سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امام (علی علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(ص)بر جمعى گذشت و فرمود:

براى چه گرد هم فراهم شدید؟

عرض کردند یا رسول اللَّه

این دیوانه‏ ایست که غش می کند و ما بر گرد او جمع شدیم،

فرمود: این دیوانه نیست بلکه بیمار است،

سپس فرمود شما را از دیوانه حقیقى آگاه نکنم؟

عرض کردند چرا یا رسول اللَّه،

فرمود دیوانه آنست که:

از روى تکبر راه می رود

و با گوشه چشمش نگاه می کند

و شانه‏ هاى خود را از سر بزرگى می جنباند

و با آنکه گناه خدا را می ورزد آرزوى بهشت از خدا دارد،

از شرش آسوده نیستند

و بخیرش امیدى نیست

اینست دیوانه،

ولى این بیمار و گرفتار است‏

الخصال / ترجمه کمره‏اى، ج‏1، ص: 296







تاریخ : جمعه 93/6/21 | 10:7 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

عبد اللَّه بن احمد بن عامر طائى

از امام رضا (ع) و او از پدرانش نقل مى‏ کند که حسین بن على (ع) فرمود:

على بن ابى طالب (ع) در مسجد کوفه بود که مردى از اهل شام به پا خاست و از او مسأله‏ هایى پرسید، در میان سؤال‏ هاى او یکى هم این بود که گفت:

به من خبر بده که خوابیدن چند نوع است؟

فرمود: خوابیدن بر چهار وجه است:

پیامبران بر پشت مى‏ خوابیدند

و چشمانشان نمى‏ خوابید و در انتظار وحى خدا بودند،

و مؤمن که بر پهلوى راست و رو به قبله مى‏ خوابد

و پادشاهان و فرزندان آنها که بر پهلوى چپ مى‏ خوابند تا آنچه خورده ‏اند گوارا گردد

و شیطان و برادرانش

و هر دیوانه و مریض که به روى(شکم) خود مى‏ خوابند.

الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 381






تاریخ : جمعه 93/6/21 | 8:10 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

می گویند: زنى دیوانه شد و او را به دارالمجانین(دیوانه خانه) بردند. براى معالجه‏ اش هر کار کردند فایده ‏اى نبخشید.

این زن هر روز صبح، دیوانه‏ ها را دور خودش جمع مى‏ کرد و مى‏ گفت:

«من یک شوهر زیبا دارم. یک پسر و یک دختر خوشگل دارم. ماشین سوارى قشنگى داریم. عصر به عصر که شوهرم از سر کار مى‏ آید، پشت فرمان ماشین مى ‏نشیند و من و بچه‏ ها هم عقب ماشین مى‏ نشینیم. از قصرمان که در شمیران است مى‏ رویم به ویلایى که داریم و در آنجا تفریح مى ‏کنیم...».
بعد از تحقیقات درباره کودکى این زن، معلوم شد که وى در زمان درس‏ خواندن آمال و آرزوهاى عجیبى داشته است.

مثلاً آرزو داشته‏ است‏ که شوهر آینده ‏اش یک ادارى عالى رتبه و خوش قیافه باشد، بچه‏ هاى آنها، قصر و ویلایشان، ماشین و ... چنین و چنان باشد.

سال‏ها با این آرزوها زندگى مى کند تا این که از قضا به همسرى مردى عادى، فاقد زیبایى و ثروت در مى‏ آید.

زندگى مشترکشان را در خانه‏ اى کوچک و اجاره‏ اى آغاز مى‏ کنند و صاحب فرزند نیز نمى ‏شوند.

عملى‏ نشدن آرزوها، چنان روان زن بیچاره را آزار مى‏ دهد تا سرانجام دیوانه‏ اش مى ‏کند.
حسین مظاهرى، تربیت فرزند در اسلام، ص 144 .

به نقل از کتاب صد حکایت تربیتی مولف:مرتضی بذر افشان






تاریخ : دوشنبه 92/11/21 | 10:37 صبح | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

ابن عباس مى‏ گوید: زنى بچّه‏ اى را خدمت پیامبر آورد و گفت: یا رسول اللَّه! این بچّه دیوانه شده و هنگامى که ناهار یا شام مى‏ خوریم بر سر ما خاک مى ‏پاشد.

حضرت دست مبارکش را به سینه کودک کشید و دعا کرد. آن کودک هر چه خورده بود استفراغ کرد و چیز سیاهى از شکمش خارج شد و در همان حال خوب شد.

جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ؛ ص35






تاریخ : شنبه 92/9/23 | 9:36 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

روزى قنبر خدمتگزار على علیه السلام به مجلس یکى از مردان متکبّر و تجاوزکار وارد شد. در محضرش جمعى نشسته بودند، از جمله مرد کوته فکر و کم‏ تشخیص که خود را از شیعیان ثابت‏ قدم على علیه السلام می ‏دانست.

هنگامى که قنبر وارد مجلس شد او براى احترام قنبر و به پاس مقام شامخ على علیه السلام از جا برخاست و مقدم او را گرامى شمرد. مرد متکبّر از این کار خشمگین شد وگفت: آیا در محضر من براى ورود یک فرد خدمتگزار برمى‏ خیزى؟

آن مرد به جاى آنکه سکوت کند و بر جاى خود بنشیند و به خشم تجاوزکار متکبّر پایان دهد جوابى داد که خشم او را تشدید کرد. گفت: چرا به احترام قنبر برنخیزم؟ او به‏ قدرى بزرگوار و شریف است که فرشتگان بال‏هاى خود را براى وى مى‏گسترانند و قنبر روى بال ملائکه راه مى ‏رود.

این اظهار دوستى نابجا و بى‏ مورد، چنان مرد متکبّر را خشمناک کرد که از جاى خود برخاست و به قنبر ناسزا گفت. به علاوه وى را تهدید کرد که این ماجرا باید پنهان بماند و کسى از کتک زدن و دشنام دادن من باخبر نشود.

طولى نکشید آن شیعه وقت‏ نشناس و کوته‏ فکر بر اثر مارگزیدگى بسترى شد.

على علیه السلام به عیادتش رفت و از فرصت استفاده کرد و فرمود: اگر مى‏ خواهى خداوند تو را عافیت دهد باید متعهّد شوى که از این پس در مورد ما و دوستان ما اظهار علاقه و محبّت بى‏ مورد نکنى و در محضر دشمنان موجبات زحمت و آزار ما و یاران ما را فراهم نیاورى.

انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص524






تاریخ : سه شنبه 92/9/19 | 11:17 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
صفحه اصلی |        
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.