سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در جریان انجام مناسک حج یکی از صحابه ی امام سجّاد ‹ علیه السلام› خدمت حضرت عرض کرد:
چقدر امسال حاجی به زیارت خانه ی خدا آمده است و طواف می کند
حضرت فرمودند: اگر با دقّت بنگری حاجی راستین کم است و آنچه وجود دارد ، سرو صدا است و ازدحام!
آن گاه دو انگشت خود را باز کردند
و فرمودند: از میان این دو انگشت به درون جمعیّت نگاه کن، چه صحنه ای را می بینی؟!
وقتی نگاه کردم متحیّر ماندم!
که آنچه می دیدم حیواناتی ( سگ و گرگ و الاغ و …) به صورت انسان بودند.  

ماخذ: طلیعه ی رمضان-خطیبی      صفحه: 135-134






تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 1:51 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

ذوالنون مصرى ، یک زن غیر مسلمان را دید که در فصل زمستان مقدارى گندم به دست گرفته و براى پرندگان بیابان برد و جلو آنها ریخت .

به آن زن گفت : تو که کافر هستى ، این دانه دادن به پرندگان براى تو چه فایده دارد؟ زن گفت فایده داشته باشد یا نه ، من این کار را مى کنم .
چند ماه از این جریان گذشت ، ذوالنون در مراسم حج شرکت کرد، همان زن را در مکه دید که همراه مسلمانان مراسم حج را بجا مى آورد.

آن زن وقتى ذوالنون را دید، به او گفت : به خاطر همان یک مقدار گندم که به پرندگان دادم ، خداوند نعمت اسلام را به من احسان نمود و توفیق قبول اسلام را یافتم .

نام کتاب : عاقبت بخیران عالم ج 1
نویسنده : على محمد عبداللهى






تاریخ : شنبه 92/11/5 | 9:38 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

«خوارزمى» در «مناقب» خود، از پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که فرمود: اى على علیه السّلام اگر عابدى خدا را عبادت کند و مانند نوح در قوم خویش قیام نماید، و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند و هزار سال با پاى خود حج به جا آورد و میان صفا و مروه به شهادت برسد، ولى تو را اى على علیه السّلام دوست نداشته باشد، بوى بهشت هرگز به مشامش نخواهد رسید و داخل آن نخواهد شد.
این معنا را آیه شریفه تصدیق مى‏ کند و مى‏ فرماید: وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «فرقان/ 2»: و ما توجه به اعمال فاسد بى‏ خلوص آنها کرده و همه را باطل و نابود مى‏ گردانیم.
ارشاد القلوب-ترجمه سلگى    ج‏2   ص  48 






تاریخ : سه شنبه 92/10/24 | 12:48 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مردى خدمت حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله آمد و عرض کرد یا رسول اللَّه اگر جنازه حاضر باشد و عالمى هم مجلس داشته باشد کدام یک از آنها در نزد شما محبوب است تا من آن را انجام دهم؟ رسول اکرم فرمود: اگر کسى جنازه را حمل کند و دفن نماید حضور در مجلس علم بهتر و أفضل است.

اگر در مجلس عالمى حضور پیدا کنى بهتر است از اینکه هزارجنازه‏ را تشییع کنى و هزار مریض را عیادت نمائى و هزار شب را نماز بخوانى و هزار روز را روزه بدارى و هزار درهم را صدقه بدهى و هزار حج مستحبى انجام دهى هزار بار مستحبى در راه خداوند جنگ کنى و مال و جانت را فدا کنى هیچ یک از این‏ها ثواب حضور در مجلس علم‏ را ندارد.

زیرا با علم و دانش مى‏ توان خدا را بدرستى عبادت کرد و صفات کمال و جمال او را شناخت و از او اطاعت نمود بوسیله علم خیر دنیا و آخرت را بدست آورد و از شرها و بدیها دورى کرد. و اگر علم نباشد جهل انسان را به هر طرف مى‏ کشاند.

مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى ص126







تاریخ : جمعه 92/9/29 | 8:26 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()


اهمیّت محبّت على(ع)در قبولى اعمال از دیدگاه پیامبر اکرم(ص)
 «خوارزمى» در «مناقب» خود، از پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که فرمود:اى على علیه السّلام اگر عابدى خدا را عبادت کند و مانند نوح در قوم خویش قیام نماید، و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند و هزار سال با پاى خود حج به جا آورد و میان صفا و مروه به شهادت برسد، ولى تو را اى على علیه السّلام دوست نداشته باشد، بوى بهشت هرگز به مشامش نخواهد رسید و داخل آن نخواهد شد.

((ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏2، ص: 48 ))






تاریخ : جمعه 92/9/29 | 7:5 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

«شخصى بنام عبدالجبار مستوفى حج مى‏ رفت. او هزار دینار زر همراه داشت، روزى از کوچه ‏اى در کوفه مى‏ گذشت به طور اتفاق به خرابه‏ اى رسید، زنى را دید که در آنجا چیزى را جستجو مى‏ کرد و بدنبال متاعى بود، ناگاه در گوشه ای مرغ مرده‏ اى دید و آن را زیر چادر گرفت و از آن خرابه دور شد. عبدالجبار با خود گفت: این زن احتیاج دارد و فقیر است، باید ببینم وضع او چگونه است.

بدنبال او رفت تا اینکه زن داخل خانه ‏اى شد.کودکانش پیش او جمع شدند و گفتند: اى مادر! براى ما چه آورده‏ اى که از گرسنگى هلاک شدیم؟ زن گفت: مرغى آورده‏ ام تا براى شما بریان کنم! عبدالجبار چون این را شنید گریست و از همسایگان آن زن احوالش را پرسید. گفتند زن عبداللَّه بن زید علوى است. شوهرش را حَجّاج کشته و کودکانش را یتیم کرده است. مروت خاندان رسالت، وى را نمى‏ گذارد که از کسى چیزى طلب کند. عبدالجبار با خود گفت: اگر حج خواهى کرد، حجّ تو این است. آن هزار دینار را از میان باز کرد و به آن خانه رفت و کیسه زر را به آن زن داد و برگشت و خودش در آن سال در کوفه ماند و به سقایى مشغول شد. چون حاجیان مراجعت کردند و به کوفه نزدیک شدند مردمان به استقبال آنها رفتند، عبدالجبار نیز رفت. چون نزدیک قافله رسید، شتر سوارى، جلو آمد و بر وى سلام کرد و گفت: اى عبدالجبار! از آن روز که در عرفات ده هزار دینار به من سپردى تو را مى‏ جویم، زر خود را بستان، و ده هزار دینار به وى داد و ناپدید شد. آوازى برآمد که اى عبدالجبار! هزار دینار در راه مابذل کردى ده هزار دینار فرستادیم و فرشته ‏اى را به صورت تو خلق کردیم تا از برایت هر ساله‏ حج ‏گزارد تا زنده باشى که براى بندگانم معلوم شود که رنج هیچ نیکوکارى به درگاه ما ضایع نیست»

ره توشه حج (2جلدى) ؛ ج‏2 ؛ ص369






تاریخ : سه شنبه 92/9/19 | 9:44 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.