سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صرط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین
ترجمه آیات :  ما را بسوى صراط مستقیم هدایت فرما.
صراط آنانکه برایشان انعام فرمودى . نه آنانکه برایشان غضب کردى و نه گمراهان .

معنى صراط

بیان (اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم ) الخ ، معناى کلمه (هدایت ) از بیانیکه در ذیل (صراط) از نظر خواننده مى گذرد معلوم میشود.
و اما صراط، این کلمه در لغت به معناى طریق و سبیل نزدیک بهمند، و اما از نظر عرف و اصطلاح قرآن کریم ، باید بدانیم که خدایتعالى صراط را وصف استقامت توصیف کرده ، و آنگاه بیان کرده که این صراط مستقیم را کسانى مى پیمایند که خدا بر آنان انعام فرموده .
و صراطى که چنین وصفى و چنین شانى دارد، مورد درخواست عبادت کار، قرار گرفته ، و نتیجه و غایت عبادت او واقع شده ، و بعبارت دیگر، بنده عبادت کار از خدایش درخواست مى کند که عبادت خالصش در چنین صراطى قرار گیرد.

چند مقدمه براى توضیح و تفسیر (اهدنا الصراط المستقیم )

توضیح و تفسیر آیه مورد بحث محتاج بچند مقدمه است مقدمه اول اینکه خداى سبحان در کلام مجیدش براى نوع بشر و بلکه براى تمامى مخلوقات خود راهى معرفى کرده ، که از آن راه بسوى پروردگارشان سیر مى کنند و در خصوص انسان فرموده : (یا ایها الانسان ، انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه )، (هان اى آدمى ، بدرست ى که تو بسوى پروردگارت تلاش مى کنى ، و این تلاش تو - چه کفر باشد و چه ایمان - بالاخره بدیدار او منتهى میشود).
و درباره عموم موجودات فرموده : (و الیه المصیر بازگشت بسوى او است ) و نیز فرموده : (الا الى اللّه تصیر الامور)، آگاه باش که همه امور بسوى او برمى گردد) و آیاتى دیگر که بوضوح دلالت دارند بر اینکه تمامى موجودات راهى براى خود دارند، و همه راههاشان بسوى او منتهى میشود.

راه بسوى خدا دو گونه است : دور و نزدیک

مقدمه دوم اینکه از کلام خدایتعالى بر مى آید که سبیل نامبرده یکى نیست ، و همه سبیلها و راهها یک جور و داراى یک صفت نیستند، بلکه همه آنها از یک نظر به دو قسم تقسیم میشوند، و آن این آیه شریفه است که فرموده : (الم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ؟ و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ؟ اى بنى آدم آیا با تو عهد نکردم که شیطانرا نپرستى ، که او تو را دشمنى آشکار است ؟ و این که مرا بپرستى که این است صراط مستقیم )؟.
پس معلوم میشود در مقابل صراط مستقیم راه دیگرى هست ، همچنانکه این معنا از آیه : (فانى قریب ، اجیب دعوه الداع اذا دعان ، فلیستجیبوا لى ، و لیومنوا بى لعلهم یرشدون )، (من نزدیکم ، و دعاى خواننده خود را در صورتیکه واقعا مرا بخواند مستجاب مى کنم پس باید مرا اجابت کنند، و بمن ایمان آورند، باشد که رشد یابند) استفاده میشود، چون مى فهماند بعضى غیر خدا را میخوانند، و غیر خدا را اجابت نموده ، بغیر او ایمان مى آورند.
و همچنین از آیه : (ادعونى استجب لکم ، ان الذین یستکبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین )، مرا بخوانید تا اجابت کنم ، کسانیکه از عبادت من سرپیچى مى کنند، بزودى با خوارى و ذلت بجهنم در مى آیند)، که مى فهماند راه او نزدیک ترین راه است ، و آن راه عبارتست از عبادت و دعاى او، آنگاه در مقابل ، راه غیر خدا را دور معرفى کرده ، و فرمود: (اولئک ینادون من مکان بعید)، (آنانرا از نقطه اى دور صدا مى زنند) که مى رساند غایت و هدف نهائى کسانیکه ایمان به خدا ندارند، و مسیر و سبیل ایمان را نمى پیمایند، غایتى است دور.
تا اینجا روشن شد که راه بسوى خدا دو تا است ، یکى دور، و یکى نزدیک ، راه نزدیک راه مؤ منین ، و راه دور راه غیر ایشان است ، و هر دو راه هم بحکم آیه (6 سوره انشقاق ) راه خدا است .

تقسیم دیگرى براى راه بسوى خدا

مقدمه سوم اینکه علاوه بر تقسیم قبلى ، که راه خدا را بدو قسم دور و نزدیک تقسیم مى کرد، تقسیم دیگرى است که یک راه را بسوى بلندى ، و راهى دیگر را بسوى پستى منتهى میداند، یک جا مى فرماید: (ان الذین کذبوا بایاتنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم ابواب السماء)، (کسانیکه آیات ما را تکذیب کرده ، و از پذیرفتن آن استکبار ورزیدند، دربهاى آسمان برویشان باز نمیشود) معلوم میشود آنهائیکه چنین نیستند، دربهاى آسمان برویشان باز میشود، چون اگر هیچکس بسوى آسمان بالا نمیرفت ، و درب هاى آسمان را نمى کوبید، براى درب معنائى نبود.
و درجائى دیگر مى فرماید: (و من یحلل علیه غضبى فقد هوى )، (کسیکه غضب من بر او احاطه کند، او بسوى پستى سقوط مى کند) - چون کلمه (هوى ) از مصدر (هوى ) است ، که معناى سقوط را میدهد.
و در جائى دیگر مى فرماید: (و من یتبدل الکفر بالایمان ، فقد ضل سواء السبیل ) (کسیکه ایمان را با کفر عوض کند، راه را گم کرده )، که مى رساند دسته سومى هستند که نه راهشان بسوى بالا است ، و نه بسوى سقوط، بلکه اصلا راه را گم کرده دچار حیرت شده اند، آنها که راهشان بسوى بالا است ، کسانى هستند که ایمان به آیات خدا دارند، و از عبادت او استکبار نمى کنند، و بعضى دیگر راهشان بسوى پستى منتهى میشود، و آنها کسانى هستند که بایشان غضب شده ، و بعضى دیگر اصلا راه را از دست داده و گمراه شده اند، و آنان (ضالین )اند، و اى بسا که آیه مورد بحث باین سه طائفه اشاره کند، (الذین انعمت علیهم ) طائفه اول ، و (مغضوب علیهم ) طائفه دوم ، و (ضالین ) طائفه سوم باشند.
و پر واضح است که صراط مستقیم آن دو طریق دیگر، یعنى طریق (مغضوب علیهم )، و طریق (ضالین ) نیست ، پس قهرا همان طائفه اول ، یعنى مؤ منین خواهد بود که از آیات خدا استکبار نمى ورزند.

سبیل مؤمنین نیز تقسیمات و درجاتى دارد

مقدمه چهارم اینکه از آیه : (یرفع اللّه الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات )، (خداوند کسانى را که ایمان آورده اند بلند مى کند، و کسانى را که علم داده شده اند، به درجاتى بالا مى برد)، بر مى آید که همین طریق اول نیز تقسیم هائى دارد، و یک طریق نیست و کسیکه با ایمان بخدا براه اول یعنى سبیل مؤ منین افتاده ، چنان نیست که دیگر ظرفیت تکاملش پر شده باشد، بلکه هنوز براى تکامل ظرفیت دارد، که اگر آن بقیه را هم بدست آورد آنوقت از اصحاب صراط مستقیم مى شود.

ضلالت ، شرکت و ظلم در خارج یک مصداق دارند ضلالت

توضیح اینکه اولا باید دانست که هر ضلالتى شرک است ، همچنانکه عکسش نیز چنین است ، یعنى هر شرکى ضلالت است ، بشهادت آیه (و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل سواء السبیل )، (و کسیکه کفر را با ایمان عوض کند راه میانه را گم کرده است )، و آیه : (ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ، و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ، و لقد اضل منکم جبلا کثیرا)، (و شیطانرا نپرستید، که دشمن آشکار شما است ، بلکه مرا بپرستید، که این است صراط مستقیم ، در حالیکه او جمع کثیرى از شما را گمراه کرده )، که آیه اولى کفر را ضلالت ، و دومى ضلالت را کفر و شرک میداند، و قرآن شرک را ظلم ، و ظلم را شرک میداند، از شیطان حکایت مى کند که بعد از همه اضلالهایش ، و خیانت هایش ، در قیامت میگوید: (انى کفرت بما اشرکتمون من قبل ان الظالمین لهم عذاب الیم )، (من بانچه شما مى کردید، و مرا شریک جرم میساختید، کفر مى ورزم و بیزارم ، براى اینکه ستمگران عذابى دردناک دارند)، و در این کلام خود شرک را ظلم دانسته ، و در آیه : (الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولک لهم الامن ، و هم مهتدون )، (کسانیکه ایمان آورده ، و ایمان خود را آمیخته با ظلم نکردند ایشان امنیت دارند، و راه را یافته اند)، ظلم را شرک و نقطه مقابل ایمان شمرده است ، چون اهتداء و ایمنى از ضلالت و یا عذاب را که اثر ضلالت است مترتب برداشتن صفت ایمان و زایل گشتن صفت ظلم کرده است .
و کوتاه سخن آنکه ضلالت و شرک و ظلم در خارج یک مصداق دارند، و آنجا هم که گفته ایم : هر یک از این سه معرف دیگرى است ، و یا بوسیله دیگرى معرفى مى شود، منظورمان مصداق است ، نه مفهوم چون پر واضح است که مفهوم ضلالت غیر ظلم و شرک ، و از ظلم غیر از آن دوى دیگر، و از شرک هم باز غیر آن دو تاى دیگر است .


 المیزان – علامه طباطبایی – جلد 1     سوره حمد آیات 6 و 7
6- اهدنا الصرط المستقیم
http://www.shafaqna.com






تاریخ : پنج شنبه 93/3/15 | 6:41 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.