شیخ طوسى قدس اللّه سره نقل فرموده که :
حسین بن محمّدعبداللّه از پدرش نقل نموده :
گفت :
در مسجد جامع مدینه نماز مى خواندم مردان غریبى را دیدم که به یک طرف نشسته با هم صحبت مى کردند.
یکى به دیگرى مى گفت :
هیچ مى دانى که بر من چه واقع شده گفت :نه
گفت :
مرا مرض داخلى بود که هیچ دکترى تشخیص آن مرض را نتوانست بدهد تا دیگر نا امید شدم .
روزى پیرزنى به نام سلمه که همسایه ما بود به خانه من آمد مرا مضطرب و ناراحت دید
گفت : اگر من تو را مداوا کنم چه مى گوئى ؟
گفتم : به غیر از این آرزوئى ندارم .
به خانه خود رفته پیاله اى از آب پر کرد و آورد و گفت این را بخور تا شفاء یابى من آن آب را خوردم بعد از چند لحظه خود را صحیح و سالم یافتم و از آن درد و مرض در من وجود نداشت تا چند ماه از آن قضیه گذشت و مطلقا اثرى از آن مرض در من نبود.
روزى همان عجوزه به خانه من آمد به او گفتم اى سلمه بگو ببینم آن شربت چه بود که به من دادى و مرا خوب کردى و از آن روز تا به حال دردى احساس نمى کنم و آن مرض برطرف گردید.
گفت :
یک دانه از تسبیح که در دست دارم
پرسیدم :
که این چه تسبیحى بود؟
گفت :
تسبیح از تربت امام حسین (ع ) بوده است که یک دانه از این تسبیح تربت در آن آب کرده بتو دادم .
من به او پرخاش کردم
و گفتم :
اى رافضه (اى شیعه )مرا به خاک قبر حسین مداوا کرده بودى دیدم غضبناک شد و از خانه بیرون رفت و هنوز او به خانه خود نرسیده بود که آن مرض بر من برگشت والحال به آن مرض گرفتار و هیچ طبیبى آنرا علاج نمى تواند بکند و من بر خود ایمن نیستم و نمى دانم که حال من چه خواهد شد.
در این سخن بودند که مؤذن اذان گفت ما به نماز مشغول شدیم و بعد از آن نمى دانم که حال آن مرد به کجا است و چه به حال او رسیده .
(امالى شیخ طوسى )
اى مهد پناه بى کسان درگاهت
اى شهد شفاء محبّت دلخواهت
اى تربت پاک کربلاى تو حسین
درد همه را دواى درمانگاهت
کرامات الحسینیة (ع ) ج 1 (معجزات سیّد الشهداء (ع ) بعد از شهادت )
مؤ لف : على میر خلف زاده
بازدید امروز: 205
بازدید دیروز: 38
کل بازدیدها: 808190