص 45.
8. کشکول طبسی ، ج 1، ص 138.
9. انیس الادباء، ص 96.
10. کشکول طبسی، ج 1، ص 147.
11. مردان علم در میدان عمل، ج 1، ص 438.
12. صد و یک مناظره جالب و خواندنی، محمدی اشتهاردی.
13. سوره اسراء، آیه 72.
14. روزنامه جمهوری اسلامی، 3/

به نقل از پایگاه حوزه






تاریخ : شنبه 93/1/16 | 3:1 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

چقدر عجیب است که چند ده دقیقه خلوت کردن با خدا طولانی و طاقت فرساست، ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال و یا دو ساعت فیلم دیدن به سرعت  می گذرد!

و عجیب تر اینکه صد هزار تومــان کمک در راه خدا مبلغ بســیار هنگفتی است، اما وقتی که با همان مقدار پول به خرید می رویم کم به چشم می آید!

و باز چقدر عجیب است که وقتی مســابقه ورزشــی تیــم محبوبمان به وقت اضافــی می کشد، لذت می بریــم و از هیجــان در پوســت خود نمی گنجیم، اما وقتی مراســم دعا و نیایش طولانی می شود، شــکایت می کنیم و آزرده خاطر می شویم!

و عجیب است که خواندن یک صفحه و یا بخشــی از کتاب آسمانی سخت است، اما خواندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسان!

و چقدر تعجب آور است که شــایعات روزنامه ها و مجــلات را به راحتی باور می کنیم، اما سخنان خدا را به سختی باور می کنیم!

و دست آخر اینکه بسیار عجیب است که خیلی از مردم می خواهند بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدهند به بهشت بروند!

به نقل از پایگاه حوزه با تصرف






تاریخ : شنبه 93/1/16 | 2:58 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

کلاغ یکی از باهوش ترین پرندگان است زیرا بزرگ ترین مغز را در بین پرندگان دارد.

رفتار کلاغ نشان از باهوش بودن و به کار بردن فکر در این پرنده دارد.

برای مثال کلاغ دانه هایی را که دارد در زیر خاک ذخیره می کند. این پرنده گاه انباری می سازد ولی دانه های خود را در آنجا پنهان نمی کند بلکه احتمالاً برای گمراه کردن سایرین این عمل را انجام می دهد.

خداوند متعال در قرآن به کلاغ اشاره نموده است. در سوره مائده آیه 31  می فرماید:

«فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ؛  پس خدا زاغی را برانگیخت که زمین را می‏کاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند[قابیل] گفت وای بر من آیا عاجزم که مثل این زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم پس از[زمره] پشیمانان گردید.»

بسیاری از حیوانات به طور غریزی دارای یک معلوماتی هستند که بشر در طول تاریخ از آنها الهام گرفته ودر مسیر زندگی به کار بسته است.

ماجرایی که در قرآن بیان شده از این قرار است که بعد از کشته شدن هابیل به دست قابیل، خداوند کلاغی را مأمور می سازد تا چگونگی دفن جسد را به قابیل بیاموزد.

به این گونه از زمان حضرت آدم خداوند به وسیله کلاغ به انسان یاد داده که مرده بایستی درزیر خاک دفن شود زیرا دچار گندیدگی شده و متعفن می شود وسپس در طول زمان علم ثابت کرد که در اثر تجزیه شدن، در هوا پراکنده شده و تولید بیماری می کند .

از امام رضا علیه السلام هم به نقل از پدران بزرگوارشان از علی علیه السلام، نقل شده است که فرمودند پیامبر فرموده است: «تعلموا من الغراب خصالا ثلاثة استتاره بالسفاد و بکوره فی طلب الرزق و حذره»

از کلاغ سه خصلت را یاد بگیرید:

1. در هنگام نزدیکی با جفتش پنهان می شود.

2. در طلب روزی سحر خیز است.

3. از دشمن بر حذر است.[1]

 پی نوشت:

[1] . عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 257.

به نقل از پایگاه حوزه






تاریخ : شنبه 93/1/16 | 2:55 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

در کنار شهری خارکنی زندگی می‌کرد که فقر و فاقه او را به شدت محاصره کرده بود.

روزها در بیابان گرم، همراه با زحمت فراوان و بی‌دریغ مشغول خارکنی بوده و پس از به دست آوردن مقداری خار، آن را به پشت خود بار نموده به شهر می‌آورد و به قیمت کمی می‌فروخت.

روزی در ضمن کار صدای دور شو، کور شو، شنید، جمعیتی را با آرایش فوق العاده در حرکت دید، برای تماشا به کناری ایستاده دختر زیبای امیر شهر به شکار می‌رفت، و آن دستگاه با عظمت از آن او بود.

در این حین چشم جوان خارکن به جمال خیره کننده‎ی او افتاد و به قول معروف دل و دین یکجا در برابر زیبایی خیره کننده او سودا کرد.

قافله عبور کرد و جوان ساعت‌ها در اندوه و حسرت می‌سوخت. توان کار کردن نداشت، لنگ لنگان به طرف شهر حرکت کرد.

به حال اضطراب افتاد، دل خسته و افسرده شده، راه به جایی نداشت، میل داشت بدون هیچ شرطی، وسیله ازدواج با دختر شاه برایش فراهم شود.

دانشوری آگاه او را دید، از احوال درونش باخبر شد، تا می‌توانست او را نصیحت کرد ولی پند دانشور بی‌فایده بود و نصیحت او اثر نداشت و آنچه عاشق را آرام می‌کرد فقط رسیدن به محبوبش بود.

مرد دانشور آخر به او گفت:

«تو که از حسب و نسب و جاه و مال، شهرت و اعتبار و زیبائی بهره‌ای نداری و عشق خواسته تو از محالات است و اکنون که راه به بن‌بست رسیده، برای پیدا شدن چاره‌ی درد جز رفتن به مسجد و قرار گرفتن در سلک عابدین راهی نمی‌بینم. مشغول عبادت شو شاید از این راه به شهرت رسیده و گشایشی در کارت حاصل شود.»

خارکن فقیر پند دانشور را به کار بست،‌کوه و دشت و کار و کسب خویش را رها کرد و به مسجدی که نزدیک شهر بود و از صورت آن جز ویرانه‌ای باقی نمانده بود آمد و بساط عبادت خود را جهت جلب نظر اهالی در آنجا پهن کرد.

کم‌کم کثرت عبادت و به خصوص نمازهای پی‌درپی، به تدریج او را در میان مردم مشهور کرد، آهسته آهسته ذکر خیرش دهان به دهان گشت و همه جا سخن او به میان آمد.

آری سخن از عبادت و پاکی و رکوع و سجود او در میان مردم آنچنان شهرت گرفت که آوازه او به گوش شاه رسید و شاه با کمال اشتیاق قصد دیدار او کرد.

شاه روزی که از شکار باز می‌گشت، مسیرش به کلبه‌ی عابد افتاد برای دیدن او عزم خود را جزم کرد و بالاخره همراه با ندیمان، با کبکبه شاهی قدم در مسجد خراب گذاشت.

پادشاه در ضمن زیارت خارکن فقیر و دیدن وضع عبادت او، به ارادتش افزوده شد، شاه تصور می‌کرد به خدمت یکی از اولیاء بزرگ الهی رسیده، تنها کسی که خبر داشت این همه عبادت و آه و ناله قلابی و توخالی است خود خارکن بود.

در هر صورت پادشاه سر سخن را با آن جوان باز کرد و کلام را به مسأله ازدواج کشید، سپس با یک دنیا اشتیاق داستان دختر خود را مطرح کرده که ای عابد شب زنده‌دار، تو تمام سنت‌های اسلامی را رعایت کرده‌ای مگر یک سنت مهم و آن هم ازدواج است، می‌دانی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر مساله ازدواج چه تأکید سختی داشت. من از تو می‌خواهم به اجرای این سنت مهم برخیزی و فراهم آوردن وسیله‌ی آن هم با من، علاوه بر این من میل دارم که تو را به دامادی خود بپذیرم، زیرا در سراپرده خود دختری دارم آراسته به کمالات و از لطف الهی از زیبایی خیره کننده‌ای هم برخوردار است، من از تو می‌خواهم به قبول پیشنهاد من تن در دهی، تا من آن پری‌روی را با تمام مخارج لازمه در اختیار تو قرار دهم!

جوان بعد از شنیدن سخنان شاه در یک دنیا حسرت فرو رفت و در جواب شاه سکوت کرده و شاه به تصور این که حجب و حیاء و زهد و عفت مانع از جواب اوست چیزی نگفت، از جوان عابد خداحافظی کرد و به کاخ خود رفت، ولی تمام شب در این فکر بود که چگونه زمینه‌ی ازدواج دخترش را با این مرد الهی فراهم کند.

صبح شد، شاه یکی از دانشوران را خواست و داستان عابد را با او در میان گذاشت و گفت به خاطر خدا و برای اینکه از قدم او زندگی من غرق برکت شود نزد او رو و وی را به این ازدواج و وصلت حاضر کن.

عالم آمد و پس از گفتگوی بسیار و اقامه و دلیل و برهان و خواندن آیه و خبر، ‌جوان را راضی به ازدواج کرد.

سپس نزد شاه آمد و رضایت عابد را به سلطان خبر داد، سلطان از این مساله آن چنان خوشحال شد که در پوست نمی‌گنجید.

مأموران شاه به مسجد آمدند و با خواهش و تمنا لباس دامادی شاه را به او پوشاندند و او را مانند نگینی در حلقه گرفتند و با کبکبه و دبدبه شاهی به قصر آورند. در آنجا غلامان و کنیزان دست به سینه برای استقبال او صف کشیده بودند و امیران و دبیران و سپاهیان جهت احترام به داماد شاه گوش تا گوش ایستاده بودند.

وقتی قدم به بارگاه شاه گذاشت و چشمش به آن همه جلال و شکوه و عظمت افتاد، غرق در حیرت شد و ناگهان برق اندیشه درون جان تاریکش را روشن کرد، به این مساله توجه نمود، من همان جوان فقیر و آدم بدبختم، من همان خارکن مسکین و دردمندم، من همانم که مردم عادی حاضر نبودند سلامم را جواب بدهند، من همان گدای دل سوخته‌ام که از تهیه‌ی قرص نان جویی و پارچه‌ای کهنه عاجز بودم، من همان پریشان عاجز و بینوای مستمندم!

آری جوان بر اساس آیات الهی به فکر فرو رفت، که من همان خارکنم که بر اثر عبادت میان تهی، و طاعت ریایی به این مقام رسیدم، آه بر من، حسرت و اندوه از من، اگر به عبادت حقیقی و طاعت خالص اقدام می‌کردم چه می‌شدم؟

در غوغای پر از آرایش ظاهری دربار، چشم دل خارکن باز شد، جمال دوست در آئینه‌ی دلش تجلی کرد. با قدم اراده و عزم استوار، پای از دربار بیرون گذاشت و از کنار آغوش آن پری‌وش کناره گرفت و به سوی نماز و عبادت واقعی و بندگی حقیقی خدا حرکت کرد.

 کتاب عرفان اسلامی، جلد 5، به نقل از کتاب طاقدیس مرحوم ملا احمد نراقی.






تاریخ : جمعه 93/1/15 | 11:20 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

امام موسی بن جعفر علیه السلام به بالین یکی از دوستانش آمد که در حال جان کندن بود، و حالش به گونه ای بود که به سؤ ال هیچکس پاسخ نمی داد.

حاضران خطاب به امام هفتم کرده و عرض کردند: ای پسر رسولخدا(ص ) دوست داریم حقیقت مرگ را شرح دهی و بفرمائی که این بیمار ما اکنون در چه حالیست ؟

امام فرمود: مرگ برای مؤمن ، وسیله تصفیه و پاکسازی است ، مؤمنان را از گناه می شوید، برای آنان آخرین ناراحتی است ، و کفاره آخرین گناهانشان است ، در حالی که کافران ، هنگام مرگ از حسناتشان جدا می شوند، و آخرین لذت خود را در دنیا می چشند (که پاداش کار خوب آنها که احیانا انجام داده اند می باشد).

و اما این شخص بیمار که در حال جان کندن است ، به کلی از گناهانش پاک شد و تصفیه گردید آنگونه که لباس چرکین را در آورده و لباس پاک می پوشد، او هم اکنون شایستگی آنرا دارد که در سرای همیشگی آخرت ، با ما اهلبیت ، محشور شود.

داستانها و پندها, ج6/ مصطفی زمانی وجدانی

به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : جمعه 93/1/15 | 11:12 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.