سفارش تبلیغ
صبا ویژن

«إِذَا رَأَی أَحَدُکمُ امْرَأَةً تُعْجِبُهُ

فَلْیأْتِ أَهْلَهُ فَإِنَّ عِنْدَ أَهْلِهِ مِثْلَ مَا رَأَی فَلا یجْعَلَنَّ

لِلشَّیطَانِ عَلَی قَلْبِهِ سَبِیلاً لِیصْرِفْ بَصَرَهُ عَنْهَا

فَإِذَا لَمْ یکنْ لَهُ زَوْجَةٌ

فَلْیصَلِّ رَکعَتَینِ

وَ یحْمَدُ اللّه کثِیراً

وَلْیصَلِّ عَلَی النَّبِی صلی الله علیه و آله

ثُمَّ یسْأَلُ اللّه مِنْ فَضْلِهِ فَإِنَّهُ ینْتِجُ لَهُ مِنْ رَأْفَتِهِ مَا یغْنِیهِ».

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:

هنگامی که زنی نظر یکی از شما را جلب کرد،

باید به همسر خود روی آورد و بداند که زنان همه از یک مقوله اند.

او نباید شیطان را بر دل خود مسلط سازد

و اگر همسر ندارد، دو رکعت نماز بخواند

و سپس به حمد الهی

و صلوات بر محمد و آل او بپردازد

و از خدا بخواهد تا با رحمت و فضل خود،

وی را استغنای باطنی ببخشد و گره از کارش باز کند.

(نورالثقلین،ج 3،ص 589؛الخصال،ص 637)






تاریخ : پنج شنبه 93/3/8 | 6:32 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

... شنیدم از بعضى اصحاب که مى‏ گفت: وقتى که رشید موسى بن جعفر علیه السّلام را محبوس ساخت مى‏ ترسید از جانب او که او را بکشد، چون شب در آمد وضوء تازه کرد و روى به قبله نمود و چهار رکعت نماز کرد پس این دعا بر زبان راند:
یا سیّدى نجّنى من حبس هارون الرّشید و خلّصنى من یده، یا مخلّص الشّجر من بین رمل و طین و ماء، و یا مخلّص اللّبن من بین فرث و دم، و یا مخلّص الولد من بین مشیمة و رحم، و یا مخلّص النّار من بین الحدید و الحجر، و یا مخلّص الرّوح من بین الاحشاء و الامعاء، خلّصنى من یدى هارون.
گفت: چون موسى علیه السّلام این دعا کرد مردى سیاه در خواب هارون آمد شمشیرى برهنه در دست داشت و بر سر او بایستاد

و مى‏ گفت: یا هارون! رها کن موسى بن جعفر علیه السّلام را و اگر نه گردنت را با این شمشیر مى‏ زنم.
هارون بترسید و حاجب را بخواند و گفت: برو و به زندان و موسى را رها کن.
حاجب بیرون آمد و در زندان بکوفت.
زندانبان گفت: کیست؟
گفت: خلیفه موسى را مى‏ خواند،
زندانبان گفت: یا موسى! خلیفه تو را مى‏ خواند،
آن حضرت برخاست هراسان و گفت: مرا میان شب جز براى شرّ نخواند،
 پس گریان و غمگین نزد هارون آمد و سلام کرد، هارون جواب گفت، و گفت: به خدا تو را قسم مى‏ دهم که هیچ در این شب دعایى کردى؟
گفت: آرى.
گفت: چه بود؟
فرمود: وضوء تازه کردم و چهار رکعت نماز گزاردم و چشم به آسمان برداشتم و گفتم: اى سیّدم! مرا از دست هارون و شرّ او خلاص گردان.
هارون گفت: خداى عزّ و جلّ دعاى تو را اجابت نمود، پس آن جناب را سه خلعت داد و اسب خود را مرکوب او ساخت و اکرامش نمود و ندیم خود گردانید.
پس گفت این کلمات را به من تعلیم کن، پس او را به حاجب سپرد تا به خانه رساند.
و موسى علیه السّلام نزد او شریف و کریم شد و هر پنج شنبه نزد او مى ‏آمد تا بار دوّم او را حبس نمود و رها نکرد
 تا به سندى بن شاهک سپرد، آن ملعون او را به زهر شهید کرد.

 منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج‏3،ص:1473






تاریخ : شنبه 93/3/3 | 11:49 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

 روایت کرده شیخ صدوق از عبد اللّه قزوینى که گفت: روزى بر فصل بن ربیع داخل شدم، بر بام خانه خود نشسته بود چون نظرش بر من افتاد مرا طلبید، چون نزدیک رفتم گفت: از این روزنه نظر کن در آن خانه چه مى‏ بینى؟
گفتم: جامه ‏اى مى ‏بینیم که بر زمین افتاده است،
گفت: نیک نظر کن، چون تأمّل کردم.
گفتم: مردى مى‏ نماید که به سجده رفته باشد.
گفت: مى‏ شناسى او را؟
گفتم: نه،
گفت: این مولاى تو است.
گفتم: مولاى من کیست؟
گفت: تجاهل مى‏ کنى نزد من؟
گفتم: نه، من مولایى براى خود گمان ندارم.
گفت: این موسى بن جعفر علیه السّلام است، من در شب و روز تفقّد احوال او مى‏ نمایم و او را نمى ‏یابم مگر بر این حالتى که مى‏بینى، چون نماز بامداد را ادا مى‏ کند تا طلوع آفتاب مشغول تعقیب است، پس به سجده مى‏رود و پیوسته در سجده مى‏ باشد تا زوال شمس و کسى را موکّل کرده است که چون زوال شمس شود او را خبر کند، چون زوال شمس مى‏ شود برمى‏ خیزد و بى آن که وضویى تجدید کند مشغول نماز مى‏ شود، پس مى‏ دانم که به خواب نرفته بوده است در سجود خود و چون نماز ظهر و عصر را با نوافل ادا مى‏ کند باز به سجده مى‏ رود و در سجده مى‏ باشد تا غروب آفتاب و چون شام مى‏ شود به نماز برمى‏ خیزد و بى‏آن که حدثى کند یا وضویى تجدید نماید مشغول نماز مى‏ گردد و پیوسته مشغول نماز و تعقیب مى‏ باشد تا وقت نماز خفتن داخل مى‏ شود، نماز خفتن را ادا مى‏ کند، و چون از تعقیب نماز خفتن فارغ مى‏ شود افطار مى‏ نماید بر بریانى که برایش مى‏ آورند، پس تجدید وضوء مى‏ نماید و بعد از آن سجده به جا مى ‏آورد.
و چون سر از سجده برمى‏دارد اندک زمانى بر بالین خواب استراحت مى‏ نماید پس برمى‏ خیزد و تجدید وضوء مى‏ نماید و پیوسته مشغول عبادت و نماز و دعا و تضرّع مى‏ باشد تا صبح و چون صبح طالع شد مشغول نماز صبح مى‏ گردد.
و تا او را به نزد من آورده ‏اند عادت او چنین است و به‏ غیر این حالت چیزى از او ندیده ‏ام.
چون این سخن را از او شنیدم گفتم: از خدا بترس و اراده بدى نسبت به او مکن که باعث زوال نعمت تو گردد، زیرا که هیچ کس بد نسبت به ایشان نکرده است مگر آن که به زودى در دنیا به جزاى خود رسیده است.
فضل گفت که: مکرّر به نزد من فرستاده‏ اند که او را شهید کنم و من قبول نکردم و اعلام کردم ایشان را که این کار از من نمى‏ آید و اگر مرا بکشند نخواهم کرد آنچه از من توقّع دارند.

منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج‏3،ص:1471و1472






تاریخ : شنبه 93/3/3 | 11:35 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مرحوم استاد محمود شهابی (رحمه الله) می نویسد: «من از همان اوقات که به تحصیل مقدمات اشتغال داشتم، نام محدث قمی (رحمه الله) را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل می شنیدم.
وقتی که برای تحصیل به مشهد مشرف شدم، زیارت ایشان را بسیار مغتنم می شمردم.
چند سالی که با این دانشمند با ایمان، معاشرت داشتم و از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزکاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم می افزود.
در یکی از ماههای رمضان، با چند تن از دوستان، از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقه مندان منّت نهند.
با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در یکی از شبستان های آنجا اقامه کرد و بر جمعیّت این جماعت روز به روز افزوده می شد.
هنوز ده روز نشده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیّت فوق العاده شد.
روزی پس از اتمام نماز به من که نزدیک ایشان بودم، گفتند: «من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم.» رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند.
در موقع ملاقات و سوال از علّت ترک جماعت، گفتند: «حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجّه شدم که صدای اقتدا کنندگان که پشت سر من می گویند «یا الله، یا الله، اِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِریِنَ» از محلّی بسیار دور به گوش می رسد و متوجّه زیادی جمعیّت شدم و در من شادی و فرحی تولید شد و خلاصه خوشم آمد که جمعیّت این اندازه زیاد است؛ بنابراین، من برای امامت اهلیّت ندارم.»
این موردی که ذکر شد تنها موردی نیست که شیخ شهرت گریزی دارد، و تلاش می کند مرز اخلاصش لکّه دار نگشته و گرد و غباری بر آن ننشیند، بلکه شیوه و سیره شیخ عباس (رحمه الله) بر این بوده است.
یکی از دوستان شیخ عباس قمی (رحمه الله) می گوید: «اگر محدث قمی چند روز در جایی مرتب به نماز می ایستاد و مردم پشت سر وی نماز جماعت می گذاردند، همین که مکبّر پیدا می شد و تکبیر می گفت، دیگر نماز جماعت را ادامه نمی داد.»

به نقل از سایت تبیان






تاریخ : جمعه 93/3/2 | 7:21 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()


- ائمه علیهم السلام از حال ما غافل نیستند؛ اگر چه ما از آن ها غافل باشیم.

- به هر اندازه از بیانات اهل بیت علیهم السلام دور باشیم، از خود ایشان دوریم.

- سبب غیبت امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف خود ما هستیم!

- دعای تعجیل فرج، دوای دردهای ما است.

- به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثر است، اما نه لقلقه.

- نماز، اعظم مظاهر عبودیت است که در آن، توجه به حق می شود.

- گوی سبقت را نمازشب خوان ها ربودند مخفیانه!

- سجده، غایت خضوع است؛ یعنی ما هیچ و درپیش تو خاک هستیم.

- تمام نقص بشر، در اثر پیروی نفس و دوری از تعالیم و متابعت انبیا علیهم السلام است.

- هیچ کاری نیست که احتیاط در آن، پشیمانی در پی داشته باشد.

- ائمه علیهم السلام دعاها را در اختیار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببینند.

- عالم غفلت، عالم مهیا شدن برای شیاطین انس و جن است.

- اگر باب دروغ و غیبت باز شود، عصیان و طغیان دیگر هیچ حدی ندارد.

- ابتلائات برای این است که یقین پیدا کنیم.

- خود را مریض نمی دانیم، وگرنه علاج آسان است.

- هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید.

- اگر راست می گوییم که قرآن، سلاح است، پس چه احتیاج به سلاح دیگر؟!

- به تجربه ثابت شده که اگر از عبادت کم نگذاریم مطالعه ای که یک ساعت وقت لازم دارد در ده دقیقه تمام می شود.

- آداب زیارت همان است که در کتب ادعیه وارد شده است ولی کاری که باید در این زیارت ها انجام داد این است که قلب هم باید همراه زبان باشد. آن چه زبان می گوید، قلب هم همراهی کند. بهترین توسلات همین توسلات مأثوره است ولی باید قلب همراه زبان باشد.

- هر طلبه امروزش باید با روز قبل فرق کند و قدمی جلو برود. مراقبت بیشتری کسب کند.

- در حرکت معنوی انسان، شرط اول و آخر، ترک معصیت است؛ امکان ندارد کسی بدون ترک معصیت ترقی کند و هیچ کس نمی تواند خود را بی نیاز از این شرط بداند؛ این شرط تا لحظه آخر همراه آدم است. ترک معصیت دایره وسیعی دارد مثل ترک لبخند به انسان گناه کار یا ترک نگاه تند به انسان مطیع الهی. انسان نمی تواند هر حرفی یا هر تهمتی را بزند و هوای نفس خود را به حساب اسلام بگذارد، حتی باید مراقب نگاهش نیز باشد.

- یکی از اسباب محرومیت ما بندگان این است که فکر می کنیم بعضی ذکرها برای وقت مخصوصی است، مثل قرآن به سرگرفتن در شب قدر. در حالی که مال هر وقتی است، منتها باید جای ذکر را پیدا کرد.

- برای شروع در سیر و سلوک، در احادیث تأمل کنید، از احادیث باب جهاد نفس «وسایل الشیعه» بخوانید و به آن عمل کنید.

مجله افق حوزه > ویژه نامه اولین سالگرد ارتحال آیت الله بهجت(قدس سره)صفحه 15






تاریخ : سه شنبه 93/2/23 | 5:50 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

....جناب «حاج میرزا خلیل تهرانى» (رحمة اللّه علیه) نقل فرموده که:
من در کربلاى معلّى بودم و مادرم در طهران؛ پس شبى در خواب دیدم که مادرم به نزد من آمد

و گفت: اى پسر! من مردم و مرا آوردند به سوى تو و بینى مرا شکستند؛

پس من ترسان از خواب بیدار شدم و از این خواب چندى نگذشت که کاغذى آمد از بعض اخوان که نوشته بود: «والده ‏ات وفات کرد، جنازه ‏اش را به نزد شما فرستادیم.»
چون جنازه‏ کشها آمدند گفتند:

جنازه والده شما را در کاروانسراى نزدیک ذى الکفل گذاشتیم چون گمان کردیم که شما در نجف مى‏ باشید.
 پس من صدق خواب را فهمیدم و لکن متحیّر ماندم در معناى کلام آن مرحومه که گفته بود: بینیم را شکستند.
تا این‏که جنازه ‏اش را آوردند.
کفن را از روى او گشودم، دیدم بینى او شکسته شده!
 سبب آن را از حاملین آن پرسیدم، گفتند: ما سببش را نمى‏ دانیم؟!
جز آن‏که در یکى از کاروانسراها تابوت آن مرحومه را روى تابوت هاى دیگر گذاشته بودیم، مالها «اسب‏ها، قاطرها.» با هم لگدکارى کردند و جنازه را افکندند به زمین، شاید در آن وقت این آسیب به آن مرحومه رسیده، دیگر غیر از این ما سببى براى آن نمى ‏دانیم.
پس من جنازه مادرم را آوردم حرم جناب «ابو الفضل علیه السّلام» و مقابل آن‏جناب گذاشتم
و عرض کردم: اى ابو الفضل! مادر من نماز و روزه ‏اش را نیکو بجا نیاورده، الحال دخیل تو است پس برطرف کن از او اذیّت و عذاب را، و بر من است به ضمانت تو اى سیّد من که پنجاه سال براى او روزه و نماز بدهم.
پس او را دفن کردم و در دادن نماز و روزه مسامحه شد.
مدّتى گذشت که شبى در خواب دیدم که شور و غوغائى بر در خانه من است.
از خانه بیرون شدم ببینم چیست؟

دیدم مادرم را بر درختى بسته‏ اند و تازیانه بر او مى‏ زنند.
گفتم:براى چه او را مى‏ زنید؟! چه گناهى کرده؟!
گفتند: ما از جانب «حضرت ابو الفضل» مأموریم که او را بزنیم تا فلان مبلغ پول بدهد.
من داخل خانه شدم و آن پولى که طلب مى‏ کردند آوردم، به ایشان دادم و مادرم را از درخت باز کردم و به منزل بردم و مشغول به خدمت او شدم.
پس چون بیدار شدم حساب کردم آن مقدار پولى را که در خواب از من گرفتند موافق بود با پول پنجاه سال عبادت؛ پس من آن مبلغ را برداشتم و بردم خدمت سیّد اجلّ «آمیرزا سیّد على»، صاحب کتاب «ریاض» رضوان اللّه علیه
 و گفتم: این پول پنجاه سال عبادت است، مستدعیم لطف فرموده براى مادرم بدهید.

قال شیخنا الاجلّ صاحب دار السّلام «احلّه اللّه دار السّلام»: و فى هذا الرّؤیا من عظم الامر و خطر العاقبة و عدم جواز التّهاون بما عاهد اللّه على نفسه و علوّ مقام اولیائه المخبتین ما لا یخفى على من تأمّلها بعین البصیرة و نظر الاعتبار.
« مرحوم محدّث نورى پس از نقل این خواب فرمود: این خواب گویاى بزرگ بودن کار آخرت خطیر بودن سرانجام کار، و جایز نبودن سهل‏ انگارى نسبت به چیزهائى که خداى تعالى بر آن متعهّد شده و نمایانگر بزرگى مقام دوستان برگزیده‏ اش مى‏ باشد. این مطلب بر کسى که با چشم بصیرت و نگاه عبرت‏ آمیز در آن تأمّل و تفکّر نماید، پوشیده نیست.»

 منازل الآخره( سرنوشت انسان هنگام مرگ و بعد از آن )، ص: 55






تاریخ : پنج شنبه 93/2/18 | 2:54 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

اول: از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده که:

هرکه در هرجمعه سوره نساء بخواند، ایمن شود از فشار قبر.
دوم: روایت شده که:

هرکه مداومت کند به خواندن سوره «زخرف» حقّ‏تعالى او را ایمن گرداند در قبرش از جانوران زمین و از فشار قبر.
سوم: روایت شده که:

هرکه سوره «ن و القلم» را در فریضه یا نافله بخواند، حق تعالى او را پناه دهد از فشار قبر.
چهارم: از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که:

هرکه بمیرد مابین زوال روز پنج شنبه تا زوال روز جمعه، حق‏تعالى او را پناه دهد از فشار قبر.
پنجم: از حضرت امام رضا علیه السّلام منقول است که فرمود:

بر شما باد به نماز شب، نیست بنده‏اى که برخیزد آخر شب و بجا آورد هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت وتر، و استغفار کند در قنوت وتر هفتاد مرتبه، مگر آن‏که پناه داده شود از عذاب قبر و از عذاب جهنّم، و طولانى شود عمرش و گشاده شود معیشتش.
ششم: از حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مروى است:

هرکه بخواند أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ را در وقت خواب، نگاه داشته شود از عذاب قبر.
هفتم: آن‏که بخواند در هرروزى ده مرتبه «اعددت لکلّ هول لا اله الّا اللّه (تا آخر) و این دعا گذشت در عقبه سکرات موت.
هشتم: آن‏که دفن شود در نجف اشرف،

زیرا که از خواصّ آن تربت شریف آن است که ساقط مى ‏شود عذاب قبر و حساب منکر و نکیر از کسى که در آن مدفون شود.
نهم: از چیزهایى که نافع است براى رفع عذاب قبر، گذاشتن جریدتین یعنى دو چوب تر است با میّت. و روایت شده که برطرف مى‏ شود عذاب از میّت مادامى که آن چوب تر است.
و نیز روایت شده که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم گذشتند بر قبرى که عذاب مى‏ کردند صاحب آن را.

پس حضرت طلبیدند جریده (یعنى شاخ درختى که برگش را کنده بودند) و به دو نصف کرد، نصفى را نزد سر میّت فرو کرد و نصف دیگر را نزد پاها.

و نیز نافع است آب پاشیدن بر قبر، چه آن‏که وارد شده عذاب برداشته مى‏ شود از میّت مادامى که نم و ترى در خاک قبر باشد.
دهم: آن‏که روز اوّل رجب ده رکعت نماز کند در هررکعت یک مرتبه حمد و سه مرتبه توحید بخواند تا محفوظ بماند از فتنه قبر و عذاب روز قیامت. و در شب اوّل رجب بعد از نماز مغرب بیست رکعت به حمد و توحید خواندن، براى رفع عذاب قبر نافع است.
یازدهم: آن‏که چهار روز از ماه رجب روزه بگیرد،

و همچنین است روزه گرفتن دوازده روز از شعبان.
دوازدهم: از چیزهائى که باعث نجات است از عذاب قبر خواندن سوره (تبارک الملک) است بالاى قبر میّت؛ چنان‏که «قطب راوندى» از ابن عبّاس نقل کرده که:
مردى خیمه‏ اى زد روبه ‏روى قبرى ندانست که آن، قبر است؛ پس خواند سوره «تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ» را.

پس شنید صیحه ‏زننده ‏اى که گفت: این سوره منجیه(رهائى‏ بخش، نجات‏ دهنده.) است.

پس این مطلب را به حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم عرض کرد. آن حضرت فرمود: آن سوره نجات‏ دهنده است از عذاب قبر.

و «شیخ کلینى» از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود: سوره ملک مانعه است، منع مى‏ کند از عذاب قبر.
سیزدهم: از دعوات راوندى نقل شده که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هرکه بگوید نزد قبر میّتى وقتى که دفن شود، سه مرتبه «اللّهمّ انّى اسألک بحقّ محمّد و آل محمّد ان‏ لا تعذّب هذا المیّت» حقّ‏تعالى بردارد از او عذاب را تا روزى که دمیده شود در صور.
چهاردهم: شیخ طوسى در مصباح متهجّد روایت کرده از حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که:
هرکه در شب جمعه دو رکعت نماز کند، بخواند در هررکعت «حمد» و پانزده مرتبه «اذا زلزلت» حق‏تعالى ایمن گرداند او را از عذاب قبر و از هولهاى روز قیامت.
پانزدهم: و نیز از براى رفع عذاب قبر نافع است، سى رکعت نماز کردن در شب نیمه رجب؛ در هررکعت حمد یک مرتبه و توحید ده مرتبه،

و همچنین است در شب شانزدهم و شب هفدهم رجب، و نیز آن‏که در شب اوّل شعبان صد رکعت نماز کند به حمد و توحید و چون از نماز فارغ شود پنجاه مرتبه توحید بخواند

و آن‏که در شب بیست و چهارم شعبان دو رکعت نماز کند و بخواند در هررکعت حمد یک مرتبه و إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ ده مرتبه،

و براى روز نیمه رجب [نماز] پنجاه رکعتى [در هررکعت‏] به حمد و توحید و فلق و ناس وارد است که براى رفع عذاب قبر نیز نافع است مانند صد رکعت نماز شب عاشورا.
 منازل الآخره( سرنوشت انسان هنگام مرگ و بعد از آن )، ص: 37الی39






تاریخ : پنج شنبه 93/2/18 | 2:12 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

امام صادق (ع) فرمود:

در زمان رسول اکرم (ص) مردی از انصار برای تامین نیازهای زندگی ، به مسافرت رفت ، هنگام خداحافظی با همسرش ، با او پیمان بست که تا از سفر برنگشته از خانه بیرون نرود.

زن در خانه اش بسر می برد، به او خبر رسید که پدرت بیمار شده است ، او توسط شخصی از پیامبر (ص) اجازه خواست که به عیادت پدرش برود.

پیامبر (ص) فرمود: نه ، تو در خانه ات باش و پیروی از شوهر را ادامه بده .

به او خبر رسید که بیماری پدرت ، شدیدتر شده است.

 او برای بار دوم از پیامبر (ص) اجازه خواست.

آن حضرت ، همان پاسخ را داد.

پدر زن از دنیا رفت.

زن برای پیامبر (ص) پیام فرستاد، به من اجازه بده بروم بر جنازه پدرم نماز بخوانم.

حضرت فرمود: نه ، در خانه ات باش و اطاعت از شوهر را ادامه بده .

جنازه پدر آن زن را دفن کردند، ولی او به خاطر حفظ پیمانی که با شوهر داشت.

از خانه بیرون نرفت .

رسول خدا (ص) این پیام را برای آن بانوی مطیع فرستاد:

ان الله قد غفر لک ولا بیک بطاعتک لزوجک :

خداوند، بخاطر اطاعت تو از شوهرت ، هم تو و هم پدرت را بخشید.

به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : شنبه 93/2/6 | 7:38 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

امام صادق علیه السّلام فرمود : مردی نزدپدرم آمد.

پدرم به اوگفت: آیاازدواج کرده ای وهمسرداری؟
آن مردگفت: نه!
پدرم به اوگفت:

من هیچ دوست نمی دارم که تمام دنیا متعلّق به من باشد ویک شب را بدون زن و همسربه صبح برسانم.
سپس فرمود:

دورکعت نمازی که شخص ازدواج کرده می خواند ازعبادات شب و روز مرد عزب(بدون زن) ارزشمندتراست.
آنگاه هفت درهم به آن مرد داد

و فرمود : با این پول همسری بگیر وازدواج کن

وبدان که پیغمبرخدا (ص) فرمودند:

همسراختیارکنید تا روزی شما زیاد شود.
ماخذ: ترجمه محجّه- شمس الدین- صفحه: 36






تاریخ : شنبه 93/1/30 | 6:30 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مـلامحمدتقى مجلسى از علماى بزرگ اسلام است .

وى در تربیت فرزندش اهتمام فراوان داشت و نـسـبـت به حرام و حلال دقت فراوان نشان مى داد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال حرام رشد کند.

مـحمدباقر، فرزند ملامحمدتقى، کمى بازیگوش بود.

شبى پدربراى نماز و عبادت به مسجد جامع اصـفـهـان رفـت .

آن کـودک نـیـز همراه پدر بود.

محمدباقر در حیاط مسجد ماند و به بازیگوشى پرداخت .

وى مشک پر از آبى را که در گوشه حیاط مسجد قرار داشت با سوزن سوراخ ‌کرد و آب آن را بـه زمـین ریخت .

با تمام شدن نماز، وقتى پدر از مسجد بیرون آمد، با دیدن این صحنه، ناراحت شد.

دست فرزند را گرفت وبه سوى منزل رهسپار شد.

رو به همسرش کرد و گفت: مى دانید که مـن در تربیت فرزندم دقت بسیار داشته ام .

امروز عملى از او دیدم که مرابه فکر واداشت .

با این که در مورد غذایش دقت کرده ام که از راه حلال به دست بیاید، نمى دانم به چه دلیل دست به این عمل زشت زده است . حال بگو چه کرده اى که فرزندمان چنین کارى را مرتکب شده است ؟

زن کمى فکر کرد و عاقبت گفت : راستش هنگامى که محمدباقر رادر رحم داشتم ، یک بار وقتى به خانه همسایه رفتم ، درخت انارى که درخانه شان بود، توجه مرا جلب کرد.

سوزنى را در یکى از انارها فروبردم و مقدارى از آب آن را چشیدم .

ملامحمدتقى مجلسى با شنیدن سخن همسرش آهى کشید و به راز مطلب پى برد .
(منبع: صد حکایت تربیتی؛ مرتضی بذرافشان)






تاریخ : چهارشنبه 93/1/27 | 11:59 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.