سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ممکن است این سؤال در ذهن برخی افراد شکل گرفته باشد که؛

چگونه رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلم

با این که خاتم پیامبران می باشد،

یا امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)

با آن سابقه درخشان در اسلام،

یادبودی مثل اربعین نداشته باشند،

ولی زیارت اربعین حضرت سیدالشهداء علیه السلام

از سوی حضرات معصومین(علیهم السلام) مورد سفارش،

بلکه تأکید فراوان شده است و حتّی یکی از صفات مؤمن را زیارت اربعین شمرده اند.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»،

علت بزرگداشت اربعین، موارد متعددی دارد که به برخی از آنها اشاره می گردد.

1- فداکارى هاى امام حسین علیه السلام

نقش ویژه ای در حیات مجدد دین اسلام داشته است؛

زنده نگه داشتن و گرامیداشت روز عاشورا و اربعین،

در حقیقت زنده نگه داشتن دین اسلام و مبارزه با دشمنان دین است؛

چون آن حضرت با خون خود دین اسلام را حیات دوباره بخشید. 


ادامه مطلب...




تاریخ : دوشنبه 93/9/17 | 12:56 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/new_folder/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86.gif

روزی امام حسین (ع) از جائی عبور می کرد دید جوانی به سگی غذا می دهد،
 به او فرمود: به چه انگیزه این گونه به سگ مهربانی می کنی ؟


 او عرض کرد: من غمگین هستم ،
می خواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدل به خشنودی گردد،
 اندوه من از این رواست که من غلام یک نفر یهودی هستم و می خواهم از او جدا شوم .


 امام حسین (ع) با آن غلام نزد صاحب او که یهودی بود آمدند،
 امام حسین (ع) دویست دینار به یهودی داد، تا غلام را خریداری کرده و آزاد سازد.


 یهودی گفت :

این غلام را به خاطر قدم مبارک شما که به در خانه ما آمدی به شما بخشیدم
 و این بوستان را نیز به غلام بخشیدم و آن پول مال خودتان باشد.


 امام حسین (ع) هماندم غلام را آزاد کرد
و همه آن بوستان و پول را به او بخشید.


وقتی که همسر یهودی ، این بزرگواری را از امام حسین (ع) دید
 گفت :من مسلمان شدم و مهریه ام را به شوهرم بخشیدم


و به دنبال او شوهرش گفت :
من نیز مسلمان شدم و این خانه ام را به همسرم بخشیدم
.


داستان های شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی






تاریخ : شنبه 93/7/26 | 9:7 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

موسی بن عبدالعزیز نقل نمود:
 در بغداد یوحنای نصرانی مرا دید و گفت:


 تو را به حق دین و پیغمبرت قسم می دهم
 که این شخصی که در کربلا است و مردم او را زیارت میکنند کیست؟


گفتم: پسر علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) است
 و دخترزاده‌ی رسول آخر زمان محمّد (ص) میباشد
و اسمش حضرت سیدالشهداء (ع) است.


 چطور شده که این سؤال را از من میکنی؟
 گفت: قضیه‌ی عجیبی دارم. گفتم: بگو


 گفت: خادم هارون الرشید نصف شبی بود آمد، درب خانه
و مرا با عجله برد، تا به خانه‌ی موسی بن عیسی هاشمی.


گفت: امر خلیفه است که این مرد را که قوم و خویش من است علاج کنی.
 وقتی که نشستم و معاینه کردم دیدم بیخود است و فایده ندارد.
 پرسیدم چه مرضی دارد و و چطور شد که این طور گردید؟


دیدم طشتی حاضر کردند و هر آنچه درون شکمش بود در طشت خالی گردیده.
 گفتم چه واقع شده؟


 گفتند: ساعتی پیش از این نشسته بود و با خانواده‌ی خود صحبت می کرد
 و الحال به این حال افتاده.


 سبب را پرسیدم گفتند:

ادامه مطلب...




تاریخ : پنج شنبه 93/7/24 | 4:11 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

نقل شده :

هنگامى که پیامبر (ص ) براى اولین بار حضرت على (ع ) را به عنوان رهبر بعد از خود انتخاب کرد، جمعى از قریش به حضور پیامبر (ص ) آمده عرض کردند:

اى رسول خدا، مردم ، تازه مسلمان هستند و هنوز اسلام بر اعماق دل و وجودشان نفوذ نکرده از این رو راضى نیستند که تو داراى مقام نبوت باشى ولى مقام امامت به پسر عمویت على (ع) واگذار شود، اگر در این مورد مدتى صبر کنى (تا اسلام به خوبى در دلها جا کند) و بعد اعلام امامت على (ع ) نمائى ، بهتر است .
پیامبر (ص ) در پاسخ فرمود:

من این کار را به راءى و اختیار خود انجام نداده ام ، بلکه فرمان خدا بوده است .
آنها گفتند:

اگر پیشنهاد ما را بخاطر اینکه مخالفت با دستور خدا مى شود، نمى پذیرى ، پیشنهاد دیگرى مى کنیم و آن اینکه :

در امر خلافت ، مردى از قریش را با على (ع ) شریک گردان ، تا دلهاى مردم به سوى على (ع ) متوجه و آرام شود و در نتیجه امر خلافت و رهبرى آسیب پذیر نگردد و مردم در این مورد با تو مخالفت نکنند.
در این هنگام جبرئیل از طرف خدا آمد و این آیه (65 زمر) را نازل کرد:
لئن اشرکت لنحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین :

اگر مشرک شوى تمام اعمالت نابود مى شود و از زیانکاران خواهى بود.

به نقل از: نرم افزار هدایت در حکایت






تاریخ : جمعه 93/7/18 | 7:32 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مقدمه:
دغدغه های دختران در ازدواج، قابل درک و منطقی است و نباید با دیده اغماض چشم بر روی آن پوشید و توجهی بر حل این مشکل نکرد. در جامعه و فرهنگ کنونی ما به هر دلیلی شرایط ازدواج برخی از دختران فراهم نمی شود و آنها مجبورند چشم به در خانه دوخته و منتظر بماند تا کسی به خواستگاری شان بیاید. در برخی موارد هم زمان انتظار به حدی می شود که دیگر کار از کار گذشته و سن دختر بالا می رود. آنها در شکایت هایشان از این مشکل به برخی عوامل زیر اشاره می کنند:
الف) عدم زیبایی ظاهری
ب) فقر و نداری خانوادگی
ج) کم سوادی و طبقه پایین فرهنگی
د) موقعیت و منزلت پایین خانواده در جامعه و احیاناً بی اعتباری و بد نامی پدر یا مادر
ه) از دست دادن فرصت های مناسب، به علل های مختلف چون:
1- ادامه تحصیل
2- ترس از شکست در ازدواج
3- دست و پا گیر بودن ازدواج وترس از محدود شدن آزادی
4. سختگیری والدین در امر موافقت با ازدواج
5. وجود دختران قبلی در خانواده

آماده نبودن خانواده و آداب و رسوم سنگین ازدواج
و) و ... .

علل و ریشه های مشکل و پیشگیری از آنها
به هر حال این یک مشکل جدّی و دامنگیر در جامعه ما است، که باید ریشه‌یابی و مشکل گشایی کرد. در نگاه اوّل، علّت اصلی مشکلات این است که جامعه ما، هنوز از اسلام ناب محمّدی فاصله زیادی دارد. دریغا! که هنوز چهره اسلام، در بسیاری از مسائل پشت پرده مانده است. و پرده‌های جهل، خرافات و آداب و رسوم جاهلی جلوی خورشید درخشان اسلام را گرفته است. اگر در ازدواج، اسلام معیار و ملاک بود، اکثر یا همه این مشکلات وجود نداشت. مگر نشنیده‌ایم که پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در یک جلسه و در عرض چند دقیقه، تمام مراحل یک ازدواج از قبیل: خواستگاری، تعیین مهریه، خواندن عقد و ... را اجرا فرمود و دست زن و شوهر را به هم داده و روانه منزلشان می‌کردند؟!

علت های مهم دیگر:
1. از علل و ریشه‌های دیگر این مشکل، خود ما و خانواده‌های ما هستند، چرا که اگر از همان زمان و در سن مناسب ازدواج به فکر بودیم، دیگر بعد از این‌که کار از کار گذشت و سن بالا رفت، دچار مشکل نمی‌شدیم.
راه چاره: واقعیّت این است که خود دختر و خانواده‌اش باید در امر ازدواج و انتخاب همسر سهیم باشند. در تاریخ صدر اسلام نقل شده است کسانی که دختران دم بخت داشتند، در حضور پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و در مسجد به صورت علنی برای عموم مطرح می‌کردند و هیچ گونه عیب و ایرادی هم نداشت. شاید امروزه دیگر نتوان به صورت علنی مطرح کرد، امّا می‌توان به صورت غیر مستقیم و با راهکارهایی مسئله را بیان کرد. مثلاً از فردی متدیّن و رازدار خواست که مسأله را به فرد مورد نظر و به شکل غیر مستقیم بیان نماید.
2. تعلل و ایده آل گرایی برخی خانواده ها و خصوصاً خود دختران باعث می شود تا موقعیت ها را از دست بدهند. بعضی مواقع افکاری مانند: «شاید خواستگار مناسبتر و خوبتر و ایده آل برایم بیاید!»، «شاید خواستگاری از طبقه بالا و فرهنگی، پولدار و با تحصیلات بالا برایم بیاید!» و ... باعث می شود که خواستگار کنونی را که تا حدودی با شرایط همخوانی دارد، رد کند.
راه چاره: باید خود دختر و خانواده اش، واقعیت گرا باشند. خود را آن گونه که هست قبول کند و فردی را که معیارها و شرایط اصلی ازدواج را دارد و تقریباً شبیه خود و از طبقه خود است، به خواستگاری او آمده، رد نکند.

اکنون چه باید کرد؟
1. اوّل این‌که در جامعه فرهنگ سازی کرده و دستورات اصیل اسلامی عملی شود. باید سطح توقعات پایین آورده شود و شرایط ازدواج سخت گرفته نشود.
2. دوّم این‌که تک تک ما باید ایمان خود را تقویت کنیم، چرا که اگر کسی ایمانش قوی باشد و به امدادهای الهی ـ که خود خداوند وعده داده است ـ امیدوار و اطمینان داشته باشد، دیگر از ازدواج به علّت فقر کناره‌گیری نمی‌کند. چرا که خود خداوند فرموده است که:«وَ أنْکِحُوا الْایامی مِنْکُمْ ... إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِم اللهُ مِن فَضْلِهِ؛ جوانان بدون همسر را همسر دهید ... اگر فقیر باشند خداوند به فضل و رحمت خود، آنان را غنی و بی‌نیاز می‌کند.»[1] و پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در تأیید این آیه می‌فرماید: «کسی که ازدواجش را از ترس فقر و ناداری ترک کند همانا به خداوند گمان بد برده است».[2] این فقط وعده نیست؛ چرا که در زندگی روزمره، افراد بسیار زیادی را که فقیر بودند و بعد از ازدواج از لطف الهیع تمکّن مالی پیدا کرده‌اند، را می‌بینیم.
3. اقدام بزرگترها و افراد خیّر، برای آشنایی دختر و پسر و همسریابی آنها و کمک خداپسندانه در این راه:
یکی از بهترین عبادات و کارهایی که موجب خشنودی خداوند می‌شود و در سعادت دنیا و آخرت انسان نقش دارد، «وساطت در امر ازدواج و فراهم کردن مقدّمات و اسباب تشکیل خانواده جوانان» ‌است.[3] چرا که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: «... خداوند به کسی که برای ازدواج دیگران اقدام نماید، برای هر قدمی که بردارد و هر کلمه‌ای که بگوید، اجر و ثواب عبادت یک سال که روزها روزه‌دار باشد و شب‌ها نماز بخواند، به او عطا می‌فرماید».[4]
پس لازم است افرادی در این راه خیر، قدم در راه اقدامات خداپسندانه بردارند و هیچ ترسی به دل خود راه ندهند. البته در بعضی شهرها از جمله قم، مؤسساتی بدین منظور تأسیس شده است که اقدامات خوب و خداپسندانه‌ای در زمینه مشاوره و آموزش شیوه‌های همسرداری و خانه‌داری و کمک در همسریابی و آشنایی دختر و پسر دارند. مثل مؤسسه خیریه الزهراء (س) قم[5]» که این مؤسسه شعبه‌هایی در برخی از شهرستان‌ها دارد و علاوه بر آن، در امر کمک جهیزیّه و خدمات مالی برای افرادی که توانایی مالی کمتری دارند هم قدم‌های شایانی برمی‌دارد.

راهکارها و توصیه‌های عملی بعد از بروز مشکل:
1. امید به لطف و گشایش‌های الهی داشته باشید و در این راه از دعا و نذر و نیاز به درگاه الهی دریغ نفرمایید.
2. توسّل به ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ داشته باشید و آنها را واسطه قرار دهید، چه بسا کسانی که حاجاتشان را در امر ازدواج، از حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ گرفته‌اند.
3. تلاش بیشتر و روزافزون برای شکوفایی استعدادها و توانایی‌های خود و یادگیری فنون و هنرهای مختلف و پر کردن اوقات فراغت داشته باشید. دخترانی که شایستگی های لازم در زمینه های اخلاقی، اجتماعی، مهارت های زندگی و امتیازات ویژه دیگر در جامعه کسب می کنند، نسبت به دیگر دختران خواهان بیشتری دارند.
4. نیکو کردن اخلاق حسنه و خوش برخورد بودن در محیط اطراف به خصوص در خانه سعی کنید با کمال متانت و گذشت و فداکاری رفتار کرده، به آنها کمک نمایید.
5. صبور و بردبار بودن؛ چرا که صبر و شکیبایی کلید معنویات و گشایش‌های نعمت‌ها و الطاف الهی است.
6. توجّه به ضعف‌ها و خصلت‌های ناپسند خود و رفع آنها؛ چه بسا به دلیل وجود یک صفت بد یا یک رذیله اخلاقی و رفتاری در ما، خداوند نعمتی و یا لطفی را از ما دور کند.
7. توجه نکردن به حرف و حدیث های مردم و برخورد کردن با آنها به صورت سعه صدر و گذشت از آنها با کمال بزرگواری.
8. حضور در جمع ها با شرکت کردن در مجالس مذهبی- فرهنگی- هنری و ... و نشان دادن توانمندی های و کمالات روحی و اخلاقی خود.
9. سفارش مستقیم یا غیر مستقیم به یک مؤسسه یا افراد دلسوز و مورد اعتماد.
10. توجه به این مطلب که دنیا به آخر نرسیده و اساساً هدف اصلی و نهایی زندگی که ازدواج کردن نیست. با ازدواج نکردن نیز می توان با آن اهداف متعالی دست یافت.
11. اگر سن خیلی بالا رفته و احساس می شود که دیگر خواستگار ازدواج نکرده به سراغش نمی آید، بهترین گزینه این است که به یک مرد زن از دست داده ولی مناسب و متدین جواب بلی بدهد.
12. در نظر داشته باشید که در جامعه هستند جوانان مناسبی که به هر دلیلی مثل شما هنوز هم ازدواج نکرده اند و دنبال مورد مناسبند.

حرف آخر این که: توجه به امتحانات و آزمایش های الهی داشته باشیم که مبادا با بی صبری، اجر خود را از دست داده و مشکلات را بیشتر نماییم ضمن اینکه خداوند متعال کسانی را که به هر جهت اسباب و امکانات ازدواجشان فراهم نشده و نتوانسته‌اند ازدواج کنند، دستور داده که تقوی و پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز گرداند. «وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتّی یُغْنِیَهُم اللهُ مِنْ فَضْلِهِ»[6]. پس آنچه که در زندگی در درجه اول اهمیّت دارد، بندگی و اطاعت خداوند و حفظ پاکدامنی و عفّت است.
منابع کمکی:
1. تشکیل خانواده در اسلام، دکتر علی قائمی، انتشارات امیری، 1373.
2. انتخاب همسر، ابراهیم امینی، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372.
3. همسران، زندگی الگوی بالندگی، احمد لقمانی، انتشارات عطر سعادت، 1380.


[1] . نور/32.
[2] . حرّ عاملی، محمدحسن، وسائل الشیعه، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1384 هـ.ق، ج14، ص24.
[3] . مظاهری، علی اکبر، جوانان و انتخاب همسر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، ص 96.
[4] . وسائل الشیعه، همان، ج14، ص 27.
[5] . نشانی: قم، خیابان 19 دی (باجک)، روبروی مخابرات، پلاک 183، تلفن 7713130 و 7727850 ـ 0251.
[6] . نور/33

به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : پنج شنبه 93/1/21 | 5:8 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مقدمه:
اساس برنامه حیات اسلامی آن است، که ازدواج به صورت دائم صورت پذیرد، و این چنین نهادی است که موجب آرامش، آسایش و تعادل روحی و روانی می شود؛ چرا که ازدواج تنها برای لذّت جسمی و جنسی نیست، بلکه نوعی امنیت روحی و روانی را با خود به ارمغان می آورد. هر مرد و زنی در درون خود نه تنها خلاء جسمی، بلکه خلاء روحی نیز دارد، که جز با طرف دیگر پرنمی شود، و لذا است که خداوند متعال آن را مایه آرامش زوجین معرفی می نماید:
«و از آیات و نشانه های حکیمانه خداوند این است، که برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد، تا در کنار آنان آرامش یابید.»[1]
ازدواج موقت نیز یکی از سنت های گرانبهای پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ است که در زمان ایشان حلال شده است. دین فطری و انسان ساز اسلام به علت های مختلفی چون فراهم نبودن زمینه و شرایط ازدواج دائم یا دوری از همسر به خاطر جنگ یا مسافرت، که فرد احساس شدید نیاز به ارضاء میل جنسی خود پیدا می کرد، و می ترسید که به گناه بیافتد، ازدواج موقت را به امر الهی حلال نموده است؛ تا اولاً با گناه و فحشا مقابله بشود و ثانیاً از این راه فرد به یک لذّت مطبوع و مشروع برسد.
ازدواج موقت هر چند در زمان بحرانی فشار شدید غریزه جنسی و ترس از آلوده شدن به گناه توصیه می شود تا در اثر آن دچار گناه و منکرات و یا بیماری های روانی همچون اضطراب، بی ثباتی روحی و روانی نشود، اما آن به هیچ وجه فایده های روحی و روانی و مستمر ازدواج دائم را ندارد.

علل بی رونقی ازدواج موقت:
متأسفانه شرایط فرهنگی و رسومات رایج در بین مردم، و ایجاد دید منفی نسبت به آن به علل مختلف همچون:
1. شایع شدن تحریم آن، به علت آن که اهل سنت آن را حرام می دانند
2. شبهه افکنی برخی افراد کج اندیش
3. تصوّرات غلط مردم به اینکه این نوع ازدواج با معنویت و عفاف و پاکدامنی ناسازگار است
4. سوء استفاده برخی فرصت طلبان و ... باعث شده است که عمل به این قانون الهی کاهش یافته و اجرای آزادانه و علنی آن با مشکلات زیادی مواجه شود. و هر قانونی که بخشی از عرف و فرهنگ عمومی نشود، ناشناخته و نامأنوس می ماند. و به مرور به امر ناهنجار و غیر قابل قبول تبدیل می شود.

توصیه امامان ـ علیهم السّلام ـ و دانشمندان:
امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ و علما و فقها، مردم را به این حلال و قانون الهی تشویق و ترغیب می کردند تا:
اوّلاً این احکام الهی تباه نشده و دست به فراموشی سپرده نشود. چنانکه امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «کسی که متعه(ازدواج موقت) را حلال ندارند، از ما نیست.»[2]
ثانیاً برای مسأله حیاتی مانند مسأله جنسی، باید راه حلّی وجود داشته باشد، و چنین نشود که این مسأله به یک شکل آزاردهنده تبدیل گردد، و در صورت نبود آن مردم خصوصاً جوانان در اثر شدت زیاد فشار جنسی به گناه آلوده شوند، و به خاطر همین است که امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «اگر عُمَر متعه را نهی نمی کرد،[3] زنا نمی کرد احدی جز افرادی که سرشتشان منحرف است و شقی هستند.»
شهید مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام به بررسی این موضوع پرداخته، و شدیداً از آن دفاع کرده، فرموده: بستر جامعه برای وجود و امکان ازدواج موقت برای جوانانی که شدیداً تحت فشار جنسی هستند و امکانات ازدواج دائم را ندارند، باید آماده شود.[4]
جمع بندی کتاب های روایی:
قبل از جمع بندی روایات وارد شده در مورد ازدواج موقت، باید بگوییم که همه کتاب های روایی معتبر، همچون الکافی، وسائل الشیعه و غیره ... باب هایی را به این موضوع اختصاص داده اند. اما مهترین منبعی که وجود دارد، و روایات وارد شیعه در مورد ازدواج موقت را در یک مجموعه جمع آوری کرده است، کتاب المتعه، شیخ مفید است که مرحوم مجلسی همه آنها را در بحارالأنوار، ج 100، آورده است.
1. روایات زیادی وجود دارد که ازدواج موقت مستحب است و به همه به صورت مطلق امر شده که متعه بکنند همچون روایتی که امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «یستحب للرجل أن یتزوج المتعه ما أحب للرجل منکم أن یخرج من الدنیا حتی یتزوج المتعه و لو مره» مستحب است بر هر کس متعه گرفته باشد و دوست ندارم که فردی از شما از دنیا برود، مگر اینکه یک مرتبه هم شده متعه و صیغه گرفته باشد.[5]
2. اما در مقابل، روایاتی هم وجود دارد که افراد مختلفی را که نیاز به آن ندارند در موقعیت های مختلف، نهی کرده اند که به متعه روی بیاورند: همچون روایتی که امام موسی کاظم ـ علیه السّلام ـ به علی بن یقطین می فرماید: «تو را با نکاح متعه چه کار و حال آنکه خداوند تو را از آن بی نیاز کرده است.»[6]

از جمع بندی این گونه روایات به دست می آید که:
اولاً: سفارشات زیاد به ازدواج موقت به خاطر این بود که این قانون و سنت الهی پایمال نشود و همچنین این حلال الهی برای افراد خاصی است که تحت فشار زیاد نیروی جنسی هستند.
ثانیاً: این ازدواج در موارد زیادی مکروه است و نباید به آن روی آورد، که مواری از آن عبارتند از:
1. جایی که تهمت زنا و غیره زده شود.
2. جایی که باعث اذیّت همسران دائم و تضییع حقوق آنان گردد.
3. جایی که انسان را از مسؤلیت و انجام واجبات باز دارد.
4. جایی که باعث خفت و سبکی انسان گردد.
5. جایی که فقط برای هوس رانی باشد.
6. جایی که زن زناکار و بدکاره باشد و یا دختر باکره باشد.[7]
شهید مطهری در این باره می فرماید: «اما آنجا که عموم افراد را ترغیب و تشویق کرده اند، به خاطر حکمت ثانوی آن یعنی «احیاء سنت متروکه» بوده است؛ زیرا تنها ترغیب و تشویق نیازمندان برای احیاء این سنت متروکه کافی نبوده است ... و هرگز منظور و مقصود این نبوده است که وسیله هوسرانی و هواپرستی و حرامسرا سازی برای حیوان صفتان و یا وسیله بیچارگی برای عده ای زنان اغفال شده و فرزندان بی سرپرست فراهم کنند».[8]

مشکلات ازدواج موقت برای جوانان:
شرایط اجتماعی نامناسب، عدم پذیرش این نوع ازدواج در بین عرف مردم به عنوان یک راه حل واقعی، نبود مقررّاتی مناسب در بین مردم و بی مسؤلیتی برخی افراد و عدم پذیرش بعضی آثار آن(تولد فرزند و ...)، و سودجویی های برخی از افراد فرصت طلب، مشکلات زیادی را برای اجرای این سنت الهی به خصوص برای افراد جوان مجرّد ایجاد کرده است، و تا فراهم شدن شرایط بهتر فاصله های زیادی وجود دارد. از این رهگذر توصیه می شود جوانان به سفارشات دیگر دین مقدس اسلام یعنی حفظ عفّت و پاکدامنی، تقوی و پرهیزگاری که اصل هم همین است عمل کنند تا شرایط مناسب ازدواج دائم آنها فراهم شود.
مشکل دیگری که وجود دارد این است که امکان دارد کسانی که به ازدواج موقت روی می آورند، بخواهند فقط میل جنسی را از این طریق ارضا کنند و دیگر در آینده به ازدواج دائم که رکن اساسی است و فواید زیادی دارد، روی نیاورند.
و لااقل تجارب نشان داده، که میل جنسی با کامجویی ها، هر چند به شیوه صحیح و شرعی باشد، شعله ورتر می شود، و شاید تنوع طلبی و فزونی خواهی انسان باعث شود، که با یکی دوبار صیغه موقت، انسان به آن معتاد شود و دنبال هوسرانی و شهوترانی رود که مورد نهی اسلام است و این میل، یکی از امیال نیرومندی است که افکار و افعال افراد جوان را که دنبال تحصیل، تهذیب و کار و کوشش هستید، تحت تأثیر زیادی گذاشته و مانع رشد و پیشرفت آنها می شود. لذا توصیه می شود، اگر فشار جنسی خیلی زیاد نیست و تا حدّی نیست که به گناه آلوده شوید، از پرداختن به ازدواج موقت خودداری شود.

مشکلات ازدواج موقت برای زنان جوان:
شرایط اجتماعی نامناسب، نبود مقرراتی مناسب در بین مردم و بی مسئولیتی برخی افراد و عدم پذیرش بعضی آثار آن (بارداری و ...) و سودجویی های برخی از افراد، مشکلات زیادی را به خصوص برای زنان و دختران جوان ایجاد کرده است. لذا برخی از علما روی آوری این گونه افراد را به ازدواج موقت مناسب ندانسته و توصیه می کنند که، آنها در پی احساسات یا نیازهای زودگذر نروند، زیرا برقرار کردن یک رابطه زودگذر، بدون مصلحت اندیشی، بر آینده آنان و روحیه و وضع اجتماعی آنان اثر منفی می گذارد. بنابر این، زن باید به ازدواج موقت به گونه ای کاملا واقع بینانه توجه کرده و به دنبال آن برود. ولی اگر فشار و نیازهای جنسی به اندازه ای باشد که تحمل آن دشوار است، و می ترسد که به گناه بیافتد، آن موقع با کمال احتیاط و مراقبت های ویژه، به ازدواج موقت تن در دهد.[9]

ازدواج موقت دختر باکره؛ آری یا نه؟
در این میان، دختران باکره، در برابر این مشکلات آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند. و این کار آبرو و آینده آنها را در برابر یک ازدواج پایدار و دائم تهدید می کند. لذا آنها بیش از هر چیزی باید، درباره این سختی ها بیندیشند و تلاش کنند، و در برابر هر گونه عکس العمل جنبی زودگذر مقاومت نمایند. علامه سید محمد حسین فضل الله می گوید: «ما به ویژه به دختران باکره توصیه نمی کنیم که به تجربه ازدواج موقت دست بزنند، حتی اگر به آن نیاز داشته باشند. زیرا در آینده به دلیل عادت به آن، یا برخی حالات پیش بینی نشده، یا حساسیتهای اجتماعی که برای آبروی آنان زیانبار است، آثار منفی فراوانی بر روحیه آنان خواهد گذاشت و دیدگاه جامعه را نسبت به آن ها و فرصت های ازدواج را برای آن ها دستخوش تغییر می سازد. زیرا جوانان معمولا میل ندارند با دختری ازدواج کنند که قبلا با جوان دیگری تجربه جنسی، هر چند غیر کامل داشته است. ما شاهد بوده ایم که ازدواج هایی بر اثر پی بردن شوهر به ارتباط همسرش با فرد دیگر پیش از او، بر هم خورده است.»

مشکل دیگر:
رابطه جنسی طبیعی بین زن و شوهر از عوامل مهم استحکام و دوام زندگی زناشوئی و مایه ایجاد روابط احساسی و عاطفی بین آن ها است و دختر جوانی که فعلا به نوعی این نیاز جنسی را ارضاء می کند، امکان دارد که بعدها که ازدواج دائم کرد، دچار اختلال روانی ـ جنسی شده و نتواند به خوبی همسرش را ارضاء و اشباع کند.[10] و این را همه می دانند که اولین آغوش، دلپذیر ترین نوع رابطه هاست و چشم هر مرد و زنی همیشه به دنبال آن است.

توجه:
هرچند ازدواج موقت حلال است، اما به دلیل مشکلات بسیار زیاد آن حتی الامکان دختران جوان نباید دنبال آن نباشند، و به توصیه اکید اسلام، یعنی عفت جنسی و حفظ پاکدامنی و کنترل میل جنسی، (از طریق تقوا،روزه گرفتن و ...)باشند و مهمتر از همه، هرچه زودتر به ازدواج دائم اقدام کنند، تا این که به سعادت و کامیابی و خوشبختی واقعی نایل آیند و تنها در صورت مصون بودن از مشکلات فوق و برای حفظ ایمان به آن اقدام کنند.

نکته های مهم:
1. اگر چه ازدواج موقت امری است شرعی اما نمی توانیم به جهات عرفی آن بی اهمیت باشیم. گاهی عدم توجه به مسائل عرفی سبب تهمت می شود و گاهی برای افراد، به جهت عدم پذیرش اجتماعی، مشکلات و ناسازگاری ها و حتی جدال هایی پیش می آید.
2. در این زمینه باید مراقب بود، چون بیماری های جنسی در این جا زمینه رشد و بروز زیادی دارند. بنابر این به هر کس نمی توان اعتماد کرد.
3. عقد موقت برای هر فردی توصیه نمی شود، برخی افراد که ظرفیت روانی محدودی دارد، در ناسازگاری های زناشویی به جای تمرکز بر حل مشکل و ناسازگاری سریع، سراغ صیغه می روند تا آنجا احساس خوشی بیشتری داشته باشند و این امر می تواند اساس خانواده به شدت ویران کند.

منابع کمکی:
1. حجّتی، احمد، در مسیر زندگی با ازدواج موقت یا دائم، ج اول، قم، مؤلف، 1370.
2. قائمی، علی، تشکیل خانواده در اسلام، تهران، امیری، ج هشتم، 1372.
3. عسگری، مرتضی، ازدواج موقت در اسلام، ترجمه محمد جواد کرمی، تهران، نشر مجمع علمی اسلامی، 1377.
4. صحتی، احمد، در مسیر زندگی با ازدواج دائم یا موقت، قم،1370.
5. تحلیلی بر روان شناسی زن در ازدواج موقت، طلعت رافعی،نشر دائره.


[1] . روم/21.
[2] . وسائل الشیعه، ج 21، ص 7.
[3] . اشاره به خلیفه دوم دارد.
[4] . رجوع شود به: مطهری؛ مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا، 1379، ج 28، ص 45 تا 69.
[5] . المتعه ،ص 8، بحارالأنوار، ج 100، ص 305، (سی دی نور 2).
[6] . المتعه، ص 14، کافی، ج 5، ص 452، بحار الأنوار، ج100، ص 311.
[7] . مفید، متعه یا ازدواج موقت، ترجمه و تفسیر سید حسین نجفی یزدی، قم، ناظرین، 1382، ص 54.
[8] . نظام حقوق زن در اسلام، همان، ص 68.
[9]. فضل الله، سید محمد حسین، دنیای زن، ترجمه واحد ترجمه دفتر ژژوهشی و نشر سهروردی، تهران، دفتر ژژوهش و نشر سهروردی، 1383، ص 387.
[10]. عسگری فر، حسین، نقش بهداشت روان در ازدواج، تهران. گفتگو، 1380، ص 161

به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : پنج شنبه 93/1/21 | 4:52 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

مسئله ارتباط دختر و پسر (صحبت کردن، دوستی های خیابانی، رابطه تلفنی و اینترنتی و....) از زوایای مختلفی قابل ارزیابی است که در آغاز این بحث، به دو نکته ی مهم آن اشاره می کنیم:
نکته ی اول:
ایام جوانی دوره ی شور احساسات، شوق جنسی و نشاط جسمی است. با بیدار شدن قوای مختلف جسمی، توجه به مسائل عاطفی و جذابیت های ظاهری جنس مخالف زیادتر می شود. این بلوغ طبیعی، در پیدایش دوستی ها و روابط دختر و پسر تأثیر به سزایی دارد.
نکته دوم:
همه ما معتقدیم که انسان موفق کسی است که اهداف مشخص در زندگی داشته باشد و برای رسیدن به آن برنامه ریزی نماید و راه مناسب را انتخاب کند. یک جوان نیز، باید سعی کند راهی را انتخاب نماید که او را به یک زندگی ایده آل و سرشار از آرامش، کمال و شادی برساند.
انسان دارای نیازمندی های روحی و جسمی بسیاری است و برای رسیدن به تکامل و آرامش باید به هر دو بعد مادی و معنوی خود بپردازد؛ از طرفی دین اسلام دارای مجموعه قوانین کامل و جامعی است که به همه ی نیازمندی های انسان توجه نموده و در تعالیم خود، مصالح عمومی و سعادت دنیا و آخرت را مدّ نظر قرار داده است.
بر این اساس، اسلام برای پاس داری از حریم پاک و جلوگیری از انحرافات، رعایت ضوابطی را در روابط دختر و پسر ضروری دانسته و آزادی مطلق و بدون حساب و دوستی ها و عشق بازی های مصطلح امروزی را ناپسند و مردود شمرده است. اسلام صحبت کردن زن و مرد را در مواردی ضروری و در جریان رسیدگی به کارهای روزمره ی زندگی حرام ندانسته است؛ اما برای پیش گیری از پیامدهای سوء احتمالی، آنان را از این گونه روابط بر حذر داشته است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
(قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَ لِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌبِمَا یَصْنَعُونَ وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا) «به مؤمنان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند! این برای آنان پاکیزه تر است. خداوند از آنچه انجام می دهند آگاه است؛ و به زنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را، جز آن مقدار که نمایان است، آشکار ننمایند.»[1]

در این آیه به صراحت دستور داده شده است که زن و مرد نامحرم به یکدیگر نگاه نکنند و از نگاه های هوس آلود پرهیز نمایند. به راستی، اگر به این آیه ی مبارکه عمل شود و دختر و پسر نامحرم از ابتدا به یکدیگر توجه ننمایند و به هم نگاه نکنند، آیا دوستی ها و عشق های خیابانی به وجود می آید؟
حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:
نِعمَ صارف الشهوات غضّ الابصار؛ «چشم پوشی از نگاه، بهترین عامل بازداری از شهوت است.»[2]
هم چنین، خداوند در قرآن خطاب به زنان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید:
(فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا) «به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید تا بیمار دلی در شما طمع نکند، و به گونه ای شایسته و معمولی سخن بگویید.»[3]
به راستی، آیا روابط میان دختران و پسران جوان، با آن میل و کشش جنسی که طبیعت سنّ جوانی است، از نگاه های آلوده و صحبت های هوس انگیز خالی و مبرّاست؟ آیا با در نظر گرفتن این کلام صریح الهی می توان حکم جواز این گونه روابط را صادر نمود؟
شاید عدّه ای مدّعی باشند که ارتباط مورد نظر ماست که از این مسائل به دور باشد! در پاسخ اینان باید گفت: اولاً تجربه و اعترافات زیاد مبتلایان خلاف این را ثابت کرده و ثانیاً اصرار و تأکیدهای فراوانی که امروزه بر این روابط می شود، شاهدی است بر این که انگیزه ی دیگری، هر چند غیر مستقیم و مخفی، در این کار موجود است؛ لذا ممکن است روابطی ایجاد شود که در ابتدا ظاهراً عاری از این گونه مسائل باشد، اما از آنجا که سن جوانی اوج کشش جنسی و عاطفی است؛ به تدریج و بر طبق طبیعت بشری، این روابط، آلوده به نگاه ها، صحبت ها و رفتاریهای هوس آلود می شود. علامه مجلسی در ضمن حدیثی نقل می کند:
«کسی که به حرام دستش را به دست زنی برساند، چون به صحرای محشر در آید، دستش بسته باشد؛ و کسی که با زنان نامحرم، خوش طبعی، شوخی و مزاح کند، خداوند در عوض هر کلمه، هزار سال او را در محشر حبس می کند؛ و اگر زنی راضی شود که مردی به حرام او را در آغوش بگیرد، ببوسد یا به حرام با او ملاقات نماید و یا با او خوش طبعی و شوخی کند، بر آن نیز گناهی همانند آن مرد است.»[4]
حال، قضاوت بر عهده ی خواننده محترم است که تشخیص دهد «آیا دوستی های تلفنی، رفت و آمدها و روابط میان دختر و پسر مشمول این آیات و روایات می شود یا خیر؟» آیا باز هم می توان ادعا نمود که این روابط بدون اشکال است؟
روابط دختر و پسر برای ازدواج

نکته ی دیگر
که وجود دارد این است که بعضی افراد این روابط را بدین صورت توجیه می کنند که «برای ازدواج، شناخت کامل لازم است و شناخت، بدون ارتباط ممکن نیست!»
در پاسخ باید گفت: بدون تردید، دختر و پسر باید با دیدی باز و با شناختی کامل از استعدادها و خصوصیّات شخصی، شخصیتی اخلاقی و فرهنگ یکدیگر، زندگی مشترک را شروع نمایند، تا در فراز و نشیب های زندگی هم راز و هم دل یکدیگر باشند؛ امّا شناختی کامل و دقیق است که با عقل و خرد و ارزیابی صحیح طرفین به دست آمده باشد؛ لذا باید سعی کنیم از پیش داوری و قضاوت درباره ی دیگران جداً بپرهیزیم؛ زیرا وقتی به کسی علاقه ی وافری داشته باشیم ضعف های او را نمی بینیم و اگر از ابتدا نگرش منفی درباره ی فردی داشته باشیم، خوبی هایش را در نظر نمی گیریم! بسیار روشن است که با دوستی ها و روابط خیابانی و تلفنی دختر و پسر که زیبایی ها و جذّابیت های ظاهری در آنها نقش زیادی دارد و در دنیای احساسات و عواطف غوطه می خورند، شناخت کامل از خصوصیات اخلاقی و سلیقه های فردی حاصل نمی شود.
البته، بعد از مطالعه، تحقیق و دقت های لازم، اگر شرایط مثبت بود و دختر و پسر واقعاً قصد ازدواج با یکدیگر را داشتند، می توانند برای اطمینان بیش تر و ایجاد هماهنگی و آمادگی برای آغاز زندگی، با نامزدی رسمی و شرعی (به صورت عقد موقت) به خواست خویش برسند.

پرهیزها و توصیه های لازم

1ـ باید به این نکته توجه کنیم که روابط آزاد دختر و پسر، نه تنها طرفین را به شناخت مورد نیاز نمی رساند، بلکه چه بسا سبب بدنامی و محرومیت از ازدواج مناسب و در خور شأن آنان می شود.

2ـ هم چنین، غوطه ور شدن در این نوع روابط، جوانانی را که باید در بهترین مقطع از سن خود، به دنبال آموختن علم و کسب تجربه برای آینده ی خویش باشند، در اضطراب و هیجانات بی اساس نگه می دارد و با ایجاد فشارهای روحی و تشویش های درونی، آرامش را از آنان سلب می کند؛ هیچ گاه این جوانان طعم شیرین آرامش، شادی و رضایت را در زندگی خانوادگی نخواهند چشید و همیشه چشم طمع به دیگران خواهند داشت؛ و این دردی است خانمان سوز که درمانی ندارد! اگر نگاهی به کشورهای غربی و غرب زده که در این زمینه آزادی کامل دارند، بیندازیم، چیزی جز مفاسد گوناگون و معضلات مختلف اجتماعی نمی یابیم!
3ـ علاوه بر این ها، دوستی ها و ازدواج هایی که بر این پایه چیده شده اند، بسیار متزلزلند؛ هفته نامه ها و مجلات خانوادگی مملو از غم نامه هایی است که دختر ها و پسرها درباره ی دوستی ها و ازدواج های ناکام خود می نویسند! بسیاری از آنان وقتی شور و اشتیاق اولیه شان برای زندگی فرود می نشیند و با واقعیت های زندگی بیش تر و بهتر روبه رو می شوند، با یکدیگر احساس نوعی بیگانگی و غرابت می نمایند و با عدم تفاهم در زندگی مشترک مواجه می شوند! کم نیستند زوج هایی که به خاطر این نوع ازدواج ها از هم جدا می شوند. واضح است که خود طلاق هم معضلی بزرگ است، هم برای اجتماع و هم برای آن خانواده ی از هم پاشیده!
4ـ از نظر روان شناختی ذهن در استرس ها و تنیدگی ها تمایل دارد، به گذشته خوش خود برگردد از آن جا که در این دوستی ها خوشی های موقتی وجود دارد. پس از ازدواج افراد هنگامی که با اختلاف و ناسازگاری روبرو می شوند، بجای حل مشکل دائماً به یاد گذشته خود با افراد متفاوت می افتند و سپس تنفر از هم دیگر پدید می آید.
5ـ تعالیم حیات بخش اسلام، راه درست و متعادل را به انسان نشان داده، و برای پیش گیری از روابط نامشروع دختر و پسر اصول و ضوابط اخلاقی و در دوره جوانی، ازدواج را توصیه نموده است.
6ـ طبق نظر مشاوران امور خانواده، پس از ازدواج حاصل از این دوستی ها خوره بدبینی به زندگی می افتد. مرد به زن و زن به مرد بدبین می شوند با این نگرش که از کجا معلوم او که در خارج از عرف و شرع با من دوست شد با دیگری دوست نشود.
7ـ در پایان، توصیه می شود، جوانان عزیز عفت و پاکدامنی پیشه کنند و دامان خود را به اینگونه روابط آلوده نسازند. و گام های اساسی برای پیشرفت و تعالی خود بردارند.

منابع کمکی:
1ـ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، نظر اسلام درباره روابط دختر و پسر، صباح، شماره 7ـ8.
2ـ احمدی، علی اصغر، روابط دختر و پسر، تهران، انجمن اولیا و مربیان.


[1] . نور، 30-31.
[2] . محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، (مکتبه الاعلام الاسلامی، 1371)، ج1، ص 72.
[3] . احزاب، 32.
[4] . علامه مجلسی، عین الحیوه، ص 140.

به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : پنج شنبه 93/1/21 | 4:39 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

غریزه جنسی یکی از غرایز نیرومند، حساس و زندگی ساز انسان است، که در حیات روانی و جسمانی او تأثیرات بسزایی دارد. این امانت الهی در وجود انسان، همچون لبه تیز چاقو دارای وظایف دو بعدی است، که هم می تواند وسیله ارتقاء و تعالی انسان باشد؛ و هم می تواند تنزل و فرومایگی او را فراهم سازد. لذا اگر پرورش صحیح و عاقلانه داشته باشد، و ارضاء آن بر مبنای اعتدال و تعالیم الهی و در مجرای فطرت باشد، زندگی را قرین خوشی و آسایش می گرداند. از همین رو، دین مقدس اسلام دستور به کنترل و تعدیل امیال غریزی انسان داده است؛ امروزه نیز دانشمندان و روانشناسان سرتاسر جهان آن را اساس کار خود قرار داده و می گویند: مراتب شدت و ضعف این امیال منجر به اختلال در اعمال حیاتی و مانع سلامت جسمی و روانی می شود.
رمز غلبه بر فشارهای جنسی
غریزه جنسی با بلوغ بیدار می شود و تقریباً همه جوان ها تحت فشار این غریزه هستند و بسیاری از آنها شرایط ازدواج را ندارند. اساساً جوان با طوفان و بحران و شکوفا شدن خواسته ها و غرایز خویش تعریف می شود. و این از حکمت های الهی است که جوان با نیروی اراده و اختیار خویش بر امیال نفسانی و شهواتی خویش غلبه کرده و به رشد و بالندگی دست یابد.
ترک عصیان، در جوانی، شیوه پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار
افراد با تقوی و خود ساخته ای که اینک معلم اخلاق هستند و به مقامات معنوی رسیده اند، از ابتدا و به صورت فطری خود ساخته نبودند، در آنها نیز نیازها و تمایلات بسیاری وجود داشته و جاذبه ها و عوامل تحریک کننده بیرونی آنها را به سوی خود فرا می خوانده است. از اینکه تقوای حضرت یوسف را نداریم، نگران نباشیم، با «همت بلند» و «اراده قاطع» ما هم می توانیم بذر تقوی و عفاف را در وجود خویش بپاشیم. پس راه غیرممکنی نیست، دیگران توانسته اند، ما هم یقیناً می توانیم در ابتدا شاید، مجاهده و مبارزه با نفس و به دست آوردن ملکه عفت و تقوی قدری دشوار به نظر آید؛ اما وقتی در این راه گام برداریم و از خداوند طلب یاری نماییم قطعاً خداوند ما را با امدادهای غیبی خود، در این راه یاری و هدایت خواهد کرد. و این وعده الهی است که می فرماید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و إن الله لمع المحسنین؛ آنان که در راه ما جدیت و تلاش وکوشش به خرج می دهند، راه های خود را به آنها ارائه می دهیم، و خداوند با نیکوکاران است.»[1]
اصل اولیه کنترل غریزه جنسی:
عفت جنسی
در این میان اسلام همه و به خصوص جوانانی که شرایط ازدواج کردن را ندارند، به یک سجیه مهم و صفت عالی اخلاقی یعنی عفاف و پاکدامنی دعوت می کند. «و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحاً؛ کسانی که قدرت و وضعیت مساعد برای ازدواج ندارند، باید عفت و خویشتنداری پیشه کنند.»[2] ملکه عفت آدمی را در اعمال تمایلات جنسی کنترل و تعدیل می کند و انسان را از پلیدی و طغیان شهوت مصون می دارد. در لغت می خوانیم: «عفت، حصول حالتی برای نفس است که در سایه آن شهوت بر آدمی غالب نمی شود.» دیگر فواید و آثار عفت عبارتند از: حفظ والایی و وقار آدمی، پیشگیری از وسوسه ها و تحریک ها، پیشگیری از آشفتگی فکر و داشتن کانونی گرم و سعادتمند در خانواده ها.[3]
شیوه های عملی کنترل فشارهای جنسی
1. تقویت ایمان و پرورش معنویت و تقوی؛ بی شک یکی از دست آوردهای بزرگ ایمان واقعی و عبادات، مهار کردن غرایز سرکش و تسلط بر هوی و تمایلات غیرمشروع است.[4] «انّ الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر»[5] با شرکت در مجالس مذهبی و توسل به ائمه اطهار و خواندن دعا و تلاوت قرآن و به وسیله نماز با حضور قلب، با خدا ارتباط معنوی برقرار کنید.
2. هفته ای یکی دو روز، روزه مستحبی بگیرید؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حدیثی پس از ترغیب جوانان به ازدواج می فرماید: «هر کس ازدواج برایش مقدور نبود، بسیار روزه بگیرد؛ زیرا که روزه از نیروی شهوت می کاهد.»[6]
3. حفظ و تقویت کرامت و عزت نفس؛ انسان اگر به گوهر روح و نفس خود توجه داشته باشد، هیچ گاه دنبال گناه و شهوت نمی رود. امام علی- علیه السّلام- می فرماید: «آن کس که واجد بزرگواری و کرامت نفس باشد. تمایلات شهوانیش در نظر او خوار می نماید.»[7] گاندی می گوید: «تمدن غربی اگر غربیان را مبتلا به خوردن مشروب و توجه به مسایل جنسی نموده است به خاطر این است که غربی به جای (خویشتن جویی) در پی نسیان و هدر ساختن خویش است».
4. دوری از نگاه های مسموم و مناظر تحریک آمیز؛ هیچ عضوی در بدن به اندازه چشم از عالم خارج متأثر نمی شود، و ارتباط بسیار عجیب و پیچیده ای بین مشاهدات و افکار، خیالات و حالات روانی انسان وجود دارد.[8] و خداوند این قدرت را به انسان داده است که اگر اراده کند، با فرو انداختن و غض چشم و توجه نکردن به دختران محیط اطراف، به کنترل خود بپردازد.
5. از فکر و ترسیم صحنه های محرک در ذهن و خیال پرهیز کنید.
6. تقویت اراده؛ با تلقین به نفس و مثبت گرایی عدم پراکنده کاری، سرو سامان دادن کارهای نیمه تمام، مدیریت زمان، الگوگیری از افراد با اراده، ورزش، اراده خود را تقویت کنید و هر لحظه به خود بگویید: من می توانم، چون اراده دارم.[9]
7. اعتماد به نفس داشته باشید و برای کسب آن، توکل به خدا داشته باشید؛ صبور و بردبار باشید؛ با امید و با نشاط باشید، استقامت داشته باشید؛ هیچ وقت نترسید؛[10] و بدانید که خدا قدرت مقابله با گناه و شهوت را در وجود انسان قرار داده است.
8. هیچ وقت بی کار نباشید و اوقات فراغت خود را به تفریحات سالم و مطالعه و کارهای فکری بپردازید.
9. ورزش؛ هر روز به منظور تقویت جسم و تخلیه انرژی خود مقداری ورزش کنید.
10. در خوردن مواد غذایی پرکالری و محرک مثل پیاز، فلفل، خرما، تخم مرغ و .... به حداقل لازم اکتفا کنید.
11. محرک های ناهنجار بصری، شنیداری، تخیلی جنسی اطراف مثل فیلم، عکس و.... را حذف کرده و هیچ وقت به موسیقی تحریک کننده گوش ندهید. بر قوه تخیل خود با مطالعه، ذکر خدا، انصراف توجه و افکار مثبت جایگزین و کارهای هنری و خلاقانه و .... مدیریت داشته باشید.
12. در انتخاب دوستان دقت کافی را به عمل آورید.
13. اگر مرتکب گناهی شده اید توبه کنید و بدانید که خدا توبه کننده گان را دوست دارد. برخی افراد چون از این امر بی اطلاع اند لحظه به لحظه با سیاست «آب که از سرگذشت چه یک نی چه صد نی» در مرداب گناه فرو می روند.
برای مطالعه بیشتر به کتب ذیل مراجعه گردد:
1. کنترل رابطه جنسی، احمد مطهری، دفتر تبلیغات اسلامی، 1360.
2. آنچه یک جوان باید بداند؟ رضا فرهادیان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1374.
3. اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، مرتضی مطهری، تهران، صدرا، 1368.
4. دنیای نوجوان، دکتر محمدرضا شرفی، نشر تربیت.


[1] . عنکبوت/69.
[2] . نور/ 33.
[3] . قائمی، علی، مرزها و روابط پسران و دختران، تهران، سازمان ملی جوانان،1381 ص144؛ و فلسفی، محمد تقی، کودک از نظر وراثت و تربیت، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، 1342، ج2، ص360.
[4] . قاسمی، حمید محمد، اخلاق جنسی در دیدگاه اسلام، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص191.
[5] . عنکبوت/45.
[6] . مستدرک الوسائل، ج2، ص531.
[7] . نهج البلاغه، (فیض الاسلام)، ص1283.
[8] . اخلاق جنسی از دیدگاه اسلام، همان، ص 196.
[9] . لیندن فیلد، گیل، اعتماد به نفس برتر، ترجمه حمید و نگار اصغری پور، تهران، جوانه رشد، 1382، ص102.
[10] . همان، ص 163.


به نقل از سایت اندیشه قم






تاریخ : پنج شنبه 93/1/21 | 4:21 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

در یکی از جنگ‌ها که پیامبر همراه لشکر بودند، در شبی که پاسبانی لشکر اسلام بر عهده‌ی عباد بن بُشر و عمّار یاسر بود، نصف اول شب نصیبِ،‌عباد گردید و نصف دوم نصیب عمار.

پس عمار خوابید و تنها بُشر بیدار بود و مشغول نماز گردید.

در آن حال یکی از کفار به قصد شبیخون زدن به لشکر اسلام برآمد به خیال اینکه پاسبانی نیست و همه خوابند از دور عباد را دید ایستاده و تشخیص نمی‌داد که انسانست یا حیوان یا درخت برای اینکه از طرف او نیز مطمئن شود تیری به سویش انداخت.

تیر بر پیکر عباد نشست و او اَبداً اعتنایی نکرد، تیر دیگری به او زد و او را سخت مجروح و خونین نمود باز حرکت نکرد تیر سوم زد پس نماز را کوتاه نمود و تمام کرد و عمار را بیدار نمود عمار دید سه تیر بر بدن عباد نشسته و او را غرق در خون کرده.

گفت: چرا در تیر اول مرا بیدار نکردی؟

عباد گفت: مشغول خواندن سوره‌ی کهف در نماز بودم و میل نداشتم آن را ناتمام بگذارم.

و اگر نمی‌ترسیدم که دشمن بر سرم برسد و صدمه‌ای به پیغمبر برساند.

و کوتاهی در این نگهبانی که به من واگذار شده کرده باشم. هرگز نماز را کوتاه نمی‌کردم اگر چه جانم را از دست می‌دادم.

سفینة البحار، ج2

به نقل از پایگاه اندیشه قم






تاریخ : جمعه 93/1/15 | 11:3 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()

منظور از درست بودن عمل، اثر بخش بودن عمل است و مراد از اثر بخشى این است که انسان را به خداوند نزدیک کند، زیرا هدف کلى دین و انسان در زندگى قرب به خداوند است. بنابراین هر عملى که بتواند انسان را به خداوند نزدیک کند، عملى است که به طور قطع مورد رضا و پذیرش خداوند واقع شده است.
معیار کلى این است که اعمال فرد مؤمن بر طبق معیارهاى برگرفته از قرآن و سنت معصومین (ع) باشد و اعتبار هر عملى که از انسان سر مى زند در هماهنگى با این معیار است. اگر فردى معیارهاى لازم براى اعمال را بشناسد و در هماهنگى اعمال خود با آن معیارها بکوشد، باید امیدوار باشد عملش درست و مورد رضاى خداوند است.
به صورت اجمالى مى توان گفت: شرایط درستى اعمال و اثر بخش بودن آن عبارت است از:

الف) نیت خالص، ب) تقوا یعنى انجام واجبات و پرهیز از گناهان، ج) همراهى عمل با ایمان یقینى، د) رعایت شرایط صحت شرعى عمل، ه) محبت و پیروى از سنت و سیره اهل بیت (ع).

نحوه تحصیل رضایت اللهى:
از نگاه آموزه هاى اخلاقى اسلام مورد رضایت الهى واقع شدن اعمال انسان برآیند رعایت دو چیز است:
1 حسن فعلى: به معناى صحیح انجام شدن عمل است به گونه اى که خود عمل مطابق شریعت باشد و صلاحیت نزدیک ساختن انسان به خداوند را داشته باشد، زیرا عمل باطل شرعى به هر مقدار که با انگیزه تقرب انجام شود، توان نزدیک ساختن و بالا بردن انسان را ندارد.
2 حسن فاعلى: به معناى اینکه عمل به اقتضاى ایمان و با انگیزه الهى و قصد قربت انجام شود. قرآن مى‏فرماید: مَن عَملَ صالحا من ذَکرٍ أَوْ أُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاهً طیّبه: هر کسى کار شایسته کند چه مرد و چه زن، در صورتى که مؤمن باشد، قطعا او را با زندگى پاکیزه‏اى حیات مى‏بخشیم، (سوره نحل، آیه 97). یعنى در رسیدن به حیات طیّب فقط دو چیز نقش دارند: یکى، (حُسن فعلى) یعنى خود عمل صالح باشد (انجام صحیح اعمال) و دیگرى «حُسن فاعلى» یعنى مؤمن بودن و نیت داشتن و براى خدا انجام دادن کار. البته با استفاده از روایات، نیت و انگیزه عمل مهمترین رکن قبولى و درستى اعمال است که در نهایت به رضایت اللهى ختم مى شود.
رضایت خداوند تعالى مراتبى دارد که رتبه هاى آن وابسته به عبودیت و درجات بندگى بندگان نسبت به خداى سبحان مى باشد، هر درجه اى از عبودیت رضایت متناسب با آن درجه را به همراه دارد. بهترین معیار و ملاک، یک چیز به نظر مى رسد: انجام وظایف شرعى: هر آن کس در این وادى کماً و کیفاً بیشتر موفق شد بیشتر تحصیل رضاى الهى نموده است. زیرا با هر چه دقیق تر انجام دادن وظایف شرعى، بیشتر دستورات خداى سبحان را لباس عمل پوشانده ایم و هر چه بیشتر دستورات خداوند عملى گردد، بیشتر رضایت خداى سبحان تحصیل شده است.
مراد از وظایف شرعى اساسى ترین و مهم ترین آن است یعنى انجام واجبات و ترک محرمات. در همین باب است این حدیث شریف: عن ابى حمزه الثمالى قال: قال على بن الحسین (ع): (من عمل بما افترض الله علیهم، فهو من خیر الناس امام سجاد (ع) مى فرمایند هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نماید، او از بهترین مردم مى باشد. بحارالانوار، ج، 71 ص 195 (. و واضح است کسى که با انجام واجبات و ترک محرمات بهترین مردم شده باشد از منظر خداى سبحان و ائمه هدى (ع) پسندیده ترین مردم است. اگر در این وادى کسى موفق شد حتى این وسوسه قلبى، که شاید خدا و ائمه هدى (ع) از من راضى نباشند را از خود دور کند، صفاى دل خویش را حفظ کرده چرا که آدم بى صفا مورد رضایت حق تعالى نیست. بنابراین با انجام هر چه دقیق تر واجبات و ترک محرمات باید رضایت بیشترى را تحصیل کرد و آن وسوسه قلبى را از دل زدود.
عملى که مورد قبول و رضایت خداوند است داراى نشانه هایى است مثل:
1 هرگاه انسان موفق به عمل نیکى شود، انجام این عمل خود زمینه ساز انجام اعمال خیر و نیک دیگرى مى گردد که در اصطلاح به آن توفیق مى گویند، یعنى هر عمل خیرى توفیق اعمال خیر دیگرى را نصیب انسان مى کند. پس اگر عمل خیرى انجام مى دهید نشان توفیق شما در انجام خیرات است.
2 حالت خوش معنوى و احساس صفا و معنویت و رغبت و میل به عبادت و دعا و کشش درونى و باطنى به سوى کارهاى خیر و صالح از نشانه هاى دیگر قبولى اعمال و کسب رضا و خشنودى الهى است.
3 همچنین در مورد مخفى بودن موجبات خشنودى خداوند در روایتى از امام على (ع) نقل شده است که خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است خشنودى خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ طاعتى را کوچک نشمارید زیرا بسا که آن طاعت با خشنودى خدا همراه باشد و تو بى خبر باشى- براى کسب رضایت الهى هر کار خیر و پسندیده را انجام دهید و لو کوچک باشد زیرا احتمال دارد رضایت الهى با او کسب شود.
4 سه چیز است که بنده را به خشنودى خدا مى رساند: استغفار زیاد، فروتنى و صدقه دادن زیاد.
امام على (ع) مى فرماید: هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرمانى کرده باشد لذا با راحتى بدن و تأمین خواسته هاى جسمانى و پیروى از خواهشها، رضایت خداوند تأمین نمى شود. بنابراین استغفار زیاد، صدقه دادن زیاد و انجام هر اعمال خیر و مخالفت با هوا و هوسها سبب رضایت خداوند مى شود. در نتیجه راضى و تسلیم بودن در برابر قضاى الهى ولو بر خلاف میل انسان باشد خشنودى خدا را در پى دارد.
5 روایت شده است که موسى (ع) گفت: پروردگارا مرا از نشانه ناخشنودى خود از بنده ات خبر ده خداى تعالى به او وحى فرمود: هر گاه دیدى که من بنده ام را براى طاعت خود آماده و از معصیتم روى گردان مى کنم این نشانه خشنودى من است.
6 در روایتى از پیامبر اسلام (ص) آمده است: نشانه خشنودى خداوند از خلقش ارزانى نرخها و دادگرى فرمانروایشان است و نشانه خشم خدا بر خلقش، ستمگرى فرمانروایشان و گرانى نرخهاست.
7 و نیز آمده است که نشانه خشنودى خداى سبحان از بنده، خرسندى اوست به آنچه خداى سبحان به سود و زیان او مقدم فرموده است. امام على (ع) مى فرماید: اگر بنده راضى به مقدرات الهى بود نشانه رضایت خداوند است.
8 در کلامى از امام على (ع) آمده است: خشنودى خداى سبحان قرین طاعت اوست. و در یک کلام اگر انسان دربست تسلیم خدا باشد و مطیع محض او، در این صورت خدا از او راضى است.
ثمره رضایت اللهى:
نکته دیگر آن است که مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتى است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان مى بخشد و این رضوان فرا تر از باغ هاى بهشت و نعمت هاى جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر.
هیچ کس نمى تواند آن لذت معنوى و احساس روحانى اى را که یک انسان به خاطر توجه خداوند و رضایت و خشنودى او به دست آورده است را توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم اسماعیل (ع) را با صفت (مرضى) توصیف نموده است. (وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا مریم/ 55) و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است اصولاً نعمتى از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضى و خشنود باشد به همین دلیل در بعضى از آیات بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را براى بندگان خاص خدا بیان مى کند در پایان مى گوید: رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (مائده/ 119) خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگارى بزرگى است.
و این آیه نشان مى دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است (رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار) زیرا ممکن است انسان غرق عالى ترین نعمتها باشد ولى هنگامى که احساس کند مولى و معبود و محبوب او از او ناراضى است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ مى گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولى به آنچه دارد راضى و قانع نباشد بدیهى است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتى مرموزى دائما او را آزار و شکنجه مى دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهى است از او مى گیرد- علاوه بر این هنگامى که خدا از کسى خشنود باشد هر چه بخواهد به او مى دهد و هنگامى که هر چه خواست، به او داد او نیز خشنود مى شود.
رابطه نیت خیر و رضایت اللهى:
در بسیارى از روایات آمده است: که نیت از خود عمل بهتر است زیرا به عمل ارزش مى دهد و در حقیقت بار ارزشى و اثر گذارى عمل را نیت به عهده دارد. حتما بسیار شنیده اید که (نیت المومن خیر من عمله). نیت مومن از عملش بهتر است زیرا همین که نیت کرد به خدا نزدیک شود در نفسش نورى از قرب الهى پیدا مى شود و نزدیکى صورت مى گیرد و حتى گاهى موفق به عمل هم نمى شود ولى همان نیت اثر خود را مى گذارد اگر چه اگر موفق به عمل هم بشود نور بیشترى حاصل خواهد شد.
البته ناگفته نماند کسى که براى رسیدن به بهشت و نجات از آتش جهنم اعمال صالح را انجام مى دهد در حقیقت به خدا و معاد ایمان دارد و در حقیقت براى نزدیکى به خدا این کارها را انجام مى دهد و مرتبه اى از نیت قرب هم همین است، ولى کسى که تنها براى خوشنودى خدا و جلب محبت الهى و از روى عشق، خداوند را عبادت مى کند در مرتبه اى فراتر قرار دارد و ارزش نیت او افزون تر خواهد بود.
نیّت جان عمل است. اینکه مى‏گویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا مى‏آورم) قربه إلى الله). بلکه نیت یعنى قصد یعنى مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنى است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید، با پرستش هستى به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خداى متعال نزدیک گردد. ما در درجه اول با نیت به خدا نزدیک مى شویم و در درجه بعد با عمل.
نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحى است که به سمت خدا پرواز مى کند همان نیتى که از عمل برتر است. از این رو گفته‏اند خداى سبحان را با نیّت هاى صادق مسئلت کنید. صحت عبادت مشروط به نیّت است که بدون آن عمل باطل خواهد بود و چون نیّت داراى درجاتى است، خود صحت هم مراتب دارد.
از آن جا که مواقف مهم روز قیامت عبارت است از آتش، بهشت و رضوان و از طرفى نفس انسان داراى سه حالت شهوت، غضب و عقل کمال طلب است، لذا عبادت هم سه قسم و عبادت‏کنندگان نیز به سه گروه تقسیم مى‏شوند: گروهى خداى سبحان را به جهت ترس از جهنم و آتش عبادت مى‏کنند که این عبادت بردگان است. گروه دیگر، خدا را براى رسیدن به بهشت و نعمتهاى آن عبادت مى‏کنند این عبادت بازرگانان و تجّار است. و گروه سوم خدا را فقط براى محبت و دوستى نسبت به آن ذات متعالى عبادت مى‏کنند این بالاترین مرتبه عبادت است که از آن به عبادت احرار تعبیر شده است. (نهج البلاغه، حکمت 237)
همه این عبادتها صحیح است ولى مراتب ثواب و پاداش آن یکسان نیست. پس نیت که همان قصد قربت است، جان و روح عمل بوده و از خود عمل بالاتر و مهمتر است چون حیات و زندگى عمل به نیت بستگى دارد. و پاداش اعمال، براساس نوع نیت و قصد انسان، مراتبى گوناگون دارد. (آیه الله جوادى آملى، حکمت عبادات)
البته باید توجه داشت اولیاى خاص خداوند و بندگان مقرّب و برجسته او در عین حال که تمام سعى و کوشش خود را در انجام اعمال خیر و نیک و عمل به وظایف شرعى و الهى خود دارند ولى همواره از خداوند ترسان و بیمناکند و مى ترسند عمل آنها مورد قبول خداوند قرار نگیرد. این حال ویژه آنها است و از معرفت عمیق وجامع آنها سرچشمه مى گیرد و به معناى کوتاهى در انجام وظیفه و یا بدگمانى به خداوند و سوء ظن به او و یا تردید در عدالت او نمى باشد، بلکه وقتى انسان عظمت خداوند متعال را بشناسد و نسبت به قدرت و علم و وجود بى کران و غیرمتناهى او شناخت پیدا کرد و از طرفى به کوچکى وحقارت و ضعف و نادانى خود پى برد، اعمال خود را ناقص و ناچیز مى داند و به همین جهت اولیاى خداوند و پیشوایان معصوم (ع) به ما آموخته اند که هرگز دلگرم و دلخوش به اعمال خود نباشید و بر آنها تکیه نکنید، بلکه به فضل و لطف و رحمت الهى امیدوار باشید.
اگر خداوند بخواهد با عدالت خود اعمال ما را بررسى کند و مورد سنجش قرار دهد، امیدى براى قبولى عمل براى کسى باقى نمى ماند، زیرا اغلب درجه خلوص نیت ها و اعمال ما کم است، ولى با توجه به فضل و لطف خداوند و تکیه بر آن جاى امیدوارى براى قبولى اعمال همواره وجود دارد. برگرفته از نرم افزار پرسمان3






تاریخ : شنبه 92/12/3 | 9:50 عصر | نویسنده : محمد یونسی | نظرات ()
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.