سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تصویر حدیثی : هرگز...






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 8:34 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : بهترین ...






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 8:29 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : هر چیزی زکاتی دارد






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 8:27 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مناقب و فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علی ابن ابیطالب که در کتب اهل سنت نقل شده است بیشترازآن است که بتوان همه را ذکرنمود، لذادر این مقال کوتاه به چند موضوع اشاره کرده و روایاتی را به عنوان نمونه از میان انبوه روایات ذکر می‎کنیم :

1.کثرت فضایل آن حضرت:
عمربن خطاب می گوید: روزی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: هیچ جوینده ای چیزی نخواهد یافت که مانند برتری و فضل علی ابن ابیطالب باشد چه او طالبان هدایت رابه سوی حق هدایت نموده و از هلاکت دور می سازدو آن را که به هلاکت افتاده باز می گرداند.[1]
احمدبن حنبل، رئیس مذهب حنبلی گوید: در مورد هیچ یک از اصحاب رسول خدا آن قدر فضیلت نقل نشده که در مورد علی نقل شده است.[2]

2. انتخاب آن حضرت توسط خداوند:
روزی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب به فاطمة زهرا (س) فرمود: آیا نمی دانی که خداوند بر تمام اهل زمین نظر کرد و پدرت را به نبوت برگزیدو سپس نظری دیگر نمود وعلی را انتخاب نمود و به من فرمان داد تا تو را به ازدواج او در آورم و وصی خودم قرارش بدهم؟ [3]

3.علی چونان قبله که مقتدای همه است:
حاکم نیشابوری می گوید: اخباری که در مورد تولد یافتن علی بن ابی طالب در داخل کعبه است،آنقدر زیاد است که به حدّ تواتر (یقین آور) رسیده است.[4]
ابن اثیر آورده، روزی پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله - به علی بن ابیطالب فرمود: یا علی ، تو به منزلة کعبه هستی ، همه باید به سویت بیایند و تو به سوی کسی نمی روی.[5]

4. اولین مسلمان و مؤمن:
متقی هندی نقل کرده، عمربن خطاب می گفت: هیچ گاه به علی بد نگوئید چه از رسول خداـ صلّی الله علیه و آله ـ در بارة او فضائلی شنیدیم که اگر یکی از آن فضائل را داشتم برایم باارزش تر از تمامی چیزهایی است که آفتاب بر آنها می تابدچه نزد رسول خدا بودم که دست به شانة علی گذاشت فرمود: تو اولین کسی هستی که اسلام آوردی و اولین کسی هستی که ایمان آوردی و تو نسبت به من بمنزله هارون نسبت به موسی هستی.[6]
5. جنگ پیامبر با دشمنان علی علیه السّلام:
ابن ماجه و ترمذی در کتاب صحیح خود، که معتبرترین کتب اهل سنت می باشد آورده اند که رسول خدا خطاب به علی و فاطمه و حسن و حسین فرمود: من در جنگم با کسی که با شما جنگ کند و در صلح و دوستی هستم با کسی که با شما در صلح و دوستی است.[7]

6. محبت علی علیه السّلام و ارزش معنوی آن در پیش خدا و رسول:
ترمذی می گوید: رسول خدا در حالی که دست حسن و حسین را گرفته بود به مردم گفت: هر کس مرا و این دو را ، و پدر و مادر اینها را دوست بداردروز قیامت با من و در درجه من خواهد بود.[8]
عبد الله بن مسعود از صحابه پیامبر می گوید: رسول اکرم(ص) می فرمود: به تمام کسانی که به نبوت من ایمان آورده اند وصیت می کنم به ولایت علی علیه السّلام، چه هر کس او را دوست بدارد و مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است، و هر کس او را دشمن بداردمرا دشمن داشته و هر کس مرا دشمن بداردخدا را دشمن داشته است.[9]
حذیفه یمانی نقل کرد که پیامبر(ص) فرمود: هر کس که می خواهد زندگی و مرگی چون زندگی و مرگ من داشته باشد و در جنت عدن ساکن گردد باید بعد از من علی و دوستان او را دوست بداردو به امامان بعد از من که همه از عترت من هستند اقتدا کند.[10]
بغدادی نقل کرده که عایشه می گوید: رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: یا علی، همین ترا بس که دوستدارتو موقع مرگ حسرتی نداردو در قبرش وحشتی و در قیامت فزعی.[11]
و همان عالم سنی آورده است که از رسول خداـ صلّی الله علیه و آله ـ پرسیدند: آیا برای آتش دوزخ و عبور از آن جوازی هست؟ فرمود: آری و آن محبت علی است.[12]

7. علم علی ـ علیه السّلام ـ
ابن عبدالبّر سنّی مذهب به نقل عبدالله بن عباس گفته است که اگر علم را ده قسمت کنیم بخدا قسم 9 قسمت مخصوص علی است و در یک قسمت دیگر هم او با دیگر انسانها شریک است.[13]
و آورده اند که روزی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حالیکه دست علی را گرفته بود فرمود: این امیر نیکان عالم و قاتل ناپاکان است.... و بعد با صدای بلند فرمود: من شهر علمم و علی درب آن شهر، هر کس می خواهدوارد شهر علم گردد باید از در آن در آید.[14]

8. ولایت علی ـ علیه السّلام ـ
خطیب بغدادی آورده است که ابوهریره می گفت: هر کس روز هجدهم ذیحجه را روزه بگیرد ثواب شصت ماه روزه را می‎برد و این روز غدیر است که رسول خدا دست علی بن ابیطالب را گرفت فرمود: آیا من ولی مومنین نبودم؟ گفتند: بلی یا رسول الله. پس فرمود: هرکه من مولای او بودم علی مولای اوست، سپس عمربن خطاب به علی گفت: مبارک یا علی که مولای من و مولای هر مسلمانی شدی. پس آیة شریفه الیوم اکملت لکم دینکم نازل گردید.[15]

9. عمربن خطاب و مراجعات و نیازش به علی ـ علیه السّلام ـ :
احمدبن حنبل در کتاب المسند: از معتبرترین کتابها نزد اهل سنت، آورده است که عمربن خطاب می گفت: اگر علی نبود، عمر هلاک می شد (در تمامی مسائل درمانده می گردید.[16] و نیز عمر بار دیگر گفته است: ای ابوالحسن، خداوند مرا در میان قومی زنده نگذارد که تو در میان آنان نباشی.[17]
ابن سعد از علمای تسنن می گوید: عمربن خطاب همواره می گفت پناه می برم به خداوند از مشکلی که پیش آید و ابوالحسن علی (در بین ما) نباشد.[18] و امثال این سخنان زیاد است که عمربن خطاب موقع درمانده شدن در حل مشکلات سراغ حضرت می آمد و پاسخ می گرفت و چنین اعترافاتی می کرد.

10. نزول آیه تطهیر در شأن محمد وآل محمد و لزوم صلوات بر آنان
حدیث معروف کساء که در آن پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مولی علی ـ علیه السّلام ـ و فاطمه (س) و امام حسن و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ را در زیر عبای خود گرفته و می فرماید: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا[19] که بر اساس آن مشخصات اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و آل محمد علیهم السّلام معلوم می گردد،که ایشان واجب الاطاعت خواهند بود واین روایت در بسیاری از کتب اهل سنت آمده است .
بخاری در صحیح خود که از کتب معتبر اهل سنت است آورده که از رسول خدا پرسیدند چگونه بر تو صلوات بفرستیم ، فرمود: بگوئید اللهم صلِّ علی محّمد و آل محّمدکما صلّیت علی آل ابراهیم[20] و آورده اند که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: بر من صلوات تبراء (به معنای بریده) نفرستید، پرسیدند: صلوات تبراء چیست؟ فرمود: اینکه بگوئید اللهم صل علی محمد. بلکه باید بگوئید اللهم صل علی محمد و آل محمد.[21]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- نگاه هدایت شدم، تألیف دکتر تیجانی

2-المراجعات ، تألیف سید عبدالحسین شرف الدین
3- مناقب خوارزمی
4- علی از نگاه دانشوران ؛


پی نوشت ها:
[1] . حافظ ابو جعفر احمد (محب طبری) ، ریاض النضره، چاپ اول، مصر ، اتحاد مصری، ج2، ص214.

[2] . حافظ ابو عبد الله نیشابوری، مستدرک الصحیحین ، حیدر آباد کن (هند) ، دایره المعارف نظامیه، 1324هـ ق،‌ج3،ص107.
[3] . متقی هندی، کنزالعمال، حیدر آبادکن (هند) ، دایرة المعارف نظامیه، 1312هـ ق، ج6، ص153.و نظیر این حدیث را می توان در در مچمع الزوائد هیثمی ،اسدالغابة اثر ابن اثیر و مستدرک الصحیحین اثر حاکم نیشابوری که همگی از دانشمندان اهل سنت اند ، مشاهده نمود .
[4] . حاکم نیشابوری، پیشین، ج3، ص483.
[5] . عزالدین ابن الاثیر، اسد الغابه، مصر، وهبیّه،‌1285، هـ ، ق. ح3 ، ص31، مناوی در کنوز الحقائیق
[6] . متقی هندی، پیشین، ص395، و مثل آن را: ترمذی در الصحیح، حاکم نیشابوری در مستدرک، نسایی در خصائص و دیگران.
[7] . محمد بن عیسی ترمذی، الصحیح ، مصر، بولاق، 1292، ه،ق، ج2، ص301 ابن ماجه در الصحیح ،ابن اثیر در اسد الغابه ،حاکم در مستدرک
[8] . همان و ، ابن حجر در تهذیب التهذیب ،خطیب بغدادیدر تاریخ بغداد ،متقی هندی در کنزالعمال.
[9] . حافظ ابوبکر خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مصر، سعادت، 1349،هـ ، ق، ج13، ص32، و دیگر علمای اهل سنت مثل ابن اثیر در اسد الغابه، ابن حجر در الاصابه، متقی هندی در کنزالعمال.
[10] . ابو نعیم اصفهانی،‌حلیله الاولیاء‌،‌مصر، سعادت ، 1351،‌ه،‌ق،‌ج1، ص86، متقی هندی کنزالعمال
[11] . ابن حجر عسقلانی، الاصابه، مصر، 1853، م، ج3، قسم اول، ص20، و مناوی در کنوز الحقایق، محب طبری در ریاض النضره، هیثمی در مجمع.
[12] . حافظ ابوبکر خطیبب بغدادی، پیشین، ج4، ص194، ج3، ص161.
[13] . ابن عبدالبر، الاستیعاب، حیدر آباد هند، دایره المعارف نظامیه، 1336، هـ ،ق،ج2، ص462.
[14] . هیثمی شهاب الدین ،‌ صواعق المحرقه، مصر، میمنه، 1314 ه، ق، ص73، مناوی در کنزالحقائق، خطیب در تاریخ بغداد
[15] . خطیب بغدادی، پیشین، ج6، ص290، و با عبارتی دیگر: سیوطی در درّالمنثور، شیخ واحدی در اسباب النزول، امام محمدرازی در مفتاح الغیب(تفسیرکبیر فخر رازی)، مناوی در فیض القدیر.
[16] . امام احمد ‎بن ‎حنبل، مسند حنبل، مصر، میمنه، 1313ه، ق، ج1، ص140، و بخاری در الصحیح ، دارقطنی در سنن، ابن حجردر فتح الباری، بیهقی در السنن، ابن عبدالبردر الاستیعاب و دیگران.
[17] . متقی هندی، پیشین، ج3، ص35حاکم نیشابوری در مسترک الصحیحین .
[18] . ابن سعدواقدی، طبقات الکبری، بریل لیدن، 1322، ج2، ص102 ابن اثیر در اسد الغابه ،عسقلانی در تهذیب التهذیب
[19] . احمدبن حنبل،‌پیشین، ج6، ص323 سیوطی در در المنثور ، ترمذی در الصحیح
[20] . بخاری،‌الصحیح، مصر، مطبعه الخیریه، 1320، باب صلوات علی النبی.احمد حنبل در المسند ، ابو داوود در الصحیح
[21] . هیثمی شهاب الدین ، پیشین، ص87.
به نقل از سایت اندیشه قم
مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات







تاریخ : سه شنبه 93/2/23 | 11:26 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

روایت شده است که جابر بن عبد اللَّه انصارى رضى اللَّه عنه در اواخر عمرش به ضعف پیرى و ناتوانى مبتلا شده بود.
امام باقر علیه السّلام به دیدنش رفت و احوالش را پرسید،
جابر گفت: من در حالى هستم که پیرى را بر جوانى و مرض را بر سلامت و مرگ را بر زندگى ترجیح مى ‏دهم.
امام باقر علیه السّلام فرمود:

اى جابر! من این چنین نیستم که چیزى را بر چیز دیگر ترجیح دهم،
پس اگر خدا مرا پیر کند پیرى را دوست دارم
و اگر جوان قرار دهد جوانى را دوست دارم
و اگر مرا مریض کند مرض را دوست دارم
و اگر شفایم دهد شفا و سلامت را دوست مى ‏دارم
و اگر بمیراند مردن را دوست مى ‏دارم
و اگر زنده نگه دارد زندگى را دوست مى ‏دارم
خلاصه آن چه را که خداوند بخواهد تسلیم او هستم.
وقتى جابر این کلام را از امام شنید
(پى به اشتباه خود برد و فهمید که ترجیح دادن در برابر خواسته خدا اعمال نظر کردن است)
برخاست و صورت حضرت را بوسید و گفت:

حقا که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله راست گفت که فرمود:
 اى جابر! تو زنده مى ‏مانى و پسرم را که هم اسم من است مى‏ بینى و او علم را مى‏ شکافد همان گونه که گاو زمین را مى‏ شکافد
و به همین جهت شکافنده علم اولین و آخرین نامیده شده است.»

آرام بخش دل داغدیدگان، ص: 206






تاریخ : شنبه 93/2/20 | 5:32 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مردی خدمت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) آمد و از این که همسایه اش او را آزار می رساند، زبان به گلایه گشود.

رسول خدا(ص) که کانون علم و بردباری بود، او را به صبر دعوت کرد.
مرد آرام شد و رفت.
چند روز بعد برگشت و از آزار و اذیّت همسایه زبان به شکایت باز کرد.
 مجدداً رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) او را به شکیبایی فرا خواند.

دوباره پس از چند روز، آن مرد بازگشت و از همسایه اش شکوه نمود.
 این بار پیامبر(صلّی الله علیه و آله) به او فرمود: اسباب خود را جمع کن و داخل کوچه قرار بده.
مردم که از کوچه عبور می کنند، از تو علّت این اقدام را سؤال می کنند و تو نیز علّت این کار خود را به  آن ها بگو  ( آزار و اذیّت همسایه) مرد همین ابتکار را به کار برد.
رهگذران بودند و سؤال و جواب این مرد و بالاخره مراتب به گوش همسایه ی مردم آزار رسید و آبروی خود را در خطر از دست رفتن دید.
خدمت همسایه رسید و با الحاح و التماس از او خواست اسباب خود را به منزل ببرد و بیش از این به مردم چیزی نگوید و قول داد که من بعد همسایه ی خود را آزار نرساند.
 مرد که مقصود را حاصل دید، اسباب خود را به منزل برگرداند و از آن پس همسایه اش او را آزار نرساند. 

ماخذ: مجله ی دیدار، شماره 43، چهارم دی 1382      صفحه: 18






تاریخ : شنبه 93/1/30 | 11:41 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

شیخ مهدی امامی مازندرانی در عصر خویش در راه امر به معروف و نهی از منکر از هیچ تلاشی دریغ نکرد.
روزی شیخ در منزل شخصی که اهل علم بود، دعوت بود.
 ارتشی بلند پایه ای که نزد رضاخان مقامی داشت و انگشتر طلا به دست داشت، در کنار شیخ نشسته بود.
 شیخ فرمود: اگر طلا را به الماس تبدیل می کردید، بهتر بود؛ زیرا انگشتر طلا بر مرد حرام است.
صاحب خانه از رفتار شیخ ترسید؛ ولی آن ارتشی فوراً انگشتر را از دست درآورد.
پس از پایان مجلس، میزبان گفت: آقا او یک ارتشی مهم بود، شما چگونه جرأت کردی به او چنین مطلبی را بگویی؟
شیخ فرمود: همین شماها سبب شده اید  کار به اینجا بکشد!
من فقط نهی از منکر کردم؛ اگر این حرف را قبل از غذا می زدی، غذایت بر من حرام بود.   

ماخذ: جرعه ای از اقیانوس- قلی زاده      صفحه: 213 تا 214







تاریخ : شنبه 93/1/30 | 11:2 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

1) مردم از شر او در امان،و به خیر او امیدوار باشند
2) زیادی مالش را در راه خدا خرج می کند
3) از حرف زدن زیادی خود داری می کند
4) از مال دنیا قناعت نماید
5) تمام عمر خود از تحصیل علم سیر نشود
6) با رضای خدا رفتار کردن محبوبتر باشد نزد او از رفتار کردن با رضای مردم
7) احسان و خوبی مردم را نسبت به خودش زیادتر می داند و احسان و خوبی خود را
به مردم کمتر حساب می کند
8) همه مردم را در نظرش بهتر از خود می داند

خواص و شرایط روحی و جسمی
از گفتار ائمه معصومین(ع)

بر گرفته از کتاب گنجهای معنوی « رضا جاهد »






تاریخ : دوشنبه 92/11/21 | 11:19 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

حضرت امام حسن مجتبى(ع) هر از گاهى فرزندان را دور خود جمع می کرد و آنان را نصیحت مى‏ نمود. روزى فرزندان خود و فرزندان برادرش را فرا خواند. کودکان قبل از شرفیاب شدن به حضور امام، نمى‏ دانستند ایشان به چه قصدى آنها را دعوت کرده است، ولى خوشحال بودند که هر وقت نزد امام مى‏ روند، با دست پر بازمى‏ گردند.

همه کودکان که دور امام(ع) گرد آمدند، امام(ع) فرمود: «همه شما، کودکان امروز هستید و امید مى‏ رود که بزرگان اجتماع فردا نیز باشید؛ پس دانش بیاموزید و در کسب علم کوشش کنید.»

بحارالانوار ج2 ص 152  به نقل از کتاب صد حکایت تربیتی مرتضی بذر افشان






تاریخ : دوشنبه 92/11/21 | 10:50 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

برخی از عوامل مهم محیطی مؤثر در هوش:

1. اندیشة زیاد در علم و حکمت، عقل را شکوفا می‌سازد و دامنة دانستن‌ها و درک حقایق علوم را افزایش می‌دهد.

( «کثرة النظر فی العلم یفتح العقل» مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، چاپ سوم، 1403 ق ، ج1، ص 159، ح 33، «کثرة النظر فی الحکمة یفتح العقل»، ری شهری، محمد ، میزان الحکمه، ج3، ص2050.)

2. اشتغال به تحصیل و دانش: در پرتو آموختن و یادگیری است که چه بسا، افرادی که هوش سرشاری هم ندارند، استعداد خود را شکوفا می‌کنند و به نتایج پرباری دست می‌یابند.

( امام علی ـ علیه السّلام ـ :«انک موزون بعقلک فزکّه بالعلم» ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج3، ص 2050.)

3. اشتغال به تعلیم و تدریس: به واسطة آموزش و تدریسِ آموخته‌ها و اندوخته‌های ذهنی است که زمنیة پرورش و شکوفایی بیشتر هوش و فهم انسان افزایش می‌یابد، زیرا چه بسا در هر نوبت تدریس به نکاتِ جدیدی دست می‌یابد که قبلاً بدان توجّه نداشته است.

( امام علی ـ علیه السّلام ـ :«اعون الاشیاء علی تزکیة العقل، التعلیم.» میزان الحکمه، ج3، ص 2050.)

4. پرهیز از مسائل بی‌اهمیّت و کم اهمیّت: از جملة فوائدش آن است که ذهن و فعّالیت‌های ذهنی را متمرکز می‌سازد و در نتیجه زودتر به نتایج ذهنی خواهد رسید.

( امام علی ـ علیه السّلام ـ :«بترک ما لا یعینک یتمّ لک العقل.» میزان الحکمه، ج3، ص 2050.)

5. مهرورزی نسبت به جاهل و تلاش برای آموزش او: زیرا تعلیم جاهل با فکر و تعقل و بررسی راههای آموزش و انتخاب بهترین شیوه همراه است. آموزش نادان غیر از فوائد عاطفی و اخلاقی که برای شخص به همراه دارد، موجب تکاپو و فعالیّت‌های فکری و خردورزی خود اوست که سهم به سزائی در رشد و شکوفایی هوش و استعدادهای او و بروز خلاّقیت‌های فکری دارد.

( امام علی ـ علیه السّلام ـ :«مِن درکه اسباب العقل، رحمة الجاهل». میزان الحکمه، ج3، ص 2050.)

فاکتورها و عوامل دیگری در رشد خرد و عقل و افزایش هوشمندی در متون اسلامی مطرح شده که به اختصار به آنها اشاره می‌شود: وحی، دانش، ادب، تجربه، رایزنی، تقوا، جهاد با نفس، یاد خدا، زهد در دنیا، پیروی از حق، هم نشینی حکیمان، ترحم بر نادان، کمک خواستن از خداوند متعال.

( برای آگاهی بیشتر از آیات و روایات مورد استنادِ این عوامل، ر.ک: ری شهری، محمد، خردگرائی در قرآن و سنّت، ترجمة مهدی مهریزی، دار الحدیث، چاپ اول، صص 101 ـ 115.)

هم چنین روایات، توصیه‌هایی در صدد برخی غذاها نموده که مغز را قوی می‌سازد مثلِ کدو، گلابی، کرفس، گوشت، سرکه، عسل، انار با لایة نازک، باقلا، ترنج، حجامت کردن و روغن مالیدن بر بدن هم از جملة کارهایی بر شمرده شده که موجب تقویت مغز و ذهن می‌شوند.

( خردگرائی در قرآن و سنّت، ترجمة مهدی مهریزی، دار الحدیث، چاپ اول، صص 115 ـ 121.)

(برگرفته از نرم افزار پاسخ 2)






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 9:24 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.