ابى عتیق به دنبال آن حضرت (امام مجتبى علیه السلام)راه افتاد،
حضرت با تبسم به او فرمود:
حاجتى دارى؟
عرض کرد بله،
از اسبت خوشم آمده است .
حضرت از اسب پایین آمد
و آن را به او بخشید.
بحارالانوار، (محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، (بیروت، داراالاحیاء التراث العربى)،)، ج 43، ص 334
روزی امام حسین (ع) از جائی عبور می کرد دید جوانی به سگی غذا می دهد،
به او فرمود: به چه انگیزه این گونه به سگ مهربانی می کنی ؟
او عرض کرد: من غمگین هستم ،
می خواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدل به خشنودی گردد،
اندوه من از این رواست که من غلام یک نفر یهودی هستم و می خواهم از او جدا شوم .
امام حسین (ع) با آن غلام نزد صاحب او که یهودی بود آمدند،
امام حسین (ع) دویست دینار به یهودی داد، تا غلام را خریداری کرده و آزاد سازد.
یهودی گفت :
این غلام را به خاطر قدم مبارک شما که به در خانه ما آمدی به شما بخشیدم
و این بوستان را نیز به غلام بخشیدم و آن پول مال خودتان باشد.
امام حسین (ع) هماندم غلام را آزاد کرد
و همه آن بوستان و پول را به او بخشید.
وقتی که همسر یهودی ، این بزرگواری را از امام حسین (ع) دید
گفت :من مسلمان شدم و مهریه ام را به شوهرم بخشیدم
و به دنبال او شوهرش گفت :
من نیز مسلمان شدم و این خانه ام را به همسرم بخشیدم.
داستان های شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی
عصر حکومت معاویه بود و ولیدبن عقبه از سوی او فرماندار مدینه بود.
روزی امام حسین علیه السلام و ولید بر سر مزرعه ای باهم نزاع کردند.
امام علیه السلام دستار از سر ولید برداشت و به گردنش پیچید.
مروان فاسق که شاهد ماجرا بود گفت :
من تابه حال ندیده بودم که؛
مردی این گونه بر امیر خود جرات داشته باشد که حسین بر تو جسارت کرد.
ولید که از نیت تحریک آمیز مروان آگاه بود گفت :
به خدا سوگند این حرف را بخاطر دفاع از من نمی گوئی
بلکه بخاطر حسادت بر حلم من می گوئی که نسبت به حسین دارم .
آنگاه گفت : مزرعه از آن حسین است .
امام علیه السلام به ولید فرمود:
مزرعه از آن تو باشد و برخاست و رفت .
قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام) / محمد رضا اکبری
امام سجاد علیه السلام ... فرمود:....
و اما حق همسرت این است که
بدانى خداوند عزوجل او را مایه آسایش و آرامش تو قرار داده
و او نعمتى از جانب خداى عزوجل براى توست پس او را گرامى بدارى
و با او مدارا کنى اگر چه حقى که تو بر او دارى بسى لازم تر است
پس بر توست که با او به مهربانى رفتار کنى
زیرا او اسیر توست و باید او را اطعام نموده
و جامه بپوشانى و هر گاه نادانى نمود مورد بخشش قرارش دهى .
نام کتاب : جهاد با نفس نام مؤ لف : شیخ حر عاملى قدس سره مترجم : على افراسیابى.
سکونى از امام صادق (ع) و او از پدرانش نقل مى کند
که على (ع) از پیامبر خدا (ص) نقل مى کند که فرمود:
دو غریب است که باید آنها را تحمل کنید:
کلمه حکمت آمیزى از یک نادان، آن را قبول کنید
و کلمه نابخردانه اى از حکیم، آن را ببخشایید.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 59
حمّاد بن عمرو از امام صادق (ع) و او از پدرش از على بن ابى طالب (ع) نقل مى کند که پیامبر (ص) در وصیتى به او فرمود:
یا على! هشت نفرند که اگر مورد اهانت واقع شوند،
کسى را جز خود سرزنش نکنند:
کسى که ناخوانده به مهمانى رود،
و کسى که به صاحب خانه فرمان دهد،
و کسى که از دشمنانش طلب خیر کند
و کسى که از افراد لئیم بخشش بخواهد،
و کسى که به سرّى که میان دو نفر است وارد شود در حالى که آنها او را وارد نکرده اند،
و کسى که سلطان را سبک بشمارد،
و کسى که در مجلسى بنشیند که اهل آن نیست،
و کسى که سخنى به کسى گوید که از او نمى شنود.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 119