کنیزی پیش امام حسین(ع) آمد
و به ایشان یک شاخه گل هدیه داد.
دید یک شاخه گل کَنده شده است.
گفت: بفرمایید آقا جان! آقا امام حسین (ع) بلند شد
و اینقدر احترام به این کنیز گذاشت.
بعد فرمود: من تو را در راه خدا آزاد کردم.
کسانی آنجا بودند.
اعتراض کردند که آقا! شما به خاطر یک گل یک آدم آزاد می کنید؟
آن زمان برای آن آدم ثروت کلانی حساب می شد.
می فرمود: ما اهل بیت اینطور هستیم.
اهل بیت عجیب احترام می گذارند.
بگذارید انشاء الله روز قیامت فرا برسد
یا روز قیام آن کسی که منتظریم
بعد بیاید شما و کسانی که گریه کنان مادرش زهرا (س) بودید تحویل بگیرد.
و همه شما را شرمنده می کند.
آنقدر که فریادتان بلند شود و بگویید: آقا! ما که کاری نداریم.
آمدیم گوشه ی مجلس روضه برای آرامش دل خودمان نشستیم.
احترام به آدمها مقوله ی عجیبی در دین است.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
بازدید امروز: 344
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 806527