سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت علی علیه السلام در بعضی اوقات از مصائب و گرفتاریهای آیندگان خبر می داد و راه درمان ابتلائات آنها را گوشزد می کرد.علی علیه السلام فرمود: زمانی بر مردم خواهد آمد که چند گناه بزرگ و عمل زشت در بین آنها پدید می آید.

1- کارهای زشت آشکار می گردد و معمولی می شود .

2- پرده های عفت و شرم پاره می گردد .

3- زنا کاری و تجاوزهای ناموسی علنی می شود .

4- مالهای یتیمان را حلال می شمارند و می خورند .

5- رباخواری شیوع پیدا می کند .

6- در کیل و وزنها ، کم و کاست می کنند .

7- شراب را به اسم نبیذ حلال شمرده و می خورند .

8- رشوه را به عنوان هدیه و شیرینی می گیرند .

9- به نام امانت داری خیانت می نمایند .

10-مردها خود را به شکل زنان و زنان خویش را به صورت مردها درمی آورند.

11- به احکام و دستورات نماز بی اعتنائی می کنند .

12- حج خانه خدا را برای غیر خدا (برای ریا و یا تجارت) بجا می آوردند .

سپس ادامه داد: کیفراین زشتی ها این است که خداوند آنها را از فیوضات خود محروم می کند، تا جائی که ماه (شوال) برای آنها مخفی می شود به طوری که گاهی دو شبه دیده می شود (که معلوم می شود روز عید فطر را به عنوان ماه رمضان روزه گرفته اند با اینکه روزه آن حرام بوده است) و زمانی شب اول رمضان مخفی می شود، که دو روز آن را روزه نگرفته و به عنوان آخر ماه شعبان می خورند و روزعید فطر را به خیال آخر ماه رمضان روزه می گیرند . در این وقت باید ترسید از اینکه خداوند به طور ناگهانی آنها را کیفر کند (مانند زلزله و طوفان و سیل ). چرا که به دنبال آن کارها، بلاها مردم را فرا می گیرد، تا جائی که کسانی صبح سالم هستند ولی شب در دل خاک و قبر آرمیده اند و گاهی شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند. وقتی چنین روزگاری پیش آمد، لازم است انسان همیشه وصیت کرده باشد که مبادا بلائی بر او فرود آمده و بدون وصیت بمیرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممکن است تا آخر وقت زنده نباشد.هر یک از شما آن زمان را درک کرد بدون وضو نخوابد و اگر برایش امکان دارد همیشه با وضو باشد چه ترس آن است که مرگ ناگهانی برسد، لذا خوب است با وضو باشد که روح با طهارت خدا را ملاقات نماید. من شما را ترساندم اگر بترسید و آگاه نمودم،اگر آگاه گردید و شما را پند دادم چنانچه پند گیرید پس در پنهانی و آشکار، از خدا بترسید و نباید کسی از شما بمیرد، مگر اینکه مسلمان باشد،زیرا هر کس به جزاسلام آئینی داشته باشد ازاو پذیرفته نیست و در آخرت زیان کاراست.

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت به نقل از بحار الانوار)






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:57 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

                                                 
چهار نفر با هم به گفتگو نشسته بودند. یکی از آنان گفت اگر امشب به شما گفته شود هر آرزویی داشته باشید برآورده خواهد شد، شما چه آرزویی خواهید داشت؟ اولی گفت آرزویم این است که به اندازه ستارگان آسمان، درهم و دینار داشته باشم. دومی گفت آرزو دارم حرمسرایی مانند حرمسرای هارون داشته باشم! سومی گفت آرزوی ناچیز من این است که حکومت پارس و روم، بدست من افتد. چهارمی گفت آرزو دارم هر سه شما یار عزیز به رحمت ایزدی بپیوندید و من وارث مصیبت زده شما سه نفر باشم!

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت به نقل ازمجموعه ماهنامه پاسدار اسلام،سال12،ش134)  






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:51 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

«سعید بن عبداللَّه»
او مردى شجاع و دلاور و از بزرگان شیعه در کوفه بود، و نامه کوفیان را به عنوان آخرین قاصد در مکه تحویل امام علیه السلام داد. امام نیز در جواب مردم کوفه، قبل از اعزام مسلم بن عقیل، وى را به عنوان پیک و نامه‏ رسان خویش به سوى مردم کوفه روانه ساخت.

او در کوفه ماند تا آنکه مسلم وارد کوفه شد و با مسلم بیعت کرد. مسلم بن عقیل نیز او را مجدداً با نامه‏ اى به سوى امام حسین علیه السلام فرستاد.

او براى مرتبه دوم در مکه به حضور امام علیه السلام شرفیاب شد و چون امام علیه السلام به او اجازه بازگشت به وطن را داد عرض کرد: نه بخدا قسم تو را رها نخواهم کرد تا حق رسول خدا صلى الله علیه و آله را درباره‏ ات مراعات کرده باشم.

آنگاه افزود: «وَاللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقتَلُ ثُمَّ أُحْیا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرى‏ وَیُفعَلُ بِی ذلِکَ سَبْعینَ مَرَّةً، ما فارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقى‏ حَمامِی دُونَکَ وَکَیْفَ أَفْعَلُ ذلِکَ وَإنَّما هِیَ مَوْتَةٌ أَوْ قَتْلَةٌ واحِدَةٌ ثُمَّ هِیَ بَعْدُ الْکَرامَةُ الَّتی‏ لَا انْقَضاءَ لَها أَبَداً؛ به خدا سوگند! اگر بدانم که کشته مى‏ شوم سپس زنده مى‏ گردم، آنگاه مرا مى ‏سوزانند و خاکسترم را به باد مى‏ دهند و این کار را با من هفتاد بار انجام دهند هرگز از شما جدا نمى ‏شوم تا آنکه در راه تو جان دهم، چرا چنین نکنم در حالى که مرگ یا کشته شدن تنها یک بار است و پس از آن کرامتى است که انتهایى ندارد!». « بحارالانوار، ج 45، ص 70 و مقتل الحسین مقرّم، ص 88»

روز عاشورا هنگامى که امام علیه السلام در زیر باران تیرها به نماز ایستاد «سعید بن عبداللَّه» و تنى چند از یاران فداکار آن حضرت در پیش روى امام ایستادند و بدن خویش را سپر تیرها کردند و درد تیرها را با تمام توان در صورت و سینه و پهلوى خود به جان خریدند، سعید با اصابت سیزده تیر در بدنش بر زمین افتاد و گفت:  «أَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْنَ عادٍ وَثَمُودَ، أَللَّهُمَّ أَبْلِغْ نَبِیَّکَ عَنِّی السَّلامَ وَابْلِغْهُ ما لَقیتُ مِنْ أَلَمِ الْجَراحِ فَإنِّی ارَدْتُ ثَوابَکَ فِی نُصْرَةِ ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکَ؛ خدایا این جماعت را از رحمت خود دور ساز!

چنانکه با قوم عاد و ثمود کردى، خداوندا سلامم را به پیامبرت ابلاغ کن و از دردى که به من رسیده او را با خبر ساز، که هدفم از تحمل این همه درد و رنج در راه یارى ذریه پیامبرت، براى رسیدن به پاداش تو است».

آنگاه چشمانش را گشود و به چهره نورانى امام نگریست و عرض کرد:  «أَوَفَیْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؛ آیا به وظیفه‏ ام عمل کردم و وفا نمودم؟». امام علیه السلام در پاسخ فرمود: «نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِی فِی الْجَنَّةِ؛ آرى، تو پیشاپیش من به بهشت خواهى رفت». «سعید بن عبداللَّه» با شنیدن این کلام غرق سرور و شادى شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. «اعیان الشیعة، ج 1، ص 606 و ابصارالعین، ص 126»

(برگرفته از کتاب عاشورا ریشه‏ها انگیزه‏ها، رویدادها پیامدها، ص: 467)






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:47 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ صدرالدین حائری فرمودند: من خدمت علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه عرض کردم: آقا! شنیده ام که زمانی شما سر به سجده گذاشته، گفته اید: یا مرگ یا فهم. و بعد از آن، خدا به شما چنان فهمی عنایت کرده است که دیگر مسائل پیش شما مجهول نمی ماند من می خواهم این مطلب را از خود شما بشنوم. علامه طباطبایی فرمودند: من مشغول خواندن کتاب سیوطی بودم که استاد از من امتحان گرفت، اما من در امتحان موفق نبودم استاد رو به من کرده و گفت: وقت من و خودت را تلف کردی این حرف بر من بسیار ناگوار آمد. آنگاه عملی را انجام دادم که از آن موقع به بعد مورد عنایت خداوند سبحان قرار گرفتم. پرسیدم ازآن به بعد مجهولی نداشته اید؟ فرمودند: به عنایت خدا تاکنون چنین بوده است.

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت به نقل از روزنه هایی ازعالم غیب-آیت الله سید محسن)

 

 






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:41 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

اى‏ عزیز، امروز روز مهلت و عمل است، انبیاء آمدند و کتابها آوردند و دعوتها نمودند با این همه تشریفات و این همه تحمّل رنج و تعب که ما را از خواب غفلت بیدار و از سکر طبیعت هشیار کنند و ما را به عالم نور و نشئه بهجت و سرور رسانند و به حیات ابدى و نعمت هاى سرمدى و لذّت هاى جاویدانى رسانند و از هلاک و شقاوت و نار و ظلمت و حسرت و ندامت رهایى دهند، تمام این‏ها براى خود ما بدون این که براى آنها نتیجه‏ اى حاصل شود و آن ذوات مقدّسه احتیاجى به ایمان و اعمال ما داشته باشند، با این وصف در ما به هیچ وجه اثرى نکرد و شیطان مسامع قلب ما را چنان گرفته و سلطنت بر باطن و ظاهر ما همچو پیدا کرده که هیچ یک از مواعظ آنها را در ما اثرى حاصل نشود، بلکه هیچ یک از آیات و اخبار به گوش قلب ما نرسد و از ظاهر گوش حیوانى تجاوز نکند.

آداب الصلاة، متن، ص: 35






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:36 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

چند چیز قوّت شهوانى را زیاد مى‏ کند
1- خوردن هویج                                   6- پوشیدن کفش زرد
2- خوردن پیاز                                     7- خوردن خربزه‏
 3- خوردن گوشت با تخم‏ مرغ                 8- خوردن حلیم‏
4- خوردن انار شیرین                           9- خوردن شیر دوشیده تازه‏
5- عطر استعمال کردن                         10- خضاب کردن‏

چند چیز قوّت شهوانى را کم مى‏کند
1- زیاد کردن موها
2- روزه گرفتن‏
3- پوشیدن کفش سیاه‏
4- خوردن سداب‏

طب ائمه، ص: 24 






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:31 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

چند چیز تب را دفع مى‏ کند
1- خوردن عناب                      6- خوردن گوشت کبک‏
2- خوردن سیب                     7- قى کردن‏
3- خوردن پیاز                        8- عرق کردن‏
4- خوردن آب سرد                  9- خوردن آب جوشیده‏
5- کباب خوردن                      10- آب سرد پاشیدن در تابستان به تب دار
11- شانه کردن موى سر         12- هزار مرتبه قل هو الله احد خواندن‏

طب ائمه ص 24






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:27 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

چند چیز موجب قوّت بدن و جسم است‏
1- گوشت خوردن     8- خوردن حلیم‏
2- خوردن پیاز         9- خوردن شیر
3- خوردن باقلا    10- داخل شدن به حمام در حالى که معده خالى نباشد
4- خوردن زیتون      11- خوردن به‏
5- خوردن سنجد        12- خوردن گوشت کبک‏

6- خوردن انجیر          13- نوره گذاشتن و بر طرف کردن موى بدن‏
7- خوردن کشمش‏ 

طب ائمه ص: 27






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:23 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

چند چیز موجب زیادى عقل است‏
1- خوردن چغندر                                  9- خوردن شنبلیله‏
2- خوردن کدو                                     10- مسواک نمودن‏
3- خوردن سداب                                 11- حجامت کردن‏
 4- خوردن به                                      12- بوى خوش به کار بردن‏
5- خوردن ترنج                                    13- مشاوره کردن‏
6- خوردن کرفس                                 14- مسافرت کردن‏
7- خوردن کندر                                    15- تجارت کردن‏
8- خوردن سرکه‏

طب ائمه، ص: 29 و 30






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:20 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

عشق را مى توان جاذبه و کشش قلبى انسان به سوى کمال و جمال دانست. زیبایى، یکى از کمالات است و زیباى مطلق، خداست. عشق را جز با عشق نمى ‏توان شناخت. عشق را جز عاشق نمى ‏تواند درک کنداما براى نزدیک شدن موضوع به ذهن، مى‏ توانیم از مثال‏هاى موجود در مراتب پایین‏تر موجودات زنده استفاده نماییم.

جذبه پروانه به سوى شمع، کشش شاخ و برگ درختان به سوى نور، کشش ریشه‏ ها به سمت خاک، گرایش انسانى که در تاریکى قرار مى‏ گیرد، به سوى هر نقطه نورانى، کشش برخى حیوانات به طرف جریان‏ها و میدان‏هاى مغناطیسى و نظایر آن، مى‏ توانند نمونه‏ هایى از این قبیل باشند.

عشق در مرتبه‏ اى بسیار عالى‏تر و به عنوان عالى‏ترین تجلى عالم هستى، قلب انسان را به سوى کمال و زیبایى مطلق سوق مى‏ دهد. انسان را خدا به گونه‏ اى آفریده است که وقتى به سوى نور وجود مطلق متمایل مى‏ شود، با تمام وجود به سمت آن کشیده مى‏ شود. به این ترتیب، عشق کشش قلب انسان به سوى خداوند است.

حب یا عشق، ماهیتى انسانى دارد و هدف اصلى آن نیز خداست ولى این که چرا عشق که اصالتاً مى‏ باید متوجه خدا باشد، به انسان‏ها تعلق پیدا مى‏ کند، سؤالى است که مى‏ توان به این طریق به آن پاسخ داد که عشق در مراتب پایین‏تر انسانى به سمت نشانه‏ هایى از جمال و کمال الهى که در ا نسان‏ها به عنوان خلیفه او به ودیعت گذاشته شده است، متوجه مى‏ شود. انسانى که هنوز نمى‏ تواند درکى از جمال و کمال مطلق داشته باشد، لاجرم به سوى جمال‏ هاى عینى و قابل رؤیت کشیده مى ‏شود و به سوى کمالات و عواطف ا نسانى که نشانه‏ هایى از رأفت الهى در وجود انسان هستند، سوق پیدا مى‏ کند. به عبارت دیگر، عشق یک انسان به انسان دیگر، اگر خالى از هواها و امیال باشد، نشانه‏اى از عشق به کمال مطلق است...

برگرفته از نرم افزار پرسمان 3






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:16 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.