سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امام صادق علیه السلام مى فرماید:

« ان الحسن بن على کان اعبد الناس فى زمانه و ازهدهم و افضلهم
و کان اذا حج حج ماشیا و ربما مشى حافیا
و کان اذا ذکر الموت بکى و اذا ذکر القبر بکى،
و اذا ذکر البعث و النشور بکى،
و اذا ذکر الممر على الصراط بکى
و اذا ذکرالعرض على الله تعالى ذکره شهق شهقة یغشى علیه منها
و کان اذا قام فى صلاته ترتعد فرائضه بین یدى ربه عزوجل
و کان اذا ذکر الجنة و النار اضطرب اضطراب السلیم و سال الله الجنة
(بحار الانوار،ج 43، ص 331، روایت 1 .)
امام حسن علیه السلام،

عابدترین،

زاهدترین

و برترین

مردم زمان خویش بود،
هرگاه حج به جا مى آورد،
پیاده و گاهى پا برهنه بود،
همیشه این گونه بود که
اگر یادى از مرگ و قبر و قیامت مى کرد گریه مى کرد.

وقتى یادى
از گذشتن از صراط مى کرد، گریه مى کرد،

وقتى یادى از عرضه شدن در پیشگاه الهى
[براى حساب و کتاب] مى کرد،
صداى حضرت بلند مى شد،
تا آنجا که غش مى کرد [ و بیهوش مى افتاد]،

و هر گاه براى نماز مى ایستاد،
بند بند وجود او در مقابل خدایش مى لرزید،

و هر وقت از بهشت و جهنم یاد مى کرد،
مانند مار گزیده مى پیچید،
و از خداوند بهشت را درخواست مى کرد.»


به نقل از: http://www.valiasr-aj.com





تاریخ : سه شنبه 93/9/18 | 6:29 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

یکی از تعبیرهای رایج عددی‌، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است‌.
یک نمونه آن که سن‌ّ رسول خدا (ص‌) در زمان مبعوث شدن‌، چهل بوده است‌.
گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است‌.
 گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیده‌اند.
از ابن عباس گویا به نقل از پیامبر (ص‌)) نقل شده که
 اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد.
 در نقلی آمده است ‌که‌،

مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود.
پس از آن در پی آخرت خواهند رفت‌.
(مجموعه ورام‌، ص 35)
در قرآن آمده است

«میقات‌» موسی با پروردگارش در طی چهل روز حاصل‌شده است‌.
در نقل است که‌،

حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود.
 (مستدرک وسائل ج 9، ص 329)
در باره بنی اسرائیل هم آمده که‌

برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه می ‌کردند.
(مستدرک ج 5،ص 239)
در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد،
 خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او می ‌آموزد
و حکمت ‌را در قلب و زبانش جاری می‌کند.

بدین مضمون روایات فراوانی وجود دارد.
چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط‌، از همین بابت بوده است‌.
 علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار

در این باره که برگرفتن چهل نشینی از حدیث مزبور نادرست است‌،
به تفصیل سخن گفته است‌.
اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات ‌فراوان دیگر آمده‌،
 سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل ‌حدیث و شرح و بسط آنها شده است‌.
در این نقلها آمده است که

اگر کسی از امّت من‌،
چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد،
خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد.

در نقل دیگری آمده است که ‌امیرمؤمنان (ع‌) فرمودند:
اگر چهل مرد با من بیعت می‌کردند،

در برابر دشمنانم می‌ایستادم‌.
(الاحتجاج‌، ص84 )
...
درباره نطفه هم تصور براین بوده که بعد از چهل‌ روز عَلَقه می‌شود.
همین عدد در تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد درنقلهای کهن بکار رفته است‌،
 گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شده‌است‌.


 در روایت است که کسی که

شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول‌ نمی‌شود.
و نیز در روایت است که

کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش ‌تند می‌شود.
نیز در روایت است که

کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی می‌کند.
نیز رسول خدا(ص) فرمود:

کسی که لقمه حرامی‌بخورد،

تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌شود.


(مستدرک وسائل‌، ج 5، ص 217)
به نقل از: http://www.emamhossein.com/index.php?option=com_content&view=article&id=264&Itemid=180






تاریخ : دوشنبه 93/9/17 | 2:10 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گناهی که حتی با شهادت بخشیده نمی‌شود
  نیکی به والدین یا بدی نسبت به آنان، از اعمالی است که در دنیا و آخرت آثار مثبت و منفی بر آن مترتب است که دانستن آن، انسان ها را بهتر آگاه می‌کند تا در برخورد با آن ها بیشتر مراقب اعمال خود باشند.


آثار دنیوی نیکی به والدین


  • مرگ آسان

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: کسی که دوست دارد خداوند سکرات مرگ را بر او آسان کند، صله رحم کند و به پدر و مادرش نیکی کند.(1)

  • طول عمر

«و الله یزید فی العمر.» (2) امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: نیکی به پدر و مادر، عمر را زیاد می‌کند.

  • دچار فقر نمی‌شود

« ... ولم یصبه فی حیاته فقراً ابداً.»(3) در زندگی فقر به سراغ او نمی‌آید.


  • برگشت کردن نیکی به پدر و مادر به خود انسان

در دستورات اسلامی به ما سفارش کردند که به پدر و مادر خود احسان کنید تا فرزندان شما نسبت به شما نیکی کنند، چون این کار یک آموزش عملی است که فرزندانمان از ما می‌آموزند، لذا امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: به پدرتان احترام کنید که فرزندانتان به شما نیکی کنند.(4)

  ادامه مطلب...




تاریخ : دوشنبه 93/9/17 | 1:28 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

شخصى به نام عبدالرحمان مى‏ گوید:
روزى معاذ بن جبل در حالى که بشدّت مى‏ گریست خدمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد.
 و به آن حضرت سلام کرد.
پس از آنکه پیامبر صلى الله علیه و آله جواب سلام او را داد به او فرمود:
- اى معاذ- چه چیزى تو را به گریه واداشته است؟
معاذ در جواب گفت:
- یا رسول اللَّه- در بیرون درب پسر جوانى که صورت زیبا و چهره ‏اى خوشرنگ دارد ایستاده است.
 و مانند زن جوان مرده ‏اى بشدّت مى‏ گرید و ناله سر مى ‏دهد.
و تقاضاى آمدن به محضر شما را دارد.
سپس پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به معاذ فرمود:
 این جوان را به نزد من بیاور.
پس از دستور پیامبر صلى الله علیه و آله معاذ آن جوان را به نزد ایشان آورد.
پس از آنکه آن جوان بر پیامبر صلى الله علیه و آله وارد شد به آن حضرت صلى الله علیه و آله سلام گفت.
و پیامبر صلى الله علیه و آله جواب سلام او را داد.
سپس پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود:
- اى جوان- چه چیزى تو را به گریه واداشته است؟
آن جوان گفت: چگونه گریه نکنم.

در حالى که گناهان بسیارى مرتکب شده ‏ام.
که اگر خداى عزّ و جلّ بخواهد مرا بخاطر بعضى از آنها مجازات کند مسلّماً جاى من در آتش جهنّم خواهد بود.
و گمان مى‏ کنم که خدا مرا بخاطر گناهانى که کرده ‏ام مجازات خواهد نمود.
و هیچگاه مرا نخواهد بخشید.
در این هنگام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به او فرمود:
آیا به خدا شرک ورزیده ‏اى؟
آن جوان گفت:
پناه بر خدا مى ‏برم اگر به او شرک ورزیده باشم.
آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود:
 آیا مرتکب قتل نفس محترمه‏ اى شده‏ اى؟
آن جوان گفت: خیر.
سپس پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود:
خداوند عزّ و جلّ گناهان تو را خواهد آمرزید اگر چه به اندازه رشته‏ کوه هاى بلند باشد.
آنگاه آن جوان به پیامبر صلى الله علیه و آله گفت:
 گناهان من از کوه هاى به هم پیوسته نیز بیشتر است.
سپس پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود:
خداوند متعال گناهان تو را مى‏ بخشد

اگر چه به اندازه زمینه اى هفت گانه و دریاها و شنزارها و درخت ها و تعداد مخلوقات باشد.
سپس آن جوان به پیامبر صلى الله علیه و آله گفت:
 گناهان من بیشتر از زمین هاى هفتگانه و دریاها و شنزارها و درختان و تعداد مخلوقات مى‏ باشد.
آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله به آن جوان فرمود:

خداوند متعال گناهان تو را مى‏ بخشد.
حتى اگر به اندازه آسمان هاى هفتگانه و ستاره‏ هاى آنها و به قدر عرش و کرسى باشد.
سپس آن جوان به پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
 گناهان من از اینها بیشتر مى‏ باشد.
در این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله نگاه تند و غضبناکى به آن جوان افکنده.
 سپس به او فرمود:
واى بر تو- اى جوان- آیا گناهان تو بیشتر است یا رحمت الهى؟
در این هنگام آن جوان سر خود را به زیر افکنده و گفت:
 منزّه است خداى من.
زیرا هیچ چیزى با عظمت‏ تر از خداى عزّ و جلّ نیست.
و پروردگار جهانیان از هر بزرگى بزرگتر است.
در این هنگام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به او فرمود:
آیا جز خداى بزرگ شخص دیگرى گناهان بزرگ را مى ‏بخشد؟
آن جوان گفت: نه- بخدا-.
سپس آن جوان ساکت شد.
در این هنگام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به او فرمود:
- اى جوان- آیا مرا به یکى از گناهانى که مرتکب شده ‏اى آگاه نمى‏ سازى.
آن جوان در جواب گفت: بله.

یکى از گناهانى را که مرتکب شده‏ ام براى شما بازگو مى‏ کنم.
سپس آن جوان گفت:

من به مدّت هفت سال قبرها را مى‏ شکافتم.
و مردگان را از آنها بیرون مى‏ آوردم.
و کفن آنها را از بدنشان جدا مى‏ کردم.
روزى از روزها دختر یکى از انصار از دنیا رفت.
هنگامى که او را به طرف قبر آورده و در آن دفن نمودند. و خانواده او از آنجا دور شدند.
 و شب هنگام فرا رسید و تاریکى همه جا را گرفت.
 من به نزد قبر این دختر رفتم و آن قبر را شکافتم

و بدن آن دختر را از قبر بیرون آوردم و کفن را از تن او بیرون کردم.
و او را لخت و برهنه در کنار قبر قرار دادم.

هنگامى که مى‏ خواستم از آنجا دور گردم شیطان به سراغم آمده
و مرا از رفتن منصرف ساخته و با وسوسه‏ هاى شیطانى‏ خود به من‏ گفت:
به اندام این دختر نگاه‏ کن.
آیا سپیدى شکم او را نمى‏ بینى؟
آیا ران هاى او را مشاهده نمى ‏کنى؟

و شیطان با این وسوسه ‏ها مرا تحریک کرده بطورى که از رفتن منصرف شدم.
سپس به طرف آن دختر برگشتم.
و بدون آنکه بتوانم نفس امّاره خود را مهار کنم.

اسیر هواهاى نفس خود شده و فریب شیطان را خوردم.
و به جسد آن دختر تجاوز نموده و با او آمیزش جنسى کردم.
و پس از انجام این عمل او را- با آن وضع- در همان جا رها کردم و از او دور شدم.
در این هنگام صدائى را از پشت سر خود شنیدم که بر من نهیب زده و گفت:
- اى جوان- واى بر تو از دادگاهى که در روز قیامت برپا مى‏ شود.
در آن روز من و تو- در آن دادگاه- در محضر عدل الهى حضور خواهیم یافت.
و من با این بدن برهنه در آن دادگاه از تو شکایت خواهم نمود که تو مرا از قبر خارج نمودى.
 و کفنم را از بدن بیرون آوردى.
و مرا در حال جنابت رها کردى.
واى بر تو- اى جوان- از آتش دوزخ.
سپس آن جوان به پیامبر صلى الله علیه و آله گفت:
با این گناهى که مرتکب شده ‏ام مطمئن هستم که هیچگاه بوى بهشت را نیز استشمام نخواهم نمود.
اینک چه مى‏ گوئى- یا رسول اللَّه-؟
در این هنگام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به او فرمود:
از من دور شو- اى فاسق گناهکار-.
زیرا اینک مى‏ ترسم که آتشى به سوى تو بیاید و مرا نیز با تو بسوزاند.
زیرا تو. به آتش نزدیک شده ‏اى!
زیرا تو. به آتش نزدیک شده ‏اى!

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله چندین بار این جمله را- خطاب به او- تکرار نمود.
و با دست اشاره مى ‏فرمود- و از او مى ‏خواست- که از آنجا دور شود.
آنگاه آن جوان از آنجا دور شد.
او سپس به شهر بازگشت و مقدارى توشه براى خود تهیه کرده و روانه بیابان شد.
و در میانه کوه ها به عبادت خدا پرداخت.
و پیراهنى که از مو بافته شده بود بر تن خود کرد.
و دو دست خویش را به گردن خود بست.
و ندا داده و فریاد مى‏ زد- اى پروردگار من-
این بهلول بنده تو مى ‏باشد که با سرافکندگى و دست بسته به سویت آمده و از تو طلب عفو و بخشش مى‏ کند.
- اى پروردگار من- تو مرا مى‏ شناسى و از گناه من آگاهى.
- اى سیّد و اى مولاى من- اینک من از کرده خود نادم و پشیمان گشته ‏ام.
و براى توبه نمودن به نزد پیامبر تو رفتم. امّا او مرا از خود راند.
و این کار او ترس و خوف مرا بیشتر نموده است.
اینک تو را به نام مقدّست- و به عزّت و جلالت و عظمت شأنت و بزرگى قدرتت- مى‏ خوانم.
و از تو مى ‏خواهم و عاجزانه طلب مى ‏نمایم تا مرا ناامید نگردانى و دعایم را بى‏ اجابت نگذارى.
 و مرا از رحمت خود محروم نسازى.
و این جوان در مدّت چهل شبانه روز این گونه عمل مى‏ نمود

و درخواست عفو و طلب توبه مى‏ کرد.
و وضع او به گونه‏ اى رقّت بار شده بود که حیوانات اطراف او برایش مى‏ گریستند.
و پس از گذشت چهل روز- از این وضع- او دست به آسمان برده و گفت:
- اى پروردگار- با خواهش من چه کردى؟
آیا دعاى مرا مستجاب نمودى؟
و گناه مرا بخشیدى؟
و توبه مرا پذیرفتى؟
اگر چنین است از تو مى‏ خواهم که به پیامبرت وحى فرمایى.
و جواب مرا به وسیله او بدهى.
و چنانچه دعاى مرا مستجاب نکرده ‏اى.
و از گناه مرا نبخشیده‏ اى.
و توبه مرا نپذیرفته ‏اى.
و مى‏ خواهى که مرا عقوبت نمایى. و به کیفر برسانى.
از تو مى‏ خواهم که آتشى را به سوى من روانه نمایى تا مرا در همین دنیا بسوزاند و به عقوبت رسانده و هلاک گرداند.
 تا بدینوسیله از رسوائى روز قیامت رها گردم.
و از آتش دوزخ نجات یابم.
پس از آنکه چهل روز از ماجراى این جوان گذشت.
خداوند متعال آیاتى از قرآن را بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل فرمود.
و بدینوسیله توبه آن جوان پذیرفته شد.

و پس از نزول این آیات بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آن حضرت.
 از محل خود خارج شده و در حالى که آن آیات را تلاوت مى‏ فرمود و لبخند مى‏ زد به اصحاب خود فرمود:
کدامیک از شما مرا به آن جوان توبه ‏کننده مى‏ رساند؟
در این هنگام معاذ به پیامبر صلى الله علیه و آله گفت:
 خبردار شده ‏ایم که این جوان در میان بیابان در کنار کوهى سکونت گزیده است.
سپس پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به همراه اصحاب خود به طرف آن بیابان رفته و خود را به آن کوه رساندند.
و پس از رسیدن به محل.
 مشاهده نمودند که آن جوان در بالاى کوهى سکنى گزیده است
و او در حالى که بین دو صخره بر روى پا ایستاده.
و دستان خود را به گردن خود بسته- و چهره‏اش سیاه و تاریک گشته.
 و پلک هاى چشمش- بخاطر گریه زیادى که کرده ریخته شده بود-
 با خداى عزّ وجلّ مناجات مى ‏کرد. و این چنین مى‏ گفت:
- اى مولاى من- خلقت مرا نیکو قرار دادى و چهره مرا زیبا آفریدى.
کاش مى‏ دانستم که مرا براى چه آفریدى؟
آیا مى‏ خواهى مرا به آتش جهنّم بسوزانى؟
یا مى‏ خواهى مرا در بهشت سکنى دهى؟

- اى پروردگار من- احسان تو بر من بیش از حد زیاد بوده است.
و نعمتهاى تو بر من افزون بوده است.
کاش مى ‏دانستم که عاقبت امر من چه خواهد شد؟
آیا بهشت مرا در خود جاى خواهد داد؟
یا آنکه آتش جهنّم از من استقبال خواهد نمود؟
- اى پروردگار من- گناه من از آسمان ها و زمین ها بیشتر است.
کاش مى ‏دانستم که آیا مرا مى‏آمرزى و گناه مرا مى‏ بخشى؟
یا آنکه مى‏ خواهى در روز قیامت مرا رسوا ساخته و آبروى مرا بریزى؟
 این جوان. پیوسته این سخنان را مى‏ گفت و در حالى که مى ‏گریست
- و خاک بر سر خود مى ‏ریخت- به مناجات خود با پروردگار ادامه مى‏داد.
در این هنگام حیوانات و درندگانى که در اطراف او بودند دور او جمع شدند
و پرندگان در بالاى سر او بالهاى خود را گسترانده و در کنار هم قرار گرفته بودند.
و آن حیوانات و پرندگان از گریه این جوان مى‏ گریستند.
در این هنگام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به او نزدیک شد و دستان او را از گردنش باز نمود
و خاک هایى که بر سر آن جوان بود زدود.
سپس پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود:
- اى بهلول- بر تو بشارت باد.
زیرا تو از آتش جهنّم آزاد گشته‏ اى و خداوند عزّ وجلّ توبه تو را پذیرفته است.

آنگاه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله رو به اصحاب خود نموده و فرمود:
 این گونه از گناه خود توبه نمائید.
سپس آن حضرت صلى الله علیه و آله آیاتى را که به ایشان وحى شده بود.
 براى آن جوان تلاوت نموده و او را به بهشت بشارت دادند.

                        کتاب مردان رحمت شده و مردان نفرین شده، ص:25تا39







تاریخ : دوشنبه 93/6/31 | 6:31 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

ابان بن عثمان نقل مى‏ کند که مردى نزد امام صادق (ع) آمد و گفت:

پدر و مادرم فداى تو باد! مرا موعظه کن،

فرمود:

اگر خداوند به روزى تو متکفّل است، پس اهتمام تو براى چیست؟

و اگر روزى قسمت شده است، حرص براى چیست؟

و اگر حساب حق است، پس جمع کردن براى چیست؟

و اگر جایگزین کردن خداوند حق است، پس بخل براى چیست؟

و اگر عذاب آتش جهنم حق است گناه براى چیست؟

و اگر مرگ حق است شادى براى چیست؟

و اگر عرضه شدن به خداوند حق است مکر و حیله براى چیست؟

و اگر عبور از پل صراط حق است خودبینى براى چیست؟ 

و اگر هر چیز بر اساس قضا و قدر الهى است اندوه براى چیست؟

و اگر دنیا فانى است اطمینان به آن براى چیست؟

الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 179







تاریخ : یکشنبه 93/6/16 | 7:33 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

در جهنم آسیابى وجود دارد که پنج کس را آرد مى‏ کند
مسعدة بن زیاد از امام صادق (ع) و او از پدرانش از على (ع) نقل مى ‏کند که فرمود:

همانا در جهنم آسیابى است که پنج کس را آرد مى‏ کند،

آیا نمى‏ پرسید که چه کسی را آرد مى‏ کند؟

گفتند: چه کسی را آرد مى‏ کند یا امیر المؤمنین؟

فرمود:

عالمان بدکار،

و قاریان فاسق،

و جباران ستمگر،

و وزیران خائن،

و کارگزاران دروغگو.

و همانا در دوزخ شهرى است که به آن «حصینه» گویند، آیا نمى‏ پرسید که چه چیزى در آن است؟

گفته شد: چه چیزى در آن است یا امیر المؤمنین؟

فرمود: دست‏ هاى پیمان‏ شکنان.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 433






تاریخ : یکشنبه 93/6/9 | 10:44 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:

هنگامى که آموزگار به کودکى «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را مى‏ آموزد.
و آن کودک کلمه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را فرا مى‏ گیرد

و بر زبان جارى مى‏ کند

در این هنگام خداى متعال براى آن کودک

و براى والدین او،

و براى آن آموزگار

دورى و برائت از آتش جهنّم را مى‏ نویسد.

« (جامع الأخبار ص 42 الفصل 22 منشورات الرضی و مجمع البیان ج 1 ص 90).».

 به نقل از کتاب پدران و مادران رحمت شده و پدران و مادران نفرین شده






تاریخ : سه شنبه 93/6/4 | 3:19 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()


بدان که حقیقت غیبت آن است که چیزى نسبت به شخصی که شیعه باشد ذکر کنى که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضى نباشد، خواه آن نقص، در بدن او باشد، مثل این که بگویى: فلانى کور، یا کر، یا گنگ، یا نیم مرده، یا کوتاه، یا بلند، یا سیاه، یا زرد و امثال اینها است، یا در نسب او باشد مثل این که بگویى: پسر فلان، فاسق، یا ظالم، یا حمال زاده، یا نانجیب و نحو اینها است. یا در صفات و افعال و اقوال او باشد مثل این که بگویى: بد خلق، یا بخیل، یا متکبّر، یا ترسو، یا ریا کار، یا دروغ‏گو، یا دزد، یا ظالم، یا پرگو، یا پرخور، یا بى‏ وقت به خانه مردم مى‏رود، و نحو اینها است، یا در چیزى باشد که متعلق به او باشد از: لباس، یا خانه، یا مرکب. چنان که بگویى: جامه فلان کس چرکین است. یا خانه او چون خانه یهودیان است. یا عمامه او مثل گنبدى است، یا بقدر گردویى است. یا کلاه او دراز است. یا مرکب او (جلف) است. و امثال اینها.
و همچنین در سایر امورى که منسوب به او باشد و به بدى یاد شود که اگر آن را بشنود ناخوشش آید.
همچنان که حدیث نبوى به آن دلالت مى‏ کند،فرمود: ادامه مطلب...




تاریخ : شنبه 93/6/1 | 11:14 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لواط از گناهانی است که به کبیره بودنش تصریح شده است، چنانچه از حضرت امام صادق و امام حضرت رضا ـ علیهما السّلام ـ رسیده بلکه حرمت و عقوبت آن از زنا شدیدتر است. از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ مرویست است که:
«حرمت لواط از زنا بیشتر است، به درستی که خداوند قومی را برای عمل لواط هلاک فرمود (قوم لوط) ولی کسی را برای زنا هلاک نفرمود».[1]
از حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مروی است که فرمود: کسی که با پسری جمع شود روز قیامت جنب وارد محشر می‌شود و آب دنیا او را پاک نمی‌کند و خشم خدا بر او است و او را لعنت فرموده، دوزخ را برایش آماده می‌فرماید و بد جایگاهی است.

ادامه مطلب...




تاریخ : شنبه 93/6/1 | 10:50 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : نصایح لقمان حکیم






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 10:45 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.