بدون شک، نبودن حریم بین زن و مرد و آزادى معاشرتهاى تعریف نشده و بى بندوبار (با آرایشهاى گوناگون)، هیجانها و التهابهاى جنسى را فزونى مى بخشد و تقاضاى برهنگى و سکس را به صورت یک عطش روحى و یک خواست سیرى ناپذیر، درمى آورد.
اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین، توجه کامل داشته و تدابیر زیادى براى تعدیل و رام کردن آن اندیشیده است و در این زمینه، هم براى زنان و هم براى مردان، تکالیف خاصى را معین کرده است.
هفت سین حجاب، ص: 11
تحقیقات علمى- در فیزیولوژى و روانشناسى- درباره تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد، ثابت کرده است که مردان نسبت به محرکهاى چشمى شهوت انگیز، حساستر از زنانند و برعکس، زنان در مقابل محرکهاى لمسى، حساسیت بیشترى دارند. این مزیتهاى جنسى در استعداد حسى، آموخته یا اکتسابى نیست؛ بلکه از زمان کودکى آشکار است.
تفسیر آیات برگزیده قرآن، ج2، ص: 58
داستان قوم لوط درس هاى عبرت فراوانى براى هوشیاران و مؤمنان نکته سنج دارد، که به شش مورد آن اشاره مى کنیم:
الف) بدبختى نتیجه هواپرستى!
کسانى که زمام اختیار خود را به هواى نفس داده، و همواره به دنبال خواهش هاى نفسانى هستند، و به جاى آنکه هواى نفس را در خدمت عقل به کار گیرند، و پیرو آن کنند، عقل را پیرو هواى نفس و اسیر آن کردهاند، هم در دنیا بدبخت و بیچارهاند، و هم در جهان آخرت خاسر و زیانکارند.
ب) مستى هواپرستى!
همانگونه که در آیه سوگند گذشت، قوم لوط مست هواپرستى و شهوات بودند.
بدین جهت بهترین پیشنهاد حضرت لوط، که ارضاى نیازهاى جنسى از طریق مشروع وازدواج با دختران آن حضرت بود، را رد کرده و بر انحراف جنسى خویش اصرار ورزیدند. زیرا عقل انسان مست به درستى کار نمى کند؛ گویا قفلى بر آن زده اند.
امام حسن عسکرى علیه السلام مى فرماید: «جُعِلَتِ الْخَبائِثُ کُلُّها فی بَیْتٍ واحِدٍ وَ جُعِلَ مِفْتاحُهَا الشَّرابُ؛ تمام گناهان در یک خانه جمع شده، و در آن را قفل کردهاند. و کلید آن خانه شراب است».
به تعبیر دیگر، قفل آن خانه عقل است، و عقل را با شراب مى توان زایل کرد، و لهذا از کانال شراب مى توان به خانه خبائث و پلیدیها راه یافت. ....لازم به ذکر است که مستى انواع و اقسامى دارد؛ یک نوع آن مستى شراب است که اگر مثلًا شب بنوشد تا به صبح آثار آن از بین مى رود. مستى حاصل از مال و ثروت، جاه و مقام، و بدتر از همه مستى شهوت، که گاه یک عمر ادامه دارد، از اقسام دیگر مستى ا ست. انسانهاى مست زمام اختیار را از عقل و خرد گرفته، و آن را به دارایى، مقام، دوستان ناباب، زن و فرزند، و شهوات و امیال نفسانى خویش مىسپارند. و باید از مستى (از هر نوع که باشد) به خدا پناه برد، که میوه شوم آن تحیّر و سرگردانى است.
ج) سرعت عذاب الهى
با نزول عذاب الهى، همه چیز در مدّت کوتاهى نابود مى شود. ممکن است اهالى شهرى صدها سال براى عمران و آبادى آن تلاش کرده باشند، امّا با نزول عذاب پروردگار در ظرف چند ثانیه تمام شهر نابود مى شود. این، نتیجه کار سوء مردم آن شهر است. براى ساختن یک سدّ عظیم امکانات فراوان، نیروهاى کارشناسى زیاد، و زمان طولانى نیاز است، امّا با یک تصمیم نادرست و ریختن چند بمب یا کارگذاشتن مقدارى دینامیت، مى توان در یک لحظه تمام سد را نابود کرد.
این مسأله نتیجه سوء رفتار انسانهاست. این اتّفاق ممکن است در مسائل معنوى و عبادى نیز رخ دهد، بدین شکل که شخصى دهها سال عبادت کند و در پایان عمر مرتکب لغزشى شود و بر اثر آن لغزش عاقبت به شرّ گردد.
د) عذاب با عوامل حیات!
خداوند متعال هنگامى که اراده مى کند قومى را مجازات کند، و بر آنها عذاب نازل نماید، در بسیارى از موارد فرمان عذاب را به عامل حیات و زندگى آن قوم مى دهد، تا هم قدرتنمایى کند، و هم آنها را به سزاى اعمالشان برسد.
باران مایه حیات و زندگى است، امّا خداوند به آن سرعت داده، و باران مایه حیات را تبدیل به سیلاب ویرانگر مىکند، و با آن قوم نوح را هلاک مىسازد.
زمین گاهواره انسان و بستر استراحت اوست، امّا خداوند به همین زمین دستور لرزش مختصرى مى دهد، تا زلزله مهیبى ایجاد شود، و در یک چشم بر هم زدن شهر آبادى را به ویرانه اى تبدیل نماید.
نسیم آرام باد، باعث حیات و زندگى و برکت است. امّا با اراده پروردگار سرعت آن افزایش یافته، و تبدیل به طوفان مى گردد، و قومى را از هستى ساقط مى کند. آرى! اگر خداوند اراده کند، عوامل حیات را تبدیل به اسباب نیستى اقوام و ملل مى نماید.
ه) خشک و تر با هم نمى سوزد
برخلاف آنچه در میان عوام معروف است، در عذابها و مجازاتهاى الهى خشک و تر با هم نمى سوزد. و لذا در داستان مجازات قوم لوط، فرشتگان به حضرت لوط و خانواده اش (البتّه به غیر از همسرش) دستور داد که شب هنگام، قبل از نزول عذاب شهر را ترک کنند، تا عذاب الهى دامان آنها را نگیرد. چرا که کارهاى خداوند بر اساس حکمت و عدالت است، و حکمت و عدالت اقتضا مى کند که اگر در هفت شهر قوم لوط یک خانواده پاک و مؤمن وجود داشته باشد آنها را نجات دهد، و این اتّفاق رخ داد.
و) حاکمیّت ضوابط بر روابط
همسر لوط زن ناصالحى بود. او هر چند انحراف جنسى نداشت و هم جنس باز نبود، امّا به گنهکاران چراغ سبز نشان مى داد، و با آنها همسویى داشت. وى هر چند همسر پیامبر، و در آغاز زن خوبى بود، ولى شیطان او را فریب داد.
به هر حال آنچه بر تصمیمات و کارهاى حضرت لوط حاکم بود ضوابط شرعى و اطاعت فرامین الهى، نه روابط فامیلى و خویشاوندى و مانند آن. لذا همسرش را در میان قومش رها کرد، تا همچون سایر گنهکاران مشمول عذاب و مجازات الهى گردد.
رعایت این اصل جزء برنامه همه انبیاء و پیامبران بوده است، لهذا هنگامى که حضرت نوح علیه السلام درخواست نجات فرزند نااهلش را کرد خداوند او را از زمره اهل حضرت نوح خارج دانست، و اجازه نجاتش را نداد(هود، آیه 46.)
سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص507 تا511