منظور از درست بودن عمل، اثر بخش بودن عمل است و مراد از اثر بخشى این است که انسان را به خداوند نزدیک کند، زیرا هدف کلى دین و انسان در زندگى قرب به خداوند است. بنابراین هر عملى که بتواند انسان را به خداوند نزدیک کند، عملى است که به طور قطع مورد رضا و پذیرش خداوند واقع شده است.
معیار کلى این است که اعمال فرد مؤمن بر طبق معیارهاى برگرفته از قرآن و سنت معصومین (ع) باشد و اعتبار هر عملى که از انسان سر مى زند در هماهنگى با این معیار است. اگر فردى معیارهاى لازم براى اعمال را بشناسد و در هماهنگى اعمال خود با آن معیارها بکوشد، باید امیدوار باشد عملش درست و مورد رضاى خداوند است.
به صورت اجمالى مى توان گفت: شرایط درستى اعمال و اثر بخش بودن آن عبارت است از:
نحوه تحصیل رضایت اللهى:
از نگاه آموزه هاى اخلاقى اسلام مورد رضایت الهى واقع شدن اعمال انسان برآیند رعایت دو چیز است:
1 حسن فعلى: به معناى صحیح انجام شدن عمل است به گونه اى که خود عمل مطابق شریعت باشد و صلاحیت نزدیک ساختن انسان به خداوند را داشته باشد، زیرا عمل باطل شرعى به هر مقدار که با انگیزه تقرب انجام شود، توان نزدیک ساختن و بالا بردن انسان را ندارد.
2 حسن فاعلى: به معناى اینکه عمل به اقتضاى ایمان و با انگیزه الهى و قصد قربت انجام شود. قرآن مىفرماید: مَن عَملَ صالحا من ذَکرٍ أَوْ أُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاهً طیّبه: هر کسى کار شایسته کند چه مرد و چه زن، در صورتى که مؤمن باشد، قطعا او را با زندگى پاکیزهاى حیات مىبخشیم، (سوره نحل، آیه 97). یعنى در رسیدن به حیات طیّب فقط دو چیز نقش دارند: یکى، (حُسن فعلى) یعنى خود عمل صالح باشد (انجام صحیح اعمال) و دیگرى «حُسن فاعلى» یعنى مؤمن بودن و نیت داشتن و براى خدا انجام دادن کار. البته با استفاده از روایات، نیت و انگیزه عمل مهمترین رکن قبولى و درستى اعمال است که در نهایت به رضایت اللهى ختم مى شود.
رضایت خداوند تعالى مراتبى دارد که رتبه هاى آن وابسته به عبودیت و درجات بندگى بندگان نسبت به خداى سبحان مى باشد، هر درجه اى از عبودیت رضایت متناسب با آن درجه را به همراه دارد. بهترین معیار و ملاک، یک چیز به نظر مى رسد: انجام وظایف شرعى: هر آن کس در این وادى کماً و کیفاً بیشتر موفق شد بیشتر تحصیل رضاى الهى نموده است. زیرا با هر چه دقیق تر انجام دادن وظایف شرعى، بیشتر دستورات خداى سبحان را لباس عمل پوشانده ایم و هر چه بیشتر دستورات خداوند عملى گردد، بیشتر رضایت خداى سبحان تحصیل شده است.
مراد از وظایف شرعى اساسى ترین و مهم ترین آن است یعنى انجام واجبات و ترک محرمات. در همین باب است این حدیث شریف: عن ابى حمزه الثمالى قال: قال على بن الحسین (ع): (من عمل بما افترض الله علیهم، فهو من خیر الناس امام سجاد (ع) مى فرمایند هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نماید، او از بهترین مردم مى باشد. بحارالانوار، ج، 71 ص 195 (. و واضح است کسى که با انجام واجبات و ترک محرمات بهترین مردم شده باشد از منظر خداى سبحان و ائمه هدى (ع) پسندیده ترین مردم است. اگر در این وادى کسى موفق شد حتى این وسوسه قلبى، که شاید خدا و ائمه هدى (ع) از من راضى نباشند را از خود دور کند، صفاى دل خویش را حفظ کرده چرا که آدم بى صفا مورد رضایت حق تعالى نیست. بنابراین با انجام هر چه دقیق تر واجبات و ترک محرمات باید رضایت بیشترى را تحصیل کرد و آن وسوسه قلبى را از دل زدود.
عملى که مورد قبول و رضایت خداوند است داراى نشانه هایى است مثل:
1 هرگاه انسان موفق به عمل نیکى شود، انجام این عمل خود زمینه ساز انجام اعمال خیر و نیک دیگرى مى گردد که در اصطلاح به آن توفیق مى گویند، یعنى هر عمل خیرى توفیق اعمال خیر دیگرى را نصیب انسان مى کند. پس اگر عمل خیرى انجام مى دهید نشان توفیق شما در انجام خیرات است.
2 حالت خوش معنوى و احساس صفا و معنویت و رغبت و میل به عبادت و دعا و کشش درونى و باطنى به سوى کارهاى خیر و صالح از نشانه هاى دیگر قبولى اعمال و کسب رضا و خشنودى الهى است.
3 همچنین در مورد مخفى بودن موجبات خشنودى خداوند در روایتى از امام على (ع) نقل شده است که خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است خشنودى خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ طاعتى را کوچک نشمارید زیرا بسا که آن طاعت با خشنودى خدا همراه باشد و تو بى خبر باشى- براى کسب رضایت الهى هر کار خیر و پسندیده را انجام دهید و لو کوچک باشد زیرا احتمال دارد رضایت الهى با او کسب شود.
4 سه چیز است که بنده را به خشنودى خدا مى رساند: استغفار زیاد، فروتنى و صدقه دادن زیاد.
امام على (ع) مى فرماید: هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرمانى کرده باشد لذا با راحتى بدن و تأمین خواسته هاى جسمانى و پیروى از خواهشها، رضایت خداوند تأمین نمى شود. بنابراین استغفار زیاد، صدقه دادن زیاد و انجام هر اعمال خیر و مخالفت با هوا و هوسها سبب رضایت خداوند مى شود. در نتیجه راضى و تسلیم بودن در برابر قضاى الهى ولو بر خلاف میل انسان باشد خشنودى خدا را در پى دارد.
5 روایت شده است که موسى (ع) گفت: پروردگارا مرا از نشانه ناخشنودى خود از بنده ات خبر ده خداى تعالى به او وحى فرمود: هر گاه دیدى که من بنده ام را براى طاعت خود آماده و از معصیتم روى گردان مى کنم این نشانه خشنودى من است.
6 در روایتى از پیامبر اسلام (ص) آمده است: نشانه خشنودى خداوند از خلقش ارزانى نرخها و دادگرى فرمانروایشان است و نشانه خشم خدا بر خلقش، ستمگرى فرمانروایشان و گرانى نرخهاست.
7 و نیز آمده است که نشانه خشنودى خداى سبحان از بنده، خرسندى اوست به آنچه خداى سبحان به سود و زیان او مقدم فرموده است. امام على (ع) مى فرماید: اگر بنده راضى به مقدرات الهى بود نشانه رضایت خداوند است.
8 در کلامى از امام على (ع) آمده است: خشنودى خداى سبحان قرین طاعت اوست. و در یک کلام اگر انسان دربست تسلیم خدا باشد و مطیع محض او، در این صورت خدا از او راضى است.
ثمره رضایت اللهى:
نکته دیگر آن است که مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتى است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان مى بخشد و این رضوان فرا تر از باغ هاى بهشت و نعمت هاى جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر.
هیچ کس نمى تواند آن لذت معنوى و احساس روحانى اى را که یک انسان به خاطر توجه خداوند و رضایت و خشنودى او به دست آورده است را توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم اسماعیل (ع) را با صفت (مرضى) توصیف نموده است. (وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا مریم/ 55) و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است اصولاً نعمتى از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضى و خشنود باشد به همین دلیل در بعضى از آیات بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را براى بندگان خاص خدا بیان مى کند در پایان مى گوید: رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (مائده/ 119) خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگارى بزرگى است.
و این آیه نشان مى دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است (رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار) زیرا ممکن است انسان غرق عالى ترین نعمتها باشد ولى هنگامى که احساس کند مولى و معبود و محبوب او از او ناراضى است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ مى گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولى به آنچه دارد راضى و قانع نباشد بدیهى است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتى مرموزى دائما او را آزار و شکنجه مى دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهى است از او مى گیرد- علاوه بر این هنگامى که خدا از کسى خشنود باشد هر چه بخواهد به او مى دهد و هنگامى که هر چه خواست، به او داد او نیز خشنود مى شود.
رابطه نیت خیر و رضایت اللهى:
در بسیارى از روایات آمده است: که نیت از خود عمل بهتر است زیرا به عمل ارزش مى دهد و در حقیقت بار ارزشى و اثر گذارى عمل را نیت به عهده دارد. حتما بسیار شنیده اید که (نیت المومن خیر من عمله). نیت مومن از عملش بهتر است زیرا همین که نیت کرد به خدا نزدیک شود در نفسش نورى از قرب الهى پیدا مى شود و نزدیکى صورت مى گیرد و حتى گاهى موفق به عمل هم نمى شود ولى همان نیت اثر خود را مى گذارد اگر چه اگر موفق به عمل هم بشود نور بیشترى حاصل خواهد شد.
البته ناگفته نماند کسى که براى رسیدن به بهشت و نجات از آتش جهنم اعمال صالح را انجام مى دهد در حقیقت به خدا و معاد ایمان دارد و در حقیقت براى نزدیکى به خدا این کارها را انجام مى دهد و مرتبه اى از نیت قرب هم همین است، ولى کسى که تنها براى خوشنودى خدا و جلب محبت الهى و از روى عشق، خداوند را عبادت مى کند در مرتبه اى فراتر قرار دارد و ارزش نیت او افزون تر خواهد بود.
نیّت جان عمل است. اینکه مىگویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا مىآورم) قربه إلى الله). بلکه نیت یعنى قصد یعنى مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنى است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید، با پرستش هستى به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خداى متعال نزدیک گردد. ما در درجه اول با نیت به خدا نزدیک مى شویم و در درجه بعد با عمل.
نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحى است که به سمت خدا پرواز مى کند همان نیتى که از عمل برتر است. از این رو گفتهاند خداى سبحان را با نیّت هاى صادق مسئلت کنید. صحت عبادت مشروط به نیّت است که بدون آن عمل باطل خواهد بود و چون نیّت داراى درجاتى است، خود صحت هم مراتب دارد.
از آن جا که مواقف مهم روز قیامت عبارت است از آتش، بهشت و رضوان و از طرفى نفس انسان داراى سه حالت شهوت، غضب و عقل کمال طلب است، لذا عبادت هم سه قسم و عبادتکنندگان نیز به سه گروه تقسیم مىشوند: گروهى خداى سبحان را به جهت ترس از جهنم و آتش عبادت مىکنند که این عبادت بردگان است. گروه دیگر، خدا را براى رسیدن به بهشت و نعمتهاى آن عبادت مىکنند این عبادت بازرگانان و تجّار است. و گروه سوم خدا را فقط براى محبت و دوستى نسبت به آن ذات متعالى عبادت مىکنند این بالاترین مرتبه عبادت است که از آن به عبادت احرار تعبیر شده است. (نهج البلاغه، حکمت 237)
همه این عبادتها صحیح است ولى مراتب ثواب و پاداش آن یکسان نیست. پس نیت که همان قصد قربت است، جان و روح عمل بوده و از خود عمل بالاتر و مهمتر است چون حیات و زندگى عمل به نیت بستگى دارد. و پاداش اعمال، براساس نوع نیت و قصد انسان، مراتبى گوناگون دارد. (آیه الله جوادى آملى، حکمت عبادات)
البته باید توجه داشت اولیاى خاص خداوند و بندگان مقرّب و برجسته او در عین حال که تمام سعى و کوشش خود را در انجام اعمال خیر و نیک و عمل به وظایف شرعى و الهى خود دارند ولى همواره از خداوند ترسان و بیمناکند و مى ترسند عمل آنها مورد قبول خداوند قرار نگیرد. این حال ویژه آنها است و از معرفت عمیق وجامع آنها سرچشمه مى گیرد و به معناى کوتاهى در انجام وظیفه و یا بدگمانى به خداوند و سوء ظن به او و یا تردید در عدالت او نمى باشد، بلکه وقتى انسان عظمت خداوند متعال را بشناسد و نسبت به قدرت و علم و وجود بى کران و غیرمتناهى او شناخت پیدا کرد و از طرفى به کوچکى وحقارت و ضعف و نادانى خود پى برد، اعمال خود را ناقص و ناچیز مى داند و به همین جهت اولیاى خداوند و پیشوایان معصوم (ع) به ما آموخته اند که هرگز دلگرم و دلخوش به اعمال خود نباشید و بر آنها تکیه نکنید، بلکه به فضل و لطف و رحمت الهى امیدوار باشید.
اگر خداوند بخواهد با عدالت خود اعمال ما را بررسى کند و مورد سنجش قرار دهد، امیدى براى قبولى عمل براى کسى باقى نمى ماند، زیرا اغلب درجه خلوص نیت ها و اعمال ما کم است، ولى با توجه به فضل و لطف خداوند و تکیه بر آن جاى امیدوارى براى قبولى اعمال همواره وجود دارد. برگرفته از نرم افزار پرسمان3