...شیخ جلیل القدر و بزرگوار، پیشواى محدّثین، محمّد بن علىّ بن الحسین بن موسى بن بابویه ابو جعفر صدوق قمّى است، مرتبه او در علم و فهم و درک حدیث و درجه فقاهت و راستى گفتار و فراوانى تألیفات و پربارى و سرشارى آثار، چندان است که قلم را یاراى نوشتن آن و بیان را گنجایش برشمردن آن نیست.
دانشمندان پس از وى که شرح حال او را نوشته یا از کتب ذیقیمت و گرانبهاى او بهره جسته اند جملگى در بزرگداشت و تمجید او کوشیده اند و همگى به پیشوائى و راست گفتارى او اقرار دارند، و از او بعنوان «شیخ»، یا «طلایه دار» و «راست گفتار» یاد کرده اند.
...در سال 1238 هجرى که به دستور فتحعلى شاه قاجار بارگاه آن بزرگوار را تجدید بنا مى نمودند، سبب ظهور کرامتى گردید که گفتگوى آن در میان مردم دهان به دهان گشته و براى شاه و امراء و دولتمردان او به ثبوت رسید.
تفصیل ماجرا را پاره اى از بزرگان همچون خوانسارى در کتاب روضات، و تنکابنى در قصص العلماء، و مامقانى در تنقیح المقال، و خراسانى در منتخب التواریخ، و قمّی در فوائد الرّضویّه و دیگران- رحمهم اللّه- در کتب خود ذکر کرده اند.
خوانسارى در روضات پیرامون این واقعه چنین مى گوید:
از جمله کرامات شیخ که در این دوره آشکار شد و موجب باز شدن چشم و روشنائى دیده صاحبدلان گردید و توجّه مردمان بسیار را بخود معطوف ساخت، این قضیّه بود که:
زمانى در اثر طغیان آب باران حفره و شکافى در آرامگاه شریف شیخ- رحمه اللّه- واقع در نزدیکى شهر رى پدید آمد، و وقتى براى اصلاح و مرمّت آن به بازرسى و جستجوى آن حدود پرداختند
به سردابى برخوردند که قبر شیخ در آن قرار داشت، و چون بدانجا وارد شدند بدن شریفش را تروتازه یافتند که غیر از عورت او بقیه بدن عریان و اندامى سالم و بدون نقص و عیب با صورتى نیکو آرمیده بود!
و هنوز اثر خضاب بر ناخن هایش مشهود بود! و رشته هاى نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود و در اطراف جسد بر روى خاک ریخته بود!
این خبر در شهر تهران بسرعت دهان بدهان گشت تا بالاخره بگوش خاقان مبرور رسید- یعنى فتحعلى شاه قاجار جدّ پدر ناصر الدین شاه قاجار- تقریبا حدود سال 1238 هجرى این واقعه اتّفاق افتاد، فتحعلى شاه خود براى تحقیق موضوع شخصا در آنجا حضور پیدا کرد، و پس از شور و صلاحدید با دولتمردان و افراد امین و مورد اعتماد که دخول شخص سلطان به سردابه مذکور را موافق مصلحت دولت علیّه ندانستند،
گروهى از علماء و افراد سرشناس و متشخّص شهر را بداخل سرداب فرستاد، با توجّه به کثرت بازدید کنندگان و اعلام صحّت موضوع از سوى تمامى آنان، هیچگونه شکّى براى سلطان باقى نماند که این شایعه قطعا حقیقت دارد، و چون به علم الیقین رسیده بود دستور داد آن حفره یا کانال منتهى به سرداب را بسته و ساختمان آرامگاه را ترمیم، و به بهترین وجه تزئین و آینه کارى نمایند.
و من خود بعضى از کسانى که در آن واقعه حضور داشته و شاهد ماجرا بوده اند ملاقات کرده ام و نیز بزرگانى از بین اساتید گذشته ما آن را حکایت کرده اند که ایشان خود از بزرگان سروران دنیا و دین هستند
و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّاء.
عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه غفارى و مستفید، مقدمه ج1، ص : 4الی9و10
بازدید امروز: 375
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 806558