زید بن حسن از امام کاظم (ع) و او از پدرش امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
مردم چهار دسته اند:
نادان هلاک شده تابع هواى نفس
و عابد متقى نما که هر قدر بر عبادت او افزوده شود بر خودخواهیش مى افزاید
و عالمى که مى خواهد مردم پشت سر او قدم بزنند و ستایش مردم از خود را دوست دارد
و عارفى بر طریق حق که قیام به حق را دوست دارد ولى یا ناتوان و یا مغلوب است او استوارترین مردم زمان خود و عاقلترین آنهاست.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 381
اسماعیل بن ابى زیاد از امام صادق (ع) و او از پدرانش نقل مى کند که پیامبر خدا (ص) فرمود:
آگاه باشید که بدترین امت من کسانى هستند که از ترس شرّشان به آنها احترام مى شود.
آگاه باشید کسى که مردم از ترس شرّ او به او احترام کنند، از من نیست.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 31
عبد الله بن غالب از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
شایسته است که در مؤمن هشت خصلت باشد:
در موقع گرفتارى ها خود نگهدار باشد
و در موقع رسیدن بلا شکیبا باشد
و در سستى ها شکرگزار باشد
و به آنچه خداوند او را روزى داده قانع باشد،
به دشمنانش ظلم نکند
و به خاطر دوستانش به مردم ستم نکند،
بدن خود را به زحمت اندازد
و مردم از وى در آسایش باشند،
همانا دانش، دوست مؤمن
و بردبارى، وزیر او
و شکیبایى، فرمانده سپاه او
و آسانگیرى، برادر او
و نرمى، پدر اوست.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 113
زرارة بن أوفى مى گوید:
بر امام سجاد (ع) وارد شدم، فرمود:
اى زراره! مردم در زمان ما شش طبقه اند:
شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک و گوسفند.
امّا شیر،
همان پادشاهان دنیا هستند که هر کدام از آنها دوست دارند که غلبه کنند و مغلوب نشوند،
و اما گرگ،
بازرگانان شما هستندکه چون چیزى را مى خرند از آن بد مى گویند و چون چیزى مى فروشند از آن تعریف مى کنند،
و اما روباه،
همان کسانى هستند که از طریق دین هایشان روزى مى خورند و آنچه در زبان آنان است در دلهایشان نیست،
و اما سگ
(کسى است که) با زبانش به مردم پارس مى کند و مردم از شرّ او، او را احترام مى گذارند،
و اما خوک،
نامردانى هستند که به هیچ کار زشتى دعوت نمى شوند مگر اینکه اجابت مى کنند،
و اما گوسفند،
مؤمنانى هستند که موهاى آنان کنده مى شود و گوشت هایشان خورده مى شود و استخوان هایشان شکسته مى شود،
گوسفند در میان شیر و گرگ و روباه و خوک چکار کند؟
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 494
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«إنّ ابخل النّاس من ذکرت عنده و لم یصلّ علی».
بخیل ترین مردم کسی است که
نام من نزد او برده شود
و آن شخص صلوات نفرستد.
(حدیث 1 تا 5 کنزالعمال، 2147، 2149، 2153، 2243 و 2144 (حدیث 5،بحار،ج 94،ص 55)؛تفسیرابن کثیر،ج 3،ص 520؛تاریخ مدینه دمشق،ج 59،ص 335)
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در جمع صحابه خود فرمود:
«ألا و تقرّبوا إلی اللّه بالطاعات یجزل لکم المثوبات، و قصّروا أعمارکم فی الدنیا بالتعرّض لأعداء اللّه فی الجهاد لتنالوا طول أعمار الآخرة فی النعیم الدائم الخالد، و ابذلوا أموالکم فی الحقوق اللازمة لیطول غناوءکم فی الجنّة.
فقام ناس فقالوا:
یا رسول اللّه نحن ضعفاء الأبدان قلیلو الأموال لا نفی بمجاهدة الأعداء و لا تفضل أموالنا عن نفقات العیالات، فماذا نصنع؟
قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : ألا فلیکن صدقاتکم من قلوبکم و ألسنتکم.
قالوا: کیف یکون ذلک یا رسول اللّه ؟ قال صلی الله علیه و آله :
أمّا القلوب فتقطعونها علی حبّ اللّه و حبّ محمّد رسول اللّه و حبّ علی ولی اللّه و وصی رسول اللّه و حبّ المنتجبین للقیام بدین اللّه و حبّ شیعتهم و محبّیهم و حبّ إخوانکم الموءمنین و الکفّ عن اعتقادات العداوات و الشحناء و البغضاء.
و أما الألسنة فتطلقونها بذکر الله تعالی بماهو أهله والصلاة علی نبیه محمّد وآله الطیبین فإنّ اللّه تعالی یبلّغکم أفضل الدرجات وینیلکم به المراتب العالیات».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
ای مردم! با اطاعت خدا، به خدا نزدیک شوید تا این که خداوند شما را به خیر برساند.
اسارت های خود را در دنیا کم کنید و متعرض دشمنان خدا شوید و در جنگ شرکت کنید تا اعمال شما در قیامت زیاد شود و از مال های خودتان در حقوق لازم انفاق کنید.
در این حال، مردم بلند شدند و عرض کردند:
«ای رسول خدا! بدن ما ضعیف است و مال و منالی هم نداریم که بذل و بخشش کنیم، پس چه کنیم؟»
حضرت فرمودند: «صدقات قلبی و زبانی بدهید.»
باز مردم سؤال نمودند: «چگونه صدقه بدهیم؟»
حضرت فرمودند: صدقات قلبی، این است که قلبتان را با محبت خدا و محمد، رسول خدا و علی، ولی خدا، و همه کسانی که برای قیام در راه دین خداوند انتخاب شده اند (ائمه معصومین علیهم السلام ) و محبت شیعه آن ها و کسانی که از دوست داران شیعیان هستند را در دلتان ایجاد کنید.
اما صدقات زبان، این است که مشغول به ذکر خداوند باشید و صلوات بر محمد و آلش بفرستید، زیرا خداوند شما را به واسطه این اعمال به بهترین درجات می رساند.
( تفسیرالامام العسکری علیه السلام،ص 447 و 448؛مدینةالمعاجز،ج 1،ص 455؛بحارالانوار،ج 9،ص 325)
«سیره در زبان عربی از ماده سیر است. سیر به معنای رفتن و رفتار است، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار»[1] وقتی سخن از سیره امام علی ـ علیه السلام ـ می شود یعنی نوع سبک و متد رفتار آن حضرت، رفتاری که همواره در طول زندگی آن حضرت مراعات گردیده است و به صورت «سیره» درآمده است. اصول حاکم بر زندگی امام علی ـ علیه السلام ـ در همه ابعاد و زمینه ها مبتنی بر قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) بوده است. در زمینه اجتماعی و برخورد با جامعه نیز آن حضرت روابط خویش را بر اساس دستورات الهی و نبوی قرار داده بود؛به اختصار نمایی از سیره اجتماعی حضرت بیان می شود:
1. احترام به حقوق و کرامت انسانها
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در برخورد با مردم و جوامع انسانی دیدگاهی فراتر از دید یک مسلمان به مسلمانی دیگر داشت. در دیدگاه او مردم از نظر اجتماعی به دو دسته تقسیم می شدند. «دسته ای از آنها برادر دینی اند و دسته ای دیگر در آفرینش با مسلمانان یکسانند».[2]
بر اساس همین اصل بود که آن حضرت فردی یهودی را که در مسیر کوفه همسفر ایشان شده بود و سپس مسیرش عوض شد را چند قدم بدرقه کردند و وقتی آن یهودی علت این کار را از حضرت پرسید، امام ـ علیه السلام ـ فرمود: می خواهم قدری تو را همراهی کنم تا حق رفاقت را به جا آورده باشم، زیرا پیامبر ما دستور داده است: «هر گاه دو نفر در راهی همسفر شدند به گردن یکدیگر حق می یابند و لازم است شخص، رفیق راهش را هنگام جدایی چند گام بدرقه کند».[3] این حرکت امام سبب شد آن فرد یهودی مسلمان شود.[4]
2. مروت و مدارا با دوست و دشمن:
در زندگی امیرالمؤمنین نمونه های بسیار زیادی از مروت و مدارا می توان مشاهده کرد. یکی از این موارد مدارای حضرت با عایشه است. عایشه از مسببین اصلی جنگ جمل بود. حضرت بعد از پیروزی بر اصحاب جمل عایشه را با همراهی برادرش محمد بن ابی بکر به مدینه فرستاد.[5] همین رفتار حضرت سبب شد که عایشه همواره از کرده خویش پشیمان باشد و بگوید: ای کاش سالها پیش از این مرده بودم.[6]
با خوارج نیز حضرت در ابتدا با مدارا رفتار کرد، با اینکه حضرت علی ـ علیه السلام ـ را کافر می دانستند، اما حضرت مزاحم آنها نمی شد و حتی حقوق آنها را از بیت المال قطع نکرد. اما بعد از اینکه آنها دست به انقلاب زدند و امنیت راهها را سلب کردند و غارتگری و آشوب پیشه کردند، علی ـ علیه السلام ـ آنها را تعقیب کرد و در نهروان رو در روی آنان قرار گرفت.[7]
3. پایبندی کامل به امور دین:
آن حضرت در اموری که به شخص خویش مربوط می شد گذشت می کرد. اما در امور دینی و اجرای احکام الهی مدارا و سستی نمی کرد.
شهید مطهری می نویسند: «اسلام در مسائل اجتماعی نمی گذرد چون این گذشت، مربوط به شخص نیست، مربوط به اجتماع است. مثلاً یک کسی دزدی کرده است، مجازات دزد، دست بریدن است. صاحب مال نمی تواند بگوید من گذشتم...».[8]
4. عدالت اجتماعی:
در قاموس زندگی آن حضرت کلمه ای زیباتر از عدل و عدالت نیست؛ رعایت عدالت سرلوحه برنامه های امام علی ـ علیه السلام ـ بود؛ حضرت عدالت اجتماعی را به ویژه در برنامه ی حکومت محور قرار داده بود؛ در راستای استقرار عدالت با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگ کرد و سرانجام جان خویش را نیز در همین راه از دست داد؛بعنوان نمونه حقوق همه را پس از رسیدن به حکومت که دردوره ی خلفا ی پیشین با تبعیض بین عرب وعجم و...تقسیم می شد؛ علی السویه تقسیم کرد؛ جرج جرداق مسیحی می نویسد: «قتل علی در محراب عبادت به سبب شدت عدالت او بود».[9]
5. برابری اجتماعی:
پس از رحلت رسول اکرم(ص) بار دیگر اشرافیت جاهلی تجدید حیات کرد و مساوات سیرهی نبوی از بین رفت تا اینکه حضرت علی ـ علیه السلام ـ زمام امور را به دست گرفت و بار دیگر سیره مساوات و برابری اسلامی را زنده کرد. امام اعلام کرد که در همه امور به سیره رسول خدا(ص) عمل خواهد کرد. آن حضرت می فرمود: «من شما را به راه و روش پیامبرتان خواهم برد و به آن چه فرمان داده شده ام عمل خواهم کرد. موضع من پس از رحلت رسول چون موضع من در دوران زندگی اوست».[10]
برابری طبقاتی، برابری حقوقی و برابری در برابر قانون و قضا نیز از موارد برابری اجتماعی می باشند که فرصت اشاره به آنها در این مختصر نمی گنجد.
6. مشورت در امور اجتماعی:
استبداد و عدم مشاوره موجبات نابودی و هلاکت حکومت ها و شخصیت ها را فراهم می کند. حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: هر کس استبداد رأی ورزد، نابود خواهد شد.[11] و در جای دیگر می فرماید: مشورت کن تا از لغزش ها و پشیمانی ها در امان باشی.[12]
نصر بن مزاحم می نویسد: چون علی ـ علیه السلام ـ آهنگ شام کرد، مهاجران و انصار را فرا خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «بی گمان شما کسانی هستید که نظرتان محترم، خِرَدتان ارجمند، سخن تان حق و کردار و رفتارتان نیکو است. اکنون آهنگ آن داریم که به سوی دشمن خود و شما رهسپار شویم. پس رأی خویش را در این باره بیان نمایید».[13]
آن حضرت نه تنها به مشاوره و تبادل نظر با دیگران فرمان داد و عمل کرده بلکه ویژگی ها و افراد مورد مشاوره را نیز بیان داشته است. در حدیثی حضرت می فرماید: «طرف مشورت تو اول باید عاقل باشد، دوم آن که آزاد مردِ متدین باشد و سوم آن که دوستی دلسوز به شمار آید و چهارم آن که اگر موضوعی مهم و پنهانی را با او در میان گذاشتی، همچون خود تو از آن آگاه باشد».[14]
نتیجه گیری:
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در تمامی امور تابع رسول خدا (ص) بود و سیره رسول خدا (ص) را مو به مو اجرامی کرد. در امور اجتماعی نیز به این امر توجه داشت. توجه به اصول اجتماعی من جمله مدارا با دوست و دشمن، عدالت اجتماعی، مشورت و... همواره در سیره آن حضرت مورد توجه قرار گرفته است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ دانشنامه امام علی ـ علیه السلام ـ .
3ـ مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ.
پی نوشت ها:
[1] . مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، چاپ سی و پنجم، 1385، ص25ـ26.
[2] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، نشر الوفاء، 1403ق، ج74، ص241.
[3] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، بی جا، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ج2، ص670.
[4] . همان، ص670.
[5] . بلعمی، تاریخنامه طبری، تهران، نشر سروش، 1378، ج4، ص633.
[6] . محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، 1375، ج6، ص2469 و ج32، ص274.
[7] . مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه امام علی (ع)، تهران، نشر صدرا، 1381، ص142ـ143.
[8] . روحانی، سید سعید، تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری، قم، نشر معارف، 1383، ج1، ص267، به نقل از آشنایی با قرآن، ج4، ص62ـ63.
[9] . جرج جرداق، امام علی صدای عدالت انسانیت، ترجمه سید هادی خسروشاهی، قم، نشر خرم، 1369، ج1، ص62ـ63.
[10] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بی جا، دار احیاء الکتب العربیه، بی تا، ج7، ص36ـ37.
[11] . دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، ص664، حکمت 161.
[12] . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، بی جا، دارالحدیث، چاپ اول، بی تا، ج2، ص1524.
[13] . نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، قم، منشورات مکتب المرعشی النجفی، 1404ق، ص92.
[14] . میزان الحکمه، همان، ج2، ص1527.
مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات