ابو وائل گفت در خدمت اباذر به خانه سلمان رفتیم .
هنگام غذا سلمان گفت اگر رسول خدا صلى الله علیه و آله از تکلف رنج و زحمت انداختن خود) نهى نکرده بود براى شما چیزى تهیه مى کردم ، پس از آن مقدارى نان و نمک آورد.
ابوذر گفت : اگر با این نمک نعنا همراه مى شد خیلى بهتر بود.
سلمان آفتابه ى خود را به گرو گذاشت و مقدارى نعنا تهیه نمود.
پس از آنکه خوردیم، ابوذر گفت : (الحمدلله الذى قنعنا) سپاس مر خدائى را است که ما را قانع ساخت .
سلمان گفت : اگر قانع بودید آفتابه من بگرو نمى رفت.
(داستانها و پندها جلد دوم گردآورى : مصطفى زمانى وجدانى به نقل از: کشکول بحرانى ج 2 ص 137 )
تاریخ : سه شنبه 92/11/1 | 4:34 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
آخرین مطالب
جستجو
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 276
بازدید دیروز: 38
کل بازدیدها: 808261