در جریان انجام مناسک حج یکی از صحابه ی امام سجّاد ‹ علیه السلام› خدمت حضرت عرض کرد:
چقدر امسال حاجی به زیارت خانه ی خدا آمده است و طواف می کند
حضرت فرمودند: اگر با دقّت بنگری حاجی راستین کم است و آنچه وجود دارد ، سرو صدا است و ازدحام!
آن گاه دو انگشت خود را باز کردند
و فرمودند: از میان این دو انگشت به درون جمعیّت نگاه کن، چه صحنه ای را می بینی؟!
وقتی نگاه کردم متحیّر ماندم!
که آنچه می دیدم حیواناتی ( سگ و گرگ و الاغ و …) به صورت انسان بودند.
ماخذ: طلیعه ی رمضان-خطیبی صفحه: 135-134
ذوالنون مصرى ، یک زن غیر مسلمان را دید که در فصل زمستان مقدارى گندم به دست گرفته و براى پرندگان بیابان برد و جلو آنها ریخت .
به آن زن گفت : تو که کافر هستى ، این دانه دادن به پرندگان براى تو چه فایده دارد؟ زن گفت فایده داشته باشد یا نه ، من این کار را مى کنم .
چند ماه از این جریان گذشت ، ذوالنون در مراسم حج شرکت کرد، همان زن را در مکه دید که همراه مسلمانان مراسم حج را بجا مى آورد.
آن زن وقتى ذوالنون را دید، به او گفت : به خاطر همان یک مقدار گندم که به پرندگان دادم ، خداوند نعمت اسلام را به من احسان نمود و توفیق قبول اسلام را یافتم .
نام کتاب : عاقبت بخیران عالم ج 1
نویسنده : على محمد عبداللهى
«خوارزمى» در «مناقب» خود، از پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که فرمود: اى على علیه السّلام اگر عابدى خدا را عبادت کند و مانند نوح در قوم خویش قیام نماید، و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند و هزار سال با پاى خود حج به جا آورد و میان صفا و مروه به شهادت برسد، ولى تو را اى على علیه السّلام دوست نداشته باشد، بوى بهشت هرگز به مشامش نخواهد رسید و داخل آن نخواهد شد.
این معنا را آیه شریفه تصدیق مى کند و مى فرماید: وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «فرقان/ 2»: و ما توجه به اعمال فاسد بى خلوص آنها کرده و همه را باطل و نابود مى گردانیم.
ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج2 ص 48
مردى خدمت حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله آمد و عرض کرد یا رسول اللَّه اگر جنازه حاضر باشد و عالمى هم مجلس داشته باشد کدام یک از آنها در نزد شما محبوب است تا من آن را انجام دهم؟ رسول اکرم فرمود: اگر کسى جنازه را حمل کند و دفن نماید حضور در مجلس علم بهتر و أفضل است.
اگر در مجلس عالمى حضور پیدا کنى بهتر است از اینکه هزارجنازه را تشییع کنى و هزار مریض را عیادت نمائى و هزار شب را نماز بخوانى و هزار روز را روزه بدارى و هزار درهم را صدقه بدهى و هزار حج مستحبى انجام دهى هزار بار مستحبى در راه خداوند جنگ کنى و مال و جانت را فدا کنى هیچ یک از اینها ثواب حضور در مجلس علم را ندارد.
زیرا با علم و دانش مى توان خدا را بدرستى عبادت کرد و صفات کمال و جمال او را شناخت و از او اطاعت نمود بوسیله علم خیر دنیا و آخرت را بدست آورد و از شرها و بدیها دورى کرد. و اگر علم نباشد جهل انسان را به هر طرف مى کشاند.
مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى ص126
اهمیّت محبّت على(ع)در قبولى اعمال از دیدگاه پیامبر اکرم(ص)
«خوارزمى» در «مناقب» خود، از پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که فرمود:اى على علیه السّلام اگر عابدى خدا را عبادت کند و مانند نوح در قوم خویش قیام نماید، و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند و هزار سال با پاى خود حج به جا آورد و میان صفا و مروه به شهادت برسد، ولى تو را اى على علیه السّلام دوست نداشته باشد، بوى بهشت هرگز به مشامش نخواهد رسید و داخل آن نخواهد شد.
((ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج2، ص: 48 ))
«شخصى بنام عبدالجبار مستوفى حج مى رفت. او هزار دینار زر همراه داشت، روزى از کوچه اى در کوفه مى گذشت به طور اتفاق به خرابه اى رسید، زنى را دید که در آنجا چیزى را جستجو مى کرد و بدنبال متاعى بود، ناگاه در گوشه ای مرغ مرده اى دید و آن را زیر چادر گرفت و از آن خرابه دور شد. عبدالجبار با خود گفت: این زن احتیاج دارد و فقیر است، باید ببینم وضع او چگونه است.
بدنبال او رفت تا اینکه زن داخل خانه اى شد.کودکانش پیش او جمع شدند و گفتند: اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم؟ زن گفت: مرغى آورده ام تا براى شما بریان کنم! عبدالجبار چون این را شنید گریست و از همسایگان آن زن احوالش را پرسید. گفتند زن عبداللَّه بن زید علوى است. شوهرش را حَجّاج کشته و کودکانش را یتیم کرده است. مروت خاندان رسالت، وى را نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند. عبدالجبار با خود گفت: اگر حج خواهى کرد، حجّ تو این است. آن هزار دینار را از میان باز کرد و به آن خانه رفت و کیسه زر را به آن زن داد و برگشت و خودش در آن سال در کوفه ماند و به سقایى مشغول شد. چون حاجیان مراجعت کردند و به کوفه نزدیک شدند مردمان به استقبال آنها رفتند، عبدالجبار نیز رفت. چون نزدیک قافله رسید، شتر سوارى، جلو آمد و بر وى سلام کرد و گفت: اى عبدالجبار! از آن روز که در عرفات ده هزار دینار به من سپردى تو را مى جویم، زر خود را بستان، و ده هزار دینار به وى داد و ناپدید شد. آوازى برآمد که اى عبدالجبار! هزار دینار در راه مابذل کردى ده هزار دینار فرستادیم و فرشته اى را به صورت تو خلق کردیم تا از برایت هر ساله حج گزارد تا زنده باشى که براى بندگانم معلوم شود که رنج هیچ نیکوکارى به درگاه ما ضایع نیست»
ره توشه حج (2جلدى) ؛ ج2 ؛ ص369