سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت صادق (ع) در سفری بین راه، کسی را دیدند که در کنار جاده، زیر سایه درختی به یک وضعی خودش را انداخته که معلوم است، ناراحت می باشد و حالش غیر عادی است (حضرت) به فردی که همراهش بود فرمود: برویم ببینیم این مرد چه گرفتاری دارد. وقتی نزدیک او رفتند، از وضع لباس مخصوص او فهمیدند که مسلمان نیست و صدایش هم در نمی آمد، پس از بررسی، فهمیدند این مرد تشنه و گرسنه و در این بیابان تنها مانده است. حضرت دستور فرمودند تا آب و نانش دهند شخصی که همراه امام بود گفت «این مرد کافر است، مگر ما می توانیم به کافران هم محبّت کنیم؟» حضرت فرمودند: «آری، این محبّت، ضربه ای به جایی نمی زند و دشمنی با مسلمانان نیست.

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت) 






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 9:45 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

در قندهار شخصی از نیکان بنام محب علی مشهور بود و محبت حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام تمام دل او را احاطه کرده و بدرجه عشق به آن بزرگوار رسیده بود بطوریکه هرگاه به او می گفتند محب علی « بیدار علی باش» از حال طبیعی خارج می شد و بی اختیار اشکش جاری می گردید و چون از دنیا رفت در غسال خانه غسلش می دادند. رفقایش گریه می کردند رفیقی در آنحال او را صدا زد و گفت محب علی « بیدار علی باش» ناگاه دست راستش بلند شد و آرام، آرام بر سینه خود گذاشت چون این موضوع فاش شد شیعیان قندهار دسته دسته برای تماشا آمدند و چون آن منظره را می دیدند همه از روی شوق گریان می شدند و تا آخر غسل دادن همینطور دستش روی سینه اش بود.
گر نام تو بر سرم بگویند فریاد برآید از روانم 

(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 9:41 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.