حضرت على بن الحسین (ع) از پیامبر خدا (ص) نقل مى کند که فرمود:
محبت من و خاندانم در هفت جا که هراس آنها بزرگ است، سود مى دهد:
موقع مردن
و در قبر
و در هنگام برخاستن از قبر
و هنگام گرفتن نامه اعمال
و نزد حساب
و نزد میزان
و نزد صراط.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 37
زرارة بن أوفى مى گوید:
بر امام سجاد (ع) وارد شدم، فرمود:
اى زراره! مردم در زمان ما شش طبقه اند:
شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک و گوسفند.
امّا شیر،
همان پادشاهان دنیا هستند که هر کدام از آنها دوست دارند که غلبه کنند و مغلوب نشوند،
و اما گرگ،
بازرگانان شما هستندکه چون چیزى را مى خرند از آن بد مى گویند و چون چیزى مى فروشند از آن تعریف مى کنند،
و اما روباه،
همان کسانى هستند که از طریق دین هایشان روزى مى خورند و آنچه در زبان آنان است در دلهایشان نیست،
و اما سگ
(کسى است که) با زبانش به مردم پارس مى کند و مردم از شرّ او، او را احترام مى گذارند،
و اما خوک،
نامردانى هستند که به هیچ کار زشتى دعوت نمى شوند مگر اینکه اجابت مى کنند،
و اما گوسفند،
مؤمنانى هستند که موهاى آنان کنده مى شود و گوشت هایشان خورده مى شود و استخوان هایشان شکسته مى شود،
گوسفند در میان شیر و گرگ و روباه و خوک چکار کند؟
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 494
ابو حمزه ثمالى از امام سجاد (ع) نقل مى کند که فرمود:
سخن زیبا:
ثروت مى آورد
و روزى را فراوان مى کند
و اجل را به تأخیر مى اندازد
و شخص را در میان خانواده محبوب مى کند
و او را به بهشت وارد مى کند.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 461
در تاریخ بیان شده است که امام حسین علیه السلام در ساعات آخر عمر مبارک خویش، بازدیدهایى از خیمه هاى اصحاب و بانوان داشت
و نیز به خیمه فرزند عزیز خود، امام زین العابدین علیه السلام آمد
تا حال او را از نزدیک بپرسد که ایشان در آن هنگام، بیمار بود
و حضرت زینب علیها السلام از او پرستارى مى کرد.
امام على بن الحسین به عمه مکرم خود، حضرت زینب تکیه داده، نشست تا با پدر بزرگوار خود گفتگو کند.
امام حسین از وضع بیمارى ایشان پرسید و او خداى را حمد و ستایش کرد.
آنگاه به پدر بزرگوار خود عرض کرد:
«امروز کار شما با این منافقان به کجا رسید؟».
امام حسین علیه السلام در پاسخ فرمود:
«یا ولدى! قد استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر اللَّه»؛
یعنى اى فرزندم! شیطان بر آنان غلبه یافت و خدا را از یاد آنان برد.
دیگر نه از خدا ترس دارند و نه به یاد اویند».
به نقل از کتاب: امام حسین (ع) و قرآن (مجموعه مقالات)، ص: 56
عالم ربانی و عارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می نویسد:
پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ سفارشهای مؤکد درباره طول سجود فرموده است و این امری است بسیار مهم.
سجده طولانی نزدیکترین هیئت های بندگی است و به همین جهت در هر رکعت نماز دو سجده تشریع شده است.
دربارة ائمة اطهار ـ علیه السّلام ـ و شیعیانشان در مورد طول سجود مطالب مهمی نقل شده است.
در یکی از سجده های امام سجاد ـ علیه السّلام ـ بشمارش رفت که هزار مرتبه فرمود: لا اله الّا الله حقّاً حقّاً. لا اله الّا الله تعبّداً و رقّاً لا اله الّا الله ایماناً و تصدیقاً.
دربارة امام کاظم ـ علیه السّلام ـ نوشته شده که
گاهی طول سجده اش از بامداد تا ظهر ادامه داشت.
و از اصحاب ائمه مانند «ابن ابی عمیر» و «جمیل» و «خرّبوذ» قریب به همین مطلب نقل شده است.
در ایام تحصیل در نجف اشرف شیخ و استادی داشتم که برای طلاب با تقوا، مرجع بود. از او سوال کردم چه عملی را شما تجربه کرده اید که می تواند در حال سالک مؤثر باشد؟
فرمود:
در هر شبانه روز یک سجده طولانی بجای آورد و در حال سجده بگوید«لا اله الّا انت. سبحانک انّی کنت من الظالمین»
در حال ذکر این چنین توجه کند که پروردگارم منزه از این است که بر من ظلمی روا داشته باشد، بلکه خود من هستم که بر نفسم ستم کردم و او را در این مهالک قرار دادم.
استاد من علاقه مندانش را به این سجده سفارش می کرد و هر کس که انجام می داد تأثیرش را مشاهده می کرد، مخصوصاً کسانیکه این سجده را بیشتر طول می دادند.
بعض آنها هزار مرتبه ذکر مذکور را در سجده تکرار می کردند
و بعضی کمتر و بعضی بیشتر
و شنیدم که بعضی آنها این ذکر را سه هزار مرتبه در سجده تکرار می کردند.
http://www.andisheqom.com
در روایت است که عده اى نزد امام سجاد علیه السّلام بودند که خادم آن حضرت سیخ کباب را با عجله از تنور بیرون آورد
ولى سیخ از دستش افتاد و به سر بچه امام سجاد علیه السّلام اصابت کرد و مرد.
امام سجاد علیه السّلام از منزل شتابان بیرون آمد وقتى بچه را دید که مرده است رو کرد به غلام خود و فرمود:
انت حرّ لوجه اللَّه
تو در راه خدا آزادى!
زیرا تو عمدا این کار را نکردى.
سپس حضرت شروع به تجهیز و کفن و دفن فرزندش نمود.
منبع: آرام بخش دل داغدیدگان، ص: 147
در جریان انجام مناسک حج یکی از صحابه ی امام سجّاد ‹ علیه السلام› خدمت حضرت عرض کرد:
چقدر امسال حاجی به زیارت خانه ی خدا آمده است و طواف می کند
حضرت فرمودند: اگر با دقّت بنگری حاجی راستین کم است و آنچه وجود دارد ، سرو صدا است و ازدحام!
آن گاه دو انگشت خود را باز کردند
و فرمودند: از میان این دو انگشت به درون جمعیّت نگاه کن، چه صحنه ای را می بینی؟!
وقتی نگاه کردم متحیّر ماندم!
که آنچه می دیدم حیواناتی ( سگ و گرگ و الاغ و …) به صورت انسان بودند.
ماخذ: طلیعه ی رمضان-خطیبی صفحه: 135-134
" اصمعى" مى گوید:" در مکه بودم، شبى بود ماهتابى، به هنگامى که اطراف خانه خدا طواف مى کردم صداى زیبا و غم انگیزى گوش مرا نوازش داد به دنبال صاحب صدا مى گشتم که چشمم به جوان زیبا و خوش قامتى افتاد که آثار نیکى از او نمایان بود، دست در پرده خانه کعبه افکنده و چنین مناجات مى کرد:
یا سیدى و مولاى نامت العیون و غابت النجوم، و انت ملک حى قیوم، لا تاخذک سنة و لا نوم، غلقت الملوک ابوابها و اقامت علیها حراسها و حجابها و قد خلى کل حبیب بحبیبه، و بابک مفتوح للسائلین، فها انا سائلک ببابک، مذنب فقیر، خاطئى مسکین، جئتک ارجو رحمتک یا رحیم، و ان تنظر الى بلطفک یا کریم!
" اى بزرگ و اى آقاى من! اى خداى من! چشم هاى بندگان در خواب فرو رفته، و ستارگان آسمان یکى بعد از دیگرى سر به افق مغرب گذارده و از دیده ها پنهان مى گردند، و تو خداوند حى و قیومى، هرگز خواب سنگین و خفیف دامان کبریایى تو را نمى گیرد.
در این دل شب پادشاهان درهاى قصرهاى خویش را بسته و حاجیان بر آنها گمارده اند، هر دوستى با دوستش خلوت کرده، تنها در خانه اى که براى سائلان گشوده است، در خانه تو است.
هم اکنون به در خانه تو آمده ام، خطاکار و مستمندم، آمده ام از تو امید رحمت دارم اى رحیم!، آمده ام نظر لطفت را مى طلبم اى کریم!".
سپس به خواندن این اشعار مشغول شد.
یا من یجیب دعاء المضطر فى الظلم |
یا کاشف الکرب و البلوى مع السقم |
قد نام و فدک حول البیت و انتبهوا |
و عین جودک یا قیوم لم تنم |
ان کان جودک لا یرجو الا ذووا شرف |
فمن یجود على العاصین بالنعم ... |
هب لى بجودک فضل العفو عن شرف |
یا من اشار الیه الخلق فى الحرم |
:" اى کسى که دعاى گرفتاران را در تاریکی هاى شب اجابت مى کنى اى کسى که دردها و رنجها و بلاها را بر طرف مى سازى.
میهمانان تو بر گرد خانه ات خوابیده اند و بیدار مى شوند.
اما چشم جود و سخاى تو اى قیوم هرگز به خواب فرو نمى رود.
اگر جود و احساس تو تنها مورد امید شرافتمندان درگاهت باشد.
گنهکاران به در خانه چه کسى بروند، و از که امید بخشش داشته باشند؟
سپس سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین ادامه داد:
الهى سیدى و مولاى! ان اطعتک بعلمى و معرفتى فلک الحمد و المنة على و ان عصیتک بجهلى فلک الحجة على
خداى من! آقا و مولاى من! اگر از روى علم و آگاهى تو را اطاعت کرده ام حمد شایسته تو است و رهین منت توام.
و اگر از روى نادانى معصیت کرده ام حجت تو بر من تمام است ... بار دیگر سر به آسمان برداشت و با صداى بلند گفت:
یا الهى و سیدى و مولاى ما طابت الدنیا الا بذکرک، و ما طابت العقبى الا بعفوک، و ما طابت الایام الا بطاعتک، و ما طابت القلوب الا بمحبتک و ما طابت النعیم الا بمغفرتک!
" اى خداى من و اى آقا و مولاى من! دنیا بى ذکر تو پاکیزه نیست، و آخرت بى عفو تو شایسته نیست، روزهاى زندگى بى طاعتت بى ارزش است، و دلهاى بى محبتت آلوده، و نعمتها بى آمرزشت ناگوار ...".
" اصمعى مى گوید: آن جوان باز هم ادامه داد و اشعار تکان دهنده و بسیار جذاب دیگرى در همین مضمون بیان کرد و آن قدر خواند و خواند که بى هوش شد و به روى زمین افتاد نزدیک او رفتم به صورتش خیره شدم (نور ماهتاب در صورتش افتاده بود) خوب دقت کردم ناگهان متوجه شدم او زین العابدین على بن الحسین امام سجاد (ع) است.
سرش را به دامان گرفتم و سخت به حال او گریستم، قطره اشکم بر صورتش افتاد به هوش آمد و چشمان خویش را گشود و فرمود: من الذى اشغلنى عن ذکر مولاى؟!
" کیست که مرا از یاد مولایم مشغول داشته" عرض کردم اصمعى هستم اى سید و مولاى من، این چه گریه و این چه بیتابى است؟ تو از خاندان نبوت و معدن رسالتى، مگر آیه تطهیر در حق شما نازل نشده؟ مگر خداوند درباره شما نفرموده:
إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.
امام برخاست و نشست و فرمود: اى اصمعى! هیهات هیهات! خداوند بهشت را براى مطیعان آفریده، هر چند غلام حبشى باشد و دوزخ را براى عاصیان خلق کرده هر چند فرد بزرگى از قریش باشد مگر قرآن نخوانده اى و این سخن خدا را نشنیده اى که مى فرماید:
فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ...
" هنگامى که نفخ صور مى شود و قیام قیامت، نسبها به درد نمى خورد بلکه ترازوى سنجش اعمال باید سنگین وزن باشد، اصمعى مى گوید: هنگامى که چنین دیدم او را به حال خود گذاشتم و کنار رفتم."((تفسیر نمونه، ج14، ص:332تا 335 به نقل از: بحر المحبة غزالى صفحه 41 تا 44 با مقدارى تلخیص))
امام زین العابدین علیه السلام همدم قرآن کریم و سخت عاشق تلاوت آن بود و چنان لذّتى از آن مى برد که هیچ لذّتى به پاى آن نمى رسید و مى فرمود: «لو مات ما بین المشرق و المغرب لما استوحشت بعد أن یکون القرآن معی.» « بحار الانوار: 46/ 107.» «اگر آنچه بین مشرق و مغرب است از میان برود، پس از آن که قرآن با من باشد بیمى به خود راه نخواهم داد.»
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام ج2 ص : 49