شیخ طوسى قدس اللّه سره نقل فرموده که :
حسین بن محمّدعبداللّه از پدرش نقل نموده :
گفت :
در مسجد جامع مدینه نماز مى خواندم مردان غریبى را دیدم که به یک طرف نشسته با هم صحبت مى کردند.
یکى به دیگرى مى گفت :
هیچ مى دانى که بر من چه واقع شده گفت :نه
گفت :
مرا مرض داخلى بود که هیچ دکترى تشخیص آن مرض را نتوانست بدهد تا دیگر نا امید شدم .
روزى پیرزنى به نام سلمه که همسایه ما بود به خانه من آمد مرا مضطرب و ناراحت دید
گفت : اگر من تو را مداوا کنم چه مى گوئى ؟
گفتم : به غیر از این آرزوئى ندارم .
1- أبو هارون مکفوف گوید:
امام صادق علیه السّلام بمن فرمود:
أبا هارون براستى که ما کودکان خود را به تسبیح حضرت زهرا علیها السّلام امر می کنیم همان طورى که به نماز امر می کنیم،
پس تو به این ذکر مداومت کن زیرا بنده اى بدان مداومت نکرده است که بدبختى بیند
(یعنى هیچ وقت بدبخت نشود چنانچه این ذکر را ترک نکند).
شرح: تسبیح حضرت زهرا علیها السّلام بنا بر مشهور سى و چهار بار «اللَّه أکبر» و سى و سه بار «الحمد للَّه» و سى و سه بار «سبحان اللَّه» است که رویهم یک صد بار ستایش خداوند و شکر و تنزیه او مى شود.
2- محمّد بن مسلم گوید:
امام باقر علیه السّلام فرمود:
هر کس خدا را تنزیه کند به تسبیح حضرت زهرا سلام اللَّه علیها سپس طلب آمرزش کند آمرزیده خواهد شد،
و آن به زبان یک صد است ولى در میزان عمل یک هزار، و شیطان را دور می کند، و خداوند رحمان را خشنود.
3- أبو خالد قمّاط گوید:
از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرمود:
تسبیح حضرت زهرا سلام اللَّه علیها هر روز در تعقیب هر فریضه نزد من محبوبتر است از بجا آوردن هزار رکعت نماز در هر روز.
4- عبد اللَّه بن سنان گوید:
امام صادق علیه السّلام فرمود:
هر کس بعد از نمازهاى پنجگانه خود پیش از آنکه از جابر خیزد تسبیحات حضرت زهرا(س) را بگوید خداوند او را بیامرزد، و به تکبیرات آغاز می کند.
(یعنى تکبیرات را اوّل بگوید).
ثواب الاعمال-ترجمه غفارى، ص: 364
صفوان بن یحیى از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
ابلیس گفت: پنج چیز است که من در آنها حیله اى ندارم
ولى بقیه مردم در دست من هستند:
کسى که از روى صدق نسبت به خدا پناه برد و در تمام کارهایش به او توکّل کند،
و کسى که تسبیح گفتن او در شب و روز زیاد باشد،
و کسى که به برادر مؤمن خود همان را بپسندد که بر خود مى پسندد،
و کسى که به هنگام رسیدن مصیبت خود را نبازد،
و کسى که به آنچه خدا به او داده راضى باشد و غم روزى نخورد.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 417
مرحوم حاج آقا فخر می گفت :
یک روز ، من و یکی از دوستان به نام مرحوم آقای انشایی در خدمت آقا شیخ مرتضی زاهد بودیم .
آقا شیخ مرتضی ، تسبیحش را گم کرده بود و با نگاه و با کشیدن دستش به این طرف و آن طرف ، به دنبال تسبیحش می گشت و به ما هم می گفت : شما این تسبیح مرا ندیدید ؟
ما هم شروع به گشتن و پیدا کردن تسبیح ایشان در اتاق کردیم .
بعد از دقایقی آقا شیخ مرتضی با چشمانی اشک آلود و گلویی بغض کرده فرمود :
« ببینید این امر می تواند به این معنا باشد که مثلاً خداوند می خواهد به من بفرماید که
ای مرتضی ! یک عمر است که ما تو را نگه داشته ایم
و الا تو خودت تسبیحت را هم نمی توانی نگه داری ».
ماخذ: آقا شیخ مرتضای زاهد صفحه: 167- 168
در کتاب « عدّة الداعی» روایت شده است:
خداوند به حضرت « سلیمان(ع)» سلطنت بر انسان و جنّ را داده بود، و جنّیان برای او فرشی از ابریشم بافته بودند که دو فرسخ در در دو فرسخ بود و در اطراف منبر سلیمان (ع) ششصد هزار کرسی زده بودند و بر آن ها پیغمبران و علما می نشستند و پشتِ آن ها آدمیان و پشت سر ایشان جنّیان قرار می گرفتند و مرغان با پرهای خود بر سر آنها سایه می انداختند.
باد صبا آن بساط را برمی داشت و راه یک ماهه را در یک روز طیّ می کرد. خداوند باد را مأمور کرده بود که هر صدائی را به گوش او برساند، روزی باد، بساط سلطنتی سلیمان(ع) را در هوا حرکت می داد، یک نفر دهقان، آن دستگاه را دید و گفت: خداوند به پسر داود(ع) مُلک عظیمی داده است.
باد سخن او را به گوش آن حضرت رسانید. حضرت سلیمان در همان جا فرود آمد و به جانب دهقان رفت و فرمود: نزد تو آمدم تا آنچه را که بر آن قدرت نداری، آرزو نکنی.
سپس فرمود: یک تسبیح که خداوند آن را قبول کند، بهتر از تمام چیزهایی است که خداوند به پسر داود(ع) داده است، زیرا ثواب تسبیح باقی می ماند و این ملک فانی می شود.
بلی، همین سلیمان(ع) یک روز پشت بام قصرش، به عصا تکیه داده و ملک خود را تماشا می نمود، ناگاه ملک الموت رسید و به او مهلت نداد که پائین آید و در همان حال، جانش را گرفت.
مدّت ها بدن مُرده او تکیه بر عصا داده و ایستاده بود و مردم خیال می کردند او زنده است و جرئت نداشتند به او نزدیک شوند.
تا اینکه موریانه عصای او را جوید و بدن بیجان سلیمان(ع) برزمین افتاد این است آخر پادشاهی سلیمان. پس عاقل باید در فکر عیش ابدی و باقی باشد که تنها راه رسیدن به آن، ایمان و عمل صالح است.
(قیامت و قرآن- صفحه ی 246)به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت