شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ [تلگرام] نجار پيري بود که مي خواست بازنشسته شود. او به کار فرمايش گفت که مي خواهد ساختن خانه را رها کند و از زندگي بي دغدغه در کنار همسر و خانواده اش لذت ببرد. کار فرما از اينکه ديد کارگر خوبش مي خواهد کار را ترک کند، ناراحت شد. او از نجار پيرخواست که به عنوان آخرين کار، تنها يک خانه ديگر بسازد. نجار پير قبول کرد، اما کاملا مشخص بود که دلش به اين کار راضي نيست. او براي ساختن اين خانه، از مصالح بسيار نا مرغوبي استفاده کرد و با بي حوصلگي، به ساختن خانه ادامه داد. وقتي کار به پايان رسيد، کارفرما براي وارسي خانه آمد. او کليد خانه را به نجار داد و گفت: اين خانه متعلق به توست. اين هديه اي است از طرف من براي تو. نجار يکه خورد. مايه تاسف بود! اگر مي دانست که خانه اي براي خودش مي سازد. حتما کارش را به گونه اي ديگر انجام مي داد..... #داستان_آموزنده https://t.me/m313serat
هماي سعادت
رتبه 0
0 برگزیده
587 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
هماي سعادت عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top