نقل است که حضرت امیر علیه السّلام به گورستانى گذر کردند و فرمودند:
سلام و رحمت خدا و برکات او بر شما باد،
راوى گفت: شنیدیم که کسى مى گوید:
سلام و برکات او بر تو اى امیر مؤمنان، سپس حضرت فرمود:
اخبارى که نزد ما هست به شما بگوییم، یا شما اخبار خود را مى گویید؟
گفتند:
یا على علیه السّلام شما اخبارتان را بگویید:
فرمود:
زن هاى شما ازدواج کردند
و اموالتان (در میان ورثه) تقسیم گشت،
و فرزندان (صغارتان) جزء یتیمان شدند
و خانه هایى که محکم کردید و احداث نمودید، دشمنان شما در آنها سکونت گزیدند.
سپس شما اخبار خود را بگویید؟
جواب دهنده اى گفت:
کفن ها پوسید
و مغزها متلاشى گشت
و پوست ها پاره پاره شد
و چشم ها از حدقه ها به درآمد و بر گونه ها روان گشت،
و اشکال و هیکل هاى ما به شکل زننده و زشتى درآمد،
و آنچه را که در دنیا از پیش فرستادیم، آن را دریافتیم،
و آنچه در راه خدا انفاق نمودیم، سود بردیم
و آنچه را به ارث نهادیم، زیان کردیم
و ما اینک در گرو اعمال خویشیم
و از خداوند امید بخشش و کرم و منّت داریم.
إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، ج1، ص: 504
مغیره از امام صادق (ع) و او از پدر و جدّش نقل مى کند که فرمود: مسخ شده ها از بنى آدم سیزده گروهند که از آنهاست: میمون، و خوک، و خفّاش، و سوسمار، و خرس، و فیل، و کرم سیاه، و مار ماهى، و عقرب، و سهیل، و خارپشت، و زهره و عنکبوت.
امّا میمون ها گروهى از بنى اسرائیل بودند که در کنار دریا زندگى مى کردند و روز شنبه از حدّ خود تجاوز مى کردند و ماهى ها را صید مى کردند (در حالى که خدا آنها را از این کار نهى کرده بود) پس خداوند آنها را به صورت میمون درآورد.
و امّا خوکها گروهى از بنى اسرائیل بودند که حضرت عیسى (ع) به آنان نفرین کرد و خداوند آنها را به صورت خوک درآورد.
و امّا خفّاش، زنى بود که دایه خود را جادو کرد و خداوند او را به صورت خفّاش درآورد.
و امّا سوسمار، عرب بادیه نشینى بود هر کس از کنار او مى گذشت او را مى کشت، خداوند او را به صورت سوسمار درآورد.
و امّا خرس مردى بود که از حجّاج دزدى مى کرد، خداوند او را به صورت خرس درآورد.
و امّا فیل، مردى بود که چارپایان را وطى مى کرد و خداوند او را به صورت فیل درآورد،
و امّا کرم سیاه، مردى بود که همواره زنا مى کرد و چیزى را رها نمى ساخت و خداوند او را به صورت کرم سیاه درآورد.
و امّا مار ماهى، مرد سخن چینى بود و خداوند او را به صورت مار ماهى درآورد.
و امّا عقرب، مرد عیبجویى بود که خداوند او را به صورت عقرب درآورد.
و امّا سهیل، مردى غشّار (مأمور گمرک) بود و باج و خراج مى گرفت و خداوند او را به صورت سهیل درآورد.
و امّا زهره، زنى بود که هاروت و ماروت را فریب داد، پس خداوند او را مسخ کرد.
و امّا عنکبوت، زنى بد اخلاقى بود که شوهرش را نافرمانى مى کرد و از او روى گردان بود، پس خداوند او را به صورت عنکبوت درآورد.
و امّا خارپشت، مرد بد اخلاقى بود که خداوند او را به صورت خارپشت درآورد.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 251
روزی جابر بن عبداللّه انصاری خدمت امام علی علیه السلام بود و آه عمیقی کشید.
امام فرمود: گوئی برای دنیا، اینگونه نفس عمیق و آه طولانی کشیدی ؟
جابر عرض کرد: آری بیاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلبم آه کشیدم .
امام فرمود: ای جابر، تمام لذت ها و عیش ها و خوشی های دنیا در هفت چیز است :
خوردنی ها و آشامیدنی ها و شنیدنی ها و آمیزش جنسی و سواری و لباس
اما لذیذترین خوردنی عسل است که آب دهان حشره ای به نام زنبور است .
گواراترین نوشیدنی ها آب است که در همه جا فراوان است .
بهترین شنیدنی ها غناء و ترنم است که آن هم گناه است .
لذیذترین بوئیدنی ها بوی مشک است که آن خون خشک و خورده شده از ناف یک حیوان (آهو) تولید می شود.
عالیترین آمیزش ، با همسران است و آن هم نزدیک شدن دو محل ادرار است .
بهترین مرکب سواری اسب است که آن هم (گاهی ) کشنده است .
بهترین لباس ابریشم است که از کرم ابریشم به دست می آید.
دنیائی که لذیذترین متاعش این طور باشد
انسان خردمند برای آن آه عمیق نمی کشد.
جابر گوید: سوگند به خدا بعد از این موعظه دنیا در قلبم راه نیافت.
مرحوم صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه روایت مى کند که وقتى «ذر» (پسر ابو ذر) وفات کرد
ابو ذر رحمة اللَّه علیه سر قبر او ایستاد و دستش را بر خاک قبر مالید و گفت:
«رحمک اللَّه یا ذر» خدا رحمت کند تو را اى ذر!
به خدا قسم تو براى من فرزند خوبى بودى، حال تو از من جدا شدى من از تو خشنودم، به خدا قسم که من از رفتن تو ناراحت نیستم و نقصانى به من نرسید
و به غیر از حق تعالى به احدى نیاز ندارم
و اگر هول مطلع (یعنى جاهاى هولناک عالم پس از مرگ نمى بود)
خیلى خوشحال بودم که من به جاى تو رفته باشم
(ولى مى خواهم چند روزى تلافى گذشته را بنمایم و تهیه آن عالم را ببینم).
به تحقیق که اندوه از براى تو مرا مشغول ساخته است از اندوه برتو
(یعنى همیشه در غم آنم که عبادات و طاعاتى که براى تو نافع است انجام دهم و این معنى مرا بازداشته است که غم مردن و جدایى تو را بخورم).
و اللّه براى مردن و جداشدنت گریه نکرده ام بلکه گریه ام بر حالت تو که چه بر تو خواهد گذشت بوده است.
اى کاش مى دانستم که چه گفتى و به تو چه گفتند.
خداوندا حقوقى را که من بر او داشتم و تو بر او واجب نمودى من همه را به او بخشیدم پس تو هم حقوق خود را به او ببخش!
زیرا تو به جود و کرم از من سزاوارترى
آرام بخش دل داغدیدگان، ص: 149