شخصى به امیر المؤ منین علیه السلام گفت : فلانى بسیار گناه مى کند اما در عین حال از شیعیان شماست .
امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: یک یا دو دروغ در نامه اعمال تو نوشته شد.
اگر بسیار گناه مى کند و ما را دوست دارد و دشمن دشمنان ماست، یک دورغ گفتى زیرا او دوستدار ما است نه شیعه ما. در حالى که تو گفتى او شیعه ماست .
(شیعه که اهل گناه نیست ).
نام کتاب :قصه هاى تربیتى چهارده معصوم مؤ لف :محمد رضا اکبرى
شخصی بود که دائماً دعا می کرد که خدایا هر چه گناه در عالم هست، بر دوش من بگذار!
به او گفتند: آیا نمی ترسی که چنین دعایی می کنی؟ شاید خداوند بگوید قبول، من هر چه گناه در عالم هست را بر دوش تو می گذارم، آن وقت چه می کنی؟
گفت: هیچ، به خدا می گویم: حال که همه ی گناهان را بر دوش من گذاشتی، بقیه را به بهشت بفرست و زمانی که خداوند همه را به بهشت فرستاد؛
به خدا می گویم: خدایا من هستم و تو، آیا می ارزد که به خاطر من هیچ کاره این همه تأسیسات و جهنّم و ملک عذاب وجود داشته باشد؟ ما را هم ببخش و خلاصم کن، تا راحت شوی.
(به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت)
حضرت امیر علیه السّلام می فرماید: مردی نزد رسول خدا ص آمد و گفت: یا رسول الله مرا به عملی راهنمایی کنید، به عملی که به سبب آن: 1-خدا مرا دوست بدارد. 2- مردم مرا دوست بدارند.
3-دارائیم فراوان شود.4-بدنم سالم بماند.
5-عمرم طولانی شود.6-خدا مرا با تو محشور کند.
رسول خدا ص فرمودند: این 6 حاجت 6 خصلت می خواهد:
1-اگر می خواهی خدا تو را دوست بدارد از او بترس و از گناه پرهیز کن.
2-اگر می خواهی مردم تو را دوست دارند به آن ها خوبی و نیکی کن و به آنچه در دست آن هاست طمع نکن و چشم نینداز.
3-اگر می خواهی دارائیت فراوان شود زکوة بده.
4-اگر می خواهی بدنت سالم بماند فراوان صدقه بده.
5-و اگر می خواهی عمرت طولانی شود صله رحم کن« دید و بازدید خویشان».
6-و اگر می خواهی خدا تو را با من محشور کند سجده را برای خدا طولانی کن.
(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)
" مردى به نام" توبه" بود که غالبا به" محاسبه نفس" مى پرداخت، روزى گذشته عمر خود را محاسبه کرد، در حالى که شصت ساله بود، مجموعه ایام آن را حساب کرد 500/ 21 روز شد، گفت: اى واى بر من اگر در ازاى هر روز یک گناه بیشتر نکرده باشم بیش از بیست و یک هزار گناه کردهام، آیا مى خواهم خدا را با بیست و یک هزار گناه ملاقات کنم؟! در این هنگام صیحه اى زد و بر زمین افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
تفسیر نمونه ؛ ج24 ؛ ص465