سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مـلامحمدتقى مجلسى از علماى بزرگ اسلام است .

وى در تربیت فرزندش اهتمام فراوان داشت و نـسـبـت به حرام و حلال دقت فراوان نشان مى داد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال حرام رشد کند.

مـحمدباقر، فرزند ملامحمدتقى، کمى بازیگوش بود.

شبى پدربراى نماز و عبادت به مسجد جامع اصـفـهـان رفـت .

آن کـودک نـیـز همراه پدر بود.

محمدباقر در حیاط مسجد ماند و به بازیگوشى پرداخت .

وى مشک پر از آبى را که در گوشه حیاط مسجد قرار داشت با سوزن سوراخ ‌کرد و آب آن را بـه زمـین ریخت .

با تمام شدن نماز، وقتى پدر از مسجد بیرون آمد، با دیدن این صحنه، ناراحت شد.

دست فرزند را گرفت وبه سوى منزل رهسپار شد.

رو به همسرش کرد و گفت: مى دانید که مـن در تربیت فرزندم دقت بسیار داشته ام .

امروز عملى از او دیدم که مرابه فکر واداشت .

با این که در مورد غذایش دقت کرده ام که از راه حلال به دست بیاید، نمى دانم به چه دلیل دست به این عمل زشت زده است . حال بگو چه کرده اى که فرزندمان چنین کارى را مرتکب شده است ؟

زن کمى فکر کرد و عاقبت گفت : راستش هنگامى که محمدباقر رادر رحم داشتم ، یک بار وقتى به خانه همسایه رفتم ، درخت انارى که درخانه شان بود، توجه مرا جلب کرد.

سوزنى را در یکى از انارها فروبردم و مقدارى از آب آن را چشیدم .

ملامحمدتقى مجلسى با شنیدن سخن همسرش آهى کشید و به راز مطلب پى برد .
(منبع: صد حکایت تربیتی؛ مرتضی بذرافشان)






تاریخ : چهارشنبه 93/1/27 | 11:59 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله همسران متعدّدى داشت؛ یکى از آنها «زینب بنت جحش» بود که علاقه زیادى به پیامبر صلى الله علیه و آله داشت، به این جهت مقدارى عسل ذخیره کرده بود، تا هر زمان حضرت به خانه او مى‏ آید، آن عسل را خدمت حضرت بیاورد تا حضرت از آن تناول کند.
«عایشه» دختر ابوبکر، همسر دیگر پیامبر صلى الله علیه و آله، از این جریان و محبّت زینب به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله با خبر شد و حسّ حسادت او تحریک شد که مبادا زینب با این کارش در دل پیامبر صلى الله علیه و آله جاى بیشترى باز کند و محبّت حضرتش به او بیشتر شود؛ بدین جهت تصمیم گرفت کارى کند که دیگر پیامبر از آن عسل نخورد؛ تصمیم زشت خود را با «حفصه»، دختر عمر، همسر دیگر پیامبر، در میان گذاشت. قرار شد هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله به منزل آنان مى ‏رود، بگویند: از دهان شما بوى بدى مى ‏آید؟! نکند غذاى نامناسبى خورده ‏اید، سپس بوى بد را به عسل ارتباط بدهند تا حضرت از آن عسل نخورد.
پیامبر صلى الله علیه و آله روزى به منزل حفصه وارد شد. حفصه، طبق نقشه قبلى، جلوى بینى خود را گرفت و گفت: یارسول اللَّه! چه بوى بدى از بدن شما به مشامم مى‏ رسد! چه خورده ‏اى؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: در منزل زینب مقدارى عسل خورده‏ ام! حفصه عرض کرد: شاید این بوى بد از همان عسل است و ممکن است زنبور عسل برروى «معافیر»[«معافیر» صمغ و شیره یکى از درختان حجاز به نام «عُرْفُطْ» است که بوى نا مناسبى دارد، به گونه ‏اى که اگر زنبور عسل از آن بخورد، بوى بد آن به عسل آن زنبور نیز منتقل مى‏ گردد.] نشسته و این بوى بد از معافیر به عسل منتقل شده است! پیامبر صلى الله علیه و آله، که به بوى خوش اهمیّت فراوانى مى‏ داد و قسمتى از درآمد خود را صرف بوى خوش و عطرها مى‏ کرد[استعمال عطر و معطّر بودن امرى پسندیده‏ اى است که براى رهبر یک جامعه بسیار پسندیده است.] در پاسخ فرمود: بسیار خوب، من دیگر از آن عسل نمى‏ خورم و آن را بر خود حرام مى‏ کنم. ولى شما این مسأله را در همین جا خاتمه دهید و در بین دیگران از این مطلب سخن نگویید. این راز و سرّ همین جا دفن شود! آنها که به مقصود خود رسیده بودند، متعهّد شدند با کسى در این باره سخن نگویند.
آنها به این تعهّد خود وفا نکردند و راز پیامبر صلى الله علیه و آله را فاش‏ کردند و آن خبر را در بین مردم پخش نمودند. خداوند به وسیله جبرئیل پیمان شکنى آنها را به پیامبر صلى الله علیه و آله اطّلاع داد و آنها را تهدید به مجازات نمود و به پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود که آنچه را بر خود حرام‏ کرده ‏اى حلال است و مى ‏توانى از آن استفاده کنى!

مثالهاى زیباى قرآن، ج‏2، ص: 291






تاریخ : دوشنبه 92/10/30 | 2:48 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

                    

عبد الله بن اَبی یَعْفور که از خواصّ یاران امام صادق (ع) است به حضرت عرض کرد: به خدا قسم اگر اناری را به دو نیمه تقسیم کرده، نصفش را حلال و نصف دیگر را حرام بنامی، من بی چون و چرا تسلیم هستم.» معرفت امام حق و پیروی از او ستون فقرات بصیرت مردان خداست. 

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)  






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 9:37 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.