سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تصویر حدیثی : خانواده ، همسر و فرزند (2)






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 10:24 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : خانواده ، همسر و فرزند (3)






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 10:21 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : یا علی ...






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 10:11 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

تصویر حدیثی : مردم ...






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 8:31 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

پسرى به پدرش مى ‏گفت:

دارى بقچه درست مى‏ کنى، زمینه‏ سازى مى‏ کنى، کجا مى‏ خواهى بروى؟
گفت: خانه خدا.
گفت: مرا هم ببر.
گفت: تو سیزده چهارده ساله هستى، نمى‏ توانى بیایى.
گفت: اگر مرا نبرى، من مى‏ میرم، باید مرا ببرى.
نمى ‏دانست که مکّه چیست، بیت چیست، همین که پدرش گفت: خانه خدا، خیال کرد هر کس برود خانه خدا خودِ خدا را هم مى‏ بیند. این به عشق دیدن صاحبخانه سخت به سرش زده بود که مرا هم باید ببرى.
پسر جان آخر الان وقت سفر تو نیست. گفت: نه، مرا هم باید ببرى. به هر زحمتى بود پدر را راضى کرد.
 مادر گفت: این بچّه را هم ببر، زیاد گریه مى‏ کند.
به مسجد شجره آمدند و مُحرِم شدند.
 هر دو با احرام به مکّه آمدند، هر دو به در مسجد الحرام رسیدند، آن جا دعایى دارد.
پدر صورتش را به دیوار گذاشت، بچه هم به دنبال پدر این کار را کرد:
 «الّلهُمَّ انَّ الْعَبْدَ عَبْدُکَ وَ الْبَلَدَ بَلَدُکَ وَ الْبَیْتُ بَیْتُکَ ...»
از در مسجد الحرام که وارد شدند تا چشم پسر به بیت و به آن فضاى مسجد افتاد، نعره‏ اى زد و روى زمین افتاد، پدر بالاى سرش نشست و دید که بچه مُرده است.
بر سرش زد فریاد زنان گفت: من و این بچه که مهمان تو بودیم، بچه ‏ام کجا رفت؟
صدایى شنید که بچه ‏ات به عشق دیدن من آمد، تو به عشق دیدن خانه، هر دو نفر شما هم به هدفتان رسیدید، تو به عشق دیدن بیت آمدى، این هم بیت، او هم به عشق دیدن من آمد و به من رسید، دیگر چه مى‏ خواهى؟                      
 خوشا آنان که اللَّه یارشان بى    که حمد و قل هو اللَّه کارشان بى‏
 خوشا آنان که دائم در نمازند      بهشت جاودان بازارشان بى

 نفس، ص: 352






تاریخ : دوشنبه 93/2/22 | 4:3 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

امام صادق (ع) فرمود:

در زمان رسول اکرم (ص) مردی از انصار برای تامین نیازهای زندگی ، به مسافرت رفت ، هنگام خداحافظی با همسرش ، با او پیمان بست که تا از سفر برنگشته از خانه بیرون نرود.

زن در خانه اش بسر می برد، به او خبر رسید که پدرت بیمار شده است ، او توسط شخصی از پیامبر (ص) اجازه خواست که به عیادت پدرش برود.

پیامبر (ص) فرمود: نه ، تو در خانه ات باش و پیروی از شوهر را ادامه بده .

به او خبر رسید که بیماری پدرت ، شدیدتر شده است.

 او برای بار دوم از پیامبر (ص) اجازه خواست.

آن حضرت ، همان پاسخ را داد.

پدر زن از دنیا رفت.

زن برای پیامبر (ص) پیام فرستاد، به من اجازه بده بروم بر جنازه پدرم نماز بخوانم.

حضرت فرمود: نه ، در خانه ات باش و اطاعت از شوهر را ادامه بده .

جنازه پدر آن زن را دفن کردند، ولی او به خاطر حفظ پیمانی که با شوهر داشت.

از خانه بیرون نرفت .

رسول خدا (ص) این پیام را برای آن بانوی مطیع فرستاد:

ان الله قد غفر لک ولا بیک بطاعتک لزوجک :

خداوند، بخاطر اطاعت تو از شوهرت ، هم تو و هم پدرت را بخشید.

به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : شنبه 93/2/6 | 7:38 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

دوشیزه ای به نزد پیامبر آمد و از پدرش شکایت کرد که مرا به عقد پسر عمویم درآورده و من بدان راضی نیستم.
پیامبر فرمود: حال که چنین شده بدان راضی باش.
دختر گفت به او رغبت ندارم و نمی خواهم همسر او باشم.
پیغمبر فرمود در چنین صورتی می توانی شوهر دیگری اختیار کنی.
دختر وقتی چنین سخنی را شنید گفت:
اتفاقاً دوست دارم با پسر عمویم زندگی کنم.
ولی با این سؤال خواستم معلوم دیگران کنم که پدران حق ندارند دختران خود را بهر کس که خود مایل بودند داده و پیمان زناشوئی را یکطرفه امضاء نمایند.

ماخذ: تشکیل خانواده در اسلام- علی قائمی -  صفحه: 123






تاریخ : شنبه 93/1/30 | 6:59 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

شهید آیت الله سید حسن مدرس ، نابغه جهاد و افشاگری بر ضد ظلم و ستم ،
و قهرمان شجاعت و شهامت ، در ماه رمضان 1356 قمری در تبعیدگاه خود، کاشمر،
توسط مزدوران رضاخان ، مسموم و به شهادت رسید، در حالی که حدود 70 سال داشت ،
قبر شریفش در کاشمر (از شهرهای خراسان) مزار مسلمین است .
گفتنیها و حکایات در رابطه با این مرد بزرگ ، بسیار است ، از جمله اینکه :
در پشت صفحه اول قرآنی که از او به یادگار مانده ، و نزد نوه اش نگهداری می شود،
به خط خود، خطاب به دخترش چنین نوشته :
ای فاطمه بیگم ! تو را به سه مطلب ، توصیه می کنم :
 1) نماز و قرآن را بخوان
 2)برای پدر و مادرت دعا کن
3) در زندگی قناعت داشته باش .
یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزد     بشنو ار در سخنم بهره جسمانی نیست

داستان دوستان/محمد محمدی اشتهاردی






تاریخ : چهارشنبه 93/1/27 | 10:42 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مقدمه:
دغدغه های دختران در ازدواج، قابل درک و منطقی است و نباید با دیده اغماض چشم بر روی آن پوشید و توجهی بر حل این مشکل نکرد. در جامعه و فرهنگ کنونی ما به هر دلیلی شرایط ازدواج برخی از دختران فراهم نمی شود و آنها مجبورند چشم به در خانه دوخته و منتظر بماند تا کسی به خواستگاری شان بیاید. در برخی موارد هم زمان انتظار به حدی می شود که دیگر کار از کار گذشته و سن دختر بالا می رود. آنها در شکایت هایشان از این مشکل به برخی عوامل زیر اشاره می کنند:
الف) عدم زیبایی ظاهری
ب) فقر و نداری خانوادگی
ج) کم سوادی و طبقه پایین فرهنگی
د) موقعیت و منزلت پایین خانواده در جامعه و احیاناً بی اعتباری و بد نامی پدر یا مادر
ه) از دست دادن فرصت های مناسب، به علل های مختلف چون:
1- ادامه تحصیل
2- ترس از شکست در ازدواج
3- دست و پا گیر بودن ازدواج وترس از محدود شدن آزادی
4. سختگیری والدین در امر موافقت با ازدواج
5. وجود دختران قبلی در خانواده

آماده نبودن خانواده و آداب و رسوم سنگین ازدواج
و) و ... .

علل و ریشه های مشکل و پیشگیری از آنها
به هر حال این یک مشکل جدّی و دامنگیر در جامعه ما است، که باید ریشه‌یابی و مشکل گشایی کرد. در نگاه اوّل، علّت اصلی مشکلات این است که جامعه ما، هنوز از اسلام ناب محمّدی فاصله زیادی دارد. دریغا! که هنوز چهره اسلام، در بسیاری از مسائل پشت پرده مانده است. و پرده‌های جهل، خرافات و آداب و رسوم جاهلی جلوی خورشید درخشان اسلام را گرفته است. اگر در ازدواج، اسلام معیار و ملاک بود، اکثر یا همه این مشکلات وجود نداشت. مگر نشنیده‌ایم که پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در یک جلسه و در عرض چند دقیقه، تمام مراحل یک ازدواج از قبیل: خواستگاری، تعیین مهریه، خواندن عقد و ... را اجرا فرمود و دست زن و شوهر را به هم داده و روانه منزلشان می‌کردند؟!

علت های مهم دیگر:
1. از علل و ریشه‌های دیگر این مشکل، خود ما و خانواده‌های ما هستند، چرا که اگر از همان زمان و در سن مناسب ازدواج به فکر بودیم، دیگر بعد از این‌که کار از کار گذشت و سن بالا رفت، دچار مشکل نمی‌شدیم.
راه چاره: واقعیّت این است که خود دختر و خانواده‌اش باید در امر ازدواج و انتخاب همسر سهیم باشند. در تاریخ صدر اسلام نقل شده است کسانی که دختران دم بخت داشتند، در حضور پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و در مسجد به صورت علنی برای عموم مطرح می‌کردند و هیچ گونه عیب و ایرادی هم نداشت. شاید امروزه دیگر نتوان به صورت علنی مطرح کرد، امّا می‌توان به صورت غیر مستقیم و با راهکارهایی مسئله را بیان کرد. مثلاً از فردی متدیّن و رازدار خواست که مسأله را به فرد مورد نظر و به شکل غیر مستقیم بیان نماید.
2. تعلل و ایده آل گرایی برخی خانواده ها و خصوصاً خود دختران باعث می شود تا موقعیت ها را از دست بدهند. بعضی مواقع افکاری مانند: «شاید خواستگار مناسبتر و خوبتر و ایده آل برایم بیاید!»، «شاید خواستگاری از طبقه بالا و فرهنگی، پولدار و با تحصیلات بالا برایم بیاید!» و ... باعث می شود که خواستگار کنونی را که تا حدودی با شرایط همخوانی دارد، رد کند.
راه چاره: باید خود دختر و خانواده اش، واقعیت گرا باشند. خود را آن گونه که هست قبول کند و فردی را که معیارها و شرایط اصلی ازدواج را دارد و تقریباً شبیه خود و از طبقه خود است، به خواستگاری او آمده، رد نکند.

اکنون چه باید کرد؟
1. اوّل این‌که در جامعه فرهنگ سازی کرده و دستورات اصیل اسلامی عملی شود. باید سطح توقعات پایین آورده شود و شرایط ازدواج سخت گرفته نشود.
2. دوّم این‌که تک تک ما باید ایمان خود را تقویت کنیم، چرا که اگر کسی ایمانش قوی باشد و به امدادهای الهی ـ که خود خداوند وعده داده است ـ امیدوار و اطمینان داشته باشد، دیگر از ازدواج به علّت فقر کناره‌گیری نمی‌کند. چرا که خود خداوند فرموده است که:«وَ أنْکِحُوا الْایامی مِنْکُمْ ... إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِم اللهُ مِن فَضْلِهِ؛ جوانان بدون همسر را همسر دهید ... اگر فقیر باشند خداوند به فضل و رحمت خود، آنان را غنی و بی‌نیاز می‌کند.»[1] و پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در تأیید این آیه می‌فرماید: «کسی که ازدواجش را از ترس فقر و ناداری ترک کند همانا به خداوند گمان بد برده است».[2] این فقط وعده نیست؛ چرا که در زندگی روزمره، افراد بسیار زیادی را که فقیر بودند و بعد از ازدواج از لطف الهیع تمکّن مالی پیدا کرده‌اند، را می‌بینیم.
3. اقدام بزرگترها و افراد خیّر، برای آشنایی دختر و پسر و همسریابی آنها و کمک خداپسندانه در این راه:
یکی از بهترین عبادات و کارهایی که موجب خشنودی خداوند می‌شود و در سعادت دنیا و آخرت انسان نقش دارد، «وساطت در امر ازدواج و فراهم کردن مقدّمات و اسباب تشکیل خانواده جوانان» ‌است.[3] چرا که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: «... خداوند به کسی که برای ازدواج دیگران اقدام نماید، برای هر قدمی که بردارد و هر کلمه‌ای که بگوید، اجر و ثواب عبادت یک سال که روزها روزه‌دار باشد و شب‌ها نماز بخواند، به او عطا می‌فرماید».[4]
پس لازم است افرادی در این راه خیر، قدم در راه اقدامات خداپسندانه بردارند و هیچ ترسی به دل خود راه ندهند. البته در بعضی شهرها از جمله قم، مؤسساتی بدین منظور تأسیس شده است که اقدامات خوب و خداپسندانه‌ای در زمینه مشاوره و آموزش شیوه‌های همسرداری و خانه‌داری و کمک در همسریابی و آشنایی دختر و پسر دارند. مثل مؤسسه خیریه الزهراء (س) قم[5]» که این مؤسسه شعبه‌هایی در برخی از شهرستان‌ها دارد و علاوه بر آن، در امر کمک جهیزیّه و خدمات مالی برای افرادی که توانایی مالی کمتری دارند هم قدم‌های شایانی برمی‌دارد.

راهکارها و توصیه‌های عملی بعد از بروز مشکل:
1. امید به لطف و گشایش‌های الهی داشته باشید و در این راه از دعا و نذر و نیاز به درگاه الهی دریغ نفرمایید.
2. توسّل به ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ داشته باشید و آنها را واسطه قرار دهید، چه بسا کسانی که حاجاتشان را در امر ازدواج، از حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ گرفته‌اند.
3. تلاش بیشتر و روزافزون برای شکوفایی استعدادها و توانایی‌های خود و یادگیری فنون و هنرهای مختلف و پر کردن اوقات فراغت داشته باشید. دخترانی که شایستگی های لازم در زمینه های اخلاقی، اجتماعی، مهارت های زندگی و امتیازات ویژه دیگر در جامعه کسب می کنند، نسبت به دیگر دختران خواهان بیشتری دارند.
4. نیکو کردن اخلاق حسنه و خوش برخورد بودن در محیط اطراف به خصوص در خانه سعی کنید با کمال متانت و گذشت و فداکاری رفتار کرده، به آنها کمک نمایید.
5. صبور و بردبار بودن؛ چرا که صبر و شکیبایی کلید معنویات و گشایش‌های نعمت‌ها و الطاف الهی است.
6. توجّه به ضعف‌ها و خصلت‌های ناپسند خود و رفع آنها؛ چه بسا به دلیل وجود یک صفت بد یا یک رذیله اخلاقی و رفتاری در ما، خداوند نعمتی و یا لطفی را از ما دور کند.
7. توجه نکردن به حرف و حدیث های مردم و برخورد کردن با آنها به صورت سعه صدر و گذشت از آنها با کمال بزرگواری.
8. حضور در جمع ها با شرکت کردن در مجالس مذهبی- فرهنگی- هنری و ... و نشان دادن توانمندی های و کمالات روحی و اخلاقی خود.
9. سفارش مستقیم یا غیر مستقیم به یک مؤسسه یا افراد دلسوز و مورد اعتماد.
10. توجه به این مطلب که دنیا به آخر نرسیده و اساساً هدف اصلی و نهایی زندگی که ازدواج کردن نیست. با ازدواج نکردن نیز می توان با آن اهداف متعالی دست یافت.
11. اگر سن خیلی بالا رفته و احساس می شود که دیگر خواستگار ازدواج نکرده به سراغش نمی آید، بهترین گزینه این است که به یک مرد زن از دست داده ولی مناسب و متدین جواب بلی بدهد.
12. در نظر داشته باشید که در جامعه هستند جوانان مناسبی که به هر دلیلی مثل شما هنوز هم ازدواج نکرده اند و دنبال مورد مناسبند.

حرف آخر این که: توجه به امتحانات و آزمایش های الهی داشته باشیم که مبادا با بی صبری، اجر خود را از دست داده و مشکلات را بیشتر نماییم ضمن اینکه خداوند متعال کسانی را که به هر جهت اسباب و امکانات ازدواجشان فراهم نشده و نتوانسته‌اند ازدواج کنند، دستور داده که تقوی و پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز گرداند. «وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتّی یُغْنِیَهُم اللهُ مِنْ فَضْلِهِ»[6]. پس آنچه که در زندگی در درجه اول اهمیّت دارد، بندگی و اطاعت خداوند و حفظ پاکدامنی و عفّت است.
منابع کمکی:
1. تشکیل خانواده در اسلام، دکتر علی قائمی، انتشارات امیری، 1373.
2. انتخاب همسر، ابراهیم امینی، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372.
3. همسران، زندگی الگوی بالندگی، احمد لقمانی، انتشارات عطر سعادت، 1380.


[1] . نور/32.
[2] . حرّ عاملی، محمدحسن، وسائل الشیعه، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1384 هـ.ق، ج14، ص24.
[3] . مظاهری، علی اکبر، جوانان و انتخاب همسر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، ص 96.
[4] . وسائل الشیعه، همان، ج14، ص 27.
[5] . نشانی: قم، خیابان 19 دی (باجک)، روبروی مخابرات، پلاک 183، تلفن 7713130 و 7727850 ـ 0251.
[6] . نور/33

به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : پنج شنبه 93/1/21 | 5:8 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

فضیل عیاض در ابتدای جوانی یکی از راهزنان و سارقان و غارتگران و دزدان و بدکاران و هرزه‎گران و عیاشان مشهور زمان خود بود که هر کس اسم او را می‎شنید، لرزه به اندامش می‎افتاد که در آن زمان حتّی سلطان و خلیفه‌ وقت هارون الرشید هم از دست او ناراحت بود و ترس داشت.
روزی از روزها سوار بر اسب آمد کنار نهری ایستاد تا اسبش آب بخورد که ناگهان چشمش به دختر بسیار زیبائی افتاد که مشک خود را به دوش گرفته و می‎خواست کنار نهر بیاید و آب بردارد.
عشق و محبّت آن دختر به قلبش رخنه کرد و چشم از آن دختر برنداشت تا وقتی که دختر مشک را پُر از آب کرد و راه خود را گرفت و رفت، به نوکران و بادمجان دورقاب چین‎هایش دستور داردتا او را تعقیب کرده و بعد به پدر و مادر دختر خبر دهند که دختر را شب آماده کرده و خانه را خلوت نموده زیرا فضیل، راغب آن زیبارو شده، نوکران فضیل پس از تعقیب آن دختر، به در خانه‌ ایشان رسیدند و در خانه را زدند و گفته‎های فضیل را به آنها ابلاغ نمودند.
تا این خبر به گوش پدر و مادر دختر رسید بسیار ناراحت و متوحّش و لرزان گردیدند و چون چاره‎ای نداشتند یک عده از پیران و ریش سفیدان شهر را دعوت کردند و با آنها مشورت نمودند که چه کنیم؟
آنها گفتند: بیا و دخترت را فدای یک شهر کن، زیرا اگر فضیل به مقصود خود نرسد، همه این شهر را به غارت برده و همه چیز را به آتش می‎کشد، پدر و مادر از روی ناچاری دختر را مهیا کرده و خانه را خلوت نمودند.
شب هنگام، فضیل وارد شهر شد و قلّاب و کمند انداخت، از بالای دیوار پشت بام به روی بامهای دیگر رفت و تا به خانه‌ دختر رسید همین که خواست وارد منزل معشوقه خود گردد، یک وقت صدائی شنید، خوب که گوش داد، شنید صدای قرآن می‎آید و یکی قرآن می‎خواند، توجّه خود را به این آیه جلب کرد. «أَ لَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ».
آیا وقت آن نرسیده که قلوب مؤمنین به ذکر خدا خاضع و خاشع گردد. (دیگر دست از گناه بردارند و به یاد خدا باشند) این آیه چنان در او اثر کرد که زندگیش را بیکباره دگرگون ساخت و از نیمه راه برگشت و از دیوار فرود آمد و با کمال اخلاص و صفای دل گفت: پروردگارا، آری نزدیک شده، هنگام خضوع و خشوع و از همانجا جرقه نور خدا دل او را روشن کرد و با خدا رابطه برقرار نمود. انشاء‌ الله که جرقه‎های نور الهی دلهای ما را نیز روشن و منّور کند.

به نقل از پایگاه اندیشه قم






تاریخ : شنبه 92/11/26 | 3:50 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.