ابووائل می گوید:
من و ابوذر مهمان سلمان شدیم.
سلمان گفت:
اگر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از این که خود را به زحمت اندازیم، نهی نفرموده بود در پذیرایی از شما، خود را به زحمت می انداختم، سپس نان و نمک ساده ای برایمان آورد.
ابوذر گفت:
اگر کمی نعنا بود که با نمک می خوردیم، خوب بود.
آن گاه سلمان آفتابه ی خود را در جایی گرو گذاشت و نعنا گرفت و آورد.
وقتی از غذا خوردن فارغ شدیم،
ابوذر گفت:
خدا را سپاس که ما را قانع قرار داد.
سلمان گفت:
اگر قناعت داشتید،
آفتابه ی من گرو نمی رفت!
پند تاریخ 2/126؛ به نقل از: بحارالأنوار 22/384.
زمانى که ابو ذر را تبعید کردند، امیر المؤمنین علیه السلام، امام حسن و امام حسین علیهما السلام، عقیل بن ابى طالب، عبد اللَّه بن جعفر و عمار بن یاسر او را بدرقه کردند.
امیر المؤمنین علیه السلام در هنگام بدرقه او فرمود:
با برادرتان ابو ذر وداع کنید،
زیرا مسافر ناچار باید برود
و مشایعت کننده ناگزیر است که بازگردد.
در این هنگام هر کدام از این افراد کلامى به ابو ذر گفتند.
امام حسین علیه السلام فرمود:
خدا تو را رحمت کند، اى ابو ذر!
این قوم، قدر تو را ندانستند و از قدر و قیمت تو کاستند.
چرا که تو دین خود را نفروختى، به این علّت، ایشان دنیاى تو را گرفتند.
آنچه تو براى آنان نگاه داشتى (دین)، بسیار مورد نیاز آنان براى فرداست.
و آنچه آنان از تو دریغ کردند (دنیا)، تو، سخت از آن بى نیازى.
ابوذر عرض کرد:
خدا رحمت خود را نصیب شما اهل بیت کند.
که من در دنیا نیازم فقط به شماست
و هر زمان که شما را یاد کنم،
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را یاد کرده ام.
گلچین صدوق (گزیده من لا یحضره الفقیه)، ج2، ص: 38
1
1. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : فِکْرَةُ ساعَةٍ خَیرٌ مِنْ عبادَةِ سنَةٍ. «بحارالانوار، ج 71، ص 326»
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود:
ساعتی اندیشه کردن بهتر از یک سال عبادت است.
2. قال الامام علی - علیه السّلام - : لا عِبادَةَ کَالتَّفکُّرِ فی صَنْعةِ اللهِ عزّوَجلّ. «امالی طوسی، ص 146»
امام علی - علیه السّلام - فرمود:
هیچ عبادتی مانند اندیشیدن در صنع (خلق) خدای عزوجل نیست.
3. قال الامام علی - علیه السّلام - : تَمییزُ الباقی مِنَ الْفانی مِنْ أَشْرَفِ النَّظَرِ.«غررالحکم، ح 4494»
امام علی - علیه السّلام - فرمود:
تمییز دادن و تشخیص امور ماندنی از امور فانی و رفتنی، از برترین اندیشه هاست.
4. قال الامام علی - علیه السّلام - : اَصْلُ العقلِ الفِکرُ وَ ثَمَرتُهُ السَّلَامَةُ.«غررالحکم، ح 3093»
امام علی - علیه السّلام - فرمود:
ریشة عقل، اندیشه است و ثمره اش سالم ماندن.
(از خطا، لغزش و گناه یا عذاب آخرت)
5. قال الامام علی - علیه السّلام - : فِکرُ الْمَرءِ مِرآةٌ تُریهِ حُسْنَ عَمَلِهِ مِنْ قُبْحِهِ.«غررالحکم، ح 6546»
امام علی - علیه السّلام - فرمود:
اندیشه آدمی آینهای است که کردار نیک و بدش را به او نشان میدهد.
رسول خدا صلی الله علیه وآله در موارد فراوان و به مناسبت هاى مختلف فرموده است:
سلمان از خاندان ما اهل بیت است. (1)
در توضیح این روایت شریف به روایت دیگری از فضل بن عیسى هاشمى اشاره می کنیم که مى گوید:
با پدرم به حضور امام جعفر صادق علیه السلام وارد شدیم، پدرم خطاب به امام گفت: آیا «سلمان منّا اهل البیت» سخن رسول خداست؟
امام صادق علیه السلام پاسخ داد: آرى.
پدرم گفت: منظور این است، که سلمان از فرزندان «عبدالمطلب» است؟!
امام علیه السلام فرمود: سلمان منا اهل البیت.
پدرم گفت: یعنى، سلمان از فرزندان«ابوطالب» است؟!
حضرت باز فرمود: منا اهل البیت.
پدرم ادامه داد: من معناى این سخن را نمى فهمم!
آنگاه امام صادق علیه السلام فرمود: اى عیسى! این را بدان، که سلمان از اهل بیت ماست، بعد با دست به سینه خود اشاره کرد (و در حالى که مىخواست بفهماند، ایمان و ارزشهاى انسانى و نیز تفکر و تعقل در سینه قرار دارد) ادامه داد:
اینطور که تو فکر مىکنى نیست، بلکه توجه داشته باش، که خداوند طینت و سرشت ما را از «علیین» و عناصر برتر بهشتى آفریده، و خلقت شیعیان ما را از عناصر مرحله بعد از آن قرار داده است.
بنابراین، شیعیان هم از ما هستند، و بالاخره این را بدان، که سلمان از «لقمان حکیم» مقام بلندترى را دارد.(2)
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:
هر کس به سلمان جفا کند، به من جفا کرده، هر کس او را بیازارد مرا آزرده، هر کس او را از خویش دور کند مرا از خویش دور کرده، و هر کس به او نزدیک شود به من نزدیک شده است. (3)
جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: اى محمّد! بهشت به سه تن از اصحابت اشتیاق دارد: على و عمّار و سلمان. (4)
خدا مرا امر کرده به دوست داشتن چهار نفر. سوال شد: یا رسول الله آن چهار نفر چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: اولین آنها، علی علیه السلام است و سپس سلمان و ابوذر و مقداد، و خداوند مرا امر کرد که آنها را دوست داشته باشم و حضرت حق به من فرموده است که من هم آنها را دوست می دارم. (5)
علم و دانش سلمان، از علم و دانش من است و در قلب او علمى است که مى تواند از وقایع و حوادث آینده آگاه گردد. (6)
همچنین جابر بن عبدالله انصارى از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که ایشان فرمودند:
براى هر امتى محدّثى هست و محدّث امت مسلمان، سلمان فارسى مى باشد.
سؤال شد: محدّث چه کسى است؟
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: محدّث کسى است که آنچه را مردم به آن نیاز دارند، از عالم غیب به آنان اطلاع مى دهد.
سؤال شد: ایناطلاع یافتن چگونه صورت مىگیرد اى رسول خدا ؟
ایشان فرمودند: محدّث از علم و دانش من فرا مىگیرد و در قلب خود انباشته مى سازد، و به بسیارى از مسایلى که واقع مى شود آگاه مى گردد. (7)
از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نقل شده است که:
خداوند مرا مخصوص کرده است به علم اول و آخر و ظاهر و باطن و پنهان و آشکارا... و خداوند تبارک و تعالی مرا امر کرد که سلمان را مطلع کنم از علم بلایا و منایا و علم انصار و فصل الخطاب. (8)
همچنین در روایتی دیگر از امیرمومنان علی علیه السلام که در آن احوال یاران رسول خدا را بیان می کند، نقل شده است که وقتی به نام سلمان می رسد چنین می فرماید:
به به، سلمان از ما اهل بیت است، شما کجا مانند سلمان را می یابید که او همانند لقمان حکیم است که علم اول و آخر را می داند و دریایی است که پایان ندارد. (9)
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که رسول اکرم صلی الله علیه وآله بر شانه ی سلمان دست می زدند و می فرمودند:
اگر دین در ثریا بود سلمان و مردانی از سرزمین او، به آن دست می یافتند. (10)
همچنین حضرت صادق علیه السلام در روایتی دیگر نقل می کنند که رسول خدا صلی الله علیه وآله به سلمان مى فرمود:
اى سلمان! تو خزینه علم ما و معدن سرّ ما و کانون امر و نهى ما، و تربیت کننده اهل ایمان به آداب ما هستى. به خدا سوگند، تو دروازه علم ما هستى و در وجود تو علم تاویل و تنزیل و باطن و اسرار نهفته است، و بالاخره در ظاهر و باطن و زندگى خود و پس از آن عنصر مبارک و مقدس مى باشى. (11)
امام صادق علیه السلام فرمود:
روزی در محضر حضرت سجاد علیه اسلام صحبت از تقیه شد. حضرت سجاد فرمودند:
به خدا قسم اگر اباذر می دانست که در قلب سلمان چه می گذرد او را می کشت. این در حالی بود که خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله در میان سلمان و اباذر عقد اخوت خوانده بود.
بعد حضرت فرمودند: همانا علم علما بسیار سخت است که حتی هیچ نبی مرسلی و هیچ ملک مقربی نمی تواند آن را حمل کند مگر عبدی که خداوند قلب او را برای ایمان امتحان کرده باشد و سلمان از علما بود زیرا که از ما اهل بیت بود به خاطر همین نسبت او از علما بود. (12)
شخصی از امام صادق علیه السلام سوال کرد: یابن رسول الله شما چقدر از سلمان فارسی سخن می گویید؟ حضرت فرمودند: نگویید سلمان فارسی، بلکه بگویید سلمان محمدی .
حضرت فرمودند: می دانید چرا از او زیاد یاد می کنیم؟ جواب داد نه یابن رسول الله. حضرت فرمودند:
به خاطر اینکه که در سلمان سه خصلت وجود داشت:
اول اینکه، سلمان هوای امیرالمومنین را بر هوای نفس خودش ترجیح می داد.
دوم اینکه، فقرا را دوست می داشت و هیچ گاه آنان را بر ثروتمندان ترجیح نداد.
و سوم، علم و علما را دوست می داشت،
و سلمان عبد صالح خدا و تسلیم شده ی امر خدا بود و هیچ گاه به خدا شرک نورزید. (13)
امام صادق علیه السلام فرمود:
سلمان اسم اعظم را می دانست و محدّث بود و از متوسمین (هوشیاران، عمیق اندیشان) و خداوند مَلکی را مبعوث کرده بود که در گوش وی تمامی قضایا را به او تعلیم دهد. (14)
پی نوشت ها:
1) بحارالانوار، ج 22، صص 326 و 330 و 331; اسدالغابه، ج 2، ص 331; کنزالعمال، ج 11، ص 690; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 36.
2) بحارالانوار، ج 22، ص 331; بصائر الدرجات، ص 6.
3) الاختصاص، ص 216.
4) کنزالعمّال، ج 11، ص 344 ؛ امالى شیخ مفید ، ص 303.
5) الخصال، ج1، ص 253.
6) رجال کشى، ص 8; نفس الرحمن، ص 269.
7) نفس الرحمن، ص 269.
8) الاختصاص، ص 221.
9) سفینه البحار ، ج 2، ص107.
10) همان، ص 707.
11) نفسالرحمن، ص 217
12) اصول کافی، ج 1، ص 401.
13) امالی شیخ طوسی، ص 133.
14) الاختصاص، ص 341.
به نقل از سایت تبیان
لیلی زنی از زنان صحابه است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را درک کرده است.
او میگوید: «با رسول خدا در جنگها شرکت کرده، به پرستاری مریضان میپرداختم.
آنگاه که علی به سمت بصره (برای جنگ جمل) حرکت کرد همراهش شدم اما وقتی عایشه را در طرف مقابل دیدم به شک افتادم».((- طرف من الأنباء و المناقب ؛ ؛ ص452در ادامه روایت لیلی از عایشه در مورد فضیلت امیرالمومنین سوالی میپرسد و عایشه حدیثی از رسول خدا میخواند. اینکه سرنوشت نهایی لیلی در این جنگ چه میشود نقل در این روایت نشده است))
ثابت غلام ابوذر نیز از کسانی است دچار شک شده است؛ اما همراهی امام او را نجات داد.
او میگوید: «همراه علی در جنگ جمل حاضر شدم اما وقتی عایشه را در طرف مقابل دیدم مانند مردم دچار شک شدم».
این بیان به خوبی نشان میدهد عموم مردم در این واقعه به تردید افتاده بودند
و البته جایی که بزرگان کوفه از همراهی امام سرباز زده باشند،
روشن است که مردم بیشتر دچار شک میشوند.
(( الأمالی (للطوسی)، ص: 506.))
به نقل از سایت تبیان
ابو وائل گفت در خدمت اباذر به خانه سلمان رفتیم .
هنگام غذا سلمان گفت اگر رسول خدا صلى الله علیه و آله از تکلف رنج و زحمت انداختن خود) نهى نکرده بود براى شما چیزى تهیه مى کردم ، پس از آن مقدارى نان و نمک آورد.
ابوذر گفت : اگر با این نمک نعنا همراه مى شد خیلى بهتر بود.
سلمان آفتابه ى خود را به گرو گذاشت و مقدارى نعنا تهیه نمود.
پس از آنکه خوردیم، ابوذر گفت : (الحمدلله الذى قنعنا) سپاس مر خدائى را است که ما را قانع ساخت .
سلمان گفت : اگر قانع بودید آفتابه من بگرو نمى رفت.
(داستانها و پندها جلد دوم گردآورى : مصطفى زمانى وجدانى به نقل از: کشکول بحرانى ج 2 ص 137 )