سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهلول آنچه از مخارجش زیاد می آمد در گوشه ی خرابه ای زیر خاک پنهان می کرد.

زمانی مقدار پول هایش به سیصد درهم رسید،

یک روز ده درهم زیاد داشت،

به طرف خرابه رفت تا آن پول را نیز ضمیمه ی سیصد درهم کند.

مرد کاسبی در همسایگی آن خرابه از جریان آگاه شد،

همین که بهلول پول را پنهان کرد و از خرابه دور شد

آن مرد وارد شد و پول های او را از زیر خاک بیرون آورد.

مرتبه ی دیگر که بهلول می خواست از پول های خود سرکشی بکند

وقتی خاک را کنار زد اثری از آن ندید.

فهمید کار همان کاسب همسایه است؛ زیرا داخل شدن او را دیده بود.

بهلول پیش او آمد و اظهار داشت:

برادر من! زحمتی برای شما دارم،

می خواهم پول هایی را که در مکان های مختلف پنهان کرده ام

جمع زده و نتیجه را به من بگویید.

نظرم این است که تمام آنها را از مکان های متفرق بردارم

و در جایی که سیصد و ده درهم پنهان کرده ام جمع نمایم؛

زیرا آن محل محفوظ تر از جاهای دیگر است.

کاسب بسیار خوشحال شد و اظهار موافقت کرد.

سپس از او خداحافظی کرد و دور شد.

مرد کاسب پیش خود چنان فکر کرد

که اگر سیصد و ده درهم را به محل خود برگرداند

ممکن است بتواند سه هزار درهم را که در آن جا جمع خواهدشد به دست آورد.

بهلول پس از چند روز به سوی خرابه آمد

و سیصد و ده درهم را همان جا یافت.

پول ها را برداشت

و در محل آن، نجاست کرد

و با خاک، رویش را پوشانید و از خرابه بیرون شد.

مرد کاسب در کمین بهلول بود،

همین که او را از خرابه دور دید، نزدیک آمد

و خواست خاک را کنار بزند

که ناگاه دستش آلوده شد

و از حیله ی بهلول آگاهی یافت.

پند تاریخ 2/116 – 117؛ به نقل از: الخزائن (نراقی).






تاریخ : یکشنبه 93/9/9 | 9:46 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

عکس و تصویر و پوستر متحرک عید مبعث حضرت محمد مصطفی(ص)

سعید بن علاقه مى ‏گوید: از امیر المؤمنین على بن ابى طالب (ع) شنیدم که مى ‏فرمود:

رها کردن تار عنکبوت در خانه باعث تنگدستى مى ‏شود

و بول کردن در حمّام باعث تنگدستى مى‏ شود،

و خوردن در حال جنابت باعث تنگدستى مى ‏شود،

و خلال کردن با چوب گز باعث تنگدستى مى ‏شود،

و شانه کردن در حال ایستاده باعث تنگدستى مى ‏شود،

و رها کردن خاکروبه در خانه باعث تنگدستى مى ‏شود،

و سوگند دروغ باعث تنگدستى مى ‏شود،

و زنا باعث تنگدستى مى ‏شود،

و اظهار حرص باعث تنگدستى مى ‏شود،

و خوابیدن میان دو نماز مغرب و عشاء باعث تنگدستى مى ‏شود،

و خوابیدن پیش از طلوع آفتاب باعث تنگدستى مى ‏شود،

و اندازه نداشتن در زندگى‏ باعث تنگدستى مى ‏شود،

و قطع رحم باعث تنگدستى مى ‏شود،

و عادت کردن به دروغ باعث تنگدستى مى ‏شود،

و گوش دادن زیاد به ترانه باعث تنگدستى مى ‏شود،

و ردّ مرد سائل در شب باعث تنگدستى مى ‏شود.

سپس فرمود: آیا بعد از اینها به شما چیزهایى را که بر روزى مى‏ افزاید بگویم؟ گفتند: آرى یا امیر المؤمنین، فرمود:

جمع کردن میان دو نماز بر روزى مى‏ افزاید،

و خواندن تعقیبات پس از نماز صبح و عصر بر روزى مى ‏افزاید،

و صله رحم بر روزى مى‏ افزاید،

و جاروب کردن جلو در خانه بر روزى مى ‏افزاید،

و همراهى با برادر دینى بر روزى مى ‏افزاید،

و صبح به دنبال روزى رفتن بر روزى مى‏ افزاید،

و استغفار بر روزى مى ‏افزاید،

و امانت دارى بر روزى مى‏ افزاید،

و حقگویى بر روزى مى‏ افزاید،

و جواب دادن به اذان گو بر روزى مى‏ افزاید،

و سخن نگفتن در مستراح بر روزى مى‏ افزاید،

و ترک حرص بر روزى مى ‏افزاید،

و سپاسگزارى از صاحب نعمت بر روزى مى ‏افزاید،

و پرهیز کردن از سوگند دروغ بر روزى مى‏ افزاید،

و شستن دست‏ها پیش از غذا بر روزى مى افزاید،

و خوردن آنچه از سفره مى‏ افتد بر روزى مى ‏افزاید،

و هر کسى هر روز سى بار خداوند را تسبیح گوید، خداوند هفتاد نوع بلا را از او برطرف مى‏ کند که آسان‏ترین آنها فقر است.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 267






تاریخ : یکشنبه 93/6/16 | 8:27 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

ابان بن عثمان نقل مى‏ کند که مردى نزد امام صادق (ع) آمد و گفت:

پدر و مادرم فداى تو باد! مرا موعظه کن،

فرمود:

اگر خداوند به روزى تو متکفّل است، پس اهتمام تو براى چیست؟

و اگر روزى قسمت شده است، حرص براى چیست؟

و اگر حساب حق است، پس جمع کردن براى چیست؟

و اگر جایگزین کردن خداوند حق است، پس بخل براى چیست؟

و اگر عذاب آتش جهنم حق است گناه براى چیست؟

و اگر مرگ حق است شادى براى چیست؟

و اگر عرضه شدن به خداوند حق است مکر و حیله براى چیست؟

و اگر عبور از پل صراط حق است خودبینى براى چیست؟ 

و اگر هر چیز بر اساس قضا و قدر الهى است اندوه براى چیست؟

و اگر دنیا فانى است اطمینان به آن براى چیست؟

الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 179







تاریخ : یکشنبه 93/6/16 | 7:33 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : لشکر عقل و جهل






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 11:37 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : هر چیزی کلیدی دارد






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 10:4 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : هرگز...






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 8:34 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : سخنان رسول اکرم ص...






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 8:32 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

شهوت رانی عبارت است از:

متابعت کردن آدمی قوه شهویه خود را در هر چیزی که میل به آن می‌کند و آدمی را به آن می‌خواند، از:

شهوت شکم و فرج و حرص مال و جاه و زینت و امثال این‌ها.
و بسیاری از علمای اخلاق تخصیص داده‌اند آن را به متابعت شهوت شکم و فرج و حرص بر اکل و جماع.
و تفسیر اول اگر چه به منشأیّت این صفت از برای جمیع رذایل، که در طرف افراط قوه شهویه است انسب است و لیکن چون اکثر در مقام بیان آن اکتفا به معنی دوم کرده‌اند ما نیز به این طریق بیان می‌کنیم و می‌گوییم:

که شکی نیست که این صفت، اعظم مهلکات بنی آدم است.
و از این جهت سید کائنات فرمود که:

(هر که از شرّ شکم و زبان و فرج خود محفوظ ماند از همه بدی‌ها محفوظ است).

و فرمود که: (وای بر امت من از حلقوم و فرجشان).

و نیز فرمودند که: (بیشتر چیزی که امت من به واسطه آن داخل جهنم خواهند شد شکم و فرج است).
مفاسد پیروی از شهوت فرج
و اما دوم:

که پیروی شهوت فرج، و حرص بر مجامعت باشد، پس شکی نیست که خود فی نفسه امری است قبیح و منکر، و در نظر ارباب عقول، مستهجن و مستنکر.
عقل که کارفرمای مملکت بدن است به واسطه آن مقهور و (منکوب)، و قوه عاقله که مخدوم قوا و حواس است، خادم و مغلوب می‌گردد. تا کار به جائی می‌رسد که همت انسان بر تمتّع، از (جواری) و نسوان (مقصور)، و از سلوک آخرت مهجور می‌شود.
بلکه بسا باشد که قوه شهویه چنان غلبه نماید که قوه دین را مضمحل و خوف خدا را از دل زایل نموده، آدمی را به ارتکاب فواحش بدارد.

و اگر کسی را قوه واهمه غالب باشد این شهوت او را به عشق بهیمی منجر می‌سازد. و آن ناخوشی‌ای است که:
عارض دل‌های بیکار، که از محبت خداوندگار خالی، و از همت عالی بری باشند می‌شود.
و بر کسی که دشمن خود نباشد لازم است که: خود را از مبادی شهوت که فکر و نظر کردن باشد محافظت نماید و احتراز کند، زیرا که: بعد از هیجان قوه شهویه نگاه داشتن آن صعوبتی دارد.

و این اختصاص به شهوت ندارد، بلکه محبت هر امر باطلی از جاه و مال و اهل و عیال و غیر این‌ها چنین است.
پس اگر آدمی ابتدا در آن‌ها فکر نکند و ملتفت مبادی آن‌ها نشود، دفع آن‌ها در نهایت سهولت و آسانی می‌شود. و اگر پیش آن‌ها را نگرفت و داخل در آن‌ها شد دیگر نگاهداشتن خود امری است بسیار مشکل.
و مثال آن، مانند کسی است که: عنان مرکبی را در دست داشته باشد و آن مرکب بخواهد داخل مکانی شود، ابتدا در نهایت سهولت می‌تواند عنان را گرفته مانع آن شود.
و اما کسی که ابتدا خود را محافظت ننموده، مانند کسی است که: مرکب را رها کند تا داخل جائی شود و بعد دم آن را گرفته بخواهد از عقب بیرون کشد.

ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا در اول، به اندک التفاتی ممانعت میسّر گردد، در آخر به صد جان کندن دست ندهد.
پس کسی که طالب نجات خود باشد باید در ابتدای کار، احتیاط کند، که به آخرش مبتلا نشود. و احمق طایفه‌ای هستند که: با وجود اینکه شهوت ایشان قوی است باز در صدد تناول غذاها و معاجین مقوّیه باه هستند تا جماع بیشتر کنند. و ایشان مانند کسانی هستند که مبتلا به چنگ سباع درنده شده باشند و در بعضی اوقات که آن سباع از او غافل شوند حیله‌هایی کنند که آن‌ها را به هیجان و حمله آورد.

و چگونه کسی که از عقلا محسوب باشد چنین امری می‌کند و حال اینکه علاوه بر مفاسد دینیّه که بر افراط در وقاع مترتب می‌شود به تجربه رسیده که هر که منقاد این شهوت گردد و به تهییج زنان و تجدید ایشان و خوردن غذاهای مقویه و معاجین (مبهیه) سعی در قوّت و هیجان شهوت نماید البته لاغر و نحیف، و در اکثر اوقات مریض و ضعیف، و عمر او کوتاه است.
و بسا باشد که: دماغ او مختل، و عقل او فاسد گردد. و این شهوت را تشبیه کرده‌اند:
به عامل ظالمی که پادشاه او را (مطلق العنان) کند، و او را از ظلم کردن منع نکند. و او به تدریج اموال رعایا را بگیرد تا ایشان را مستأصل کند، و به فقر و فاقه مبتلا سازد. و به یکباره همه ایشان هلاک شوند، یا از مملکت پادشاه متفرق شده مملکت را ویران گذارند.
پس هرگاه پادشاه عقل، قوه شهویه را بر مملکت بدن مسلط سازد و آن را بر حد اعتدال ندارد جمیع مواد صالحه، که از غذا هم می‌رسد و باید به جمیع اعضا منقسم گردد، و بدل ما یتحلّل شود، به مصرف خود می‌رساند و همه را منی می‌کند، و سایر اعضا بی‌غذا می‌ماند، و به تدریج ضعیف می‌گردند، و به زودی اجزای ملک بدن از هم می‌پاشد.
و چون آفات این شهوت، خارج از حد احصا، و باعث هلاکت دین و دنیا است، اخبار بسیار در مذمت آن وارد شده.

حتی آنکه در بعضی از روایات رسیده که: (چون ذکر مرد برخاست دو ثلث عقل او می‌رود). و در تفسیر قول خدای - تعالی -: (وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ اذا وَقَبَ،113: 3) وارد شده که یعنی: از شر ذکر، هرگاه برخیزد یا داخل شود. و حضرت رسول - صلّی اللّه علیه و آله - فرمود که: (خدا هیچ پیغمبری از گذشتگان را برنینگیخت مگر آنکه شیطان امید داشت که او را به مهلکه زنان افکند و هلاک سازد. و من از هیچ چیز نمی‌ترسم این قدر که از زن).

و فرمود که: (بپرهیزید از فتنه زنان. و اول فتنه بنی اسرائیل به واسطه زنان بود). مروی است که: (شیطان گفت: زن، نصف لشکر من است، و آن از برای من تیری است که به هر جا می‌افکنم خطا نمی‌شود. و زن محرم اسرار من، و رسول من است). زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک ازین هر دو ناپاک به عزیزان را کند کید زنان خوار به کید زن مبادا کس گرفتار و شک نیست که اگر شهوت فرج نبودی زنان بر مردان تسلط نیافتندی.

پس افراط در این شهوت هلاک کننده فرزند آدم است. هان، هان تا مغرور نگردی به اینکه پیغمبر خدا زنان بسیار خواست.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نوشتن شیر شیر آشنایان ره عشق درین بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده اگر تمام دنیا از آن او بودی لحظه‌ای دل او را مشغول نساختی، و ساعتی به فکر آن نپرداختی. چنان آتش شوق و محبت خدا در کانون سینه همایونش افروخته بود که: اگر گاه گاهی آبی بر آن نریختی، دل او آتش گرفتی، و از آنجا سرایت به جسم مبارکش کردی، و اجزای وجود مسعودش را از هم پاشیدی.

و جنبه تجردش چندان غالب بود که اگر گاهی خار و خس مادیات به دامن او نیاویختی یکباره از عالم مادیات گریختی، و طایر روحش به اوج عالم قدس پرواز نمودی.
به این جهت، آن جناب زنان متعدده خواستند و نفس مقدس خود را به ایشان مشغول ساختند که فی الجمله التفاتی به دنیا از برای او همیشه باشد و از کثرت استغراق در (لجه بحر) شوق الهی منجر به مفارقت روح مقدسش نگردد. و به این جهت بود که: هرگاه کثرت استغراق، او را فرو گرفتی و از باده انس سرشار گشتی، دست مبارک بر ران عایشه می‌زد و می‌فرمود:
(کلّمینی یا حمیرا اشغلینی یا حمیرا) یعنی: (ای عایشه با من سخن گوی، و مرا مشغول دنیا کن).

و به این سبب بود که بعضی از زوجات آن جناب، که به تقدیر رب الارباب به تزویج آن حضرت آمده بودند در نهایت شقاوت بودند تا به جهت کثرت شقاوت دنیویه آن‌ها غالب باشد و توانند فی الجمله مقاومت با جنبه قدسیه آن حضرت نمایند، و روح پاکش را به جانب دنیا جذب نمایند. و چون ایشان آن سیّد انس و جان را مشغول ساختندی فی الجمله آن حضرت به این عالم التفات می‌کرد، ولیکن چون جبلّت آن حضرت، انس با پروردگار بود، و التفات به خلق، عارضی بود که از برای بقای حیات، خود را به آن می‌داشتند هر وقت که مجالست او با اهل دنیا به طول می‌انجامید دلتنگ می‌شد و شکیبائی در او نمی‌ماند و می‌فرمود: (ارحنا یا بلال) یعنی: اذان بگوی، و ما را از اشتغال به دنیا راحت انداز. و مخفی نماند که معالجه افراط در این شهوت بعد از تذکر مفاسد و یادآوری معایب آن، این است که: قوه شهویه را به گرسنگی ضعیف کنی. و آنچه باعث هیجان شهوت می‌شود، از: خیال زنان و تصوّر ایشان و نگاه کردن و سخن گفتن و خلوت نمودن با آن‌ها احتراز کنی. و اقوای اسباب هیجان این شهوت، این چهارتا است. و از این چهارتا، تأثیر نظر کردن و خلوت نمودن بیشتر است. و از این جهت خدای - تعالی - فرمود:
(قُلْ لِلْمُوْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ ابْصارِهِمْ،24: 30) یعنی: (به مؤمنین امر کن که دیده‌های خود را بپوشند). و حضرت رسول - صلّی اللّه علیه و آله - فرمود که: (نظر کردن، تیر زهر آلودی است از تیرهای شیطان، هر که خود را از آن نگاهدارد به جهت خوف خدا، خدا او را عطا فرماید ایمانی که حلاوت آن را در دل خود بیابد). و از یحیی بن زکریا پرسیدند که ابتدای زنا و منشأ آن چیست؟ گفت: (نگاه کردن و آرزو نمودن). یعنی خیال و تصوّر کردن.
و حضرت داود - علیه السّلام - به پسر خود فرمود که: (ای فرزند من در عقب شیر راه برو ولی در عقب زن راه مرو). و ابلیس لعین گفته است که: (نگاه کردن کمان قدیم من است. و تیری است که هرگز آن را خطا نمی‌کنم). و چون نظر کردن باعث هیجان شهوت می‌شود، شریعت مقدّسه، حرام کرد نظر کردن هر یک از مرد و زن را به دیگری.

و حرام نمود شنیدن مردان و زنان سخنان یکدیگر را مگر در حال ضرورت. و همچنین حرام شد نظر کردن مردان به پسران (امرد)، اگر از شهوت باشد. و از این جهت، بزرگان دین و اخیار در اعصار احتراز می‌نمودند از نظر کردن به روی پسران امرد. و به این سبب بود که سلاطین اسلام، که پناه مذهب و دین، و (حصن حصین) شرع و آئین‌اند، و حکام دیندار و علمائی که حکم ایشان نافذ بود، در اعصار و (امصار) از تردّد زنان در کوچه و بازار بدون حاجت و ضرورت، و از اجتماع ایشان در عیدگاهها و مساجدی که موجب نظر کردن به مردان و مظنه فتنه و فساد می‌بود منع می‌نمودند.
پس کسی که در صدد محافظت دین و دنیای خود باشد باید از نظر کردن به نامحرم و تصور ایشان و تکلم و خلوت با زنان اجتناب تمام نماید.

ملأ احمد نراقی - برگرفته از معراج السعادة، ص 218 و 278 و اخلاق شبر- سید عبدالله شبر، ص 219
به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : دوشنبه 93/2/29 | 11:26 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

الف) آثار دنیایى:


1. زهد در دنیا
2. حرص در عمل صالح‏
3. پارسایى در دین‏
4. عبادت الهى که با شوق وافر همراه است‏
5. توبه قبل از مرگ‏
6. خلوت شب (سحرخیزى و شب زنده ‏دارى)
7. ناامیدى از آنچه در دست مردم است‏
8. نگهدارى حریم دین خدا
9. بغض نسبت به دنیاى مذموم و اهل آن‏
10. بخشش و سخاوت.


ب) آثار اخروى:


1. دیوان عمل و کتاب عمل براى او گشوده نمى ‏شود.
2. ترازوى عمل و میزانى براى او نصب نمى‏ شود.
3. کتاب عملش به دست راستش داده مى‏ شود.
4. برائت از آتش جهنم پاداش اوست.
5. سفیدرو نزد پروردگارش مى‏ باشد.
6. از حلّه‏ هاى بهشتى بر اندام او پوشانده مى ‏شود.
7. شفیع واقع مى‏ شود.
8. خداى سبحان با رحمت رحمانیه و رحیمیه به او مى‏ نگرد.
9. از تاج هاى بهشت بر سر او گذاشته مى ‏شود.
10. بدون حساب وارد بهشت مى‏ شود.


 سر سلوک ترجمه و شرح رسالة الولایة، ص: 310






تاریخ : دوشنبه 92/10/30 | 4:44 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

گویند روزى هارون الرّشید به خاصّان و ندیمان خود گفت: من دوست دارم شخصى که خدمت رسول اکرم صلّى الله علیه و آله و سلّم مشرّف شده و از آن حضرت حدیثى شنیده است زیارت کنم تا بلاواسطه از آن حضرت آن حدیث را براى من نقل کند. چون خلافت هارون در سنه یکصد و هفتاد از هجرت واقع شد و معلوم است که با این مدّت طولانى یا کسى از زمان پیغمبر باقى نمانده، یا اگر باقى مانده باشد در نهایت ندرت خواهد شد. ملازمان هارون در صدد پیدا کردن چنین شخصى بر آمدند و در اطراف و اکناف تفحّص نمودند، هیچکس را نیافتند به جز پیرمرد عجوزى که قواى طبیعى خود را از دست داده و از حال رفته و فتور و ضعف کانون و بنیاد هستى او را در هم شکسته بود و جز نفس و یک مشت استخوانى باقى نمانده بود.

او را در زنبیلى گذارده و با نهایت درجه مراقبت و احتیاط به دربار هارون وارد کردند و یکسره به نزد او بردند. هارون بسیار مسرور و شاد گشت که به منظور خود رسیده و کسى که رسول خدا را زیارت کرده است و از او سخنى شنیده، دیده است.

گفت: اى پیرمرد! خودت پیغمبر اکرم را دیده‏ اى؟ عرض کرد: بلى.

هارون گفت: کى دیده‏ اى؟ عرض کرد: در سنّ طفولیّت بودم، روزى پدرم دست مرا گرفت و به خدمت رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم آورد. و من دیگر خدمت آن حضرت نرسیدم تا از دنیا رحلت فرمود.

هارون گفت: بگو ببینم در آن روز از رسول الله سخنى شنیدى یا نه؟ عرض کرد: بلى، آن روز از رسول خدا این سخن را شنیدم که مى‏ فرمود:

یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ«فرزند آدم پیر مى‏شود و هر چه بسوى پیرى مى‏رود به موازات‏ آن، دو صفت در او جوان مى‏گردد: یکى حرص و دیگرى آرزوى دراز.»

هارون بسیار شادمان و خوشحال شد که روایتى را فقط با یک واسطه از زبان رسول خدا شنیده است؛ دستور داد یک کیسه زر بعنوان عطا و جائزه به پیر عجوز دادند و او را بیرون بردند.

همین که خواستند او را از صحن دربار به بیرون ببرند، پیرمرد ناله ضعیف خود را بلند کرد که مرا به نزد هارون برگردانید که با او سخنى دارم. گفتند: نمى‏ شود. گفت: چاره‏ اى نیست، باید سؤالى از هارون بنمایم و سپس خارج شوم!

زنبیل حامل پیرمرد را دوباره به نزد هارون آوردند. هارون گفت: چه خبر است؟ پیرمرد عرض کرد: سؤالى دارم. هارون گفت: بگو. پیرمرد گفت: حضرت سلطان! بفرمائید این عطائى که امروز به من عنایت کردید فقط عطاى امسال است یا هر ساله عنایت خواهید فرمود؟

هارون الرّشید صداى خنده‏ اش بلند شد و از روى تعجّب گفت: صَدَقَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ؛ یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشِبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ!

«راست فرمود رسول خدا که هر چه فرزند آدم رو به پیرى و فرسودگى رود دو صفت حرص و آرزوى دراز در او جوان مى‏گردد!»

این پیرمرد رمق ندارد و من گمان نمى‏ بردم که تا درِ دربار زنده بماند، حال مى‏ گوید: آیا این عطا اختصاص به این سال دارد یا هر ساله خواهد بود. حرص ازدیاد اموال و آرزوى طویل او را بدین‏ سرحدّ آورده که باز هم براى خود عمرى پیش بینى مى‏ کند و در صدد اخذ عطاى دیگرى است.

معاد شناسى، ج‏1، ص:27 تا 30






تاریخ : شنبه 92/9/23 | 9:53 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
صفحه اصلی |        
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.