روزی حاکمی از وزیرش پرسید:
چه چیز است که از همه ی چیزها بدتر
و از نجاست سگ پلیدتر است؟
وزیر در جواب فرو ماند و از حاکم اجازه خواست تا برای یافتن پاسخ از شهر بیرون رود.
در بیابان به چوپانی رسید که گوسفندانش را می چراند.
پس از احوال پرسی،
چوپان را مرد خوش فکری یافت.
سؤال حاکم را برای او بازگو کرد
و گفت که دنبال مردی عالم و حکیم می گردم که پرسش شاه را پاسخ گوید
و جایزه بزرگی را دریافت کند.
چوپان گفت:
ای وزیر! حاکم و پرسش او را رها کن،
من به تو بشارتی می دهم که بسیار مهم است،
بدان که پشت این تپه، گنج بزرگی پیدا کرده ام،
بیا با هم آن را تصرف کنیم و در این جا قصری بسازیم
و لشکری جمع کنیم و حاکم را از سلطنت خلع کرده و خود جای او بنشینیم؛
تو حاکم باش و من هم وزیر تو.
وزیر که دیگ طمعش به جوش آمده بود،
عقل و هوش از سرش پرید
و دست و پایش را گم کرد
و گفت: گنج کجا است؟
برویم آن را به من نشان بده.
چوپان گفت:
به این شرط می پذیرم
که سه مرتبه زبانت را به نجاست سگ من بزنی!
وزیر طمع کار پذیرفت و با خود گفت:
این جا که کسی نیست تا مرا ببیند،
این کار را انجام می دهم و وقتی گنج را تصاحب کردم،
انتقامم را از چوپان می گیرم و او را می کشم.
سپس وزیر سه مرتبه زبان خود را به فضله ی سگ زد
و بعد پرسید: حالا بگو گنج کجا است؟
چوپان خندید و گفت:
اکنون برگرد و به شاه بگو:
آنچه از نجاست سگ پلیدتر است،
طمع و طمع کاری است!
هزار و یک حکایت خواندنی 4/258 – 259؛ به نقل از: داستان های شیرین و شنیدنی/79.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
به وسیله عقل ناقص و نظریه های باطل و مقایسات فاسد و بی اساس نمی توان احکام و مسایل دین را به دست آورد؛
بنابراین تنها وسیله رسیدن به احکام واقعی دین،
تسلیم محض می باشد؛
پس هرکس در مقابل ما اهل بیت تسلیم باشد
از هر انحرافی در امان است
و هر که به وسیله ما هدایت یابد،
خوشبخت خواهد بود
و شخصی که با قیاس و نظریات شخصی خود بخواهد دین اسلام را دریابد،
هلاک می گردد.
(مستدرک الوسایل: ج 17، ص 262، ح 25)
...بحضرت صادق علیه السّلام که:
گاهى با بعضى از مردم سخن می گویم
و هنوز قسمتى از مطلب خود را نگفته ام مى بینم تمام مطلب مرا فهمیده،
و با بعضى دیگر از مردم تکلم می نمایم
و هر وقت تمامى مطلب خود را گفتم
آن وقت به همان نوع که با او سخن گفته ام سخن مرا مى فهمد و تکرار می کند،
و گاه با بعضى از مردم مطلبى را می گویم
با اینکه تمام آن را می گویم و مطلب من به پایان می رسد باز او نمى فهمد،
بلکه می گوید تکرار کن زیرا نفهمیدم.
آن حضرت فرمود:
اى اسحاق میدانى علت و منشأ و جهت این اختلاف فهم مردم را؟
عرض کردم نمی دانم یا ابن رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلّم (سرّ آن را بیان فرمائید).
فرمود:
آنکه با او تکلم می نمائى و هنوز کلام تو تمام نشده،
کلام و مطلبت را مى فهمد و درک می کند،
او آن کسى است که عقلش
با نطفه (که از آن خلق شده) عجین و سرشته شده و مخلوط گردیده،
و آن کسى که تو با او سخن می گوئى و بعد از اتمام سخن تو مطلبت را درک می کند و مى فهمد،
او آن کسى است که ترکیب شده
و عطا گردیده است عقل باو هنگامى که در شکم مادر بوده
(یعنى پس از انعقاد نطفه در رحم عقل باو عنایت شده).
و آن کسى که بعد از تمام شدن کلام تو بگوید مطلب را تکرار کن که نفهمیدم چه گفتى،
او آن کسى است که بعد از بزرگ شدن
(و در اوایل تمیز و رشد و بلوغ) باو اعطاء عقل شده .
علل الشرائع-ترجمه مسترحمى، ص: 226
1-... حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام...فرمودند:
خداوند عزّ و جلّ موجودى را مبغوض تر از احمق نیافریده
زیرا محبوب ترین اشیاء که عقل باشد را از او گرفته است.
2-...از حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که فرمود:
دوست هر کس عقلش بوده و دشمنش جهلش مى باشد.
علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج1، ص: 355
امام رضا علیه السلام فرمود:
«دوست هر مردى عقل اوست و دشمن او جهلش.»
ابو هاشم جعفرى روایت کرده است که نزد حضرت رضا علیه السلام بودیم و راجع به عقل و ادب مذاکره مى کردیم،
پس حضرت فرمود:
«اى ابا هاشم، عقل موهبت خداست و ادب با رنج و سختى به دست آید، پس کسى که در کسب ادب زحمت کشد آن را به دست آورد و کسى که در کسب عقل رنج برد بر نادانى خویش بیفزاید.»
پژوهشى دقیق در زندگانى امام رضا علیه السلام ،ج2،ص:118
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود:
از دانشمندان کسانى هستند که دوست دارند علمشان را ذخیره کنند و مردم از آنان بهره مند نشوند، اینان در طبقه اول آتشند،
و بعضى از دانشمندان وقتى به آنها موعظه شود آن را قبول نمى کند و چون خود او موعظه کند خشنونت نشان مى دهد، اینان در طبقه دوم آتشند،
و بعضى از دانشمندان علم را نزد ثروتمندان مى برند و نزد فقیران نمى برند، اینان در طبقه سوم آتشند،
و بعضى از دانشمندان در علم خود شیوه جباران و سلاطین را پیش گرفته اند که اگر چیزى از سخن آنان رد شود و یا در باره آنان قصورى رخ دهد خشم مى گیرند، اینان در طبقه چهارم آتشند،
و بعضى از دانشمندان احادیث یهود و نصارى را طلب مى کنند تا با آن دانش خود را افزایش دهند، اینان در طبقه پنجم آتشند،
و بعضى از دانشمندان خود را در معرض فتوا قرار مى دهند و مى گویند: از من بپرسید، در حالى که شاید یک سخن را درک نکنند و خداوند کسانى را که خود را به تکلف انداخته اند دوست ندارد، اینان در طبقه ششم آتشند،
و بعضى از دانشمندان علم خود را سرمایه شخصیت و عقل قرار مى دهند (تا مردم آنان را مهم بدانند) اینان در طبقه هفتم آتشند.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 25
«گناه» عملی است که با اراده و رضایت الهی در تضاد بوده ، با ایجاد نوعی " تاریکی" معنوی در نفس انسان، آدمى را از خدای متعال که "نور" آسمانها و زمین است، دور مىسازد و به عبارت دیگر، موجب بازماندن وى از کمال و قرب به خدا مىگردد.
تعیین این که چه چیزی گناه است و چه چیزی ثواب از طریق کتاب و سنت مقدور است، زیرا در بسیاری از موارد، گناه بودن عملی قابل تشخیص عقلانی نیست و خدای متعال است که این موارد را به اقتضای علم و حکمت مطلق خود، از طریق وحی و دین، برای بشر بیان نموده است.
اقسام گناه:
1
1. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : فِکْرَةُ ساعَةٍ خَیرٌ مِنْ عبادَةِ سنَةٍ. «بحارالانوار، ج 71، ص 326»
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود:
ساعتی اندیشه کردن بهتر از یک سال عبادت است.
2. قال الامام علی - علیه السّلام - : لا عِبادَةَ کَالتَّفکُّرِ فی صَنْعةِ اللهِ عزّوَجلّ. «امالی طوسی، ص 146»
امام علی - علیه السّلام - فرمود:
هیچ عبادتی مانند اندیشیدن در صنع (خلق) خدای عزوجل نیست.
3. قال الامام علی - علیه السّلام - : تَمییزُ الباقی مِنَ الْفانی مِنْ أَشْرَفِ النَّظَرِ.«غررالحکم، ح 4494»
امام علی - علیه السّلام - فرمود:
تمییز دادن و تشخیص امور ماندنی از امور فانی و رفتنی، از برترین اندیشه هاست.
4. قال الامام علی - علیه السّلام - : اَصْلُ العقلِ الفِکرُ وَ ثَمَرتُهُ السَّلَامَةُ.«غررالحکم، ح 3093»
امام علی - علیه السّلام - فرمود:
ریشة عقل، اندیشه است و ثمره اش سالم ماندن.
(از خطا، لغزش و گناه یا عذاب آخرت)
5. قال الامام علی - علیه السّلام - : فِکرُ الْمَرءِ مِرآةٌ تُریهِ حُسْنَ عَمَلِهِ مِنْ قُبْحِهِ.«غررالحکم، ح 6546»
امام علی - علیه السّلام - فرمود:
اندیشه آدمی آینهای است که کردار نیک و بدش را به او نشان میدهد.
یکی از مبانی خداشناسی اسلامی، بازشناسی و تفکیک شناخت ذات خدا از شناخت اوصاف و افعال اوست.
شناخت ذات الهی برای هیچ موجود دیگری، از جمله انسان، ممکن نیست.
یک دلیل کوتاه و روشن این مدّعا آن است که ذات خداوند، نامحدود و غیرمتناهی است و دیگر موجودات، همگی محدود و متناهیاند و ناگفته پیداست که موجود محدود را راهی به سوی شناخت نامحدود نیست
و مبنای فلسفی این استدلال آن است که علم و شناخت همواره مستلزم نوعی احاطة عالم بر معلوم است
و از آن جا که احاطة موجود محدود بر ذات نامحدود ممکن نیست،
آگاهی موجود بر ذات نامحدود امکان ندارد؛
ادامه مطلب...
امام على علیه السلام :
اَلذِّکرُ یونِسُ اللُّبَّ وَیُنیرُ القَلبَ وَیَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛
یاد خدا عقل را آرامش مى دهد،
دل را روشن مى کند
و رحمت او را فرود مى آورد.
غررالحکم، ج2، ص66، ح1858
---------------------------------------
امام على علیه السلام :
اُذکُرُوا اللّه ذِکراخالِصاتَحیَوابِهِ أَفضَلَ الحَیاةِ وَتَسلُکوابِهِ طُرُقَ النَّجاةِ؛
خدا را خالصانه یاد کنید تا بهترین زندگى را داشته باشید
و با آن راه نجات و رستگارى را به پیمایید.
(بحارالأنوار، ج78، ص39، ح16)
---------------------------------------
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
مَن أَطاعَ اللّه عَزَّوَجَلَّ فَقَد ذَکَرَ اللّه وَإِن قَلَّت صَلاتُهُ وَصیامُهُ وَتِلاوَتُهُ لِلقُرآنِ؛
هر کس خداى عزوجل را اطاعت کند خدا را یاد کرده است،
هر چند نماز خواندن و روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندک باشد.
( بحارالأنوار، ج77، ص86، ح3)
بازدید امروز: 135
بازدید دیروز: 86
کل بازدیدها: 807594