سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردى عابد همیشه با خدا راز و نیاز مى‏ کرد و فریاد اللّه ‏اللّه داشت. روزى شیطان بر او ظاهر شد و وى را وسوسه کرد و به او گفت: اى مرد این همه که تو گفتى اللّه اللّه، آخر یک مرتبه شد که لبیک بشنوى؟ اگر در خانه هر کس رفته بودى و این اندازه ناله کرده بودى لااقل یک مرتبه جوابت را داده بود. 

این مرد دید ظاهرا حرفى است منطقى. از این رو در او مؤثر افتاد و از آن به بعد دهانش بسته شد و دیگر اللّه ‏اللّه نگفت. 

در عالم رویا هاتفى به او گفت: چرا مناجات خودت را ترک کردى؟ پاسخ داد: من مى‏ بینم این همه مناجات که مى‏ کنم و این همه درد و سوزى که دارم یک مرتبه نشد در جواب من لبیک گفته شود. هاتف گفت: ولى من از طرف خدا مأمورم که جواب تو را بدهم و آن اینکه همان درد و سوز عشق و شوقى که ما در دل تو قرار دادیم این خودش لبیک ماست و عشق و ترس تو نشانه لطف ماست و هر یارب گفتن تو یک لبیک به همراه دارد. 

میعاد نور ؛ ص102 به نقل از: مثنوى معنوى، دفتر سوم، ص 13

 






تاریخ : شنبه 92/10/28 | 1:55 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.