...در چند موضع، دروغ را تجویز کرده اند:
اول:
در جایى که:
اگر مرتکب دروغ نشود مفسده اى بر آن مترتب شود، یا ضررى به خود برسد، یا باعث قتل مسلمانى یا بر باد رفتن عرض او یا آبروى او یا مال محترم اوبشود،
که در این صورت جایز، بلکه واجب است.
پس اگر ظالمى کسى را بگیرد و از مال او بپرسد، جایز است انکار کند.
یا جابرى او را بگیرد و از عمل بدى که میان خود و خداکرده باشد سؤال کند جایز است که بگوید: نکرده ام.
و همچنین هر که بپرسد از کسى ازمعصیتى که از او صادر شده باید اظهار آن نکند، زیرا اظهار گناه، گناهى دیگر است.
واگر از عیب یا مال مسلمانى از او استفسار کنند جایز است انکار آن، بلکه در همه این صور واجب است.
دوم:
مرحوم متقی صالح و واعظ اهلبیت عصمت و طهارت علیهم صلوات اللّه شهید حاج شیخ احمد کافی (رضوان اللّه تعالی علیه ) نقل نمود:
یکی از شیعیان در بصره سالی ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خوانی می کرد این بنده خدا ورشکست شد و وضع زندگی اش از هم پاشیده شد حتی خانه اش را هم فروخت .
نزدیک محرم بود با همسرش داخل منزل روی تکه حصیری نشسته بودند یکی دو ماه دیگر بنا بود خانه را تخلیه کنند، و تحویل صاحبخانه بدهند و بروند.
همسرش می گوید: یک وقت دیدم شوهرم منقلب شد و فریاد زد.
گفتم : چه شده ؟ چرا داد می زنی ؟
گفت : ای زن ما همه جور می توانستیم دور و بر کارمان را جمع کنیم ، آبرویمان یک مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرویمان برود.
گفتم : چطور؟
گفت : هر سال دهه عاشورا امام حسین (ع ) روی بام خانه ما یک پرچم داشت مردم به عادت هر ساله امسال هم می آیند ما هم وضعمان ایجاب نمی کند و دروغ هم نمی توانیم بگوئیم آبرویمان جلوی مردم می رود.
یکدفعه منقلب گردید،
گفت : ای حسین مپسند آبرویمان میان مردم برود، قدری گریه کرد.
همسرش گفت : ناراحت نباش یک چیز فروشی داریم .
گفت : چی داریم ؟
ام سلمه به پیامبر خدا (ص) گفت:
پدر و مادرم فداى تو باد، زنى که دو بار شوهر کرده و آنها از دنیا رفته اند و به بهشت داخل شده اند، این زن با کدام یک از آنها خواهد بود؟
فرمود: اى ام سلمه:
هر کدام که اخلاق نیکویى داشته باشد و با خانواده خود رفتار نیکویى داشته باشد. اى ام سلمه!
کسى که اخلاق نیکو داشته باشد خیر دنیا و آخرت را برده است.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 73
أَکثَرُ الخَیرِ فِى النِّساءِ؛
بیشترین خیر و برکت در زنان است.
من لایحضره الفقیه، ج3، ص385، ح4352
----------------------------------------------
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
اَلمَرأَةُ الصّالِحَةُ أَحَدُ الکاسِبَینِ؛
زن شایسته یکى از دو عامل پیشرفت خانواده است.
بحارالأنوار، ج103، ص238، ح39
----------------------------------------------
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
وَنِساءٌ کاسیاتٌ عاریاتٌ مُمیلاتٌ مائِلاتٌ رُؤُوسُهُنَّ کَأَسنِمَةِ البُختِ المائِلَةِ لایَدخُلنَ الجَنَّةَ وَلایَجِدنَ ریحَها وَإنَّ رِیحَها لَیُوجَدُ مِن مَسیرَةِ کَذا وَکَذا؛
(در آینده) زنانى پیدا مى شوند
که در عین پوشیدگى برهنه اند
(لباس هاى بدن نما و جوراب هاى نازک مى پوشند)
هوسباز و دلفریب مى باشند،
موهاى خود را طورى آرایش مى کنند که مانند کوهان شتر جلوه مى کند.
اینان داخل بهشت نمى شوند و حتى بوى آن را استشمام نمى کنند،
با این که بوى بهشت از راه بسیار دور شنیده مى شود.
صحیح مسلم، ج3، ص1680، ح2128
----------------------------------------------
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
إِنَّ خَیرَ نِسائِکُمُ الوَلُودُ الوَدُودُ لعَفیفَةُ، العَزیزَةُ فى أَهلِهَا، الذَّلیلَةُ مَعَ بَعلِهَا، المُتَبَرِّجَةُ مَعَ زَوجِها، الحِصانُ عَلى غَیرِهِ الَّتى تَسمَعُ قَولَهُ وَتُطیعُ أَمرَهُ... ؛
بهترین زنانتان، آن زن زایا، بسیار مهربان و پاکدامن است
که براى شوهرش خودآرایى مى کند
و از غیر او خود را محفوظ نگه مى دارد،
حرف شوهرش را مى شنود و فرمان او را اطاعت مى کند... .
رسول خدا (ص) :
1. وقتی کسی که خلق و دین وی مایه رضایت است به خواستگاری می آید , به او زن دهید و اگر چنین نکنید فتنه و فساد در زمین فراوان خواهد شد.
(نهج الفصاحه ، ح 130)
**********************
2. بهترین ازدواج ها آنست که آسان انجام گیرد.
(نهج الفصاحه ، ح 1507)
**********************
3. وقتی خداوند خواستگاری زنی را به دل کسی انداخته باشد , مانعی نیست که او را بنگرد.
(نهج الفصاحه ، ح 185)
**********************
4. وقتی اشخاص همشأن برای خواستگاری پیش شما آمدند ؛ دختران خود را شوهر دهید و در کار آنها منتظر حوادث نباشید.
(نهج الفصاحه ، ح 193)
**********************
5. اگر کسی زنی را خواستگاری کرد و موی خود را رنگ می بندد باید به او خبر دهد که موی خود رنگ می بندد.
(نهج الفصاحه ، ح 2.202)
امام صادق (ع) فرمود:
در زمان رسول اکرم (ص) مردی از انصار برای تامین نیازهای زندگی ، به مسافرت رفت ، هنگام خداحافظی با همسرش ، با او پیمان بست که تا از سفر برنگشته از خانه بیرون نرود.
زن در خانه اش بسر می برد، به او خبر رسید که پدرت بیمار شده است ، او توسط شخصی از پیامبر (ص) اجازه خواست که به عیادت پدرش برود.
پیامبر (ص) فرمود: نه ، تو در خانه ات باش و پیروی از شوهر را ادامه بده .
به او خبر رسید که بیماری پدرت ، شدیدتر شده است.
او برای بار دوم از پیامبر (ص) اجازه خواست.
آن حضرت ، همان پاسخ را داد.
پدر زن از دنیا رفت.
زن برای پیامبر (ص) پیام فرستاد، به من اجازه بده بروم بر جنازه پدرم نماز بخوانم.
حضرت فرمود: نه ، در خانه ات باش و اطاعت از شوهر را ادامه بده .
جنازه پدر آن زن را دفن کردند، ولی او به خاطر حفظ پیمانی که با شوهر داشت.
از خانه بیرون نرفت .
رسول خدا (ص) این پیام را برای آن بانوی مطیع فرستاد:
ان الله قد غفر لک ولا بیک بطاعتک لزوجک :
خداوند، بخاطر اطاعت تو از شوهرت ، هم تو و هم پدرت را بخشید.
به نقل از سایت اندیشه قم
دوشیزه ای به نزد پیامبر آمد و از پدرش شکایت کرد که مرا به عقد پسر عمویم درآورده و من بدان راضی نیستم.
پیامبر فرمود: حال که چنین شده بدان راضی باش.
دختر گفت به او رغبت ندارم و نمی خواهم همسر او باشم.
پیغمبر فرمود در چنین صورتی می توانی شوهر دیگری اختیار کنی.
دختر وقتی چنین سخنی را شنید گفت:
اتفاقاً دوست دارم با پسر عمویم زندگی کنم.
ولی با این سؤال خواستم معلوم دیگران کنم که پدران حق ندارند دختران خود را بهر کس که خود مایل بودند داده و پیمان زناشوئی را یکطرفه امضاء نمایند.
ماخذ: تشکیل خانواده در اسلام- علی قائمی - صفحه: 123
زنى از بستگان دختر آقا شیخ جواد مجتهد رشتى-رحمه الله- مىگوید:
با پدر و مادرم از ایران به زیارت عتبات رفتیم، و آنان مرا در نجف به طلبهى سیدى تزویج کردند و رفتند.
از سویى دورى آنها مرا ناراحت مىکرد، و از سوى دیگر گاهى شوهرم نزدیک ظهر همراه با مقدارى گوشت و چند میهمان وارد منزل مىشد.
لذا من با شوهر بد اخلاقى مىکردم و منشأ آن دورى والدین بود.
البته خوب است والدین در این امر مواظب باشند و دخترشان را به تزویج کسى که در جاى دور زندگى مىکند در نیاورند.
آن خانم مىگوید: مریض شدم و تب به شدت مرا فرا گرفت،
در همان حال، در حالت بیدارى حضرت زهرا-علیها السلام- را دیدم، فرمود:
"شفاى تو به دست شوهرت مىباشد." و به من توصیه فرمود که با او خوش رفتار باشم.
شوهرم از راه رسید و عباى خود را روى من انداخت، و من بلافاصله شفا یافتم
و به حرم حضرت امیر-علیه السلام- مشرف شدم و به آن حضرت اصرار کردم که یا مرگ مرا برساند یا والدین مرا.
از حرم بیرون آمدم و دیدم که حضرت امیر-علیه السلام- درست از جهت مقابل من وارد صحن مىشود،
تغییر مسیر دادم و به جهت دیگر حرکت کردم تا با حضرت مواجه نگردم،
دیدم به سوى من تغییر مسیر دادند تا این که به خدمت ایشان رسیدم.
فرمود: "خانم ما به تو نظر داریم، با شوهر خود خوب رفتار کن،
برو در سرداب منزل با ذغال تا چهل روز روى دیوار علامت بگذار روز چهلم والدینات مىآیند،
هم چنین براى برآورده شدن حوایج خود بالاى بام برو و چند صلوات بفرست، درست مىشود.
" وى مىگوید: من این کار را مىکردم، وقتى شوهرم گوشت و لوازم طبخ را مىآورد، همه را در دیگ مىریختم
و بالاى بام مىرفتم و چند صلوات مىفرستادم و مىآمدم و مىدیدم غذا پخته و طبقه بندى و چیده شده و خوش طعم و لذیذ آماده است!
(منبع: در محضر آیت الله العظمی بهجت،ج1،ص 53)
شخصى غلامى را فروخت ، به مشترى گوشزد کرد که این غلام فقط یک عیب دارد و آن عیب سخن چینى است مشترى با همین عیب به معامله راضى شده او را خرید.
مدتى غلام در خانه صاحب جدید خود ماند، روزى به زن او گفت شوهرت به تو علاقه اى ندارد و خیال ازدواج مجدد کرده ، اگر بخواهى از این فکر منصرف شود باید بوسیله تیغ مقدارى از موى زیر گلویش را بیاورى تا دعائى بر آن بخوانم که قلبش به او متمایل شود.
همانروز به شوهرش گفت زنت رفیق دارد و با او خوشگذدانى می کند در فکر کشتن تو افتاده امشب خود را بخواب بزن تا حقیقت بر تو کشف گردد.
آن شب مرد ظاهرا خود را خوابیده نشان داد نیمه شب متوجه شد زنش تیغى در دست گرفته بطرف او میآید خیال کرد براى کشتنش آماده شده ناگهان از جاى حرکت کرد و با او درآویخت بالاخره زن خود را کشت .
بستگان زن از داستان مطلع شدند و با شوهر به نزاع و جدال پرداختند کم کم بین دو قبیله زن و شوهر آتش زد و خورد افروخته شد.
داستانها و پندها جلد دوم گردآورى : مصطفى زمانى وجدانى
بازدید امروز: 109
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 806292