سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ashura,day of ashura,arbaeen,muharram,shia,shia islam,photo,download,photograph,شیعه

پاسخ :

 قبل از پاسخ، ابتدا لازم است معنای قضا و قدر را بیان کنیم. قََدَر یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی.

تقدیر در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده، آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش قرار داده است.

قضا یعنی حکم و حتمیت.

در نظام آفرینش،‌ موجودات از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانة شما از چند کوچه راه باشد، ورود به آن جا از چند راه ممکن است.

حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان تحقق یافت،‌ این مرحله را قضا می نامند.

ادامه مطلب...




تاریخ : شنبه 93/8/24 | 9:34 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

معاویة بن وهب از امام صادق (ع) نقل مى‏ کند که فرمود:

به خاطر هفت کلمه، حکیمى صد فرسخ به دنبال حکیمى دیگر بود و چون به او رسید از وى پرسید:

اى شخص، آن چیست که از آسمان بلندتر

و از زمین گسترده‏ تر

و از دریا بى‏ نیازتر

و از سنگ سخت‏ تر

و از آتش سوزاننده ‏تر

و از سرماى سخت سردتر

و از کوه‏ هاى استوار سنگین‏ تر است؟

گفت: اى شخص،

حق از آسمان بلندتر

و عدالت از زمین گسترده ‏تر

و بى‏ نیازى نفس از دریا بى ‏نیازتر

و قلب کافر از سنگ سخت ‏تر

و حریص پر طمع از آتش سوزاننده ‏تر

و نومیدى از رحمت خدا از سرماى سخت سردتر

و بهتان به یک فرد بى‏ گناه از کوه‏ هاى استوار سنگین ‏تر است.


الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 17






تاریخ : دوشنبه 93/6/10 | 10:36 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لواط از گناهانی است که به کبیره بودنش تصریح شده است، چنانچه از حضرت امام صادق و امام حضرت رضا ـ علیهما السّلام ـ رسیده بلکه حرمت و عقوبت آن از زنا شدیدتر است. از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ مرویست است که:
«حرمت لواط از زنا بیشتر است، به درستی که خداوند قومی را برای عمل لواط هلاک فرمود (قوم لوط) ولی کسی را برای زنا هلاک نفرمود».[1]
از حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مروی است که فرمود: کسی که با پسری جمع شود روز قیامت جنب وارد محشر می‌شود و آب دنیا او را پاک نمی‌کند و خشم خدا بر او است و او را لعنت فرموده، دوزخ را برایش آماده می‌فرماید و بد جایگاهی است.

ادامه مطلب...




تاریخ : شنبه 93/6/1 | 10:50 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

روی سنگ قبری نوشته شده بود :

کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم

وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که دنیا خیلی بزرگ است

من باید کشورم را تغییر دهم

بعد ها کشورم را هم بزرگ دیدم

و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم .

در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم .

اینک من در آستانه مرگ هستم

می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم

شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم






تاریخ : شنبه 93/3/31 | 12:55 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

وحشی می گوید:

دیدم حمزه، جمعیت را مانند گله می راند و به هر سو رو می کند مردان جنگی از جلوی روی او فرار می کنندو هر که با او مصاف می دهد کشته می شود.

در صدد بودم تا وقتی که نزدیک من رسید، حربه پرّان خود را به حرکت در آورده و به طرف او پرتاب نمودم، و حمزه به زمین افتاد، مدتی درنگ نمودم تا وقتی که جان داد.

بالای سر او رفتم، شکمش را پاره نموده و جگرش را بیرون آوردم و برای هند بردم؛ هند جگر حمزه را به دندان گرفت تا بجود ولی در دهن او مانند سنگ سخت شد و نتوانست بخورد.(از اینجا هند به «آکلة الاکباد» یعنی جگرخوار معروف گردید.)

موقعی که ابوسفیان بر کشته حمزه عبور کرد سر نیزه خود را در گوشه دهان حمزه فرو کرد و گفت:

ای عاق بچش! حلیس که همراه ابوسفیان بود این عمل او را خیلی زشت و جاهلانه دید، صدا زد:

فرزندان کنانه! ابوسفیان خود را رئیس قریش می داند ولی ببینید با پسرعموی خود چه می کند؛

ابوسفیان شرمنده شد و گفت لغزشی بود، خواهش می کنم به کسی اظهار مکن.
(تاریخ الطبری، طبری 2 : 206 ؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر 2 : 160 ؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر 4 : 43 ؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 1 : 167 ؛ اعیان الشیعة، امین عاملی 1 : 258.)

به نقل از سایت تبیان






تاریخ : جمعه 93/3/2 | 7:56 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

در زمان خلافت عثمان ، شخصى کاسه سر کافرى را که سالها قبل مرده بود، از قبرستان برگرفت و نزد عثمان آمد و گفت:

((اگر کافر مى سوزد، پس چرا این کاسه سر، نسوخته و حتى گرم و داغ نیست ؟)).
عثمان از جواب ، درماند، به حضور على (ع ) فرستاد، على (ع ) حاضر شد، عثمان به سؤال کننده گفت : ((سؤ الت را بازگو)).
او سؤ ال خود را تکرار کرد، على (ع ) دستور داد یک قطعه سنگ چخماق آوردند

فرمود: این سنگ در ظاهر سرد است ، ولى در درون آتش دارد که اگر این سنگ را به سنگى بزنیم ، از آن آتش بیرون مى جهد، جمجمه کافر نیز در درون آتش دارد.
در این هنگام عثمان گفت :((اگر على نبود عثمان هلاک مى شد)).

نام کتاب : داستان دوستان ج 1
تالیف : محمد محمدى اشتهاردى






تاریخ : یکشنبه 92/11/6 | 4:31 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

زنى به محضر رسول خدا(ص ) آمد و اقرار به زنا نمود و تقاضاى اجراى حد الهى بر خود را کرد. زن ، پیامبر را مطلع نمود که حامله نیز مى باشد. حضرت فرمود: وقتى بچه ات به دنیا آمد نزد من بیا. زن رفت و پس از مدتى در حالى که نوزادى در آغوش داشت ، مراجعت نمود و تقاضاى خود را تکرار کرد. پیامبر(ص ) فرمودند به خانه ات برو و چون فرزندت از شیر گرفته شد و توانست غذا بخورد نزد من بیا.
زن پس از مدتى آمد، در حالى که قطعه نانى در دست داشت ، نزد رسول خدا(ص ) آن نان را به بچه داد و او در دهان گذاشت و خورد. حضرت رسول بچه را گرفته و به یکى از اصحاب داد و دستور فرمودند: گودالى حفر نموده و زن را تا به سینه در آن داخل کرده و مردم به او سنگ بزنند.
خالد بن ولید سنگى به سر آن زن زد که خون از محل اصابت سنگ به صورت خالد پاشیده شد. خالد به او فحش داد. پیامبر اکرم به خالد فرمود: نه ، ساکت باش ، به خدا او توبه کرد و خدا او را آمرزید، آنگاه پیامبر بر او نماز خواند و او را دفن کرد.

نام کتاب : عاقبت بخیران عالم ج 1
نویسنده : على محمد عبداللهى






تاریخ : شنبه 92/11/5 | 10:46 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
صفحه اصلی |        
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.